لوگو امرداد
بازگفت خاطراتی از کاوش‌ها در تخت‌جمشید

قطعه‌های تخت‌جمشید را می‌شکستند و می‌بردند

نام و آوازه خانواده‌ی راهساز بیش از یک سده است که با تخت‌جمشید و شاید بتوان گفت بیش‌تر سازه‌های سنگی و باستانی ایران گره خورده است. نزدیک سال‌های ۱۳۰۲- ۱۲۹۸ بود که ارنست هرتسفلد در زمان پژوهش‌ کاوش‌های تخت‌جمشید و پاسارگاد عکس‌هایی از این میراث باستانی ثبت و در کتاب «اطلال شهر پارسه» منتشر کرد که در بیش‌تر این تصاویر عکس پسرک نوجوانی دیده می‌شود که همواره همراه هرتسفلد بوده است. او کسی نیست جز «گرام راهساز» که از نوجوانی با همراهی گروه آمریکایی و حضور در تخت‌جمشید نه تنها توانست در نخستین حفاری‌های علمی تخت‌جمشید شرکت کند بلکه یکی از ده نفر حفاری بود که در پدیدار شدن لوح‌های سیمین و زرین کاخ آپادانا حضور داشت.

1 9

حسن راهساز در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا از چگونگی مرمت تخت‌جمشید و خاطرات خانوادگی زندگی در پایتخت هخامنشیان سخن گفت و ماجرای چگونگی پیدا شدن اشیای تاریخی سرقت شده از کلماکره با استفاده از قطعه‌ای از تخت‌جمشید را بازگو کرد.

حسن راهساز فرزند زنده‌یاد گرام راهساز است. او در سال ۱۳۳۰ در تخت‌جمشید زاده شد و از ۱۳سالگی هم‌زمان با آغاز کارگروه مرمتگران ایتالیایی نامور به «ایزمئو» از سال ۱۳۴۳ به‌عنوان مرمت‌کار آغاز به کار کرد. در سال ۱۳۵۴ با بورسیه دوره تخصصی مرمت سنگ برای ۳ سال در کشور ایتالیا در رشته مرمت سنگ دانش‌آموخته شد و در سال ۱۳۵۷ به عنوان مدیر اجرایی کارگاه‌های مرمتی آثار سنگی هخامنشی در کشور به کار خود ادامه داد.

یکی از دغدغه‌های او پس از انقلاب، سامان‌دهی رواق‌ها و آبراهه‌های تخت‌جمشید بود تا آب‌ها به کانال‌های زیرزمینی صفه منتقل شود. کار هزینه‌بر و بسیار دشوار بود. پیش از انقلاب پاکسازی کانال‌های آب به صورت موضعی و مقطعی صورت می‌گرفت اما کافی نبود. حتی در مقطعی اعتباری تخصیص یافت که حدود ۳۸ هزار متر مربع صفه تخت‌جمشید را شیب‌بندی و شن ریزی (رودخانه‌ای) کردند. با این وجود کار بنیادی را در سال‌های ۱۳۸۱ و ۱۳۸۴ را با۶۰ پرسنل آغاز کرد که به پاکسازی بیش از ۸۰۰ متر از کانال‌های کهن و یافتن۳۰۰ متر کانال تازه انجامید.

راهساز می‌گوید: من و همکارانم هیچ‌گاه به دنبال مادیات نبوده‌ایم و تنها یک تلفنگرام از طرف شادروان دکتر باقر آیت‌الله زاده شیرازی و مهندس محبعلی کافی بود تا آماده‌ی کار شویم و این باعث شد بیشتر سازه‌های سنگی ایران را با کم‌ترین امکانات مرمت کنیم.

او یکی ازکسانی است که در فراهم‌کردن پرونده‌ی بازگرداندن گل‌نبشته‌های (:الواح) هخامنشی از بنیاد شرق‌شناسی شیکاگو همکاری داشت که در این‌باره گفت: پدرم در فیلمی از چگونگی پیدا شدن و عایق‌بندی گل‌نبشته‌های هخامنشی صحبت کرده بود اما در جابه‌جایی که در دهه‌ی ۸۰ رخ داده بود، این اسناد پیدا نشدند. با این وجود کوشش کردیم با ارایه اسنادی که داشتیم، دادگاه را متقاعد کنیم. در آن زمان دعوی ما آن بود که این گل‌نبشته‌ها به امانت به دانشگاه شیکاگو فرستاده شده که توانستیم این را ثابت کنیم. امسال نیز نمایشگاهی از این الواح در موزه تخت‌جمشید برگزار شد.

