خدایار زندخاوری که بود؟ او دوران کودکی خود را در آبشاهی یزد گذراند. در دوره ابتدایی به قاسمآباد رفت. تحصیلات خود را در مدرسههای دینیاری، مارکار و ایرانشهر به سرانجام رساند. در ۱۹ سالگی از دانشسرای یزد دیپلم گرفت. در ۲۰ سالگی در شهربابک معلمی را آغاز کرد.
در گفتگویی با «پارسنامه» میگوید: علاقهاش بیشتر به ارتش بوده ولی به دلیل بیماری پدر، ترجیح داده معلم شود.
بخشی از دوران تحصیلش را در مدرسه مارکار گذرانده و حتی شاگرد میرزا سروش لهراسب نیز بوده است. در این دوران، سفر مارکار به یزد را به یاد می آورد. او چند سال بعد درهمان مدرسه و در کنار میرزا سروش، معلم میشود و خود شاگردان زیادی را آموزش داده است.
میگوید: میرزا سروش، انسانی بسیار باسواد و جدی بوده که در زمان معلمی؛ انگلیسی، عربی و ریاضی را آموزش میداده و بعدا سرپرستی مدارس زرتشتی استان یزد را بر عهده داشته است.
زندهیاد خدایار زندخاوری پس از ۳۳ سال خدمت، با سمت معاونت مدرسه راهنمایی مارکار بازنشسته میشود. او در فعالیتهای اجتماعی نیز حضور داشته و بیش از 40 سال ریاست انجمن زرتشتیان قاسمآباد را برعهده داشته است.
خدایار زندخاوری، پس از سالها تلاشهای فرهنگی و اجتماعی، اول بهمنماه ۱۴۰۳ خورشیدی درگذشت.
بخشی از خاطرات او
آنچه در زیر میخوانید؛ بخشی از خاطرات اوست به قلم خودش:
در ۳ دی ۱۳۰۴ خورشیدی در آبشاهی (نعیمآباد) متولد شدم. پدرم نام خدایار را برایم برگزید. مادرم دولت نام داشت و اهل رحمتآباد بود. پدرم رستم، پدربزرگم خداداد و پدر خداداد رستم و پدر رستم رشید و رشید فرزند بمان بود. پدر بمان شیرمرد نام داشت. شیرمرد صاحب نام و نفوذ و ملاک بزرگی بود. به طوری که بیشترین املاک آبشاهی متعلق به وی بود و مردم او را با لفظ «خان» صدا میکردند که اعقابش نسل به نسل نیز از این عنوان و مزایا در تمام دوره زندگی بهرهمند بودند.
دوران ابتدایی
9 ساله بودم که به قاسمآباد نقل مکان کردیم. ۴ سال اول ابتدایی به دبستان دینیاری میرفتم و هر روز این مسیر را تا مدرسه پیاده طی میکردم. کلاس پنجم و ششم را در مدرسه مارکار گذرانده و گواهینامه ششم را در خرداد 1319 خورشیدی دریافت کردم. آموزگارانم به ترتیب شادروانان آقایان اسفندیار کاویانی، مهربان بیوکی، یزشنی و خرسند خرسندیان بودند.
در دبیرستان مارکار
۳ سال اول دبیرستان در مارکار به مدیریت شادروان سروش لهراسب موفق به اخذ سیکل اول شدم. دبیرانم در مارکار روانشادان مهربان خانی، کیخسرو گُبَل، رستم شهزادی و عبدالحسین آیتی را به یاد دارم. مسیر مدرسه نیز پیاده طی میشد.
در دانشسرای مقدماتی
در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به دانشسرای مقدماتی پسران به مدیریت آقای میرزااحمدخان طاهری راه یافتم و از محضر دبیران چون آقایان حسین فخرالدینی، خدابخش منیری، ابوالقاسم قلمسیاه، سیاه جعفر علیمروستی و محمود کریمی بهره بردم. لازم به ذکر است که مسیر ایرانشهر تا منزل را با دوچرخه میپیمودم.
نظامت و آموزگاری
در 1324/8/9 به سمت نظامت و آموزگاری دبستان رودکی شهربابک، به مدیریت سلطانالعلما که مردی مسن بود منصوب و از ریاست فرهنگ وقت آقای حسینعلی احسنی مفتخر به دریافت تقدیرنامه شدم. زیرا توانستم با پیگیری، مجوز تاسیس کلاس اول دبیرستان را گرفته و خود نیز به تدریس تمام دروس بپردازم.
