لوگو امرداد
گردش در پیرامون تیاتر شهر

تیاتر شهر، نگینی درخشان در تهران

«واحه» به عنوان یک گروه جوان تیاتری در برنامه‌ای با نام «جشنواحه» افزون بر شناساندن پیشینه معماری بنای تیاتر شهر، نمایش محیطی «راهنمای تیاتر شهر» را در پسین‌های ده روز دوم تیرماه برگزار کردند.
به گزارش تارنمای امرداد گروه هنری واحه گروهی از دانشجویان ورودی 86 دانشکده سیما و تیاتر دانشگاه هنر بودند که به کوشش نیکو ممدوحی درو هم گرد آمدند. سپس سال 92 گروه با شماری از دانشجویان ورودی 89 دانشکده هنر و معماری و شماری از دانش‌آموختگان دانشگاه هنر وارد همکاری شدند.
در برنامه «جشنواحه» با باشندگی بزرگان معماری به شناساندن معمار بنای تیاتر شهر و دیگر وابستگان این موضوع پرداختند. در این نشست محمدرضا حائری یزدی معمار و شهرساز به چند نکته اشاره کرد: «شهرساز کسی است که به مسایل اجتماعی هم بپردازد. تیاتر شهری که امروز ما در آن جای گرفته‌ایم تاریخ اجتماعی دارد و این تاریخ به اندازه هنرش ارزشمند است.
ساخته شدن تیاتر شهر به پیشرفت خنیاگری (:موسیقی) و حوزه‌های دیگر هنری کمک کرد. گرچه این بنا ارزش معماری دارد و لی ارزش اجتماعی هم دارد. برای نمونه به‌نظر می‌رسد «تکیه دولت» یک بنای قدیمی است در حالی‌که در آن عناصر مدرن هم وجود دارد و اگر تاریخ اجتماعی‌اش را بخوانیم نخستین بنایی است که اجازه داد نزدیک به بیست هزار تن به آن وارد شوند؛ بانوان جلوتر بنشینند و مردم شاه را از نزدیک ببینند و افزون بر برگزاری تکیه، نمایش هم اجرا می‌شد.»
 

2

کاشی‌های نقش دار و یادگاری‌نویسی‌هایی که بر روی این اثر ارزشمند شده‌است

3

نمای آجر و کاشی تیاتر شهر و چیدمان آن‌ها

نما آجر و کاشی است. کاشی‌سازی به‌نام اصغر کاشی‌تراش را در راه شاه‌عبدالعظیم یافتیم. رنگ کاشی‌ها بسیار مهم بود زیرا آجرها نقش داشتند. بانویی فرانسوی که در دفتر کار می‌کرد و آن زمان بیکار بود، راهنماییش کردم و چند ماه روی این موضوع کار کرد تا سرانجام رنگی را یافتیم که با رنگ آجرها هم جور باشد.
غمخوار هم خویشکاری داشت نقش دیوار را جوری طراحی‌کند که هنگام رسیدن به سقف یا کناره‌ها نقش برهم نریزد و این در سنت معماری ایرانی وجود دارد درحالی‌که در مراکش کاشی‌های‌شان به مانند پارچه‌ای است که بریده و چسبانده‌اند. این موضوع حتا در قالی‌های ایرانی هم وجود دارد.
آن‌زمان در جنوب ایران صندوق‌هایی از چوب و برنز می ساختند و من با برداشت از این صندوق‌ها، «در» تیاتر را ساختم.
می‌دانستم دیوارهای درون تالار را جوری طراحی کنم که آواها را جذب کند، در سقف آوا پخش شود و با شتابی ویژه به بالکن برسد. دوتا تندیس روی دیوار تالار گذاشته بودم که به بازتاب آواها کمک می‌کرد ولی زمانی دیگر آن‌ها را برداشتند.»