راهساز ادامه داد: در ماه می‌ سال ۲۰۲۲ (سال جاری) کنفرانسی در دانشگاه شیکاگو برگزار شد که به مرور اسناد تخت‌جمشید می‌پرداخت. در این کنفرانس اسناد حفاری‌های تخت‌جمشید مورد بررسی قرار گرفت. این کنفرانس بهانه دیگری شد تا مروری به فعالیت‌های خانواده‌ام در تخت‌جمشید داشته باشم چراکه تاکنون بیس از ۵ نسل از خانواده راهساز در تخت‌جمشید تحت عناوین مختلف فعال بوده‌اند. جد من در دوره قاجار در تخت‌جمشید کار می‌کرد و حتا در حفاری‌هایی که در دوره قاجار انجام می‌شد به عنوان سر کارگر فعال بود. بخش‌هایی را نیز حفاری کرد و خاطرات آن را برای ما به یادگار گذاشت.

6 6

حتا دو فیلم مستند تحت عنوان دیدار آشنا و «دست‌های عاشق» نیز ساخته شد که به زندگی حرفه‌ای حسن راهساز (پیشکسوت مرمت ابنیه باستانی) پرداخته است.

در ادامه گفتگوی ایلنا را با او می‌خوانید:

در نخستین گزارش و کتابی که هرتسفلد از وضعیت تخت‌جمشید منتشر کرد و به دولت ایران تحویل داد تحت عنوان «اطلال شهر پارسه» تصاویری از پسر بچه‌ای دیده می‌شود که در بسیاری از زوایای عکاس دیده می‌شود. او، پدر شماست که در حدود سال ۱۳۰۰ هرتسفلد از او عکاسی کرده است. این کتاب در سال ۱۳۰۶ چاپ شده است. داستان این عکس‌ها چیست؟

پدرم از سال ۱۲۹۸ و ۱۳۰۲ که هرتسفلد به صورت مقطعی به تخت‌جمشید آمده بود و مطالعات خود را آغاز کرد، با او آشنا شد و او را در امور و فعالیت‌هایش همراهی می‌کرد. درنهایت هرتسفلد از او می‌خواست که در نقاط مختلف تخت‌جمشید بایستد تا از او عکاسی کند.

پدرم نوجوانی بود که هر روز صبح به تخت‌جمشید می‌رفت. روزی از این روزها هنگامی که هرتسفلد در ضلع جنوب شرقی تخت‌جمشید قدم می‌زد، پدرم نیز پشت سر او به راه افتاد. هرتسفلد همیشه کیسه‌ای به کمر داشت و گه گاه خم می‌شد و در محوطه برزن جنوبی از روی زمین چیزی برمی‌داشت و داخل کیسه می‌گذاشت. پدرم تعریف می‌کرد که او نیز به تبعیت از هرتسفلد خم شده و چند تکه سفال از روی زمین برداشته و صدا زده «ارباب از این سفال‌ها می‌خواهید؟» هرتسفلد پاسخ داده که خیر و سفال‌هایی را نشان داده که نقش و نگار داشتند. از آن پس بود که پدرم در راستای همکاری با هرتسفلد درصدد جمع آوری سفال‌های نقش و نگار دار برآمد و… همانطور که قدم می‌زدند به مقبره داریوش سوم رسیدند و آنگاه بود که هرتسفلد از پدرم خواست که در نقطه‌ای بیاستند. از آنجایی که نمی‌دانست هرتسفلد می‌خواهد چه کند نگران شده بود چراکه به یکباره سه پایه‌ای با پارچه‌ای سیاه رنگ جلویش علم شد و هرتسفلد به پشت پرده سیاه رنگی رفت که روی آن قرار داشت. پدرم تصور می‌کرد که هرتسفلد می‌خواهد او را با توپ بکشد، اما بعد از آنکه صدای چیلیک آمد و دید هنوز زنده است، خیالش راحت شد که قرار نیست توسط آن سه پایه کشته شود.

