این مقاله از سوی روانشاد دکتر موبد جهانگیر اشیدری برای اجلاس هزاره ادیان جهان ارسال شده بود.
با درود و سپاس به سروران گرامی و دست اندرکاران این مجمع بزرگ بینالمللی که برای برطرف ساختن دشواریهای زندگی این مخلوقی که به نام آدم و انسان و یا بشر نامیده میشود و متاسفانه این نابسامانیها ساخته و پرداخته دست همین انسان و بشر است که «ب» اول «بشر» کمرنگ شده و «شر» گردید و این فتنهها از قبیل جنگ و تجاوز و دیگر دشواریهای ظاهری و باطنی، ملموس و غیر ملموس و دیدنی یا نهان به وسیله همین بشر تولید و موجب ناراحتی خودش میشود (خود کرده) اول ببینیم این آدم کیست؟
بنابر نوشتههای پیشینیان بویژه نوشتههای سامی بعد از آفرینش جهان معنوی و مادی در مرحله ششم آدم آفریده شد.
در اصطلاح ایرانی اولین انسان «گیومرد» یا «کیومرس» گفته شد که از عالم مینو به زمین فرستاده شد و از نژاد آریا بود و از تخمه او دو ساقه گیاه ریباس بهم پیچیده از زمین رویید که اندک اندک شکل آدمی به خود گرفت و مشی و مشیانه (آدم و حوا) از آن پدید آمده و جنگ و جدال و زد و خرد و کشت و کشتار از همان آغاز آفرینش انسان بین آدمیان پیش میآید که از «لفظی» و «گفتگو» شروع میشده و سپس شدت مییافته این نزاع به صورت تند و خشن حرف زدن، داد و بیداد کردن، دست به سوی هم بلند کردن، حتی بین پدر و مادر و فرزندان و دیگر اعضای خانواده و همسایه و محله و روستا و دیگر نواحی و شهرها و طوایف و کشورهای دور و نزدیک اتفاق میافتاده که عواقب و پیامدهای آن بخش بزرگی از تاریخ کشورها را به خود اختصاص داده است.
ما را با گذشتههای دور کاری نیست در همین یکصد سال اخیر دو جنگ بزرگ جهانی یا بینالملل 1914 – 1939 در دنیا با میلیونها کشته و معلول و ناقص و ویرانیهای بیشمار روی داد که سراسر کشور ناگریز شدند جامعه ملل سابق و بعدا سازمان ملل کنونی را با دوایر و شعب بیشماری که هدفشان جلوگیری از جنگ و خونریزی بر پایه اتحاد و برادری و مهر و محبت و دوستی بود بنیان گذارند.
دائم شاهد و بینای اتفاقات زیادی در گوشه و کنار دنیا هستیم که دبیر محترم یا نمایندگان این سازمان برای خواباندن قائله این سو و آنسو میروند و با واسطهگری و یا برقراری سپاه صلح از کشت و کشتار مردم بی گناه جلوگیری مینمایند.
جور و ستم و زورگویی، منحصر به جنگ و کشتار و ویرانی نیست. سه ماه پیش در همین مکان همایشی به دنبال کنفرانس پکن، مبنی بر حمایت و پشتیبانی از زنان بود برگزار شد که نشان داد جامعه زنان متحمل چه رنجها و نابرابریهایی میشوند.
برشمردن هر یک از نابسامانیها دل آدمی را به درد میآورد. در آگوست 1993 در چنین روزهایی بود بود که کنگره با عظمت پارلمان ادیان جهان در شیکاگو تشکیل گردید که اهم موارد آن عبارت بود از:
صلح و آشتی، همبستگی و تکامل، پیشرفت و آبادانی و نگهداری محیط زیست، تساوی حقوق زن و مرد، بهداشت و اتحاد و یگانگی و بالاخره کم کردن فاصله بین غنی و فقیر و از بین بردن نژاد پرستی و آپارتاید.
دعوت نامه ایکه از سوی دبیرخانه سازمان ملل آقای باواژین که مسلما خدمت پیشوایان دینی در دیگر کشورها فرستاده شده گویاست با همه تلاشها هنوز قادر به پیشگیری از بروز جنگهای مخوف نشده و جنگ مدام زندگی بسیاری را تهدید مینماید و خواستار آن شده که با همایش کنونی از رهبران مذهبی، راههایی اندیشیده شود که:
1- از تنشهای انسانی، اجتماعی کاسته شود
2- محیط زیست نگهداری شود
3- همکاری لازم برای رفع نقاط تعارض به عمل آید.