4

ورودی تیاتر شهر، گیشه که امروز کاربری خود را از دست داده‌است

5

چیدمان کاشی‌ها و آجرها که نقطه آغاز و پایانی دارد

6

7

ستون‌های فلزی از پایین به بالا رفته و شکفته شده تا تاق را نگه‌دارد

8

تاج بالای بنا و در پایین تندیس فرهاد زِبل

 

فرهادِ زبل و کلید تهران
در بخش جنوب باختری (:غربی) مجموعه تندیس «فرهاد کوه‌کن» پرویز تناولی به‌چشم می‌خورد که برخی باور دارد این فرهاد به‌جای تیشه، کلید تهران در دستش است. گفته می‌شود به انگیزه سنگینی کلید تهران در سال‌های اخیر، به کمک یک هنرمند خیابانی، فرهاد روی بازوی دست راست خود یک لنگر را خال‌کوبی کرده‌است.

9

سلیمانی اداره کننده بخش مالی دفتر سردار افخمی

سلیمانی که در گذشته در دفتر سردار افخمی کار می‌کرد از کنش‌های آن زمان گفت: «هنگامی که من آغاز به کار کردم دفتر سردار افخمی با 21 تن از کارکنانش در خیابان فردوسی سرکوچه رفعت یک بنای کوچک و کهنه‌ای بود. سال 52 به خیابان 35 خیابان وزرا رفتیم؛ بنایی با چهار اشکوب که در اشکوب پایین دفتر افخمی بود. موسسه‌ با نام «موسسه مهندسی مشاور سردار افخمی و همکاران» آغاز به کار کرد. برای جذب نیرو آگهی‌هایی در روزنامه‌های جهان مانند نیویورک تایمز چاپ کردیم و استقبال چنان بود که تلکس اصلا خاموش نمی‌شد. از 150 تن کارکنان، نزدیک به 37 تن از کشورهای بیگانه بودند. در بازه 5 ساله دفتر خوش‌نام و پرکار شد و جهش بسیار بزرگی داشتیم که باور کردنی نبود.»
سلیمانی از طراحی بنای کنونی مجلس شورای اسلامی به وسیله سردار افخمی گفت: «در برنامه مجلس شورای ملی (هم‌اکنون مجلس شورای اسلامی) کارفرما فرنشین پیشین مجلس به‌نام مهندس ریاضی بسیار سخت‌گیر بود و سردار افخمی به من گفت تو زبانش را بهتر می‌دانی پس تو با وی کار کن. من هم چون سواد این کار را نداشتم در مراحل فاز یک و دو، مشق شب به خانه می‌بردم تا فرا بگیرم و فردایش ببرم پیش ریاضی تا بگویم این‌کارها را انجام دادیم. این برای من جالب و خاطره‌انگیز شده‌بود.»
وی در ادامه افزود: «سال 57 پس از انقلاب دفترمان مصادره شد و من بنا به علاقه شخصی با سردار افخمی به پاریس سفارت ایران رفتیم و از وی وکالت‌نامه برای اداره دفتر گرفتم. وارون همه کسانی که از ایران با خود پول می‌بردند، وی از آن‌جا پول می‌فرستاد تا من حقوق کارکنان را بدهم سرانجام آغازین سال 95 دفتر کامل بسته شد. و مدیران دولتی آمدند.»

