دقیقا جلوی در بیمارستان اتفاق افتاده بود اما کسی نبود که مصدوم را داخل ببره، از نگهبانی پرسوجو کردم پاسخ داد که باید با 115 تماس بگیرید و از طریق آمبولانس پذیرش صورت بگیرد خلاصه با اینکه نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز فقط برای رضای خدا پیگیری کردم و حدود یکساعت وقتم تلف شد تا بنده خدا را از وسط خیابان جمع کردیم. اشکال نداره، بیش از نیم قرن از عمر نازنین به بطالت گذشته این یک ساعت که اصلا به حساب نمیاد.
فراموش کردم بگم اصلا کاری به بیمارستان نداشتم فقط داشتم از آنجا عبور میکردم چند وقت بود پیگیر کارت بنزین اتومبیلم که گم شده بود، بودم و کاشف به عمل آمده بود پستچی آورده درب منزل و چونکه خانه نبودیم برگشت داده به منطقه پستی خلاصه برای جبران یک ساعت وقت از دست رفته، دوان دوان خودم را به ادارهی پست رساندم.
مسوول مربوطه کارت شناسایی طلب کرد ارائه دادم، مسوول: کارت اتومبیل؟ من: ببخشید همراهم نیست. مسوول: ارائه کارت اتومبیل الزامیست. من: مگر مرسوله به نام من نیست کارت اتومبیل برای چی لازمه؟ مسوول: شاید در این فاصله شما اتومبیل را فروخته باشید.
من: خوب به شما چه ربطی پیدا میکنه؟
مسوول: خیلی هم به ما مربوطه. من: اصلا فروختم حالا که چی؟ مسوول: خوب اگر فروخته باشی، سر خریدار کلاه رفته چونکه از سهمیه بنزینش استفاده میکنی و اونم تا بخواد کارت را بسوزونه و کارت جدید صادر بشه کلی طول میکشه. من: مگر شما پلیس پیشگیری از وقوع جرم هستید یا در مقام قضایی مسوولیت دارید؟ شما موظفید مرسوله را به شخصی که نامش درج شده بسپارید که در این مورد نام بنده نوشته شده، درضمن اتومبیل یک شخصیت حقیقی نیست که بتوانید بسته پستی را به او تحویل دهید و تا آنجا که من مطلع هستم هنوز اتومبیلی ساخته نشده که خودش بتواند به شما مراجعه کند و با ارائه کارتشناسایی مرسوله را تحویل بگیرد. مسوول با عصبانیت: آقا تشریف ببرید و با مدارک بیایید.
من: این هم مدارک هویتی، بسته را بده تا بروم. مسوول: نمیشه. من: نمیشه کار سوسنه (سوسن از خوانندههای پیش از انقلاب که بین جاهلها و داشمشتیها طرفدار زیادی داشت) مسوول: گمشو برو بیرون. من: ایندفعه من اون من قبلی نبود چشمام را بستم و دهنم را باز کردم اینقدر عربده کشیدم که رییس از اطاقش آمد بیرون و به دفترش راهنماییام کرد. رییس: چی شده؟ من: قصه را از اول براش تعریف کردم. رییس: آخه این سختگیریها برای خود شماست، ما باید مطمئن بشیم که در این مدت اتومبیل به کس دیگری منتقل نشده باشه البته شما آدم محترمی هستی ولی جامعه بد شده آدم کلاهبردار زیاد پیدا میشه. من: فرمایش شما درست اما وظیفه شما پیشگیری از کلاهبرداری نیست شما وظیفه دارید مرسوله را به کسی که به نامش هست تحویل بدهید اگر هم کلاهبرداری رخ داده باشه قوه قضاییه هست، نیروی انتظامی هست، حساب و کتابی هست. اصلا فرض کن آن روزی که کارت بنزین را آورده بودند در منزل حضور داشتم مگر باید اتومبیلم را به پستچی و پستچی را به اتومبیل معرفی میکردم آخه این چه فرمایشی است که شما میکنید؟
رییس خطاب به کارمند: لطفا کارت بنزین را تحویل آقا بدهید.
