لوگو امرداد
نقدی بر عملکرد مدیرکل میراث فرهنگی کشور

میراثی که سلطانی فر بر جای گذاشت

مسعود سلطانی فرکشور ایران به انگیزه ی موقعیت جغرافیایی، تمدنی کهن و فرهنگی توانگر (:غنی) و نیز گوناگونی فرهنگی در جغرافیای زیستی خود، یکی از برجسته ترین کشورها در زمینه ی میراث فرهنگی بشری است.

به گزارش اَمرداد، میراث فرهنگی در برگیرنده ی آثار برجای مانده از گذشتگان است که نشانگر حرکت انسان در درازای تاریخ بوده و با شناسایی آن، زمینه‌ی شناخت هویت و خط حرکت فرهنگی او فراهم می گردد و از این راه زمینه‌های پندآموزی(:عبرت) برای انسان آماده خواهد شد (تعریف میراث فرهنگی بر پایه ی اساسنامه سازمان در تارنمای رسمی سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی). سازمان میراث فرهنگی در ایران به استناد قانون مصوب 11 دی ماه 1364 تشکیل شد و از این تاریخ به این سو، سازمان نامیده شده است. از سال 1376 که نخستین فَرنشین(:رییس) میراث فرهنگی، محمد بهشتی شیرازی به این سمت گمارده شد و بر سر کار آمد، تا کنون، نُه تَن(:نفر) بر تخت این سازمان نشسته اند. در همه ی این سال ها، سازمان میراث فرهنگی فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته و با چالش‌های بی شماری رو به رو بوده است. گاه وضعیت این سازمان به گونه‌ای بوده که به باور کارشناسان و کُنشگران(:فعالان) میراث فرهنگی تا مرز سقوط پیش رفته و پیکره ی آن از هم گُسسته شده است. همچنین از سال 83 به این سو، هیچ کدام از مدیران این سازمان، نه تنها رشته‌ی کاری و درسی آن ها در پیوند با میراث فرهنگی نبوده، بلکه حتا تجربه‌ای هم در این زمینه نداشته اند و به گونه ی کلی شخصیتی فرهنگی نبوده و بیشتر این سازمان به حیاط خلوت رییس جمهوران تبدیل شده بود که مدیر این سازمان از سوی آنان گزینش(:انتخاب) می شد (دوره کوتاه شش ماهه‌ی محمد علی نجفی در این بخش نمی گنجد).

یکی از کارهای ناروا و نادرستی که در این سازمان رُخ داد و مایه ی شگفتی همگان شد، یکی کردن (:ادغام) سازمان ایرانگردی و جهانگردی و صنایع دستی با سازمان میراث فرهنگی بود. زیرا هر سه‌ی این بخش‌های فرهنگی و مدیریتی، به تنهایی سازمانی پُرکار و تخصصی بوده و چالش‌های فراوانی را پیش رو داشتند. به هر روی هم اینک این سه بخش به یک سازمان تبدیل شده است و جدایی آن‌ها از یک دیگر کاری بیهوده و زمان بر و پُرکار است و کمکی هم به این سازمان نخواهد کرد.

میراث نهمین مدیر میراث فرهنگی

مسعود سلطانی فر، در بهمن ماه 1392 به عنوان نهمین فَرنشین سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی گزینش شد. وی که از چهره‌های اصلاح‌طلب شورای شهر بود و پیوند نزدیکی با حسن روحانی، رییس جمهوری داشت، برای وزارت ورزش و جوانان از سوی روحانی معرفی شد. اما نتوانست از مجلس نهم رای اعتماد را بگیرد و به ناچار رییس جمهور وی را به سمت ریاست سازمان میراث فرهنگی گماشت!

اما سلطانی فر در این 2 سال و هشت ماه چه کرد؟ و آیا توانست پیکره ی نحیف و آسیب دیده ی میراث فرهنگی را که در دوره ی 8 ساله‌ی رییس جمهور پیشین تا مرز سقوط پیش رفته بود، سامانی دهد؟ وضعیت یادمان‌های تاریخی فرهنگی در این مدت چگونه بود.

