به کوشش و یاری شهرداری منطقه چهار و معاونت اجتماعی گردشی، شهروندان تهرانی با بازدید از مکانهای تاریخی تهرانپارس با بخشی از آیینهای زرتشتیان و همچنین زرتشتیان تاثیرگذار در فرهنگ و آبادانی تهران آشنا شدند.
بهگزارش تارنمای امرداد فرهنگسرای اشراق به عنوان باغی بزرگ مورد توجه مردمان منطقه شرق تهران است ولی این باغ دارای پیشینهای درخشان است که بایستی برای شهروندان تهرانی بیشتر شناسانده شود.
حاجی اشرفی قایممقام انجمن توانمندیهای خدمات و توسعه گردشگری ایران و راهنمای گردشگری پس از گردآمدن گردشگران درباره «اَشو زرتشت» و آیین راستین زرتشتیان سخن گفت و دربخش دیگری از کوچ زرتشتیان به هندوستان گفت: «دو گروه از زرتشتیان یکی از راه خراسان و افغانستان، دیگری از جنوب ایران با کشتی به هندوستان کوچ میکنند. از آنجایی که باور داشتند آتش جاودان نباید خاموش شود، به سختی در برخورد با توفانهای شدید از خاموشی آتش ورهران جلوگیری کردند تا به هندوستان رسیدند و در دو شهر بمپور و جمپور جای میگیرند؛ پادشاه هندوستان آنان را میپذیرد ولی درخواست میکند که زبان هندی را بیاموزند، به مردم بومی نیز کمک کنند تا در کارشان پیشرفت کنند؛ از سوی دیگر بایستی تنپوش بومی هندیان «ساری» را بپوشند. زرتشتیان نیز میپذیرند.»
آشنایی با ارباب جمشید و خانوادهاش
حاجی اشرفی افزود: «هماکنون شمار زرتشتیان در هندوستان به دویستهزار تن میرسد ولی همین شمار اندک دارنده 35درصد اقتصاد هند هستند. بهگمان بسیار بنا به پژوهشهای بسیاری که در سازمان ملل صورت گرفته در آینده نهچندان دور دین زرتشتی بهعنوان بهترین دین در جهان شناخته شود.»
وی ادامه از پیشینه تهرانپارس، محل زندگی پارسیان تهران گفت: « شماری از زرتشتیان در پایانی دوره قاجار و آغازین دوره پهلوی به ایران میآیند و زمینهای تهرانپارس با گستردگی 36 میلیون مترمربع بهوسیله ارباب جمشید و پسرانش از جمله ارباب هرمز از همسر سردار بختیار خریداری شده و بازسازی میشود. خانه باغ ارباب جمشید با دیرینگی بیش از صد سال، امروز در دل فرهنگسرای اشراق قرار دارد، پس از انقلاب بهوسیله نهادهای دولتی خریداری شده و به عنوان یکی از زیباترین فرهنگسراهای تهران کاربری پیدا میکند.»
خانه ارباب جمشید دو اشکوبه دارای بادگیرهای زیبا و بلندی است، در جلو بنا حوضی بزرگ و کمژرف براساس باورهای کهن ایرانیان باورهای بهچشم میخورد که هر دو بخش به خنکی بنا در تابستان کمک میکنند. آبیاری باغ نیز بهوسیله قنات صورت میگرفته که تا به امروز زنده است.
کوی تهرانپارس دارای نخستین کارخانه برق، لولهکشی آب در تهران بوده و کارخانه «روغن پارس» هم در این کوی ساخته شد. در گذشته کوی تهرانپارس یکتکه بود ولی پس از خیابانکشیها از هم جدا میشود و بسیاری از درختان باغ خشک و نابود میشوند.
زرتشتیان در چند دهه گذشته به کشورهای گوناگونی مانند استرالیا، امریکا و اروپا میروند در نیویورک نیز کوی بسیار زیبایی را «تهرانپارس» نامگذاری کردهاند.
بازدید از مارکار تهرانپارس
پس از فرهنگسرای اشراق، مارکار تهرانپارس که مکانی دینی، فرهنگی و نیایشی است، مورد بازدید گردشگران قرار گرفت. جشن سده امسال در مارکار صورت گرفت، هنوز آثار خاکسترش بهچشم میخورد. مارکار دارای دو تالار بزرگی برای گردهماییهای گوناگون بود و در پشت بناها زمین بازی وجود داشت. بناها بسیار ساده و بدون هر گونه آراستنیهای مهرازی بودند. بانوی پشتوتن و دو تن دیگر از باشندگان پذیرایی کردند و همواره به شادی تاکید داشتند.
در تالار مارکار کرمانی با سهتاری که همراه داشت با همراهی دکتر کریمی چند آهنگ را همخوانی کرد. یکی از آهنگها برگرفته از چکامه مولانا بود:
باران که شدی مپرس، این خانه کیست / سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را مشمار / جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا میآیی / توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چون که بیفتند به خاک / شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست…
گر درک کنی خودت خدا را بینی / درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست
از دیگر مکانهایی که مورد بازدید قرار گرفت، گنجخانه (:موزه) ملی گرافیک، خانه پیشین ارباب هرمز با مهرازی ویژهاش بود. حسن عسگری راهنمای گنجخانه، آرمان دیگرگونی کاربری بناهای تاریخی را به فرهنگسرا یا گنجخانه، قرار گرفتن بودجه برای پاسداری و نگهداری بنا دانست.