5 7

این کار در چند نقطه دیگر از تخت‌جمشید از جمله در کنار پایه ستون ضلع جنوب غربی صفه و در پلکان ورودی تخت‌جمشید تکرار شد، از این رو امروزه در کتاب «اطلال شهر پارسه» عکس‌هایی از پدرم چاپ شده است.

4 7

البته به غیر از پدرم، برادر او نیز در تخت‌جمشید فعال بود و تنها خانواده‌ای هستیم که اسنادی مبنی بر فنی بودن افراد خانواده و فعالیت آن‌ها در این حوزه در تخت‌جمشید از دانشگاه شیکاگو موجود است. البته در اسناد و گواهی‌های دانشگاه شیکاگو از آنجا که هنوز در آن زمان نام فامیلی مرسوم نبوده، نداشتند، از پدرم به عنوان گرام یا گرام میرزا اکبر یاد شده است. میرزا اکبر نام پدر بزرگم بود.

در سال‌های پس از آن، به دلیل سخت شدن شرایط زندگی، خانواده پدرم به زرقان کوچ می‌کنند. زمانی که هرتسفلد در سال ۱۳۱۰ دوباره برای ادامه حفاری‌های خود به تخت‌جمشید بازمی‌گردد به دنبال گرام می‌گردد. از آنجایی که پیدایش نمی‌کند شخصی را مامور می‌کند تا به زرقان برود و پدرم را به تخت‌جمشید بازگرداند. از قضا حدود دو روز بود که پدرم ازدواج کرده بود و حاضر نبود بازگردد. اما پدربزرگم از او می‌خواهد تا برود و ببیند آن فرنگی که در پی او فرستاده کیست و از او چه می‌خواهد. چراکه به او نگفته بودند که هرتسفلد به دنبال او فرستاده است. از این رو پدرم با همان لباس دامادی به تخت‌جمشید بازمی‌گردد و وقتی وارد چادر هرتسفلد می‌شود، او را نمی‌شناسند. حفارانی که از هله عراق به همراه هرتسفلد آمده بودند، پدرم را معرفی می‌کنند.

هرتسفلد در آن زمان با یک میلیون دلار بودجه برای انجام کاوش به تخت‌جمشید آمده بود. عنوان کرد که می‌خواهد به مدت ۱۰ سال در تخت‌جمشید کار کند. این‌گونه شد که پدرم مسوول به‌کارگیری نیروهای بومیی برای انجام کارهای تخت‌جمشید، شد. نشان به آن نشان که پدرم نتوانست ۲۵ روز پس از دیدار با هرتسفلد به نزد همسرش بازگردد.

در نهایت پدرم در سال ۱۳۳۰ به تخت‌جمشید کوچ کرد و به همراه خانواده در ساختمانی که در بخش پایین ضلع جنوب خاوری کاخ هدیش جای داشت، زندگی کرد. ما ۶ برادر و یک خواهر هستیم که من و یک برادر و خواهر روی صفه به دنیا آمده‌ایم. برادرانم نیز در مجموعه تخت‌جمشید فعال شدند و همراه با عمو و عموزاده‌ها کار کردند.

3 8

گفته می‌شود که پدر شما (گرام) یکی از ده نفر حفاری بود که در پدیدار شدن لوح‌های سیمین و زرین کاخ آپادانا حضور داشت. آیا خاطره‌ای از آن زمان برای شما تعریف کرده است؟ چه اتفاقی در آن زمان و هنگام پیدا شدن این الواح افتاد؟

پدرم تعریف می‌کرد که در آن زمان، کارگاه حفاری تعطیل بود و هرتسفلد حضور نداشت. فردریش کرفتر مهندس معمار حضور داشت و با توجه به آنکه جای دفینه‌ای در بخش شمال باختری کاخ آپادانا موجود بوده است از این‌رو گمان می‌کند که ممکن است در گوشه‌ی شمال خاوری نیز چنین دفینه‌ای وجود داشته باشد از این رو گمانه‌زنی می‌کند و می‌بیند که گمانش درست است. در ضلع جنوب باختری نیز گمانه‌زنی می‌کند و در آنجا لوح پیدا می‌شود.

