لوگو امرداد
از گاهشماری تا مراسم و باور

جشن نوروز یزگردی در درمهر تورنتو

شنبه هفده آگوست 2019 برابر با بیست و شش امرداد 1398 نوروز معروف به «نوروز  یزگردی» در درمهر تورنتو با جَشَن خوانی و گردهم ایی، جشن گرفته شد. این نوروز که بنا بر گاهشماری رایج بین اکثریت پارسیان جشن گرفته می شود، مجموعه ایی مفصل از ایین ها و مراسم های همانند پنجه و نوروز در گاهشماری زرتشتی ایرانی (معروف به فصلی) را در بر دارد. اما در اولین نگاه برابر نبودن این نوروز با گاهشماری فصلی و قرار گرفتن اول فروردین در تابستان طبیعتا پرسش و تعجبی را برمی انگیزد. 

برای پرداختن به این به طور بسیار کوتاه، باید دلیل آن را به طور عمده عدم محاسبه کبیسه و جابجا شدن نوروز در طول زمان دانست. البته باید خاطر نشان کرد که پس از مدتی این گاهشمار ثابت (اصطلاحا freeze) شده است و از آن به بعد زمان آن برابر با هفده آگوست یا شش امرداد (به جز در سال های کبیسه) است. این گاهشماری را باید گاهشماری خاص و دینی نامید که کاربردی به جز امور دینی ندارد. البته موضوع گاهشماری در درون جامعه پارسی از گذشته مورد بحث بوده است و حتی در دوره هایی گفتگوهای بسیار تند را باعث شده است، اما در هر صورت در حال حاضر این گاهشماری در مقایسه با گاهشماری های «قدیمی» و «فصلی» پرطرفدارترین است. برای مقایسه، این گاهشماری را باید همانند گاهشماری «قدیمی» زرتشتی ایرانی دانست که آن هم به دلیل عدم محاسبه کبیسه جابجایی نوروز در آن صورت گرفته بود و پس از بازبینی در چند دهه گذشته گاهشمار «قدیمی» با فصل طبیعی (البته نه در مورد روزهای ماه) برابر شد. آنچه که امروز به «پنجی مزرعه کلانتر» معروف شده است، بازمانده همان گاهشماری «قدیمی» است که زمان آن ثابت شده است.
پس از این مقدمه، باید گفت که همواره درباره این نوروزِ پارسیان یا به قولی «نوروز در میانه تابستان» شنیده بودم؛ اما همیشه همین موضوع گاهشماری باعث می شد که به جز تعجب توجه بیشتری به آن نداشته باشم. امسال از روی کنجکاوی و فرصتی که پیش آمد، توانستم به طور تقریبا کامل تمامی روزها و برنامه های این نوروز را از نزدیک دنبال کنم و تجربه کردن این حجم از مراسم و همازوری برایم دور از انتظار بود!
از پنج روز پیش از روز نوروز مراسم های مربوط به گهنبارهای همسپتمیدیم گاه و نیز مراسم های مربوط به درگذشتگان و فروشی ها آغاز می شوند. به طور بسیار منظمی سه گروه در برنامه شرکت دارند 1- گروه موبدان 2- گروه برگزارکنندگان (جوانان و بزرگسالان) 3- شرکت کنندگان در مراسم.
1- طبیعتا گروه موبدان را باید یکی از فعال ترین گروه ها برای این مراسم دانست؛ به مدت پنج روز هر روز در سه «گاه» صبح (هاون)، ظهر (رپیتون) و بعد از ظهر (ازیرن) اوستا خوانده می شود که شامل اوستاهای گهنبار و اوستاهای خاص این روزها است. تمامی این مراسم ها در درمهر برگزار می شوند و موبدان حضور دارند. در این پنج روز و در هر «گاه» چهار موبد این مراسم ها را به صورت داوطلبانه و بدون دریافت کارمزد انجام می دهند. مجموعه این مراسم ها فرصتی است برای موبدان جوان برای این که براساس میزان مهارت، دانش و «مرتبه و عنوان» خود، کارهای ابتدایی و مشخصی را انجام بدهند. وقت شناسی، مهارت و دقت این موبدان در هنگام انجام مراسم و نیز تلاششان در حفظ آنچه که سینه به سینه آموخته اند کاملا قابل تشخیص است. از جمله امسال موبد سیزده ساله ایی در گروه موبدان بود که نخستین مراحل «مرتبه» موبدی را طی می کرد و برمبنای آن، خویشکاری خود را داشت. هر روز یکی از موبدان درباره بخش های مراسم و روش های آن و کاربرد آن حدود ده دقیقه سخنرانی می کرد. از آنچه که در این مدت اینجا از بخش عمده موبدان پارسی دیده ام، به نظرم چه از نظر سلسله مراتب و مرتبه و عنوان و نوع آموزش و نیز از این نظر که کمترین میزان دخالت در امور غیر از مراسم و آیین ها را دارند، شاید می توانند به عنوان الگویی برای ساختار موبدی زرتشتیان ایران مورد توجه قرار گیرند.