که نیاز دایره یا بخشی دینی و مذهبی هم برای همکاری و مشورت در تشکیلات سازمان ملل پیشبینی و پیشنهاد گردیده است. بدیهی است همه اینها ناشی از مسوولیتی است که این سازمان بزرگ بینالمللی احساس مینماید و غیر از این هم نباید باشد. زیرا میلیاردها مردم جهان چشم دوختهاند تا ببیند آن مرکز بزرگ جهانی چه راه حلهایی در پیش دارد؟ این گردهمایی مذهبی همان چیزی بود که من در روزهای پایانی پارلمان ادیان جهان 1993 در شیکاگو گفتم که یاد آوری آن سودمند است.
در آنجا چنین گفتم:
وجدان بشریت بیمار است، بشریت مرتبا رنجور و رنجورتر میشود و خدشهدار میگردد و این چیزی نیست که با ظواهر فریبنده زندگی و یا زور و اسلحه درست شود بلکه بشر نیاز به ترمیم و اصلاح آن داشته و آن هم از راه پی بردن به معنویات میباشد و باید از سطح خانواده و دامان پدر و مادر شروع شود تا به سطح اجتماع برسد. در پایاننامه و بیانیهها که بعد از گردهمائیها صادر میگردد، گروهی و مامورینی مامور گردند آن را در گوشه و کنار کشور و دنیا و جوامع از حرف به مرحله عمل درآوردند و پیگیری نمایند والا بنا به یک ضربالمثل ایرانی «نشستند و گفتند و برخاستند» زیرا بیانیه و پیشنهاد، ضامن اجرا و مامور پیگیری میخواهد.
نمیخواهم نابسامانیها و آنچه را که مایه بروز دشواری میشود نام ببرم زیرا بارها و بارها در سطوح مختلف به وسیله گویندگان و نویسندگان به زبان و قلم آورده شده است چون عنوان این گردهمائی صلح و آشتی و پیدا نمودن راه حلهایی برای جلوگیری و حذف جنگ است.
من فقط به ذکر نکاتی از اوستا و تعالیم دینی و آموزشی زرتشت میپردازم. پیش از اینکه اشوزرتشت به پیامبری برگزیده شود به موجب بند 1 از هات 29 گاتها، روان یا وجدان آفرینش، عالم هستی به پروردگار روی آورده و گله و ناله سرداد: «پروردگارا روان آفرینش به درگاه تو گلهمند است برای چه مرا بیافریدی؟ چه کسی مرا کالبد هستی بخشید؟ خشم و ستیز و چپاول و غارت و تجاوز همه جا را فراگرفته مرا جز تو پشت و پناهی نیست بنابر این نجات بخشی که بتواند مرا از این تنگنا رهایی بخشد بمن نشان بده.»
اکنون سازمان ملل متحد از راه تشکیل این گردهمایی «یا میلینوم و رلد میخواهد با همکاری و هماندیشی پیشوایان مذهبی جهان یا روحانیت چارهاندیشی نماید که وجدان یا روان آفرینش «گوش اوروان» از جنگ و ستیز در امان بوده و راه صلح و آشتی بپوید چون موضوع مهم و اغلب مفسرین گاتها آن را اولین نمایشنامه الهی دانستهاند لازمست تفسیر و توضیح بیشتری در مورد آن به عمل آید یعنی: عرصه بر مردم آن زمان (4000 سال پیش) به قدری ناراحت کننده بود که وجدان جهان و آفرینش از خداوند نجات دهندهای را میخواهد (سیوشانت) که به این نابسامانی پایان داده و سر و صورتی بدهد زیرا آن زمان اوضاع پریشان و جنایت و فشار و قتل و غارت و جنگ و خونریزی، خشم و ستیز، بیداد و ستم، تجاوز و گستاخی و بیشرمی چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده بود که روان آفرینش یا رهبر مینوی مردم جهان زبان به شکوه میگشاید و خواستار نجات دهنده ایست.
