انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان، در نشست هفتگی خود با عنوان «چنین گفت فردوسی پاکزاد» به بررسی اندیشهی فردوسی و کارسازی شاهنامه با جستارهای جایگاه زبان فارسی، خرد گرایی، بنمایههای دینی، هویت ملی، بازتاب شاهنانه در فرهنگ بختیاری، شاهنامهخوانی و نقالی پرداخت.
در این نشست دکتر سیما منصوری هموند هیات علمی دانشگاه آزاد و پیام نور، حجتالاسلام ورناصری استاد دانشگاه علوم پزشکی و حوزهی علمیه و معاونت پژوهشی حوزه علمیه امام مهدی «عج»، اشکان زارعی دانشجوی دکترای تاریخ، استاد دانشگاه و فرنشین (:رییس) کارگروه تاریخ انجمن تاریانا، حمزه رحیمی بابادی چکامهسرا، منتقد ادبی و استاد دانشگاه به سخنرانی پیرامون فردوسی بزرگ و شاهنامهی سترگش سخنرانی کردند.
همچنین حسین حیدری هموند شورای شهر کلان شهر اهواز نیز در این نشست باشنده بود.
فردوسی درفش و سرود ملی ایرانیان و ایرانیتباران است
اشکان زارعی دانشجوی دکترای تاریخ، استاد دانشگاه و فرنشین (:رییس) کارگروه تاریخ انجمن تاریانا در برشی از تاریخ، به بررسی نقش فردوسی در برجستهسازی هویت ملی و ایرانی پرداخت و گفت: ساسانیان در یک ساختار سامانمند (:منظم) هویت و ملیگرایی ایرانی را بر پایهی یکپارچگی سرزمینی و جغرافیایی و همبستگی دینی که رسمیت بخشیدن به دین زرتشت بوده است را نهادینه کردند و در این راستا از بنمایههای دیگری مانند استورههای ایرانی، قهرمانان حماسی، پرداختن به چگونگی جهان آفرینش، آیینها و جشنهای ایرانی ( سده، مهرگان، نوروز) بهره گرفتند.
وی افزود: با فروپاشی ساسانیان و پدیداری اسلام، ملیگرایی و هویت ایرانی سرنگون شد و در هنگام خلافت عمر و بهویژه عثمان از خلفای چهارگانه، یک سیستم نژادی در همهی سرزمینها از جمله ایران پررنگ شد.
زارعی ادامه داد: با روی کار آمدن امویان روش نژادپرستانه بسیار پررنگتر شد چنانچه روزگار بنیامیه روزگاری سیاه برای ایرانیان به شمار میآید.
فرنشین کارگروه تاریخ تاریانا یادآوری کرد: حجاج و دیگر سرداران بنیامیه با کشتارهایی به نام دین، ثروتاندوزی کردند و کوشیدند ایرانیان را خوار کنند اگرچه ایرانیان به دو شیوه آنها را مهار کردند.
وی ادامه داد: دبیران ایرانی در کار دیوانی دستگاه خلافت از یک سو و جنگاوران ایرانی با پشتیبانی و شرکت کردن در جنبشهایی که در ظاهر رنگ دینی داشت، دشمنی خود با بنیامیه را ابراز میکردند.
باشندگی (:حضور) ایرانیان در قیام مختار افزونبر یاری به دین به راستی برای ضربه زدن به خلافت سیاه اموی و ستم و نابرابری که به آنان رواداشته شده، بوده است.
وی عنوان کرد: فروپاشی خلافت اموی را باید اوج نقشآفرینی ایرانیان برای پایان دادن به روش و منش ستمگرایانه و نژادپرستانهی آنها دانست که میتوان نمود آن را در قیام ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن عباسیان دید؛ عباسیان خود را منسوب به پیامبر میدانند اما بیشتر مربیان آنها ایرانی بودهاند ابومسلم خراسانی ایرانیان و خراسانیان را یکپارچه میکند و بر علیه امویان خیزش و جنبشی را تدارک میبیند و در کنار رود زاب که نام فارسی است آنان را شکست میدهد.
زارعی با بیان اینکه از آنجا که ابومسلم مهمترین نقش را در پیروزی عباسیان داشت، پس از پیروزی بر امویان دوران زرین ایرانیان و اسلام آغاز میشود.
عباسیان از وزرای ایرانی مانند برامکه، خاندان نوبخت و دبیران ایرانی بیشتر یاری میگیرند و پایتخت را از دمشق به بغداد (نام ایرانی، و یادآور شکوه و اقتدار ساسانیان) منتقل میکنند و عنصر ایرانی و نقشآفرینی ایرانی پررنگتر میشود همچنین ادارهی بغداد به ایرانیان سپرده میشود و ایرانیها فرهنگ و تمدن خود را بیشتر و بهتر تحمیل میکنند و موجب پویایی تمدن اسلامی در این روزگار میشوند.
وی ادامه داد: هارونالرشید به یاری دبیران و وزیران ایرانی جنبش ترجمه را راه اندازی کردند. سیبویه وابنمقفع ایرانی صرف و نحو عربی را نوشتند. بشاربن برد و اسماعیل یسار بهترین چکامههای عربی را میسرایند در همین زمان نیز جنبش شعوبیه شکل میگیرد.
زارعی گفت: پس از پیروزی ابومسلم خراسانی جنبشهای استاد سیس، به آفرید، بابک خرمدین از یک سو با شمشیر سرداران ایرانی و از سویی دیگر جنبش فرهنگی شعوبیه کوشیدند عنصر ایرانی پررنگ تر از پیش نمود پیدا کند و برپایی آیینهایی مانند جشن سده و نوروز آزاد شود.