پدرم می‌گوید اگر سنگ درپوش صندقچه‌ای که الواح سیمین و زرین در آن جای داشت، شکسته نبود، به سختی می‌شد در صندوق سنگی را باز کرد. البته پدرم این‌گونه تعریف می‌کند که وقتی درِ صندوق را برداشتند، لوح طلا رو بود و لوح نقره زیر آن قرار داشت و میان آن‌ها سوزنی‌هایی مانند سوزنی‌های کاج و سکه قرار داشت. این درحالی است که در کتاب‌ها چیز دیگری نوشته و آورده شده که سکه‌ها زیر جعبه سنگی قرار داشت.

به گفته پدرم، نزدیک‌به ۱۰ کیلو طلا و نقره در صندوقچه‌ی الواح سیمین و زرین جای داشت. در آن زمان کرفتر به خجستگی پیدا کردن این آثار، نفری ده تومان به همراهان پاداش داد. از آنجا که کارگاه تعطیل بود، تنها۱۰ نفر همراه او بودند. در آن زمان هر اثری که پیدا می‌شد ثبت و ضبط می‌شد و پدرم مسوول تمیز کردن آثار طلا و نقره بود که با گونه‌ای تیزاب کار می‌کرد. به او گفته شده بود که آثاری که نقش و طرح دارند مهم هستند و آنچه ساده بود خیلی مورد توجه نبود چراکه گفته می‌شد از آن‌ها در بازار زیاد پیدا می‌شود. از این رو این آثاراز هم جداسازی می‌شدند. پدرم افزون‌بر این کارها، مسوول تاسیسات برقی مجموعه بود و کارهای مکانیکی نیز انجام می‌داد. حتا یکی از معتمدین حفاران خارجی بود.

در سال‌هایی که پدرتان در حفاری‌ها و مرمت‌ها کنار مرمتگران و حفاران فعالیت می‌کرد غیر از دست‌یابی به الواح سیمین و زرین، آیا اثر دیگری نیز به‌دست آمده بود که به همان اندازه جذاب و هیجان‌انگیز باشد؟ کار کردن با هرتسفلد چگونه بود؟

پدرم از نظم و انظباط هرتسفلد صحبت می‌کرد. می‌گفت؛ او حتا اجازه نمی‌داد که کارشناسان سوار ماشین‌های متعلق به موسسه شوند. آن‌ها را وادار کرد که برای خود ماشین بخرند. در آن زمان ماشین ۳۰۰ تومان بود. برق در آن زمان به صورت شارژی بود و شماری لامپ با باطری‌های شارژی روشن می‌شد. پدرم می‌گفت هر وقت که شب‌ها می‌رفتم سرکشی می‌دیدم که هرتسفلد سرگرم تایپ کردن اطلاعات کاوش است. او همیشه یک کاسه آب روی میزش داشت که سیگارهایش را در آن می‌انداخت و گاهی سیگار پشت سیگار روشن می‌ماند. یک قوری بابونه نیز داشت. هرتسفلد کوشش می‌کرد همه‌ی اطلاعات را تایپ کند چنانکه راهرویی که در بخش مرکزی کاخ ملکه، از گنجینه موزه تا انتهای ساختمان قرار دارد، تا سقف پر از نوشته‌های او بود. شاید بتوان از پدیدار شدن الواح گلی هخامنشیان و نوع بسته‌بندی آن به عنوان یکی دیگر از لحظه‌های جذاب باشندگی پدرم در کنار گروه دانشگاه شرق‌شناسی شیکاگو یاد کرد.

از شیوه‌ی بسته‌بندی گل‌نبشته‌های هخامنشی یاد کردید، آن‌ها چگونه این کار را انجام می‌دادند؟ آیا مانند اکنون این آثار باستانی همچون جام حسنلو را در جا نانی و در میان پنبه بسته‌بندی می‌کردند؟

بی‌گمان این‌گونه نبود. آن‌ها به گونه‌ای آثار باستانی را بسته‌بندی می‌کردند که حتا اگر در دریا غرق شود، آسیب نبیند و مشکلی پیدانکند. گل‌نبشته‌ها برای آن‌ها بسیار ارزشمند بود و بردنشان در قالب امانت به آمریکا برای دانشگاه شیکاگو بسیار اهمیت داشت.

با توجه به آنکه یکی از زاده‌شدگان تخت‌جمشید هستید و از ۱۳ سالگی نیز وارد کار مرمت شدید، به نوعی از زیر و بم تخت‌جمشید خبر دارید. از آنچه طی این سال‌ها بر شما و تخت‌جمشید گذشت بگویید.