2- گروه برگزارکنندگان نیز به طور داوطلبانه کارهای این چند روز را انجام می دادند. حضور جوانان و نوجوانان در کمک کردن نسبتا قابل توجه بود. پارسیان تلاش کرده اند جوانان و نوجوانان که در فرهنگ عمومی کانادا به انجام کارهای داوطلبانه اجتماعی تشویق می شوند را برای مشارکت داوطلبانه در برنامه های درون اجتماع جذب کنند. جوانان و نوجوانان به طور عمده وظایف مربوط به تمیز نگه داشتن سالن و محوطه ها را بر عهده داشتند. به همین ترتیب، بزرگسالان نیز به طور عمده علاوه بر آماده کردن سالن برای گردهم ایی های این پنج روز، کارهای تهیه غذا و پذیرایی را هم در این مدت انجام می دادند. آنها به طور متوسط برای حضور دویست نفر در طول روز و به ویژه در بعدازظهر تدارک می دیدند. آنچه که به ویژه در بخش پذیرایی و مراسم بسیار مهم بود، سادگی و دوری از تچملات بود! غذا معمولا برنج ساده (کته!) و خورش های ساده ایی مانند دال یا عدسی و سالاد بود که البته با ادویه و افزودنی های دیگر بسیار خوشمزه می شد و گاهی هم بسیار تند و تیز! افراد شرکت کننده در هنگام پذیرایی به صف می ایستادند و غذا در ظروف کاغذی سرو می شدند و قاشق و چنگال و لیوان های یکبار مصرف که البته همگی قابل بازیافت هستند (green) مورد استفاده قرار می گرفتند.
3- شرکت کنندگان در مراسم هم طبیعتا اهمیت خود را داشتند. آنها چند روز پیش از شروع مراسم نام درگذشتگانی را که می خواستند نامشان در بخش خدابیامرزی (اصطلاحا رَوان رَوانی ….) خوانده شود با مبلغی به عنوان خیراندیشی برای انجمن فرستادند. سفره ایی به یاد درگذشتگان در اتاق اتش چیده شده بود. بر این سفره به یاد درگذشتگان نه اسمی بود و نه انواع و اقسام عکس! شرکت کنندگان تلاش می کردند که برای این پنج روز در یکی از سه گاه که اوستا خوانده می شد، حضور داشته باشند. اما طبیعتا گاه اوزیرن شلوغ ترین زمان بود. برخی تلاش می کردند که همه پنج روز را بیایند و برخی هر روزی را که می توانستند. هر مرد و زن کلاه یا روسری خودش را داشت و کلاه یکبار مصرف یا کلاه داخل «کشو کمد»! مرسوم نبود. سدره و کشتی را طبق رسم پارسی ها در جایگاه مخصوص نو می کردند و سپس به اتاق آتش می رفتند. در اتاق آتش هم، اوستاهایی که طبق رسم پارسی ها برای گاه ها مرسوم بود را میخواندند. پس از آن در برابر آتش زانو می زدند و به آتش احترام می گذاشتند و سپس همین احترام را نسبت به سفره ایی که در داخل اتاق آتش برای این مراسم گذاشته شده بود نیز به جای می آوردند. شمع یا چراغ روغنی را روشن می کردند و چوب صندل را در بخش مخصوصی که برای گذاشتن آن مشخص شده است، می گذاشتند. ظاهرا سیاه شدن در و دیوار دغدغه مسئولین اینجا نیست! انچه که بسیار برایم در این چند روز جالب بود، آموزشی بود که والدین به فرزندان خردسال و نوجوانشان برای انجام این مراسم می دادند. پدران و مادران به فرزندان خود آموزش می دادند که در هر بخش چگونه باید رفتار کنند و چه جمله یا متنی را باید بخوانند. پس از همه این ها، نشانی را با خاکستری که برای این در آنجا قرار گرفته بود بر پیشانی خود می گذاشتند و بعد به بخش سالن می رفتند. راس ساعت، مراسم اوستاخوانی شروع می شد. شرکت کنندگان یا کتاب های اوستایی با خود داشتند و در طول مراسم در حال زمزمه کردن بخش هایی از خرده اوستا بودند یا این که در سکوت به اجرای مراسم توسط موبدان چشم دوخته بودند. هر کس در سالن حضور دارد از این دو حالت خارج نبود (البته برای این که گزارشم صادقانه باشد تک و توکی که به خواب می رفتند را نمی توانم انکار کنم!). هر کس نمی خواست، به اتاق های کناری یا به محوطه بیرون از درمهر می رفت. این حد از سکوت و تمرکز برایم بسیار جالب بود! البته به این نکته هم باید اشاره کرد که بخش عمده حاضران این بخش افراد میانسال یا مسن هستند و تعداد