10

از سمت راست: محمدرضا حایری یزدی، آرش طبیب‌زاده
 
در دنباله برنامه، آرش طبیب‌زاده معمار و پژوهشگر پس از گرامی‌داشتن یاد درگذشتگان معماری و هنر گفت که به انگیزه خارج شدن سردار افخمی معمار تیاتر شهر چندماه پیش از انقلاب، برخی داشته‌ها (اطلاعات) و اسناد نابود و از سوی دیگر نرسیدن این دانش به نسل جوان، شوربختانه شناخت درستی از آنان وجود ندارد.
وی اشاره کوتاهی به پیشینه معماری مدرن در دوره پهلوی یکم و دوم کرد: «سال‌های 1300 برابر با پا گرفتن رضاخان میرپنج و رضاشاه در سال 1304، نوگرایی در ایران آغاز شد و توجه بسیار به زیرساخت‌های جامعه و آغاز سازندگی است که پس از سفر رضاشاه به ترکیه در سال 1314 سازندگی جدی‌تر شد.
از سال 1304 تا 1320 در بازه زمانی 16 ساله یک دیگرگونی بزرگی در سازندگی کشور مانند بانک‌‌داری، وزارت‌خانه‌ها، جاده‌ها و … و بخشی هم در بناها پدید آمد. در آغاز سازندگی بیشتر معماران از کشورهای باختری (:غربی) بودند. سال‌های 1315 ـ 1314 نسل نخست معماران ایرانی دانش‌آموخته فرنگ به ایران می‌آیند و در سال 1319 دانشکده هنرهای زیبای تهران شکل‌می‌گیرد؛ در دهه 20 نسل نخست آموزش دیده وارد بازار کار می‌شوند که تاثیر بالایی در معماری مدرن ایران دارند ولی شوربختانه بسیاری ناشناخته مانده‌اند مانند زنده‌یاد مهندس فروغی که به‌عنوان پدر معماری ایران است.»
تیاتر شهر نگینی درخشان در خیابان ولی عصر و انقلاب
وی درباره زندگی امیرعلی سردار افخمی سازنده سازه‌ی تیاتر شهر گفت: «او در سال 1308 در تهران چشم به جهان گشود، سال‌های 23ـ،22 زمان اشغال ایران همراه مادر و پدرخوانده‌اش به فرانسه می‌رود، پس از دبیرستان، دانشگاه را با رتبه بالا به‌پایان می‌رساند و پایان‌نامه درباره طراحی مسجد و مقبره‌ای است که ریشه معماری ایران را دارد. وی پس از آمدن به ایران در سال 42 با همین نگاه آغاز به کار می‌کند.
پس از ورود به بازار کار به همراه همسرش «مهندس فرهاد» و هم‌چنین «بهمن پاک‌نیا» دفتری به‌نام «دفتر روز» را بنیان می‌دهد و تنها پروژه شهرک‌سازی لویزان را اجرا کرد. پس از گشایش دفتر بزرگی در سال‌های 46ـ45 زمزمه تیاتر شهر برای وی پدید آمد.»
طبیب‌زاده جاگیری تیاتر شهر را در بدنه خیابان‌های انقلاب و ولی‌عصر را شایسته دانست زیرا آمدوشد مردم در ساعت‌های گوناگون بسیار است و با توجه به رواقش انگار آغوش خود را برای کسانی که پیرامون آن می‌ایستند، باز کرده‌است.
هر چند‌که پیرامون تیاتر شهر امروز بسیار آشفته و به‌گونه‌ای منظر آن نابوده شده‌است ولی کماکان به مانند نگینی درخشان است. ستون‌ها به‌مانند سپری هستند که از پایین بالا رفته و می‌شکفند تا تاق را نگه‌دارند.
معماری تیاتر شهر ادامه دهنده معماری سنتی ایران
سردار افخمی به آرش طبیب‌زاده درباره ساخت ستون‌ها گفته‌ که ما برآن بودیم ستون‌ها را بتنی بسازیم ولی شرکت سازنده برای آن‌که کار آسان‌تر باشد، فلزی اجرا کرد و کار را به‌هم ریخت. زیرا آرمان ما ساخت با بتن که رویش اندود شود و پس از فلزی شدن به سختی آن را اندود کردیم تا حالت بتون را نشان دهد.
این کارشناس درباره ساختار بنای تیاتر شهر گفت: «تیاتر شهر استوانه‌ای با پهنای (:قطر) 34 متر، بلندای 15 متر و پلانی دایره شکل دارد. سِن در میانه قرار ندارد و نزدیک به 600 تن در اشکوب (:طبقه) نخست با شیب یک درصد و صندلی‌ها با بازه یک متری قرار دارند و 100 تن هم در بالکن جا میگیرد.
بخش هلالی در بام، درست بالای سِن قرار داشته و سن به سوی جنوبی مجموعه تمایل دارد. بودن این تاج از سادگی بنا می‌کاهد و از نگاهی به‌مانند کوشکی درون باغ است.
پوسته بنا آمیخته سنت و مدرنیته و خود بنا معماری تندیس‌وار است که در دهه 60ـ1950 در باختر (:غرب) رایج بود.
زمان ساخت تیاتر شهر تا این اندازه آمدوشد نبود ولی سپسین‌ها (:بعدها) شلوغ می‌شود تا اندازه‌ای نیاز به آرامش داشت بنابراین زیرگذر مترو را می‌توان تا اندازه‌ای مثبت پنداشت زیرا پیرامون تیاتر شهر تا اندازه‌ای آرام شده‌است.»
وی درباره ساخت مسجد در بخش جنوبی تیاتر شهر گفت: «طرح مسجد سنتی بود ولی طرح کنونی‌اش تا اندازه‌ای توانسته به بنا احترام بگذارد. ما باید واقع‌بین باشیم کارفرمای زمین و مسایل پیرامونیِ بنا برآن بودند بنایی دیگر بسارند که انگیزه‌ای برای نابودی تیاتر بود ولی دست‌کم معمارش با یک احترام خود را پس‌ کشید.
ما برای مسایل پیرامونیِ بنا چاره‌ای نداریم و باید بنا خودش را با رویدادهای روزمره هماهنگ کند. افرادی که از آن بهره می‌برند به نیکی همه‌ مسایل را می‌دانند.»
طبیب‌زاده به برخی دیگرگونی‌ها اشاره کرد: «پس از انقلاب تالارهایی دیگری افزوده شده و نزدیک به دو سال پیش هم بازآرایی صورت گرفت. برای ایجاد دیگرگونی‌ها با من تماس گرفته‌شد تا با سردار افخمی دراین‌باره گفت‌وگو کنم و ما بهتر دانستیم وارد موضوع نشویم.»