زاده‌ی سال ۱۳۳۰ در تخت‌جمشید هستم و تا ششم دوره ابتدایی نیز به دبستان جم در پایین صفه تخت‌جمشید می‌رفتم.پس از ششم ابتدایی ادامه تحصیل ندادم. در تابستان ۱۳۴۳ که هیات موسسه ایزمئو برای مرمت و بازسازی تخت‌جمشید آمدند، به کار با این گروه علاقه‌مند شدم. سیستم کار در تخت‌جمشید این‌گونه است که بیش‌تر کار به صورت موروثی در خانواده منتقل می‌شود. از آنجا که پدر و برادرانم در مجموعه فعال بودند من نیز که نوجوان بودم جذب شدم. البته ایزمئو برنامه ریزی داشت تا گروهی از نوجوانان که حدود ۲۰ نفر می‌شدیم را آموزش دهد و به نوعی به کار گیرد. در ابتدای امر کارها دشوار و برقراری ارتباط دشوار بود چراکه زبان مشترک نداشتیم. اما به مرور زمان زبان را آموختم و می‌توانستم به خوبی ارتباط بگیرم. بعد از مدتی ادامه تحصیل به صورت شبانه را در پیش گرفتم و روزها نیز کار می‌کردم.

هیات ایتالیایی دوره آموزشی به صورت بورسیه برای ما در نظر گرفت چراکه در آن زمان اینگونه بود که تمام هیات‌های خارجی که در ایران کار می‌کردند بایستی در برابر کارشناسان خارجی که در ایران فعال بودند، افراد ایرانی را نیز آموزش می‌دادند و به‌گونهای بورسیه می‌کردند. ایزمئو نیز این کار را انجام داد و پس از چند سال افرادی را برای بورسیه انتخاب کردند و دوره‌ای شش ماه برای ما گذاشتند که شناخت فرهنگ و زبان ایتالیا و شناخت کار با سنگ مرمر بود. پس از آن دوره من درخواست تحصیل در رشته مرمت را دادم که پس از مکاتبه‌هایی مورد موافقت قرار گرفت و نزدیک سه سال ادامه یافت. همه‌ی تجربه‌هایی که به دست آوردم را وام‌دار پشتیبانی‌های آقایان دکتر محمود مهران و دکتر فیروز باقرزاده هستم.

بعد از انقلاب نیز با رفتن هیات ایتالیایی از تخت‌جمشید، مسئولیت مرمت را برعهده گرفتم. حتا در دهه ۷۰ نیز وقتی تصمیم بر گرفتن نیرو شد، به استادکاران گفتیم که فرزندانشان را برای کار معرفی کنند چراکه معتقد هستیم اینگونه تجربه بهتر منتقل می‌شود.

با ورودتان به عنوان مدیراجرایی کارگاه‌های مرمتی آثار سنگی هخامنشی چه رخدادهایی رقم خورد. در آن زمان کار را چگونه و با چه برنامه‌ای در پیش گرفتید؟ آیا آرمان بر مرمت آثار گذاشته شد یا با انتقال بخش‌های جدا شده از مجموعه کار را آغاز کردید؟

بینشی که داشتم برپایه‌ی برنامه ایزمئو آن بود که تا جایی که امکانش بود قطعات به جای خود بازگردد. چراکه وقتی یک ستون یا بخشی از مجموعه سر جایش گذاشته می‌شود، چهره کلی مجموعه دگرگون می‌شود و تقریبا به شکل آغازین خود نزدیک‌تر می‌شود. اما فعالیت در بخش استحکام بخشی این‌گونه نیست. در سال ۱۳۵۷ که بازگشتم، جوزپه تیلیا هنوز حضور داشت، برنامه‌ها برپایه‌ی برنامه‌ی پیشین ایزمئو یعنی بازسازی و برپایی قطعه‌ها سر جای خود ادامه داشت و پس از سال ۱۳۵۸ مرمت و استحکام‌بخشی را به المان‌ها مانند سرستون‌ها و قلمه ستون‌ها که در بلندی‌ها جای داشتند و سردرهای دروازه‌ها که در حال ریزش بودند در اولویت بود و کوشش کردیم با پرسنل موجود با سرعت کار را آغاز و مهار کنیم. سپس اولویت دوم به آناستیلوز (بازسازی و برپا کردن قطعات در جای اصلی خود) قرار گرفت. البته این کار چند سال به درازا کشید و استحکام‌بخشی، مرمت و بازسازی کار را انجام دادیم.

