لوگو امرداد

درخت؛ طبیعتی سبز و مقدس

درخت در غرب دره سولقان به دره‌ای می‌رسیم زیبا به‌ نام ] کشار[ که در میانه‌اش دهی به همین نام بر سینه کوه گسترده است . آبی که ده کشار را سیراب می‌کند از دو منبع است: یکی آبی است که از ده بالاتر می‌آید و دیگری آبی است که از چشمه بزرگ در شمال غربی ده بیرون می‌آید در کنار این چشمه بزرگ و زیبا درخت چناری بشکوه –سخت بشکوه-،کهنسال و چنان زیبا که شگفت انگیز است رسته، و سر برافراشته است.

درخت‌ها از دیر زمان در نزد انسان گرامی بوده‌اند. انسان بدوی اعصار کهن و انسان بدوی عصر حاضر گمان می‌کرده است و می‌کند که درختان نیز مانند جانوران و مردم دارای روان‌اند. این امر را نه تنها می‌توان در باورهای مردم مصر و بین النهرین در اعصار باستان دید، بلکه در عصر حاضر، و به‌خصوص در قرن نوزدهم، که هنوز ]تمدن[ به میان بسیاری از اقوام آفریقایی، آمریکایی و اقیانوسیه‌ای راه نیافته بود، نیز این باور در این سرزمین‌ها زنده بود و شاید هنوز هم باشد. مثلا سرخپوستان قوم هیداتسا Hidatsa در آمریکای شمالی به این اعتقاد بودند که درخت Cottonwood  که بزرگترین دره‌های علیای میسوری است دارای بصیرت و خردی است که اگر او را نیکو بدارند، ایشان را در بسیاری امور یاری خواهد داد و سرخپوستان پیش از ]متمدن‌شدن[، انداختن این درخت را گناه می‌دانسته و پیروان قوم بر این باور بودند که بدبختی‌های تازه قومشان به علت بی‌احترامی نسل جوانتر به این درخت است. مردم قوم ونیکا Wanika در شرق آفریقا ، گمان داشتند که هر درختی ، و به ویژه درخت نارگیل ، روانی خاص خود دارد و افکندن یک درخت نارگیل برابر مادرکشی است؛ زیرا این درخت زندگی بخش است. در نزد مردم گربالی Grbali در دالماسی این باور وجود دارد که در میان درختان بزرگ تنها بعضی درخت‌ها هستند که دارای روان‌اند و اگر کسی آن‌ها را بیفکند در جای خواهد مرد.

در آفریقای غربی درخت بسیار بزرگ  Silk-Cotton که عظیم‌ترین درخت منطقه است، مورد احترام همه‌ی اقوام آن سرزمین، از سنگال تا نیجر است و آنها را خانه ارواح یا خدایان می‌دانند. بعضی از ساکنان جزایر فیلیپین گمان دارند که ارواح درگذشتگان بر درخت‌ها زندگی می‌کنند و آن هم بر بلندترین درخت‌ها که شاخ‌های خود را به هر سو گسترده‌اند.

اما این تنها وجود روان درگذشتگان یا سکونت خدایان در درخت‌ها نیست که آن‌ها را مقدس می‌کند. این استقرار روان یا خدا در درخت یکی بودن روان یا خدا با رحمت، به باور مردم بدوی نتایج بزرگی را برای انسان در بر دارد؛ از آن جمله، این گونه درخت‌ها قدرت آن دارند که باران بیاورند، خورشید را به درخشش وا دارند و گله‌ها را افزایش بخشد و زنان را به بارداری و زایش یاری دهند. حتی در اروپای قرن بیستم نیز بقایای باور به تقدس درخت را می‌توان یافت.

آیین May-Pole یا May-tree در میان دهقانان اروپایی یکی از این جمله است. آیا تقدس در چنارهای کهن و نه هر چناری در نزد مردم ما همان رشته اعتقاداتی نیست که بالاتر یاد شد ؟ چنار کهن چنان خصوصیاتی طبیعی دارد که اعجاب مردم را می‌تواند به خود برانگیزد. چنار عظیم‌ترین و از پرعمرترین درختان نجد ایران است.