پخش فیلمی از کنش‌های سردار افخمی در تیاتر شهر برای نخستین بار

طبیب‌زاده درباره فیلمی که از کنش‌های سردار افخمی ساخته گفت: «من بسیار شادم که فیلم برای نخستین بار در تیاتر شهر پخش می شود. از 5 سال پیش به کمک دوستان با سردار افخمی دیدارهایی داشتیم  و حتا این شانس را داشتم که 5 روز در منزل وی باشم. هنگامی که از همسرش لیلا فرهاد دختر مهندس فرهاد، فرنشین دانشگاه تهران، درخواست گفت‌وگو را دادم پاسخ داد من مهم نیستم، با علی گفت‌وگو کن.»
سپس بخش کوتاهی از فیلم ساخت آرش طبیب‌زاده پخش شد و در فیلم سردار افخمی سخنانی را بیان کرد که کوتاه در این گزارش آورده می‌شود: «محوطه‌ای کنار پارک شهرداری دادند، سرپرستش کریم پاشا بهادری بود، به من هیچ اجباری حتا در شمار صندلی‌ها نداشتند و هنگام پیمان‌نامه همه‌گونه دست من باز بود؛ من نیز با شیفتگی همه کارهایش را خودم انجام داد. البته کار تاسیسات را زنده‌یاد هارپیک طرازیان انجام داد. پیش از ساخت بنای تیاتر شهر، بنایی ویران شده قرار داشت. بیژن صفاری هم طرح پارک را داده‌بود.
از آن‌جایی که بنای تیاتر از هر سویی دیده‌می‌شد همه سویش نمای اصلی به شمار می‌آمد بنابراین منطق حکم می‌کرد بنا دایره‌ای طراحی شود. صحنه را می‌توانستم در میانه قرار دهم ولی به‌جز تعزیه،  نمایش‌ها را نمی‌شد در آن بازی کرد، زیرا باید جایی برای دیگرگونی دکور باشد.