این کار را از دروازه‌ی جنوب خاوری کاخ صد ستون ادامه دادیم. کار بازسازی این بخش نزدیک‌به ۱۰ سال به درازا کشید. سردرها ریخته و تکه تکه بود درپایان سردرهایی با وزن ۷۰ تا ۸۰ تن را در آنجا قرار دادیم. در زمان بازسازی دروازه شمال خاوری و سردرهای شمالی و میانی آن بود، که برای انجام کارهای مرمتی گور دختر (کورش جوان) در سال ۱۳۸۳ به شوند خراب بودن کمربند ماشین میراث فرهنگی و پرتاپ ماشین به درون کانال از ناحیه گردن آسیب دیدم و استخوان ترقوه‌ام شکسته شد بنابراین برای چهارماه استراحت مطلق بودم و از سال ۱۳۸۶ نیز دست و پاهایم کم کم بی‌حس شدند و دیگر نمی‌توانستم کارهای در بلندا را انجام دهم. با این وجود مرمت آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد را در سال ۱۳۸۷ با گردنبندی که به گردن داشتم انجام دادم. پس از آن هم مشکل نخاعی‌ام بدتر شد و اکنون حتا در راه رفتن هم به دشواری می‌خورم.

بیش از ۵۰ سال پیشینه‌ی کار در زمینهی مرمت و بازسازی آثار سنگی تاریخی و باستانی کشور را در کارنامه خود ثبت کرده‌اید. به غیر از تخت‌جمشید در سازه‌های تاریخی و باستانی پرشماری که بن‌مایه‌ی آن‌ها از سنگ است فعالیت داشتید از تجربه کار در آن سازه‌هاها بگویید.

از خاور ایران از سرخس گرفته تا باختر کشور کار کردم. قلعه دختر و گور دختر و کلیساها و… در زمینه‌ی کارهای سنگی و صخره‌ای که تخصص‌ام است، کار کردم. در سازه‌هایی که ساخت‌مایه (:مصالح) با ملات و سنگ هستند مانند سازه‌های دوره ساسانی فعالیت نداشته‌ام. بیشتر فعالیت من در زمینه‌ی آثار صخره‌ای سنگی است. البته بند امیر را نیز بازسازی کردم که برای آن اجبار داشتم. در قره‌کلیسا نیز کار کردم. که مسافت بلندی برای رسیدن به این مجموعه باید می‌رفتم  که در سال ۱۳۶۳ با دشواری‌های فراوان همراه بود. در آن سال‌ها برای جلوگیری از ویران‌کردن کلیسای زورزور از تخت‌جمشید به آذربایجان می‌رفتم. حتا نخستین تلگرافی که زده شده، تلگرافی است که من زده‌ام تا جلو ویرانی کلیسای زورزور را بگیرم. البته این اسناد زمانی که می‌خواستیم این کلیسا را ثبت جهانی کنیم، ارایه شد. سه سال به این منطقه رفت‌وآمد داشتم تا کلیسای زورزور، قره‌کلیسا و سنگ بسم‌الله را مرمت کنم.

آیا هم‌اکنون کارشناسانی داریم که بتوانند تخصصی و حرفه‌ای در زمینه‌ی مرمت و بازسازی آثار سنگی و صخره‌ای کار کنند؟ آیا دانش و تجربه خود را به نسل آینده منتقل کرده‌اید؟ نیروی بایسته را آموزش داده‌ایم؟

پیدا کردن تجربه به این سادگی نیست. من از نسلی هستم که با گروه ایزمئو کار کردم. نباید فراموش کرد که آثاری مانند تخت‌جمشید در جهان بی‌مانند (:استثنا) هستند. تقویت سنگ‌های سردر ۲۶ تنی با عرض ۶ متر به گونه‌ای که از بیرون اثری از استحکام‌بخشی دیده نشود، کار دشواری است. این تجربه به این سادگی بدست نیامده است. شخصیت‌هایی بودند که پایه‌گذار این کارها بودند و باید از آن‌ها یاد کرد. شناخت سنگ، معادن و شیوه‌ی استخراج سنگ، چگونگی به کار گیری ابزار سنگ‌تراشی و نیروهای اهرم اهمیت دارد. در دانشگاه تئوری‌هایی دراین باره آموزش داده می‌شود اما از تئوری تا کار عملی تفاوت وجود دارد. ساختن اهرم عملکرد فیزیکی خاصی دارد و چگونگی به کار گیری آن هم داستان ویژه‌ی خود را دارد.

