در نوروزگان (1402)، از پس زمان بسیار، فرصتی شد تا به دیار و زادگاه خویش سری بزنم؛ فرصتی دست داد تا به برخی روستاهای کران خود یعنی «دشتستان»، ویژهتر کران زادگاهی، به شماری از «روستاهای کوره سعدآباد» بازدیدی گذرا داشته باشم. دیدن تابلو نامهای نو برخی جای-نام (نامهای خاص مکان /روستاها) که به گمانی از حال روزگار دیگر کرانه های میهن نیز سخن دارد، مرا بدین نوشتن واداشت. با وجود این، فشار کارهای بیخود و باخود، نهایی کردن این نوشته را بقدری عقب برد، تا به امروز، در آستانه نوروز 1403 رسیدیم.
به روزگار جوانی در کران سعدآباد روستاهایی زیبا بنام «دشت گور» ، «آبادی کل (کربلایی) علی»، «بی به راه» (براه)، «مزارعی»، … را بخوبی می شناختم. «تابلوی های نو» در ورودی این روستاها مرا شگفت زده کرد: دشت گور به «گلدشت» ، آبادی کل علی به «مشفق آباد»، بی براه – مزارعی به «وحدتیه»، «تل سرکوب» به «تل سر کوه» … دگرگونی نام داده بودند! این چند نام تازه، موضوع این یادداشت است.
بحث
بس پیداست که پیش از ورود آریایی ها به فلات ایران (و نیز هم زمان با) ایرانیان، گروه های قومی بسیاری در این خاک زیسته اند/ میزیستند. هر چند «میراث زبانی» (مانند کتیبه ها) از این گروه های قومی بدست ما نرسیده است (که به گمان بسیار آنها فاقد خط و نوشتن در آن روزگاران بس کهنسال بوده اند) اما دو میراث بزرگ و پر افتخار آنان بدست ما رسیده است.
الف. هر چند آثار زبانی (در معنی اخص) این اقوام (چون نوشته) بدست ما نرسیده اما پیدایی هزاران سفال، کوزه، کاسه، جام، آثار مفرغی و بسیار از هزاره های هزار چون هزاره اول، هزاره دوم (دوران پیش از تاریخی) و غیره گواه میراث ملموس (مادی) این گروههای قومی است که در این خاک پاک زیستهاند؛ مگر ما نام و زبان مردم پرافتخاری که آثار فوق ارزشمند جیرفت (کرمان) را از خود برجای گذاشتند، میدانیم؟ مگر ما سازندگان و ساکنان شهرسوخته (سیستان) را میشناسیم؟ مگر ما مردمی که در «شغاب» (بوشهر) زیستهاند را دقیقا میشناسیم؟ ما حتا نام بسیاری از این اقوام را نیز نمیدانیم؛ افزونتر ، این گروههای قومی دارای زبان بودند و برای نامیدن کوهها، رودها، شهرها، روستاها و غیره از اسامی رایج در زبان خود بهره بردهاند. زیباتر اینکه، خاک پاک ایران برای هزاران هزار سال، میراث این اقوام را پاس داشته است.
ب. میراث ناملموس (intangible) زبانی این اقوام بسی ارزشمندترین است. میراث زبانی این گروه های قومی کهنسال ناشناخته و قدبرافراشته در خاک ایران، از راه نامهای خاص «رودخانه ها، کوه ها، دره ها، روستاها و شهرها» به ما رسیده است. چه کسی میتواند بگوید که معنی نام شهر: تهران، رشت، زاهدان، ساری، بوشهر، کنگان، برازجان… یا کوه ها چون : زاگرس، اورین، بانکول، بیرک… یا رودخانه هایی چون : تالار، ارس، دالکی، کارون … چیست؟ چه کسی میتواند بگوید فلان نام بالا، از آن فلان قوم از فلان دوره تاریخی است؟ اما این نام ها هم اکنون در ایران رایج و معتبر است.
این میراث (نام ها) پر افتخار گذشتگان را ، «نیاکان ایرانی» ما نیز احترام گذاشتند و هزاره های هزار پاس داشتند. نیاکان پرافتخار ما هرگز در تغییر نام های بومی در این خاک نه اقدامی کردند نه پافشاری؛ از این روی در خاک پاک ایران زمین با سه دسته مشخص از نام های جغرافیایی روبرو هستیم:
1. نام های جغرافیایی کهنیک (غیرایرانی) برجای مانده از گروه های قومی کهنسال ناشناخته چون نامهای بالا.
- نامهای شناخته شده غیرایرانی از گروه های قومی شناخته شده چون چغازنبیل، اهواز، شغاب (عیلامی) یا واژه اکدی «بشوش» (اردک) که از پی هزارههای هزاره از راه گویش دشتستانی (و نیز دزفول) و بشکل شگفت آور به ما رسیده است.
- نام های جغرافیایی تمام ایرانی چون آذربایجان، اروند (رود)، بیشاپور، بهشهر…
این گنجینه نام، که گواه بزرگی ما در جهان است، از ایران کشوری بی رقیب از دریچه احترام به فرهنگ ها و پیشینه دموکراسی ساخته است که بسیاری در جهان بدان رشک می ورزند. از این روی هرگونه ریشه تراشی، تغییر، جابجایی این دست نام ها تنها به مفهوم کوتاه کردن و از بین بردن بخشی از هویت تاریخی است که می تواند به تهدیدی ملی نیز تبدیل شود. هماره رقبا و بدخواهان ایران زمین از پی چنین بهانههایی هستند.
