نویسنده: B.S.Surti / برگردان علی صادقی شهپر
فرهنگ سانسكريت. انگليسي دانشجويان را شخصي به نام «وامن شيورام آپته (Vaman Shivram Apte)» گردآوري كرد و زير نظر «گوت (Govt)» انتشار يافت. اين فرهنگ،32 تعريف از كلمه یوگا را ارائه می دهد.
از ميان تعاريف آن، عبارت زير براي اهداف اين مقاله مناسبترين تعريف است؛ یوگ:
«دستگاه فلسفی كه پاتانجلی (patanjali) وضع كرد، شق دومی از فلسفهی سانكيه (Sankhya) تصور میشود اما عملاً دستگاهی مجزا به حساب میآيد. هدف اصلي فلسفهی یوگا تعليم راهی است كه روان انسان بدان وسيله ممكن است با روح متعال كاملاً اتحاد حاصل كند و از اين رو در پی موجود مطلق است…»
دسته بندی عمومی از یوگا
«طرقی» كه پذيرفته شده و در تعريف بالا بدان اشاره رفت، پنج نوع است:
- راه ايمان يا عشق به نام « سپنت آرميتی (Spenta Armaiti) يا « دئنه (Daena) » در اوستا و « دين » در فارسی است. اين مورد منطبق با بهاكتی يوگای (Bhakti Yoga) بهگود گيتاست (Bhagavad Gita).
- راه دانش و حكمت به نام « ويديا (Vidya)» يا «خرتو(Khratu)» در اوستا و «دانش» يا «علم » در فارسی است. اين مورد منطبق با جنانايوگای (Jnana Yoga) گيتاست.
- راه كردار يا اعمال به نام « وريشته (Varshta)» يا «شی’اتنه(Shothana) در اوستا،
« كنشنی (Knnashni) » در پازند و «كردار» يا «عمل» در فارسی است. اين مورد منطبق با كارمايوگای (Karma Yoga) گيتاست.
- راه پرورش جسم براي كمال، به نام« ايريهمن (Airyaman) » در اوستا «تن د’رستی » در فارسی است. اين راه به رهايی از ناخوشی اشاره دارد و با هاتايوگاي گيتا منطبق است.
- راه تركيبی از چهار مورد بالا به نام «خشترهوئيريه(Kshathra Vairya) » در اوستا يا
«خوره(Khoreh) » در پازند يا «فرايزدي » يا خداشناسی در فارسی است. اين مورد منطبق با راجايوگای(Raja Yoga) بهگودگيتاست.
- بهاكتییوگا (یوگای ايمان و عشق)
مزديسنا به ايمان (بهاكتی) راسخ و استوار نسبت به بزرگی و خوبی اهورامزدا (خدا) سفارش ميكند؛ يعنی ايمان به اين اعتقاد كه آتش نماد عينی اهورامزدا است و نيز ايمان به جاودانگی روان.
روح عشق در اوستا (Armaiti) نام دارد. آن مانند آرميتی وداها مظهر دينداری يا عشق است. عنوان «سپنت (Spenta) » به معنای مقدس. اغلب برای آن به كار ميرود.
در يسناي (44:7) زردشت از اهورامزدا ميپرسد: چه كسی آرميتی را آفريد؟ و آنگاه در ادامه پاسخ ميدهد چه كسی غير از تو اي اهورامزدا میتواند؟
در يسنا (45:4) آرميتی دختر اهورامزدا به حساب میآيد كه كردارنيك انجام میدهد، بدين صورت: « اَت هويي ’دغد هوشی اثنه آرميتيش ».Athoi dugda hu – Shyothana Armaitish.
آرميتي در يسنا (31:9) خود اهورامزدا به حساب ميآيد، بدين ترتيب: « آرميتی تو خود هستی ».
زردشت به اهورامزدا نماز ميبرد تا قلبش را از آرميتی پركند (يسنا ، 44:11). مريدانش نيز همين طور به اهورامزدا نماز ميبرند (يسنا، 31:1).