هم‌اکنون در مجموعه تخت‌جمشید هیات نظارت فعال است و همچنین نشست‌هایی تشکیل می‌شود تا کارهای پژوهشی و کارهای اجرایی ساده‌تر (:تسهیل) شود. از سال ۲۰۱۱ به این سو که با باشندگی هیات ایتالیایی همراه بودیم و مواد و متریال تازه برایمان آوردند، بر پایه و اساس مواد آهکی در تخت‌جمشید مرمت و استحکام‌بخشی را انجام می‌دهیم. امروزه بتن به آن شکل به کار گرفته نمی‌شود. اما مواد آهکی گران است و گویا در ایران نیز درحال تهیه ملات آهکی فرآوری شده هستند تا جایگزین کنند. از بتن در ۸۰ سال پیش بهره‌گیری می‌شد اما با آمدن مواد نوین دگرگونی‌هایی در بهره‌گیری از مواد در مجموعه‌ی تخت‌جمشید پیش آمد. اکنون استحکام‌بخشی در تخت‌جمشید جریان دارد و بازسازی انجام نمی‌شود. شاید چند مورد استثنا باشد. حتا بازسازی با سنگ نوین از سال ۱۳۸۸ انجام نمی‌شود.

در سال‌ها کاری‌تان در تخت‌جمشید آیا پیش آمده که برای مرمت و بازسازی و وصالی‌بخشی اقدام کرده باشید و پس از جست‌وجو متوجه شده باشید که اثری از آن یادمان در موزه و گنجینه وجود ندارد؟

بسیار کم رخ می‌داد چراکه پیش از بازسازی تمام قطعه‌های شکسته شده و پراکنده موجود در محوطه جست‌وجو و پاره‌یابی می‌شدند. مجموعه تخت‌جمشید بسیار بزرگ است. در گذشته این‌گونه نبود که مردم به این شکل آسیب بزنند و قطعه‌ای را بردارند و بروند. سپس‌ها با آمدن فلزیاب‌ها، کندن گورها و برداشتن آثار آن نیز باب شد. البته این کار نه‌تنها در تخت‌جمشید بلکه در سراسر ایران جریان داشت. اگر نگاهی به گزارش‌های ما در سال‌های پس از انقلاب بیندازید درخواهید یافت که در پس از سال‌های ۱۳۵۷ کوشیدیم سنگ‌های کوچک را گردآوری کنیم. البته نمی‌توانیم قطعه‌ها را از کاخ‌ها انتقال دهیم و کوشش کردیم در محوطه‌ها و حتا بیرون از محوطه ساماندهی انجام دهیم.

اینکه گفته می‌شد در دوره‌ای شماری از سرستون‌ها و آثار تخت‌جمشید از کشور خارج شدند، درست است؟

در دوره‌ای گروهی آهنگ (:قصد) خروج قطعه‌ای از سنگ نقش‌دار جان‌پناه پلکان شمالی کاخ آپادانا تخت‌جمشید را داشتند. افرادی که قصد بیرون‌بردن این سنگ‌ها را داشتند با مجموعه تخت‌جمشید و با نگهبانان صحبت کرده و آگاهی‌های لازم را به دست آورده بودند و از وضعیت موجود آگاهی داشتند سپس اقدام کردند. در زمانی در سال ۱۳۶۸ این اتفاق افتاد که داستان آن بسیار طولانی است برپایه‌ی نوشته‌های روزنامه‌ها آن زمان درزمان تعقیب و گریزدزدها در مسیر رسیدن به تهران دو بار دزد را گم می‌کنند و پس از پیدا کردندش از یک آپارتمان در تهران سر در می‌آورند و در آنجا با آثارغار کلماکره و طلاها و… روبه رو می‌شوند و این‌گونه بود که باند قاچاق این آثار شناسایی شد. در پایان نیز قطعه‌ای که از تختجمشید خارج شده بود، بازگردانده شد. این قطعه‌ها متحرک بودند و به جایی وصل نبودند؛ پس از بازگرداندن این سنگ، قطعه‌های باقی مانده را تثبیت کردیم.