که منجر به گزینش اشوزرتشت از سوی اهورامزدا برای ارشاد خلق و نجات بشر از تنگنای بدبختی و جنگ میشود و میفرماید: «او تنها کسی است که به فرمان ایزدی گوش فرا داده و میتواند بشر را از بدبختیو فساد نجات دهد و او را به شاهراه راستی و حقیقت هدایت کند.»
شرح این ماجرا زیاد و هات 29 دارای 11 بند است که می توان چنین خلاصه نمود:
1- شکایت روان آفرینش بدرگاه پروردگار
2- گزینش اشوزرتشت برای نجات
3- ارشاد و راهنمایی و ستیز با جنگ
4- رهنمود به آرامش و صلح و آشتی
و آشکار است که موضوع به همین هات 29 پایان نمیپذیرد و در دیگر بخشها و قسمتهای اوستا بازتاب آن دیده میشود که برای نمونه به برخی اشاره مینماید:
اوستا صلح و آشتی را شریک منش نیک می داند که باید ازآن برخوردار بود و گرد کینهجویی و ستیزه نگشت و کینه توزان را به عکس سنگدل و با منشی زشت میداند در دعای سیروزه ضمیر روشن و منش پاک با صلح و سلامتی یکجا و با هم ستوه شدهاند.
در یشتها آمده در این خانه (جهان) باید صلح و بردباری بر ستیزه و دشمنی چیره گردد. هر زرتشتی در نیایش روزانه که کشتی را باز و مجدد به کمر میبندد چنین میسراید: «من اقرار دارم و استوارم به آیینی که طرفدار خلع اسلحه و صلح عمومی است در جهان و دور کننده هر گونه ستیزه و خونریزیست. » آذر باد مار اسپند در پندنامه خود بند 46 گوید: «در پی آزار و کین کسی مباش.»
اوستا صلح و آشتی را شریک منش نیک میداند که باید از آن برخوردار بود
ایزد سروش «فرشته اطاعت و فرمانبرداری» دارای ویژگیهای زیادی است، بر ضد جنگ و نافرمانی که دیو خشم و غضب رقیب سروش و ضد صلح و سلامتی است. حتی در سروش یشت سر شب بند 24 دیو خشم با دیو مرگ (ویزاتو) همراه ذکر شده در مهریشت بند 93 برای ستیزه با دیو جنگ و خشم و کین و برانداختن سپاه و پرچم خونین او توصیههایی شده است و از ایزد مهر که ویژه دوستی و مهر و محبت و پیمان است یاری خواسته شده است.
در سروش یشت سر شب بند 9 و مهر یشت کرده 13 بند 11 نیز موارد مشابهی توصیه شده است. موضوعی که لازم به یادآوری است روابط بین مردم و حکومت و مردم و صلح و دین است که حسن این روابط در جلوگیری از مناقشات موثر است یکی از مواردی که در صلح و آشتی داخلی و خارجی یعنی در سطح هر کشور و یا دیگر کشورها اثر دارد رابطه مردم و حکومت است. یعنی حکومتها باید برگزیده مردم و خدمتگذار مردم باشند و مردم نیز از حکومت خوب پشتیبانی نمایند تا نابسامانی پیش نیاید. و واژه خشترا در اوستا در اصل به معنی قدرت مطلقه و سلطنت آسمانی اهورا و فرمانروای دادگر و راستکردار را مظهر آسمانی و پرتوان میدانستند چنانچه در بالا آمد حسن روابط و تفاهم است که کشوری در آرامش استو اگر حکومت جابر و تحمیلی باشد نا آرامیها زیاد میشود. در اوستا برای فرمانروایان و شهریاران نیک که آرامش را برای مردم فراهم میسازند دعا شده و به عکس برای ستمکاران چنین آمده: «شهریاران خوب با اعمال و تعالیم نیک باید سلطنت کنند نه آنکه شهریاران بد بر ما فرمانروا گردند. بشود چنین فرمانروایان نیک و پاک برای پیش برد خوشبختی، در جهان فرمانروایی کنند یسنا 48 بند 5 با اندک توجهی مسلم میگردد مردم حکومتهای خود را قبول دارند و اگر عصیان و سرکشی دیده میشود در برابر حکومتهای تحمیلی