موهبت آرميتی (بهاكتی )
آرميتی فهم و اطاعت فرامين اهورامزدا را آسان ميكند (يسنا ،48:6 ) و به شخص كمك ميكند تا به خشترهوئيريه (راجایوگا) يعني درك خدا برسد، بنابر اين بهاكتی یوگا (آرميتی) برطبق يسنا (28:3) به راجایوگا (خشترهوئيريه) ميانجامد.
از آنجا كه عشق به تقديس میانجامد، عنوان «سپنتا» به معناي مقدس. براي «آرميتی» به كار ميرود (يسنا 21:51)، آنانی كه از راه آرميتی پيروی ميكنند، روح فداكاری (يسنا، 49:5) و توان (يسنا ، 33:12) را پرورش میدهد.
اظهار عشق روش مطمئنی براي تمجيد مقام اهورامزدا در نظر عاشق است (يسنا ، 45:10).
سخنانی كه با احساسی پرشور بيان میشود، شخص را براي انجام اعمال درست برمیانگيزد (يسنا ، 44:10).
در ريگودا (5:43:6) (Rig Veda) آرميتی يعني بهاكتیبا « ريتا (Rta) » (نظم اخلاقي) مرتبط است.
اين مسأله بدين معنی است كه بهاكتی براي رعايت اخلاق ضروری است. همچنين در گاتاها(Gathas) مذكور است كه آرميتی بر درستی میافزايد (يسنا، 46:6). بنابر اين شخص خردمند با پيروی از راه آرميتی ميخواهد درستكار باشد (يسنا ، 34:10). اين آميزه « كمالی است كه خداترسان از روي اخلاص آرزومندند» (يسنا، 43:10 و يسنا، 48:11).
آرميتی چشمان عاشق را به آيندهی كوتاه مدت و نقايص شخص باز میكند، يعني پيرو خود را در طبيعت دروننگر میكند (يسنا ، 31:12).
دئنه و چيستی (Chisti)
در بالا ملاحظه شد كه سپنتا آرميتی (روحالقدس عشق) ما را به اهورامزدا نزديكتر میكند. عشق و ايمان يا اعتقاد به تعاليم مزديسنا در اوستا، دئنه و در فارسی، «دين» نام دارد.
عاشق مزديسنا آنرا بزرگترين و بهترين دين از تمام اديان گذشته، حال يا آينده میداند (يسنا، 12:9). آن نسبت به تمام اديان ديگر والاتر است همان طور كه واروكاشا(Vaurukasha) دريای كاسپين(Caspian) نسبت به تمام آبها و رودخانهی بزرگ نسبت به نهر كوچك، برتری دارد و نيز همان طور كه آسمان يعني اثير يا اَكاشا، زمين را فرا میگيرد
(ونديداد، 25ـ5:22) .
مريدی از دئينائومزديسنائو(Daeniao Mazdayasnia ايمان مزديسنايی) معتقد است:
- كشاورزی اهميت والایی دارد زيرا درگير شخم زمين است و فرشتهی نگهبان آن سپنتاآرميتی يعنی روحالقدس عشق است.
كاشت پی در پی غله ، مزديسنا را میپرورد و آنرا چندان نيرومند میكند كه قادر است به اندازهی پاهای يكصد نفر گام بردارد و آنرا از پستانهای يك هزار سينه شير میدهد
(ونديداد ، 3:33.31 ).
- جسم سالم و تيزهوشی براي دينداری لازم است (يشت ، 16:16).
- رنگ سفيد نماد پاكی مزديسناست (يشت ، 10:126).