این دانشآموختهی تاریخ در دنباله گفت: از روزگار متوکل عباسی ورق برمیگردد و نیروی تازهای به نام ترکان غزنوی از خاور (:شرق) ایران آرام آرام وارد قلمرو اسلامی شد. در کنار آنان امت رایی عربی نیز دوباره زنده شد و فرهنگ ایرانی در دو جبهه در تنگنا قرار گرفت.
وی افزود: اگر چه غزنویان کوشش کردند خود را ایرانی نشان دهند، زبان فارسی را زبان دیوانی قرار دادند و با نسبت دادن خود به کیانیان و ساسانیان در نسبسازی کوشیدند اما در نهان به حاکمیت فرهنگ ترکی تمایل داشتند و اینجاست که فردوسی پدید میآید. پیش از آمدن فردوسی کسانی چون ابوعلی بلخی، ابوموید بلخی، دقیقی طوسی و عبدالرزاق ابومنصوری کوشیدند تا شاهنامه بنگارند اما هر کدام به دلیلهای گوناگون به ادامهی راه پیروز نشدند و کنار زده شدند.
فردوسی اینبار را به دوش کشید و با سرودن شاهنامه هویت، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی را برای نسل خود و آیندگان به یادگار گذاشت.
زارعی با اشاره به اینکه شاهکار فردوسی تنها در زبان فارسی نیست و زبان فارسی تنها بخشی از سترگی کار او است، یادآوری کرد: شاهکار فردوسی زنده کردن هویت ملی ایران است. فردوسی برای بازگرداندن اعتماد به نفس ایرانیان گذشتهی پرنازش (:پرافتخار) ایران را به رخ ترکان و اعراب کشید و بر روی جهان بینی ایرانی تاکید کرد.
وی با اشاره به اینکه برجستگی فرهنگ و تمدن ایرانی، جهانبینی ما است، گفت: اگر ما تا به امروز پا برجا و استوار ماندهایم به دلیل جهان بینی ما است.
زارعی جهانبینی ایرانی را بر سه پایهی خداشناسی، انسانشناسی و هستیشناسی استوار دانست و گفت: نگاه ستایشآمیز و خردمندانهی ایرانیان در روزگار خود نسبت به جهان آفرینش فردوسی را بر آن داشت تا سه رکن جهانبینی ایرانیان را در یک ساختار به نام هویت ملی طراحی کند و در این مسیر از ملیگرایی ساسانیان بهره گرفت و خداینامههای ساسانیان را دستمایهی خویش قرار داد.
وی افزود: فردوسی در سه بخش شاهنامه یعنی استوره، تاریخ و پهلوانی از اندامهای دیگر هویت ایرانی در زمان ساسانی بهره میبرد و در جایجای شاهنامه نامهای ایزد پاک، یزدان و دادا را میآورد و خداپرستی ایرانیان را به رخ ترکان و اعراب میکشد.
فرنشین انجمن تاریانا با اشاره به اینکه در همهی هزارههای گذشته تا امروز فردوسی خار چشم دشمنان ایران بوده است یادآور شد: در ۱۰۰ سال گذشته مذهبیهای تندرو، پانها، چپگراها و مارکسیستها با فردوسی مخالف هستند چون او همبستگی ملی را به هازمان (:جامعهی) ایرانی بخشید در حالی که دشمنان ایران نمیخواهند این همبستگی وجود داشته باشد و ایران پارهپاره شود در حالی که ما همیشه یک ملت بودهایم و از گذشته تا کنون زبان فارسی، زبان تاریخی ملت ایران بوده است.
فرنشین کارگروه تاریخ انجمن تاریانا با اشاره به خاطرات صفر حقدادُف سینماگر تاجیک و محمد عاصمی استاد دانشگاه تاجیکستان مبنی بر اینکه در زمان سیاستهای نژادپرستانه استالین، یافتن شاهنامه در هر خانهای مجازات تبعید به همراه داشت، بیان کرد: تاجیکها، ایرانیتبارها و فارسیزبانان با چنگزدن و بهرهبردن از شاهنامه و فردوسی کوشش میکردند ایرانی بودن خود را حفظ کنند همچنان که کردها نیز در روزگار صدام با چنگزدن به شاهنامه فردوسی ایرانی بودن و پیوند خود را با سرزمین مادر نگه داشتند در واقع در کنار نوروز، شاهنامه و فردوسی یک بهانهی خوب و ابزار مناسب برای پایداری ایرانی بودن برای ایرانیتبارها و فارسیزبانان بوده است.
وی یادآور شد: نوروز و شب چله در درازای تاریخ برای ما ارزشمندند و ایرانیها در برابر فرمانروایان خودکامه داخلی و یا فرمانروایان بیگانه با برگزاری با شکوهتر این دو و ارج نهادن به فردوسی کوشیدند ایرانی بودن خود را حفظ کنند. از اینرو فردوسی را باید درفش و سرود ملی ایرانیان نامید.
شاهنامهخوانی محمد موسوی خواننده و متخصص بازشناسی واژهها و گویشهای نوستالوژیک بختیاری و هنرنمایی المیرا موری و یسنا بهداری از هنرجویان آموزش نقالی ایرانزمین شوشتر با بازگویی داستانهای رستم و سهراب و سهراب و گردآفرید از دیگر برنامههای نشست «چنین گفت فردوسی پاکزاد» انجمن تاریانا بود.
* برگرفته از کانال انجمن تاریانای خوزستان
اشکان زارعی، فرنشین انحمن تاریانا
المیرا موری روایت داستان رستم و سهراب
محمد موسوی، شاهنامهخوان بختیاری
یسنا بهداری، روایت داستان سهراب و گردآفرید
0256