و دست نشانده و غاصب است. در عین حال آمده این فرمانبرداری و دعاگویی نباید کور کورانه و از روی جهل باشد. بویژه سفارش شده که زیر بار جور و ستم نباید رفت و شهریار دادگر باید بر کشور فرمانروایی نمایند نه ستمکار! در اوستا هم چنین کسانیکه برای ستمگران خدمت نمایند سخت نکوهیده شدهاند و برای آنان کیفرهای سخت مقرر شده است به عکس به کسانیکه در برانداختن ستم، کار میکنند درود فرستاده شده است. بطوری که نوشتهاند: «اگر در اثر ستم شهریار یا عدم توجه او به حال ملت نالهای برآید، فرشتگان آسمان آن ناله و نفرین را شنیده سلطان را سزا دهنده در فرمانبرداری از شهریار دادگر که از وظایف مذهبی شمرده شده توصیه مینماید. که در مواقع مهم برای دفاع از کشور و فرمانروای خوب، جوانان باید به خدمت لشکری بیایند. به عکس آنچه تا کنون از بدی جنگ سخن به میان آمد اینجا جنگ برای دفاع توصیه میشود که فرار از آن گناه است. بنابراین طرز رفتار فرمانروایان است که با اختیارات و ستمهایی که دارند مانند رییس مملکت. رییس جمهور با رعایت وظایفی که قانون بر عهده آنها گذاشته در تحقق صلح به وظیفه عمل نماید. نمونه دیگری از اوستا: «ما صلح و سلامتی را میستاییم که جنگ و ستیزه را در هم بشکند (هادخت کرده 4.15). (من میستایم آیین مزدیسنا را که طرفدار سلاح و ضد جنگ و خونریزیست. یسنا 12). حتی صلح را در خانواده هم سفارش نمودهاند «بشود که صلح و سلامتی در این خانواده بماند (یسنا 60. 5) جایی که جنگجو و کینهجو باید بر افتد در میان نزاع جویان آنکه نزاع جوینده تر است خواهد برافتد (اردیبهشت یشت 15). یک دعا برای صلح عمومی و اتحاد: «بشود که ما با همه راستان و دوستان که در سراسر هفت کشور زمین هستند همکار و انباز باشیم بشود که آنها با ما و ما با آنها یکی باشیم، بشود که ما همه به یکدیگر محبت و معاونت کنیم و بستیزیم بر ضد جنگ، سراسر کردار نیکی که از این رو بر آورده شود در گنجینه اهورامزدا پذیرفته وجاودان خواهد ماند. دعا برای صلح: «بشود که روان ما با بهمن امشاسپند یکسان گردد، آن پاک منشی که در همه آفریدگان صلح وسلامتی و سازش و آرامش استوار سازد (آخرین ریپتون 3) مبارزه با آزار دهندگان: «کسی که به دوستان خود آزار رساند کسی که به خویش تن خویش ستم رساند، چنین کسی از آب کشور ما بهرهمند باد یسنا 65. 70 ) حتی در اینجا آزار رساننده و جنگجو را از آب کشور هم محروم مینماید. باز از این است و صلح سخن است : «بشود که صلح نصیب ما گردد.»
2 پاسخ
یادش به خیر، روانش شاد، راهش سبز باد. موبدی فرهیخته و آگاه بود که به انجمن موبدان و جامعه زرتشتی خدمات زیادی کرد. موبد موبدان و سرتیپ ارتش، رویی گشاده، برخوردی مهربان، و ایمانی بی نظیر داشت. یادداشتهای ارباب شاهرخ و کتاب آتش و آتشکده را منتشر کرد. انجمن موبدان همت کند و مجموعه مقالات و نوشتارهای او را به چاپ برساند.
یادش به خیر، روانش شاد، راهش سبز باد. موبدی فرهیخته و آگاه بود که به انجمن موبدان و جامعه زرتشتی خدمات زیادی کرد. موبد موبدان و سرتیپ ارتش، رویی گشاده، برخوردی مهربان، و ایمانی بی نظیر داشت. یادداشتهای ارباب شاهرخ و کتاب آتش و آتشکده را منتشر کرد. انجمن موبدان همت کند و مجموعه مقالات و نوشتارهای او را به چاپ برساند.