اگر بخواهیم کارنامه‌ی کاری سلطانی فر و گروه همراه وی را واکاوی و بررسی کنیم، باید از دو جنبه به آن پرداخت. نخست وضعیت میراث فرهنگی و یادگارهای گذشتگان را بررسی خواهیم کرد که پایه‌ی شکل گیری سازمان بر همین بُنیاد بوده است. راست آن است که وضعیت یادمان های تاریخی و به گونه ی کلی میراث فرهنگی از سال 83 به این سو، خوب نبوده و با چالش‌های فراوانی رو به رو بوده است که در این نوشتار نمی توان به این دوره‌ی 12 ساله پرداخت. اما کارکرد و رویکرد سلطانی فر در این زمینه بسیار ضعیف بوده است و بیشتر یادمان‌های تاریخی فرهنگی کشور دستخوش ویرانی شده و روزگار ناخوشایندی را سپری می کنند. نگارنده در همین 7 ماه گذشته و امسال از 12 استان در برگیرنده ی استان های کرمانشاه، لرستان، اسپهان (اصفهان)، مرکزی، چهارمحال و بختیاری، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کردستان، همدان، زنجان، پارس (فارس) و بوشهر و بیش از 60 شهرستان، شهر، روستا و بخش بازدید میدانی انجام داده است. با کمال شوربختی باید گفت و پذیرفت، وضعیت بیش از 80 درصد از یادمان ها در این بازدیدهای میدانی خوب نبوده است و از دید حفاظتی در شرایط بدی به سر می بردند. از کَندوکاوهای غیرمجاز قاچاقچیان اموال فرهنگی گرفته تا یادگاری نویسی‌ها، شکستگی، خوردگی، دست اندازی و غیره. همه و همه در همین دو سال گذشته روی داده است و نمی‌توان آن‌ها را به گردن دولت پیشین انداخت. هر چند پایه ی سیه روزی‌ها و آغاز تیرگی‌ها در میراث فرهنگی از دولت پیشین شکل گرفت. از سویی، به فرمان دولت و فَرنشین میراث فرهنگی، خانه‌های تاریخی و کاروان سراها و میراث یک ملت به فروش گذاشته و واگذار به بخش خصوصی و شهرداری‌ها و … شد. و به اعتراض‌های شدید کارشناسان و کُنشگران و مخالفان این طرح، اهمیتی نداده و کار خود را در پیش گرفتند. و حتا آن جا که سخن از واگذاری آثار غیرنفیس شد، هم تعریف درست و روشنی از آثار ملی نفیس به میان نیامد و هم در میان خود کارشناسان و کارمندان با تجربه میراث فرهنگی اختلاف دیدگاه به وجود آمد. تا جایی که مشاور عالی و ارشد میراث فرهنگی را نگران و دلسرد کرد و نکوهش‌های (:انتقادها) تند و محکمی را از سوی خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها به دنبال داشت. اما مدیران و سرپرستان(:مسوولان) میراث فرهنگی به این خُرده گیری ها واکنشی نشان نداده و به سادگی از کنار آن گذشتند. پس اگر بخواهیم دادگرانه(:منصفانه) و بدون جانب داری به کارکرد سلطانی فر درباره ی میراث فرهنگی سخنی را به میان بیاوریم، نه تنها کارنامه ی قابل پذیرشی ندارد، بلکه نمی توان از آن دفاع کرد.

سلطانی فر و گردشگری

تنها چیزی که در چند سال گذشته و در دولت تدبیر و امید به آن پرداخته و پِیاپی در سخنرانی های سلطانی فر و دیگر مدیران و سرپرستان کشور از آن نام برده شد، موضوع گردشگری بود. این گفتار(:مقوله) آن چنان در این دولت به آن پر و بال داده شد و در برنامه های مدیران جای گرفت که رییس جمهور در آیین گرامی داشت روز جهانی گردشگری در پنجم مهرماه امسال، خواستار وارونه شدن نام این سازمان به سازمان گردشگری صنایع دستی و میراث فرهنگی شد! هر چند از نیک بختی سلطانی فر در یک سال گذشته، موضوع «برجام» و برداشتن بخشی از تحریم‌ها پیش آمد و وی توانست از این مجال، بهترین بهره را ببرد، ولی باز هم آن چنان که باید و شاید بیننده ی شکوفایی گردشگری نبودیم و وضعیت اقتصادی مردم و به ویژه کُنشگران و راهنمایان گردشگری دگرگونی ویژه‌ای نداشت. ناگفته نماند سلطانی فر در این زمینه آغازگر راهی بود که چشم انداز خوبی را در پیش داشت، ولی با رفتن سلطانی فر و نزدیکی به پایان دوره‌ی چهارساله ی دولت، روشن نیست که چه رویدادهایی رُخ خواهد داد و سرنوشت گردشگری به کجا خواهید رسید. اما سلطانی فر در زمینه ی گردشگری توانست به یک پیروزی نسبی خوبی دست یابد و نمی‌توان آن را اِنکار کرد. و آن تعامل خوب با برخی از دستگاه ها و اُرگان‌های دولتی بود که توانست بخشی از بدنه‌ی دولت را با سازمان میراث فرهنگی همراه سازد و کمی دگرگونی در این بخش پدیدار شد. اما تا پایان، راه درازی در پیش بوده و است. ولی با ناباوری و در اواخر کار دولت به یکبارگی سلطانی فر از این سازمان رفت و آشکار نیست که آیا جایگزین وی می تواند راه او را در این بخش به درستی دنبال کرده و پیش ببرد؟