به‌راستی می‌توان گفت در همان دوره‌ای که سخن از گنجینه‌ی غار کَلْماکَره بود و حتا فیلمی دراین‌باره ساخته شد، پای دزدی از تخت‌جمشید درمیان بود که به کشف باندی که این گنجینه را نیز دزدیده بود، انجامید.

البته تا پیش از سال ۱۳۱۰ که گروه آمریکایی و دانشگاه شیکاگو در تخت‌جمشید مستقر شود و حفاظت را آغاز کند، آثار بسیاری از تخت‌جمشید کنده و برده شده است. حتا گفته می‌شود که برای تراشیدن بخش‌هایی از سنگ‌های تخت‌جمشید، سنگ تراش می‌آوردند و هر بخش را که می‌خواستند می‌تراشیدند و می‌بردند. حتا مهارت این سنگ‌تراشان به اندازه‌ای شده بود که با توجه به بازار خوبی که برای فروش این سنگ‌ها و نقش‌برجسته‌ها می‌دیدند درصدد جعل و کپی کردن برمی‌آمدند. بازار جعل به اندازه‌ای رونق داشت که اکنون تعدادی از این نقش‌برجسته‌های تقلبی در انبار تخت‌جمشید نگهداری می‌شود البته در معرض دید نیستند.

حتا در آن زمان بازار ساخت آثار تقلبی به اندازه‌ای داغ بود که زمانی‌که گنجینه‌ی کلماکره پیدا شد سارقان گفته بودند یکی از کارهایشان این بود که اگر بشقاب طلا از دوره‌ی هخامنشی داشتند آن اثر را برای بها‌گذاری به خارج از کشور می‌بردند و پس از روشن‌شدن شدن بها، به ایران می‌آمدند و چند اثر تقلبی از روی آن جعل می‌کردند و می‌فروختند.

امروزه همه‌ی گستره‌های باستانی تخت‌جمشید به سیستم حفاظت الکترونیک و یگان حفاظت مجهز است که شبانه‌روز پایش می‌شود.

چالش‌هایی که مجموعه‌ی تخت‌جمشید به‌ویژه در زمینه‌ی مرمت با آن روبه‌روست چیست؟ بزرگ‌ترین چالش‌های تخت‌جمشید را در کدام بخش ارزیابی می‌کنید؟

باید کارشناس و مرمت‌گر را خوشنود(:راضی) نگاه‌دارند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات آن است که پرسنل پایگاه‌ها دغدغه زندگی (:معاش) دارند. این درحالی است که اگر این افراد دلگرم باشند، حتا اگر نیمه‌شب هم صدایشان کنند، با دل وجان انجام وظیفه می‌کنند. باید شرایطی ایجاد کرد که کارشناسان و مرمت‌گران مجموعه‌های تاریخی و باستانی هر روز بیش‌تر به کار خود دلگرم شوند.

البته مشکل بزرگ تخت‌جمشید، راهنمایی (:هدایت) بازدیدکنندگان است. آن زمان که با بررسی‌هایی که روی عکس‌هایی که اشمیت و هرتسفلد گرفته بودند، داشتم، متوجه فرسایش شدم. در سال ۱۳۷۷ کار طراحی پوشاندن کف درگاه‌ها و پلکان‌ها با تخته‌های چوبی را آغاز کردم که البته آن هم نیازمند بودجه بود. توانستیم پس از  دهه‌ی ۸۰ پلکان‌های بزرگ را تخته فرش کنیم تا اینکه بتوانیم مسیر بازدیدکنندگان را مدیریت کنیم که برای حفظ تخت‌جمشید ارزشمند است. همین که بازدیدکننده راه برود و حرکت کند و دست هم نزند، باز آسیب‌زا است چه برسد به آنکه بخواهند خوراکی‌ای که با خوددارند را بخورند و حتا از روی آثار بالا بروند. این کار نیازمند فرهنگ‌سازی است. باید با آرامش و مدیریت شده بازدیدها انجام شود.

* عکس‌ها از خبرگزاری ایلنا است.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-01-28