گسترش شاخه‌های چنار کهن به هر سو چنان است که پهنه‌ای بزرگ را در زیر سایه خود می‌گیرد و چنان بلند و افراشته است که از دور‌دست دیده می‌شود. به گفته‌ی یکی از دهقانان کشار ، چنار شاه درخت ماست اما تنها شکوه و سترگی و پرعمری چنار نیست که باعث تقدس چنارهای کهن شده است؛ این نوجوان شدن هر ‌ساله چنار نیز هست که به آن حالتی جادویی و ستایش برانگیزی بخشد. چنار هر ساله پوست می‌افکند و شاخه‌های تنومند آن رنگ سبز روشنی به خود می‌گیرد و این جوان شدن هر ساله چنار، مانند همیشه سبز ماندن سرو، بدان تقدسی می‌بخشد، زیرا حفظ قدرت‌ جوانی یکی از شرایط لازم برای باروری است ‌و،‌‌‌‌‌‌ در‌نتیجه آن را نماد برکت و نعمت بخشیدن ابدی خدایان و ارواح می‌سازد.

در تاریخ ایران باستان نیز اشاراتی به چنار رفته است که تقدس و کار ویژه آن را بیشتر می‌کند. ساموئل . ک. ادی، کتابی درباره آیین شهریاری در شرق فراهم آورده است که، در این کتاب آمده سنت‌های پارس پیوسته درخت چنار را گرامی می‌داشتند .

در دربار ایران چنار زرینی همراه تاکی زرین بود که آنها را اغلب در اتاق خواب شاه می‌نهادند و چنار را به گوهرهای بسیار آراسته بودند و پارسیان آن را ستایش می‌کردند. هنگامی که داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود به او درخت چنار و تاکی زرین هدیه دادند و هنگامی که خشایار‌شاه به جنگ یونان می‌رفت در راه چناری عظیم دید و فرمود تا آن را به زیورهای زرین بیارایند و آن را به نگهبانی به سپاهیان گزیده‌ی خود سپرد. ظاهرا به‌دست آوردن آن درخت زرینی که در خوابگاه شاه بود معنای به دست آوردن سلطنت می‌داد. این امر درست همان است که، در اعصار کهن در معبد نمی Nemi در ایتالیا وجود داشته است و آن این که در این معبد درخت خاصی روییده بود که در طی روز و تا دیرگاه شب کاهنی به گرد آن می‌گشت و از آن حفاظت می‌کرد. تا هنگامی که این کاهن قادر به حفظ آن درخت بود ، سمت کهانت خود را حفظ می‌کرد و دستی بر درخت نمی‌رسید مگر خون کاهن ریخته شود. این دو امر آیین کهنی را بازگو می‌کند که بنابر آن فرمانروایی و کهانت همه به معنای حفظ و سرسبزی و برکت بود و وظیفه اصلی شاه کاهن آن بود که چون نماد زمینی نیروهای آسمانی نعمت و غنا را در سرزمین خود حفظ کند. در ایران نماد اصلی این غنای طبیعت ظاهرا چنار بوده است که هنوز هم به شکلی اسلامی شده بر جای مانده است. اما در بسیاری از نوشته‌های کهن درباره ایران این درخت چنار با تاکی همراه است. برای این درخت انگور چه توجیهی داریم؟

قدیم‌ترین یادآوری درباره تاک گفته هرودوت است که می‌گوید واپسین شاه، ماد دختر خود را، که مادر کوروش شد، به خواب دید که از شکمش تاکی رویید و سراسر آسیا را پوشانید.

اگر توجه داشته باشیم که انگور در اساطیر ایرانی نمادی برای خون است و خون نیروی اصلی حیات است و اگر ضمنا توجه داشته باشیم که در دولت هخامنشیان بازمانده‌هایی از آیین بومی کهن مادرسالاری باقی مانده بود که بر طبق آنها سلطنت از طریق زنان ادامه می‌یافت، می‌توان تاکی را که بر چنار می‌پیچید مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان دانست. در واقع چنار مظهر شاه و تاک مظهر همسر او بود که از طریق او خون سلطنت دوام می‌یافت. از صحبت‌هایی که اشاره کردیم می‌توان چنین نتیجه گیری کرد که: چنارهای عظیم و برکشیده و پرسال از دیر زمان در ایران مقدس بوده‌اند. این تقدس از آن روست که این‌گونه درختان از همه درخت‌های منطقه بشکوه‌تر و بسیار پرعمر بوده، و سایه گستری و سرسبزی بسیار دارند؛ و نیز به علت آن که هر ساله پوست می‌اندازند به گمان مردم تازه و نوجوان می‌شوند. همچنین بر اساس مردم‌شناسی تطبیقی می‌توان باور داشت که در اعصار باستان و بسیار کهن گمان بر آن بوده است که ارواح مردگان پرقدرت قبیله یا خدایان یا پری‌ها در آنها می‌زیستند با این درخت‌ها نماد آنان بودند.