از پلهها داشتم پایین میرفتم که یک پیامک دریافت کردم ، موضوع پیامک: ظاهرا در دهک دهم قرار داشتم و به همین دلیل یارانه به من تعلق نمیگرفت. خیلی تعجب کردم آخه دهک هشتم یا نهم هم نبودم بلکه دهک دهم!؟ ظاهرا از مرفهین بیدرد هستم و خودم خبر نداشتم طبق محتوای پیامک باید به سایت مراجعه کنم و نداشتههای خودم را اثبات کنم قاعدتا کار سادهای نباید باشه، البته عکس موضوع خیلی راحتتره مثلا میتوانم سند اتومبیل یا منزل را ببرم و اثبات کنم که صاحب یک اتومبیل و یک منزل مسکونی هستم اما امکان نداره که بتوانم سند چند میلیون ملک و اتومبیل موجود در کشور را با خودم ببرم و یکی یکی را ارائه بدهم تا اثبات بشه من مالک هیچکدام دیگر نیستم. توی همین فکرها بودم که به منزل رسیدم بچهها داشتند کارتون میدیدند، کنترل را برداشتم و کانال را عوض کردم ببینم اخبار چی میگه. اگرچه جلز ولز بچهها هوا رفت ولی خوب ارزشش را داشت خبر خوبی بود «جریمه چند میلیاردی گرانفروشان توسط تعزیرات». کانال را عوض کردم کارتون تمام شده بود چشمم را از نگاه بچهها دزدیدم و رفتم پشت لپتاپ نشستم یک سر به سایت نظام مهندسی بزنم ببینم نقشههایی که محاسبه کرده بودم تایید شده یا نه، به فکر فرو رفتم آخه چند روز پیش که خرید کرده بودم به نظرم رسید فروشنده چند قلم از کالاها را دولا پهنا حساب کرده صورت مسئله جدید این بود که نمیدانستم چه جوری به تعزیرات مراجعه بکنم و پولی که به گرانفروش اضافه داده بودم را پس بگیرم، شاید هم این جریمهها به حساب مربوط به یارانهها ریخته میشه و از آن طریق به ما بر میگرده هرچند که فعلا دهک دهمی هستم. خلاصه هر جور حساب کردم در نهایت درست سر در نیاوردم که چرا از خبر جریمه شدن گرانفروشان خوشحال شدم چونکه عملا پول از جیب من رفته بود اما ظاهرا قرار نبود به من مسترد بشه. وارد سایت نظام مهندسی شدم یک تذکر عجیبی داده شده بود مبنی بر اینکه باید برای استفاده از وصله مکانیکی (کوپلر) تاییدیه سازمان نظام مهندسی را اخذ بکنم واقعا داشتم شاخ درمیآوردم. ظاهرا سازمان نظام مهندسی استان تهران صلاحیت خودش را برتر از تهیهکنندگان مبحث نهم مقررات ملی ساختمان فرض کرده و همچنین نقش خودش را با سازمان استاندارد اشتباه گرفته و به همین دلیل روشی را که آییننامه پذیرفته زیر سوال برده. احتمالا کنترلر محترم نقشهها و مسوول گرامی پست جایگاه خودشان را با نویسندگان آییننامه و سازمان استاندارد و قوه قضاییه و نیروی انتظامی اشتباه گرفتهاند اما در عوض سرپرست بیمارستان و حراست مربوطه خودشان را در جایگاه سوم شخص مفرد غایب میدانند و برای همین مسوولیتی برای نجات انسانی که جلو در بیمارستان نیاز به کمک دارد در خود احساس نمیکنند.
شب خوابم نمیبرد و خیلی داشتم فکر میکردم ببینم چرا بعضیها جایگاه خودشان را اشتباه میگیرند آنقدر فکر کردم و فکر کردم تا بالاخره فهمیدم، فهمیدم این من هستم که در جایگاه اشتباهی قرار دارم و آدم عوضی داستان منم. من آدم پر توقعی هستم که فکر میکنم چون حق شهروندی دارم و کار میکنم و مالیات میدم حق دارم از مسوولان سوال داشته باشم.