لوگو امرداد

سرنوشت تهران این است؛ عمودی مردن

قد و قامت برافراشته‌ی برخی‌شان سر به آسمان می‌ساید، بقیه هم آن اندازه قد کشیده‌اند که سایه‌ای بر سر دیگری باشند؛ متر به متر، وجب به وجب، آجر به آجر. خوراک‌شان چندصد میلیون تومان پول بی‌زبان بوده است که به آن‌ها پروانه‌ی قد کشیدن داده است. این دیلاق‌های میلیاردی آن اندازه زیاد شده‌اند که دیگر گرما و مهربانیِ آفتاب را از کوچه پس‌کوچه‌های شهر من ربوده‌اند، خاطراتش را هم؛ به جایش شلوغی، آلودگی و یک شهر زشت و بی‌در و پیکر ارمغان آورده‌اند.
شهر من تهران را پر کرده‌اند از سازه‌های بلندبالا. این روزها هفت طبقه مد است؛ حرص و طمع پول بیشتر از ما، فروش هوا از شهرداری، مهندس بیکار هم با دانشگاه! اکنون همه چیز آماده‌ی قرارداد است؛ برای مشارکت در باخت! بازنده‌ی اصلی هم تهران.
آری شهر من آماده است؛ همین چند خونه‌باغ و ساختمان قدیمی‌اش هم که مانده‌اند با نگاه ترس‌آلود خود در صف انتظار نشسته‌اند؛ بیایید بکوبید و بر جنازه‌ی خاطراتش بسازید هر چه می‌خواهید.
آری سرنوشت تهران این است؛ عمودی مردن.

1

2

3

4

5

6

7

9

10

11

13

14

15

16

17

18

19

21

22

23

24

27

25

28

29

32

30

31

35

فرتور از زینب مهدوی است.

0114

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1402-12-27