چيستی واژهی اوستایی كه بر پاكی قلب دلالت دارد، بنابر اين به همراه دئنه (ايمان) ذكر میشود زيرا اگر شخص نسبت به آفرينش، كردارنيك انجام دهد و آفريدگار را ستايش كند، همواره بايستی ايمانش از قلب پاك سرچشمه بگيرد. در غير اين صورت خسرانی بزرگتر از اين نمیتواند باشد كه معلول ايمان نامقدسی است كه از احساسات ناپاك برمیخيزد. براي نمونه، ايمان پرشوری را در نظر بگيريد كه به منظور خشنود ساختن برخي خدايان، الههها يا اهريمنان موهوم و تشنهی به خون، پيروان خود را گمراه ساخته تا قربانيهای انساني را پيشكش كنند. چنين پيروان گمراه نيز بهاكتی یوگی هستند اما در دندهي معكوس، ايمان پرشورشان كه سزاوار هدف بهتری است، در جهت ويرانی به كار گرفته ميشود. در اين طبقهبندی، افراد متعصب وابسته به اديان مختلف نيز دچار سقوط میشوند. بنابر اين زردشت از چيستی در خواست میكند تا نعمت روشنترين ديد را به او ببخشد (يشت ، 16:2.13).
دين در فارسیباستان
فردوسی، شاعر مزديسنایی (1024ـ935 ميلادی) در شاهنامه توصيف میكند، چگونه زرتشت روح سپنتا آرميتی (بهاكتی مقدس) يعني دين را در ذهنِ گشتاسب (حاكم ايران) در جهت آفريدگار و آتش دميد. كسی نمیتواند اين مطلب را بهتر از خود ابيات شورانگيز و الهامبخش فردوسي، بيان كند:
يكی پاك پيدا شد اندر جهان
بدست اندرش مجمر عوديان
خجسته پی و نام او زردهدشت
كه اهريمن بدكنش را بكشت
به شاه جهان گفت پيغمبرم
ترا سوی يزدان همی رهبرم
يكی مجمر آتش بياورد باز
بگفت از بهشت آوريدم فراز
جهاندار گويد كه بپذير دين
نگه كن بدين آسمان و زمين
كه بیخاك و آبش برآوردهام
نگه كن بدو تا كه چون كردهام
نگر تا تواند چنين كرد كس
مگر من كه هستم جهاندار و بس
ار ايدون كه دانی كه من كردم اين
مرا خواند بايد جهان آفرين
ز گوينده بپذير به دين اوی
بياموز ازو راه و آيين اوی
نگر تا چه گويد: بر آن كار كن
خرد برگزين؛ اين جهان خوار كن
بياموز آيين دين بهی
كه بیدين نه خوبد نايد شهی
چو بشنيد ازو شاه به دين به
پذيرفت ازو راه و آيين به
ابيات بعدی اظهار احساسات و نظرات خود شاعر است. چه سفارش شگفتانگيزی از پيغامبر اهورامزدا به قدرتمندترين حاكم زمانش!
خوانندگان بايد توجه داشته باشند كه زردشت از امپراطور گشتاسپ میخواهد تا معتقد شود كه جهان را اهورامزدا آفريد، باشد كه متقاعد شود هيچ انسانی بر اين كار قادر نبوده است.
فردوسی موعظهی زردشت در يسنا (30:2) را صرفاً به فارسي ترجمه كرده است كه در آنجا ميگويد: « بگذار هر كسی قبل از اعتقاد به هر چيزی، دربارهی خود فكر كند » .بنابر اين زردشت بيشتر طرفدار ايمان معتدل است تا اينكه اعتقاد كوركورانهی متعصبان مذهبی و آنانی كه قربانيهای انسانی و حيوانی را پيشكش ميكنند.
در ايام حافظ شاعر (متوفی ، 1389 ميلادی). عنصر تعصب چنان قوی بود كه وی ميگويد عشق و اخلاص به متعصبان همچون «مرواريد ريخته در برابر خوك » است. (7:6 Mathew)
بنابر اين وي اندرز میدهد:
با مدعی مگوييد اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بميرد با رنج خودپرستی
- جنانایوگا (یوگای دانش و حكمت )
همان طور كه در بالا ذكر شد، زردشت نه از ايمان كوركورانه بلكه از ايمان معقول حمايت كرد. اين مسأله تنها زمانی ممكن میشود كه پيرو بهاكتی يا ايمان ، قبل از اعتقادورزي به خود انديشه كند (يسنا ، 30:2) توانايی انديشهی نيك (هومت Humata) از ذهن سالم (وهومنه Vohumano) سرچشمه ميگيرد و به حكمت ميانجامد.
