گروه عکس «امرداد» پستی را هفتهای یکبار با عنوان «بنویس و به اشتراک بگذار» برای خوانندگان به نمایش میگذارد که در آن احساس خود را دربارهی عکسی که منتشر شده بنویسند. از میان جملههای نوشته شده یک جمله برگزیده میشود که در پست بعدی اعلام میشود.
در «بنویس و به اشتراک بگذار»(4) که عکسی از کودکی در حال اوستا خواندن بود جملهی « خَشنَه اُترا اهورا مزدا … « به خشنودی آن اهورای پاک * خداوند روزی ده تابناک»« چو من باورم رو به مزدا شود * همه زندگانی سپنتا شود»« بُوَد راه ما پند آزَردُهُشت * همان کس که دیو دژم را بکشت»« به دوران خُردی به پیران سرای * اهوراست آشا و هم رهنمای» برگزیده شد.
احساس خود را دربارهی این فرتور(:عکس) در یک یا چند جمله کوتاه بنویسید. بهترین جمله برگزیده و به اشتراک گذاشته میشود.
1362
36 پاسخ
من به این درختان خشک عادت کردم
هر دم از کنارشان که میگذشتم، یادت کردم
من به پاییزِ زرد و چروکیده شباهت دارم
فرزندش نیستم ولی به فرزندش عادت کردم
جنگ با سرنوشت، تلاشی بیهوده!
İlkbaharda kışı kışın ilkbaharı özler insan , ne uzaksa onu özler insan , kavuşmak şart mı !? Boşver bazı şeyler yokken güzel.
در بهار دلتگ زمستان و در زمستان دلتنگ بهار می شود انسان ، هر چیزی که دور باشد دلتنگ آن می شود انسان، رسیدن شرط است!؟ بیخیال، بعضی چیزها وقتی که نیستند زیبا هستند.
جنگ با سرنوشت، تلاشی بیهوده!
شاید خبرنداری
مانده ام
تا تو بیایی
ی پنجه ی در خود فرو رفته
در عجبم از تاری که تنیده ای و خود در آن به دام افتاده ای
غمگین ترین پاییز ایران
و زندگی همچنان ادامه دارد
من این برگ خشک را یک انسان سرطانی می بینم که دیگران ( شاخه ها ) دارند ، تمام تلاش شان را برای زنده ماندنش می کنند .
زندگی کوتاه است.
آخرین نقاشی پاییز هنرمند من
این برگهای زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه می افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری و آنها
پیشی میگیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت
شعر از یغما گلرویی
دگردیسی
خواب در نم باران
اندیشه ی سقوط …
غمگین تر از این نیست.
نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزانست و ما همچو برگ
جهان یکسر اکنون به پیش شماست
بر اندرز دارا فراوان گواست
(شاهنامه)
به بادی بنده تا اون هم بشه مثل دیگر برگها
چه زیباست وقتی تمام طبیعت فرش می شود تا تو همچنان در عرش بمانی.
Bidel:
من در پهنه آیین باز شناختن..ناشناسم..تاهوی وجودم دیگر سپهر را به دلدادگی و کرشمه وا نمیدارد..و روزگار یازش هیلاندن مرا از گردونه بودن،دارد.و دلفریبی انگبینی اورنگ پوزش من در پهنه شایستگی ت..
تک برگ پاییزی در حضور قطرات باران چشم نوازترین تصویر
بی تو من با غمانگیزترین حالت تهران چه کم؟
عشق واقعي مانع از سقوط مي شود
عشق واقعي رنگ و فصل( سبز و زرد ،پاييز و بهار )نمي شناسد بعد از مرگ هم رهايت نميكند
برگ ، وقت رفتنش فرا رسیده است و می خواهد که برود اما شاخه ها که همانند همسایگان و دوستان و بستگان واقعی اش هستند از او دل نمی کنند و دوست ندارند که برگ برود…. ای کاش ما آدم ها هم ، انسانیت و مهربانی و نوع دوستی را از طبیعت بیاموزیم .
خدایا؛
کاش بندگانت در کرمانشاه و … را هم مانند این برگ ؛بر درخت زندگیشان نگه میداشتی و خواب ابدی و زمستانیشان را رقم نمیزدی.
خدایا پس مهربانی و بنده نوازیت چه شد؟؟؟؟
برگها را پاس بداریم،سبز،زرد ………… از هر رنگ تا هزار رنگ حتی برگهای چروکیده راِ ….برگهای تاریخ را و همه برگها را…