پانزدهمین سال درگذشت مادرم لعل رشید نوایزدان را گرامی میداریم.
مادرم لعل مدتی معلم دبستان بوده و اوستا را به خوبی میدانسته و به بچههای همکیش یاد میداده است. حتی به بچههایی که سدرهوش میشدند کمک میکرده است.
مادرم برای دستوران به خصوص دستور نیرو سنگی که از شریفآباد میآمد غذا و رختخواب جداگانه تهیه میدید، چون آن زمان دستوران از گرفتن و خوردن غذای غیر زرتشتی منع بودند.
مادرم میگفت “مریبویس” پژوهشگر زبان و فرهنگ مدتی با دوچرخه بین حسنآباد و روستاهای اطراف زرتشتینشین میرفته و از فرهنگ و آداب و رسوم زرتشتی جویا میشده است.
پدرم مهربان در ۶۳ سالگی در اثر فشار خون و سایر مشکلات قلبی فوت نمود و چون کشاورزی سنگینی داشتیم، مادرم کارهای آن را به دوش گرفت و میگفت ما کار و زندگی خود را رها نکنیم.
او اصلا نمیترسید و درب منزلش روزها باز بود و میگفت همسایگان تلفن بچههایشان میآید و میخواهند صحبت کنند.
مادرم روحیه قوی و شاد و خیلی شوخ طبع داشت و سرانجام در ۸۷ سالگی به دلیل ضعف بدنی و پیری درگذشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
اردشیر کیانی و بستگان