آنچه شخص به عنوان نتيجهی مشاهدات خود جمع و ذخيره ميكند، آسنه خردي (Asn-e Khiradi) يعني حكمت ذاتی نام دارد. آنچه كه از طريق شنيدن گفتههای ديگران به دست ميآيد، « گوشو سرود خردي (Gosho Sroothe Khiradi) » نام دارد، يعني حكمتي كه بر طبق « دعا نام ستايشنه » (Dua Nam Setayeshne) بدست آمده كه نمازی پازندی از خرده اوستاست.
در گاتاهاي مقدس، كلمهی «ويديا» (لفظاً به معني دانش) و «خرتو» ( Khratuلفظاً به معني خرد) در همين معنا به كار ميروند. هيچ تمايز ظريفي بين دانش و خرد وجود ندارد زيرا (در بيان واقعي ) خرد فرد را به كسب دانش برميانگيزد و كسب دانش، فرد را مجربتر و عاقلتر ميكند . هر دو لازم و ملزوم و مكمل يكديگرند.
زردشت در يسنا (48:3) دعا ميكند، باشد كه اهورامزدا به او كمك كند تا بهترين تعاليم را دريافت كند (وهيشت ساسنه نام Vahishta Sasnanam ) و دانش خداشناسي (سپنتو ويديائو Spenta Vidyao) را از طريق خردي بدست آورد كه با ذهن ديندار پيوند دارد (ونقوش مننقو خرتو Vangheush Mangngho Khratva)
در آيين نيايش كه در ستايش آتش است، گفته ميشود: آتش اهورامزدا تعاليم را به همه ميرساند. در ودانته كساری (Vedanta Kasari)جولاي 1977 آنچه را كه همهی ما ميتوانيم با ذهن بسيار مؤمنانه از طريق مراقبه در پرتو آتش بياموزيم ، به طور مفصل شرح داده است.
دانش، علم، خرد ( جنانه) در فارسی باستان
شاعر مشهور، سعدی (1292ـ1184) دانش را در عبارت زير ميستايد:
چو شمع از پي علم بايد گداخت
كه بيعلم نتوان خدا را شناخت
سعدی ناداني را نكوهش كرده، انسان را از معاشرت با اشخاص نادان در عبارات زير هشدار ميدهد:
دلا گر خردمندی و هوشيار
مكن صحبت جاهلان اختيار
فردوسی در مقام هشدار ميگويد كه:
چو دانا ترا دشمن جان بود
به از دوست مردی كه نادان بود
بيت زير نيز از فردوسي است:
توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پير برنا بود
- كرمهیوگا (یوگای اعمال و كردار)
اعمال پاك منجر ميشود. ذهن سالم همان طور كه ديديم ، مخزن خرد و دانش است.
زردشت در (يسنا ، 50:10) اظهار ميكند اعمالي كه از طريق القاء وهومنه (ذهن سالم ، خرد و دانش) انجام داده ، در حال انجام ميدهد و در آينده انجام خواهد داد ، همگي بخاطر شكوه اهورامزداست.
يك مزديسنا پيمان ميبندد (يسنا ، 51:1) كه اكنون و هميشه سعي خواهد كرد تا اميال درونی را از طريق انجام اعمال پاك ابراز كند. مزديسنا دين عمل بيعملي (در يك حد تفوق) است. اين مسأله را زرتشت به دامادش (غيبگوي خردمند و دانشمند) جاماسپ كه وزير اصلي گشتاسپ شاه، امپراطور ايران بود ، روشن ساخته است (يسنا ، 46:17).