جوانان نسبتا کم بود. بیشتر جوانان و نوجوانان در اتاق های کناری سر در موبایل های خود داشتند! در پایان هر مراسم؛ اوستایی به صورت دسته جمعی خوانده می شد که به «هم بَندَگی (معادل همازوری)» معروف است. نکته دیگری که در مقایسه با مراسم های ایران توجهم را جلب کرد عدم ارتباط کلامی و حرکتی (gesture) موبدان و شرکت کنندگان بود که البته در این مورد به نظرم روش ایران با ایجاد این ارتباط (انجام حرکت های دست برای «پیروز باد خَروه اویژه …»، «ویسپوخواثرم/افرینامی» یا خواندن «سیزده اشم وهو و بیست و یک یتااهو» و …) بسیار موثرتر است.
در آخرین روز پیش از نوروز، متفاوت ترین رسم در مقایسه با مراسم های نوروز ایرانی، مراسمی بود که ظاهرا در آن هر فرد برای خود «اوستای پتت (پشیمانی)» می خواند! پس از پایان این پنج روز همه برای صبح روز اول فروردین آماده می شوند. افرادی که بتوانند در ساعت چهار صبح در درمهر جمع می شوند و اوستاخوانی انجام می شود و آغاز سال نو هنگام برآمدن افتاب صبح است. پس از آن، جَشَن خوانی مفصل که حدود یک ساعت و نیم و با حضور شش موبد خوانده می شود برنامه بعدازظهر است. باز هم شرکت کنندگان به همان روش معمول و پس از انجام نیایش های شخصی به بخش سالن می آیند. شرکت کنندگان باید حضور خود را برای این برنامه از پیش با ایمل، سیستم رزرو آنلاین یا تلفن اعلام کنند که جمعیتی در حدود دویست و پنجاه نفر برای این برنامه نام نویسی کرده بودند و هزینه ایی را هم برای کمک به انجمن می پردازند. در این روز هم هر چند که شرکت کنندگان با لباس های مخصوص جشن ها (مخصوصا خانم ها با لباس سَری هند) شرکت می کنند اما باز هم پذیرایی بسیار ساده و بدون تجملات است. از سوی دیگر برای این برنامه انواع و اقسام سرود و موسیقی و نمایش و سخنرانی نیز در نظر گرفته نمی شود. پس از مراسم اوستاخوانی ادامه برنامه با پذیرایی، گفتگو و دیدوبازدید است.
افراد هر چند که جمله «نوروز مبارک Nawruz mubārak» را با ته لهجه هندی-فارسی می گویند؛ اما سنگینی مراسم و آداب و رسوم مربوط به درگذشتگان و فروشی ها و نیز گهنبارهایی که در این پنج روز و روز اول فروردین انجام می شوند به حدی قابل لمس است که بخش برابری یا عدم برابری آن با گاهشماری طبیعی را کمرنگ می کند. پارسی ها بخش دینی و مراسم های این «گاهشماری دینی ثابت شده» را در این تاریخ کامل حفظ کرده اند. از سوی دیگر آنها برای نوروز فصلی (یا به قول خودشان نوروز جمشیدی) هیچ مراسم دینی انجام نمی دهند و فقط برنامه گردهم ایی و جشن و شادمانی و پذیرایی دارند.
انجمن زرتشتیان تورنتو برنامه سالیانه فعالیت های خود را براساس دو گاهشماری که با حرف اول فصلی (F) و یزگردی (S) مشخص شده است، اعلام می کند. در نتیجه برای هر برنامه در برابر آن مشخص شده است که ایا فصلی است یا یزگردی و به این ترتیب افراد می توانند برنامه مورد نظر خود را انتخاب کنند.
شرکت در این برنامه باعث شد که روش پارسیان را از نزدیک تجربه کنم و باورها و آداب و رسوم آنها را بدون پیش داوری، بیشتر بشناسم. امیدوارم این نوشته گزارش گونه و عکس های آن برای شما هم جالب باشد!
توضیح: این نوشته براساس مشاهده و شرکت در برنامه های پارسیان در درمهر گیو در تورنتو تهیه شده است و الزاما نمی تواند به عنوان رفتارهایی رایج بین پارسیان در نظر گرفته شود.

گزارش تصویری این آیین را در اینجا ببینید.

*بهمن مرادیان، مرکز پژوهشی بندهش: زبان های ایرانی و پژوهش‌های زرتشتی

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

2 پاسخ

  1. نوروز شما مبارک. مرکز پژوهشی بندهش چیست؟ آیا در ایران فعالیت دارد یا در کانادا به ثبت رسیده است؟

  2. دوست گرامی از شما یا هر فرد دیگری که بخواهد درباره این مرکز بداند، درخواست می کنم به ایمل زیر پیام بفرستید: سپاس
    [email protected]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-01