میراثی که سلطانی فر برجای گذاشت

اما هتل سازی یکی از مواردی است که نهمین فَرنشین سازمان میراث فرهنگی به آن دلبستگیِ ویژه ای داشت! و این موضوع تا آن جا پیش رفت که سلطانی فرد از واژه ی «سونامی» هتل سازی در سخنرانی هایش بهره برد و یاد کرد. سلطانی فر کمابیش در همه ی سفرهای استانی خود به گشایش و یا آغاز کار هتل های چهار ستاره و به ویژه 5 ستاره روی آورد. و در این راه با کمک دیگر نهادهای دولتی وام های کَلان و حتا به گونه ی 50 به 50 درصد (کمک بلاعوض) راه انداخت، تا شاید پیشه ی (:صنعت) نیمه جان گردشگری را رونقی دهد. اما آیا براستی با ساخت هتل ها و به ویژه هتل های 5 ستاره دشواری گردشگری برطرف خواهد شد؟ پیشه ی گردشگری در همه ی جهان موضوعی است که به یک نهاد یا سازمان ویژه ای مربوط نخواهد شد و باید خواست دولت ها باشد. حال که دولت در این راه گامی را آغاز کرده، مهم ترین بخش گردشگری، زیرساخت ها و جاده و دسترسی آسان

به مکان های گردشگری و ارزانی هزینه ها و پویا بودن منطقه و عوامل در پیوند با آن است که در این زمینه می توان گفت کار ویژه‌ای انجام نگرفته و تنها به ساخت هتل بها داده شد. و با رفتن سلطانی فر و تغییر دولت در آینده، تکلیف هتل های در حال ساخت نه تنها روشن نیست، بلکه امکان پدیداری چالش های تازه و حتا کناره گیری سرمایه گذار در آینده وجود دارد. موضوع دیگر در زمینه ی سرمایه‌گذاری گردشگری، کارهای اداری دست و پا گیر و خسته‌کننده‌ای است که گاه سرمایه‌گذار را در نیمه‌ی راه از پا در می‌آورد. یکی از کارهایی که سلطانی فر نباید زیاد به آن می پرداخت، همین هتل سازی ها بود. در واقع برای پدیداری شغل و بیکاری جوانان، بهترین گزینه درکنار هتل سازی (نه گسترده)، راه اندازی اقامت گاه های بوم گردی بود. به هر روی کُنشگران گردشگری و میراث فرهنگی باورمندند که پرداختن بیش از اندازه ی سازمان میراث فرهنگی به هتل‌سازی دستاورد خوبی را به همراه نخواهد داشت و این میراثی را که سلطانی فر بر جای گذاشت، در آینده با شکست رو به رو خواهد شد. زیرا همان گونه که گفته شد، باید نخست و در گام آغازین موانع پیش رو در کارهای اداری برداشته شود. سخن و نوشتار در این زمینه بسیار است، و می‌توان در گزارش‌های دیگری به آن پرداخت.

سلطانی فر و صنایع دستی

در زمینه‌ی صنایع دستی نیز سلطانی فر کارنامه ی بدی ندارد، ولی به باور کارشناسان باید وی بهتر از این عمل می کرد و هنوز راه های بسیار نرفته ای در پیش است. همچنین در این بخش نیاز به پشتیبانی بیش از پیش دولت و سرمایه گذاری و ارتباط نزدیک‌تر با صنعت گران است.

در پایان نگارنده با نگرش به وضعیت سازمان میراث فرهنگی در یک دهه‌ی گذشته، باورمند است که باید این سازمان به وزارت خانه تبدیل شود تا مدیران آن پاسخ گوی کارکردهای خود باشند و بیش از این پیکره ی میراث فرهنگی آسیب نبیند. همچنین امیدوار هستیم که جایگزین سلطانی فر، این بار نه فرد سیاسی و نا آشنا با میراث فرهنگی بوده، بلکه فردی بر سر کار آید که نخست به وضعیت نیمه جان میراث فرهنگی رسیدگی کند و سپس سراغ گردشگری رود. زیرا جز این اگر باشد، دیگر میراثی تا چند دهه‌ی آینده برجای نخواهد ماند، تا گردشگری برای دیدن آن بیاید!

با آرزوی و امید روزهای بهتر برای میراث فرهنگی و یادگارهای گذشتگان

 

*دانش آموخته‌ی رشته گردشگری و هتل‌داری، خبرنگار، کُنشگر میراث فرهنگی و گردشگری

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-01