امروز و در ایران زمین، چه آن روستا که نامی تمام ایرانی دارد و چه آن روستا که نامی ناشناخته و حتا ناایرانی دارد، همگی بخشی از مرزهای ملی، هویت سرزمینی، پیشینه ما، نقطه اتصال از گذشته به حال و تا به آیندگان است؛ نیاکان پر افتخار ما، چنین میراثی را هزاره ها پاس داشتند تا بهدست ما رسید؛ همه آنچه از این خاک بدست ما رسیده، «میراث قوم ایرانی در جغرافیای ایران» است و در دنیای علم نیز با عنوان «میراث ایرانی» شناخته میشود. ما، نسل کنونی، نیز متعهد به پاسداشت آن و انتقال درست به نسلهای سپسینتر هستیم.
نتیجهگیری
با افتخار تمام، ما در کشوری زندگی میکنیم که تاریخچه زندگی یعنی دوران «انسان ریختها» در «کشفرود» خراسان زرخیز یا دامنه های زاگرس زرخیزترین به بیش از 250 تا 300 هزار سال برمی گردد! آیا شنیده اید در جهان چنین تاریخچه ای شگفت برانگیز را؟ آیا شنیده اید که مردمی با فرهنگ های مختلف و هزاران هزار سال چنین میراث رنگارنگی را با احترام تمام پاس داشته باشند؟ آیا شایسته نیست، که ما نیز آنچه که بعنوان میراث ناملموس (نام-جای: نام های روستاها، رودخانه، شهر…) را میراث دار شده ایم، پاس داریم؟
بیگمان باید به یاد داشت که نام های جغرافیایی:
ا. پرتوافکن یک پیشینه جغرافیایی و موقعیت طبیعی است ؛ روستای «دشت گور» پرتوافکن دشتی بوده که روزگاری در آن به گمانی «گورخر» فراوان بوده است (که شوربختانه گونه های جانوری را هم نابود کرده ایم). مانند روستای کناری آن یعنی «پلنگی» (جایی که پلنگ داشته است و همه نیز در آن کران این را می دانند). - پرتوافکن یک مفهوم دینی و باوری است ؛ اگر روستای «بی براه» واژگانی پارسی باشد، در مفهوم آشکار مکانی یعنی «امام زاده در راه، امامزاده در مسیر راه» را معنی میدهد؛ اگر هم واژه کهنیک و از یک گروه قومی ناایرانی، به ما رسیده است که دیگر به توضیح نیاز ندارد.
- پرتوافکن یک رخداد (تاریخی، سیاسی، جنگ …) یا نام معناداری است. «تل سرکوب»، «برمک»، «آبادی کل علی» (یعنی روستای ساخته شده بدست / از آن کربلایی علی.
- پرتوافکن کارکرد (پیشه) طبیعی قومی است؛ روستای «مزارعی» جایی که مردم به زراعت مشغول 8 بوده اند/هستند.
- پرتوافکن یک صنعت یا تکنولوژی خاص قدیمی است؛ روستای «کمان کشی»… و بسیار.
آیا تغییر و حذف این میراث ناملموس قومی چند هزار ساله کار درستی است؟ آیا قطع پیوند چند هزار سال فرهنگ قومی و بومی با آیندگان مسیر درستی است؟ آیا این تحریف بهانهای در دست دشمنان میهن برای اختلافافکنی برای آینده نخواهد شد؟ آیا نابود کردن مسیر پژوهشهای ایران شناسی کار درستی است؟ آیا هر یک از این نامهای کهنیگ، نمیتواند مو ضوع یک پژوهش باشد؟ بسیاری از این نامها در متون تاریخی آمده است، با این قطع پیوند، چگونه این موضوع حل خواهد شد؟ به تاریخ بگوییم تا فلان مقطع، این نام رایج بود، در گزارش های رسمی و غیررسمی وجود داشته، اما اکنون حذف شده است! آیا علمی است؟ کدام کمیته علمی و به چه دلایل تاریخی-زبانشناختی آن را از نقشه ملی، پاک کرده است؟
مگر قرار است از نام فلان روستا (مثلا تل سرکوب) خجالت بکشیم؟ مگر قرار است بدان روزگار و بدان رخداد روی داده در گذشته برگردیم؟ چه خوب که (چون مردمان جهان) پاس داریم، از گذشته پند گیریم، همانگونه که گذشتگان ما با کمترین و ناچیزترین امکانات نگه داشتند؛ آیا دگرگونی نام بزرگ «کرمانشاه» به «باختران» پندآمیز و کافی نبوده است؟ آیا گزینش واژه «وحدتیه»، اسم عربی، به حذف دو نام شناخته شده منطقهای، منجر نشده است؟ آیا «تل سر کوه»، بالای کوه و یا کنار کوه واقع شده است؟ آیا راه رفع برخی مشکلات قومی و قبیلهای، به راه کار فرهنگی لازم دارد یا تجمیع در زیر یک اسم؟ آیا میدانید که در آذربایجان (باکو)، ازبکستان، ترکمنستان، حتا افغانستان دستور رسمی داده شده تا نامهای ایرانی بر روی روستاها، شهرها، رودها… حذف و به جای آن نامهای جعلی افزوده شود؟ آیا این اقدام (تغییر نام) مسیر ثبت برخی آثار کهنیگ موجود در این روستاها را در فهرست جهانی در آینده با مشکل جدی روبهرو نخواهد کرد؟
آیا واژه «نفت اکدی» در نام، «نفت شهر، تیم صنعت نفت، وزارت نفت» را باید کند و بدور انداخت؟ این واژه ناایرانی هزارههای هزار با فرهنگ و زبانهای ایرانی همراه بوده است؛ نام- جاها، میراث نیاکان ما است، آنها را ارج نهیم و پاس داریم ؛ و بسیار …