كردار يا عمل ( كرمه ) در فارسیباستان
وقتي كه فردوسی بر اهميت اعمال تأكيد ميكند، ميگويد:
بزرگي سراسر به گفتار نيست
دو صد گفته چون نيم كردار نيست
وی بار ديگر در روشنايي فراتر از شك ميگويد:
كسي كو به دانش توانگر بود
ز گفتار، كردار بهتر بود
سعدی ميگويد:
علم چندان كه بيشتر خواني
چون عمل در تو نيست ناداني
- هاتایوگا( یوگای تكميل جسم )
در ادبيات اوستا « ايريهمن » به عنوان نبوغ جسم تلقي ميشود. نامش به همراه «اشا وهيشتا» (Asha Vahishta) امشاسپنتا (Amesha Spenta) اتخاذ ميشود كه مواظب سلامتي است و بر طبق سيروزهيشت (Seeroozah Yasht) (1:3 و 3:2) بيشتر با اصطلاح شناسي بعدي از ارديبهشت امشاسپند (Ardibehisht Amshaspand) شناخته ميشود.
بر طبق يسنا (16:16) بدن سالم براي دينداري لازم است.
جزئيات تمرينات فيزيكی به ادبيات اندكي كه موجود است، بر نميگردد و بايستي استنباط كرد كه با ويران شدن بخش بزرگي از ادبيات ايراني بدست اسكندر مقدونی (330 ق. م)، از بين رفته است.
در هر صورت، با توجه به اشارات شاهنامه به شاهكارهاي باور نكردنی از قدرت رستم در بلند كردن صخرههای بزرگ و تخته سنگها با يك دست، به سلامت گذشتن شاهزاده سياووش از تودهی بزرگ آتش مشتعل و يوگی بزرگ، ارداويراف در آزمون نهادن سرب گداخته بر سينهی عريانش بدون اينكه مويي از او بسوزد، منطقي است كه معتقد شويم ايرانيانباستان با تمرين هاتايوگا آشنا بودند.
- راجایوگا(یوگای شاهانه)
تركيب معقولی از ايمان، دانش و حكمت و عمل، پاداش رسيدن به خشترهوئيريه يعني نيروهای الهي، ادراك خدا و ملكوت خداست.
در قديميترين نيايش اهونوئيريه (يسنا، 27:13) موعود است كه:
« ملكوت خدا از آن كسي است كه نيازمنديهاي شخص فقير را فراهم كند. » اين مسأله كاملاً روشن ميسازد كه ادراك خدا در برگيرندهي خدمت به انسانيت، بدون توجه به طبقه كاست (Caste) رنگ يا عقيده بدون هيچ نوع انگيزهی نهانی است. سعدی اين مسأله را در كتاب « بوستان » به صورت زير بيان ميكند:
طريقت بجز خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست
نتيجهگيری
هزاران سال پس از ظهور اهونوئيريه كه نخستين بار گزارش شد، شاعر انگليسي همين احساسات را به صورت زير بيان كرد:
« اگر بتوانيد
انسان را در سراسر هستي حس كنيد
و خدا را در چهرهي هر برادري ببينيد
بيآنكه بنگريد بر اعتقاد و نژاد و مليتش
اگر آن احساسي كه در كاخها داريد،
در خانه و كلبه نيز …
اگر سراسر انديشه و سخن و كردارتان
پاك و مقدساند
و نيز
هر چيزی تنها از عميقترين احساس بر ميآيد
به درستی آنگاه شما در ملكوت خدا،
پسرم هستيد. »
این نوشتار در هفته نامه امرداد، شماره 70 به تاریخ 3 تیرماه 1382 چاپ شده است. يوگا در مزديسنا
یک پاسخ
چه زیبا مزدیسنا و یوگا با اسامی خود انسان را به روح و جسم و اخلاقیات شناور میکند. وقتی انسان روح و اخلاقیات زلالی داشته باشد جسم صد درصد به درجه ی بالا و زلالی دست پیدا میکند و ان فقط عشق به خداوند است که هیچ گریزی از اینهمه قدرت و عظمت نیست. دادار اورمزد پشت و پناه همه ی عاشقانش باشد.🙏🏻🍀