بنا به باور مردم، چنارهای کهن برکت و پر‌محصولی را به زمین و خانواده می‌بخشد و زنان را در بارداری و به سلامت داشتن فرزندان یاری می‌دهند و کار و کسب را رونق ‌می‌بخشند. برای ستایش این درختان سترگ، در دوره اسلامی توجیهی تازه یافته‌اند و برای آن که ستایش ایشان برخلاف سنت‌های اسلامی نباشد، اغلب به این نتیجه رسیده‌اند که در پای این درختان بزرگ مردی امامزاده‌ای وجود دارد.

درخت چنار در ایران باستان وجه مشترکی با شاه داشت. همچنان که شاه نماد انسانی نیروهای برکت بخشنده آسمانی بود، چنار کهن نیز نماد نباتی این نیروها بود. شاهان هخامنشی بنا به سنت آسیای غربی-مدیترانه‌ای، حافظ این نماد گیاهی بودند، تنها تفاوت در ایران هخامنشی با آنچه فریزر نقل می‌کند در این است که این درخت در ایران نمادی زرین داشته است که در دربار نگهداری می‌شده است.

این درخت در ایران باستان ظاهرا پیوسته به همراه تاکی بوده است که به گمان تاریخ نویسان این تاک نماد خون و دوام سلطنت بوده است که از طریق زن به فرزند یا دامادشاه می‌رسیده است. در ایران از درختان سرو، خرما و انار نیز به عنوان درختان برکت و بخشنده نام برده شده است. در زمان هخامنشیان به فردوس اشاره شده که در بسیاری نقاط ایران فردوس‌هایی وجود داشت که نه فقط برای سرگرمی فرمانروایان، نیز برای پروردن درختان میوه و مو ساخته می‌شد .

در لوح‌های دیوانی عیلامی تخت‌جمشید به فراوانی به نشانه‌هایی از این باغ ‌ها بر‌میخوریم که شاه همواره شخصا با حضور خود و یا به وسیله‌ی کارمندانی که خود منصوب می‌کرد، در باغ‌های میوه را زیر‌نظر می‌گرفت. یکی از این فردوس‌های معروف متعلق به کوروش بزرگ در کلانیای آسیای صغیر بود که رود مآندر در آن جریان داشت. به این ترتیب فردوس، هم باغ های سلطنتی را شامل می‌شد و هم پارک‌های بزرگ وحش را، که شکارگاه نیز بود. اغلب فردوس‌ها باغ‌های بزرگ میوه بودند، که میوه‌ی مردم عادی را تامین می‌کردند. باغ های میوه نشانه‌ی توجه شاه به زیردستان‌اش بود که فرمان ساختن‌شان را صادر و برکاشت و برداشت آنها نظارت می‌کرد. گزنفون تاکید می‌کند که کوروش بزرگ درخت‌هایی را با دست خود کاشته است. در همه‌ی مهرهای شاهی که، داریوش به کارمندان بلند پایه‌اش نیز به عنوان ]مهد درخت[ می‌داد، به تصویر یک نخل و حتی در مهر مشهور داریوش که امروز در لندن نگه‌داری می‌شود به تصویر دو نخل بر‌می‌خوریم. نخل نماد حاصل‌خیزی بود. نخل تقریبا تمامی نیازهای زندگی را برمی‌آورد؛ از هسته‌ی نخل نان می‌پختند و از میوه‌ی آن شراب و سرکه و عسل و غذاهای دیگر ‌می‌ساختند. از برگ‌های نخل انواع وسایل خانگی را می‌بافتند و ذوب‌کنندگان مس از هسته خرما به جای سوخت استفاده می‌کردند و از هسته‌های ]خیس شده[ به عنوان غذای گاو نر و غذای گوسفند پرواری استفاده می‌شد.

عشق ویژه‌ی ایرانی‌ها به فردوس‌ها، باغ، و پرورش درختان شگفت‌انگیز نیست، چرا که در افسانه‌های کهن شرقی، به زمانی که بسیار دورتر از عصر و دورانی که به اشاره گذشت همواره از باغ‌های پرمیوه و سرسبز با آب و تاب زیادی یاد می‌شود.

 

منابع مورد استفاده:

از اسطوره تا تاریخ؛ بهار، مهرداد 1376

کتاب الفبا؛ ساعدی؛ غلامحسین 1353

از زبان داریوش ؛ کخ؛ هایه ماری

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1402-12-29