 
 
011
 
پدر آرش طبیب‌زاده از معماران دهه چهل

در بخش پایانی نشست پدر آرش طبیب‌زاده درباره واژه معماری گفت:«من از مهندسین دهه چهل هستم. معماری یک واژه گسترده است. ما معمار را کسی می‌پنداریم که ساختمان‌سازی کند ولی معمار مدیریت هم می‌کند.»
پس از آشنایی با تاریخچه ساخت تیاتر شهر و معمار سازنده آن، گروه هنری واحه، گردشی پیرامون بنای تیاتر شهر با نام «راهنمای تیاتر شهر» همراه با نمایش محیطی اجرا کردند تا باشندگان را با رویدادهای پیرامونی این بنا آشنا کنند.
علی حقیقت‌جو که اجرای این گردش را برعهده داشت نخست درباره کاشی‌های بنا سخت گفت: «کاشی‌ها به وسیله اصغرکاشی‌تراش اصفهانی از کاشی‌کاران برجسته آن زمان ساخته شد و همه خانواده اصفهانی در کار کاشی‌کاری بودند. یکی از ویژگی‌ مهم کاشی‌های تیاتر شهر بازی بین سنت و مدرنیته است. برگه‌های سفید در بین کاشی‌ها برای نمره‌گذاری و پاس‌داری آنان است و هنگام خرابی بخشی از کاشی‌ها، نشان‌هایی برای تشخیص جابه‌جایی کاشی‌ها هستند.»
این بازیگر تیاتر مردم را که از هر سو جذب سخنانش شده بودند به سوی تابلو اعلانات جلو تیاتر شهر کشاند و از اهمیت آن درباره آگاهی دوست‌داران تیاتر از برنامه‌های درون تالار سخن گفت ولی سخن اصلی وی درباره تک ستون کنار تابلو اعلانات بود: «امروز دوست‌داران تیاتر پیش از این‌که اینجا بیایند به‌وسیله دنیای مجازی و روزنامه متوجه رویدادها می‌شوند و با دوستان خود به وسیله همراه‌ها قرار دیدار می‌گذارند. در گذشته که چنین ابزارهای وجود نداشت ولی نشانی در کنار تیاتر شهر بود که کانونی را برای میدان پدید آورده‌بود و دوستان همیشه پای ستون تندیس همدیگر را می‌یافتند. تندیس با نام نی‌لبک‌زن ساخته بهمن محصص بود. تندیس با نی‌لبک زدنش می‌گفت انگار این گوشه شهر  دیگرگونه‌تر از همه‌جای شهر است. شوربختانه اکنون جای تندیس خالی است.» 

11

مسجد طراحی شده در نقشه و مسجد ساخته شده در سمت چپ

صورتش بگذار و در معنی نگر

در دنبال گردش به نقطه آغازین درست سرپیچی که منتهی به تالار قشقایی در زیرزمین می‌شود، بنایی با ساختاری ویژه و سیمانی به‌چشم می‌خورد حقیقت‌جو درباره این بنا گفت: «پیش‌تر در این گوشه زمینی بود که با شهرداری اختلاف وجود داشت. برخی مایل بودند کتابخانه تخصصی برای تیاتریان ساخته شود و برخی دیگر تمایل به ساخت مجموعه فرهنگی در خدمت تیاتر شهر داشتند. تا این که در سال 83 مسجد بسیار بزرگی طراحی شد به‌گونه‌ای که دارای بزرگترین گنبد در تهران و چند برابر تیاتر شهر باشد.
با دیگرگونی‌هایی در شهرداری تهران، مهندس معمار مسجد هم جابه‌جا شد و طرح نیز دیگرگون و مسجدی دیگر ساخته‌شد. جملات زیر نوشته نخستین معمار مسجد است: «در معماری دوران اسلامی، ساختمان‌ها کاملا درون‌گرا هستند و صورت بیرونی بنا، لباسی است بر تن فضاهای داخلی ساختمان‌؛ یعنی به انسان و محل حضور و بهره‌برداری انسان‌ها اصالت داده می‌شود نه به کالبد بنا و نمای ساختمان. بنابراین برون‌گرایی در ساختمان‌سازی، نوعی صورت‌پرستی و بت‌سازی به‌شمار می‌آید. جناب مولوی می‌فرماید: 
رو به معنی کوش ای صورت پرست / زانکه معنی بر تن صورت پراست
بت‌پرستی، چون بمانی در صور / صورتش بگذار و در معنی نگر»