در موزه گرافیک هر چندگاه نمایشگاهی از برجستهگان گرافیک برگزار میشود و اینبار به بهانه زادروز مرتضی ممیز آثار وی بهنمایش گذاشته شدهبود و در اشکوبه دوم بنا آثار حسن فوزی تهرانی بهچشم میخورد.
سخنی کوتاه از بنای ارباب هرمز
براساس اسناد تاریخی، بنای مجیدآباد یا «ارباب هرمز» وابسته به دوره پایانی قاجار بوده که در قریهای بههمین نام قرار داشتهاست. زمینهای این کوی در آغاز از آنِ محمدخان اَبری نامور به حاجبالودله بود پس از وی این به فرزندش محمد حسینخان مشیرخلوت میرسد. سپس در زمان مظفرالدین شاه به دست میرزا نصراله ناصرالسلطنه قرار میگیرد.
پس از پیروزی مشروطیت در تهران، از دست ناصرالپسلطنه که هوادار محمدعلی شاه بود، بیرون آمده و به لطفعلیامیر مفخم، فرزند امامقلیخان (حاجی ایلخانی) که از سران بختیاری بوده، جابهجا میشود و پس از امیرمفخح به فرزندش ابوالقاسمخان بختیار میرسد.
هرمز آرش نامور به ارباب هرمز یکی از زرتشتیان زاده شده در محله خیرآباد یزد بود که پس از کوشش بسیار در هندوستان به ایران بازگشته و در سال 1327 خورشیدی تهرانپارس کنونی را که نزدیک به 36 میلیون مترمربع با سهروستای مجیدآباد، مهدیآباد و حسینآباد بود را از بیوه ابوالقاسم بختیار، بیبی عظیمه بختیار، سه دانگ بهنام خود و سهدانگ بهنام همسرش، پری آگاهی آرش، خریداری کرد و با همراهی «وفادار تفتی» و «رستم مرزبان» و کمک «مهندس ناصرزاده»، «پورتیمور» و «مهاجر» نقشهبرداری، خیابانکشی، جداسازی زمینها و ساخت کانونهای مردمی شامل درمانگاه، کانون پلیس، منابع آب، برقرسانی، دبستان، مسجد و…. کرد.
بنای ارباب هرمز نزدیک به 900 مترمربع آمیخته با مهرازی (:معماری) کهن و اروپایی در دو اشکوبه (:طبقه) به همراه زیرزمینی کوچک در باغی به پهناوری یکمیلیون مترمربع بنا شدهبود که در حال حاضر 42000 مترمربع از آن باغ ماندهاست.
این بنا در سال 1384 بهشماره 14610 در سیاهه آثار ملی ثبت میشود و با پیگیری دوستداران میراثفرهنگی از سال 1385، بازآرایی (:مرمت) و زندهسازی این بنا در دستور کار شورای شهر تهران قرار گرفته و پس از تصویب این امر، در 15 اسفند 1390 خورشیدی، سازمان زیباسازی شهر تهران بنا را بازسازی و بازارایی کرد و در آغازین سال 1393 بهپایان رسید.
بخش ورودی فرهنگسرای اشراق
ورود گردشگران به درون فرهنگسرای اشراق
خانه ارباب جمشید در فرهنگسرای اشراق، همراه با بادگیرهایش
تندیس های ناموران ایرانی
علیرضا حاجی اشرفی درحال دادن توضیحات لازم به گردشگران
فرهنگسرا به عنوان یک باغ ایرانی شناخته می شود
بخش ورودی مارکار تهران و نشان فره وهر
چند روز پیش جشن سده در مارکار برگزار شد و آثار خاکستر آتش جشن به چشم می خورد
دکتر کریمی و کرمانی در حال هم نوازی
نمایی از گنج خانه ملی گرافیک
نمای بیرونی بنای ارباب هرمز
فرتور از مارال آریایی است.
6744
2 پاسخ
جالبه که قایممقام انجمن توانمندیهای خدمات و توسعه گردشگری ایران و راهنمای گردشگری، اطلاعاتش اشتباهه و ارباب هرمز رو فرزند ارباب جمشید میدونه در حالیکه ایندو نفر هیچ ارتباطی با هم نداشته اند و از نظر زمانی هم یکی مربوط به دوره مشروطه و دیگری مربوط به روزگار پهلوی دوم هستند.
درود بر شما
ای کاش ، جای جای ایران مرمت گردد ، ایران را باید از نو ساخت ، نیمی در اماکن و نیمی از افکار ، من دوستدار وجب به وجب خاک کشورم هستم ، عشقی که نسبت به ایران دارم ، در زبانم گنجانده نمی شود ،،، سپاس فراوان