12

کیومرث حایری در حال توضیح دادن که چگونه در نیمه تابستان برف بارید

14

دفترچه بهمن محصص که تندیس نی‌لبک را در آن طراحی کرده‌است

15

آغاز سال 95، پس از یک‌سال بسته بودن، تالار قشقایی به همراه یک لابیِ نونوار گشوده‌شد.
طرح جدید لابی، نیم‌دایره‌ای سفید رنگ است.

16

نقشه آماده شده به وسیله پیمان میرهنر، جاهایی را نشان می‌دهد که کجاها
با «آگاهانه دچار توهم شدن» در پیوند هستند

17

پارک دانشجو کنار تیاتر شهر

photo 2016 07 11 10 18 53

 

جای خالی تندیس نی‌لبک‌زن در ستون

محصص بسیاری از تندیس‌هایش را خود نابود کرده‌است

وی درباره چگونگی ویرانی تندیس گفت: «یک بار مقاله‌ای از پرویز تناولی پیدا کردم که از بریده شدن دست و پای تندیس گلایه کرده‌بود. سپس فیلمی از بهمن کیارستمی فرزند زنده یاد کیارستمی یافتم، فیلم از تندیس‌هاس تهران ساخته بود و کارکرد تندیس نی لبک زن و بریده شدن تندیس را نیز بیان می‌کرد و در پایان یکی از مسوولان بریده شدن دست‌وپای تندیس را طبیعی خواند.
مساله پیچیده‌تر شد بنابراین به آزمایشگاه واحه نزد استاد میرهنر رفتم وی که پیش‌تر پژوهشی دراین‌باره داشت، نکته‌ی ریزی را به من گفت که ممکن است شما در این‌باره به مسایلی بربخورید واقعی نباشد ولی درست هستند. سپس دفترچه محصص با همه مراحل طرای تندیس را نشانم داد و آشکار شد محصص به‌گونه‌ای مهندسی کرده تندیس در زمانی ویژه دست‌وپایش بیفتد! محصص خود می‌خواسته امروز تندیسش اینجا نباشد و در دفترچه با گذاشتن نقطه چین‌هایی در لگن و بازوها و قیچی این موضوع را نیکی نشان داده‌است.
با همین اندیشه در میدان قدم می زدم احساس کردم آواهایی را می شنوم و گمان می‌کنم محصص هم این آواها را شنیده بود بی‌گمان وی نگران آینده تندیس نی‌لبک زن بوده که آیا مردم در آینده درک خواهند کرد چنین تندیسی اینجا وجود دارد!»
در دفترچه راهنمای گردشگر تیاتر شهر نوشته شده بهمن‌ محصص این تندیس را براساس داستان نی‌لبک‌زن شهر هاملن ساخته‌است. روزگاری موش‌های موذی مزاحم شهر هاملن می‌شوند. نی‌لبک‌زنی به مردم شهر قول می‌دهد که می‌تواند با نواختن نی‌لبکِ سحرآمیزِ خود همه‌ی موش‌ها را از شهر به بیرون براند، چنین می‌کند. اما مردم شهر دستمزد او را پرداخت نمی‌کنند. نی‌لبک زن برای تلافی، آهنگی دیگر با نی‌لبکش می‌نوازد؛ با این آهنگ کودکان شهر را جادو می‌کند و آن‌ها را به خارج شهر کشانده و با خود می‌برد.
ویژگی یک‌سان بسیاری از آثار بهمن محصص، فیگورهایی بدون دست و پا هستند. محصص سال‌های پایانی عمر خود را گوشه‌نشین بوده‌است. او بسیاری از آثار خود را نابود کرده‌است.
هنگامی که باشندگان به جلوی بنا، بخش درون‌شد که گیشه قرار داشت رسیدند، حقیقت‌جو چنین به سخنانش ادامه داد: «مجموعه تیاتر شهر 50 سال پیش ساخته شد و یکی از عناصر ارزشمند معماری‌ش بخش درون‌شد با نام گیشه است و همه برای وارد شدن به تالار بایستی از آن‌جا گذر کرده و بلیط تهیه کنند. با‌گذشت زمان برخی موضوعات جای خود را به عناوین جدید می‌دهند و گیشه هم کهنه شده و در گوشه خاوری بنا گیشه جدیدی با کارکرد روز گشایش یافته‌است. بهتر است در این دیگرگونی‌ها، داشته‌های گذشته را هم از یاد نبریم

 

18

علی حقیقت‌جو

19

باریدن برف در تیاتر شهر

دیگرگونی آب‌وهوای تیاتر شهر با دیگر جاهای شهر
در ادامه گردش حقیقت‌جو یکی از رویداد مکان‌های تیاترشهر را به باشندگان شناساند: «در بالا سایه‌بانی گرداگرد بنا با کارکرد اساسی قرار دارد زیرا هنگام برف و باران بین کسانی که بدانجا پناه برده‌اند پیوندی تنگاتنگ پدید می‌آورد. اما ویژگی اساسی‌تر داشتن آب‌وهوای ویژه تیاتر شهر است چنان‌چه سال 91 در نیمه تابستان اینجا برف آمد.»
کیومرث حائری که از نزدیک باریدن برف در تیاتر شهر را دیده بود گفت: «سال 91 که هنوز تیاتری نشده‌بودم در کتابخانه اینجا آگهی زده بودن و پس از تماس گفتند شب برم پشت‌بام. آن‌جا با یونولیت و لوله‌های بزرگ در حال ساختن تالاری برای اجرای نمایش بودند. یونولیت‌ها را با چسب بسیار می‌چسباندند. پس از چند روز عکس این تالار در روزنامه‌ها زده‌شد و میراث فرهنگی برآن اشکال گرفت و بایستی خراب می‌شد. ما که نتوانستیم این کار را بکنیم میراث فرهنگی اره‌های برقی بزرگی برای تکه تکه کردن آن آورده‌بود. ما که پایین بودیم یک زمان دیدیم از آسمان برف می‌بارد.»
این رویداد به نقطه کانونی این مجموعه اشاره دارد که اگر هنرمندی نیاز به تالار نمایش دارد تالارش را هم روی تیاتر شهر بسازد. در این هنگام حقیت‌جو کاپشنی زمستانی پوشید و چتری بزرگ به‌دست گرفت تا به‌راستی نشان دهد آب‌وهوایی تیاتر شهر دیگرگونه‌است زیرا هواشناسی واحه گفته‌بود همان‌دم برف خواهد بارید و چنین نیز شد.
پیمان میرهنر، منتقد تیاتر باور دارد هنگامی که صحنه تیاتری را می‌بینیم و می‌خواهیم که برای ساعتی که اینجا هستیم، باور کنیم صندلیِ ساده‌ی چوبی روی صحنه، تخت پادشاهی‌ِ یک شاه است! می‌خواهیم باور کنیم جایی که پرده سالن آوویخته شده، جنگلی است و جایی که درب خروج کار گذاشته شده، دریایی است! ما به آن‌چه واقعی هست یا نیست آگاه هستیم. اما به تیاتر می‌آییم تا آگاهانه دچار توهم بشویم. بنابراین به پیشنهاد پیمان میرهنر نقشه‌ای آماده شد که در آن مکان‌هایی که به گونه‌ای پیوندی با «آگاهانه دچار توهم شدن» در آن به‌چشم می‌خورد.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-01