نام خانوادگیام در ابتدا اخترخاوری بود، اما در هنگام استخدام به زندخاوری تغییر کرد.
در شهربابک آقایان احمدیان، ابوالقاسم شفیعی و سیدعلی حسینی از همکاران من بودند. پس از ۳ سال به دبستان همت در همتآباد یزد منتقل و با آقای آقارضا حسینی پسر کدخدای همتآباد همکاری داشتم. در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، به یزد منتقل و در دبیرستانهای شیخداد، رکنیه و ایرانشهر و سال بعد با سمت ماشیننویس در اداره فرهنگ به انجام وظیفه پرداختم. سپس به مجتمع آموزشی مارکار منتقل شده و در دبیرستان و راهنمایی پسرانه و دخترانه به تدریس درس ریاضی و انگلیسی مشغول شدم و چون موفق به دریافت گواهینامه هدایت مربیان پیشاهنگی شده بودم، اداره پیشاهنگی مارکار نیز به عهده من گذاشته شد. ضمناً به درخواست میرزاسروش لهراسب به طور غیررسمی مدتها با وی در انجام امور نظامت دبیرستان همکاری داشتم. ولی بعداً با ابلاغ رسمی تقریبا ۱۶ سال به سمت معاون دبیرستان مارکار منصوب شدم. مدیران در مارکار آقایان هرمزدیار فرخانی، ولیان، سیدعلی مهینی و بالاخره در سال ۱۳۵۷ همزمان با مدیریت اسفندیار مرادیان بعد از ۳۳ سال کار تعلیم و تربیت به افتخار بازنشستگی نائل شدم.
همکلاسانم در مارکار؛ شهریار فرودی، کیخسرو شیرمردی و در دانشسرا کیوانی را به یاد دارم.
برخی از شاگردانم
تعدادی از شاگردانم در شهربابک؛ نوابزاده که بیاندازه مستعد بود، خسروخان محمودینژاد پسر ابوالفضلخان شهربابکی و برادرش منوچهرخان که در ۱۶ سالگی فوت کرد. در مارکار؛ آرشام آرشام و کوروش نیکنام و شادروان دکتر محمد بامشاد، دکتر منصور رفیعی، دکتر محمدزاده، داریوش کاووسی، بهمن اختیاری، بهرام دمهری، گشتاسب بهرامشهری، رستم کیهانزاد، افلاطون نوایزدان و دکتر خدارحمی ارتوپد و خانم ایزدیار و ….. بودند.
اجتماع و خانواده
لازم به ذکر است که تقریباً چهل سال ریاست انجمن زرتشتیان قاسمآباد و در زمان انقلاب عضو شورای اسلامی محلی قاسمآباد بودم.
در هشتم شهریور 1341 خورشیدی با شیرین خدادادی مبارکه پیوند زناشویی بستم. دارای سه پسر به نامهای رستم، سهراب و اسفندیار و دو دختر به نامهای دولت و پروین هستم. پسرم سهراب لیسانس برق و شغل پدر را در مدرسهای در رشته حرفه و فن، در شهر کرمان دنبال میکند.
بزرگداشت
در تاریخ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشتماه ۱۳۹۱، در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یزد با همکاری حوزه هنری و تبلیغات ارشاد اسلامی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان یزد، در نشست حافظخوانی، از معلمان پیشکسوت این استان تجلیل شد. در این محفل ادبی که با حضور تعدادی از معلمان فرهیخته استان و حدوداً ۲۰۰ تن از هنرمندان و اعضای انجمن داستاننویسان جوان و علاقمندان به فرهنگ و ادب برگزار شد، از آقای خدایار زندخاوری هم تجلیل به عمل آمد.
یادآوری
از آن جاییکه در کیش ما آموزگاری از پیشههای نیک، شریف و سپند بوده و هست، آموزگاران و دبیران زیادی در علم و دانش و هنر داشته و داریم؛ بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان بر آن شده یاد و نام این کسان را ثبت کرده، آوازه نیکشان را برای همیشه نگه دارد.
کسانی که کارشان آموزشدادن بوده، بیوگرافی و سرگذشت کاریشان و خاطرههای دوران تدریس خود را همراه با عکس، نوشته و برای چاپ با شماره ۰۹۱۲۴۱۸۷۳۰۱ (نخستین فرهادی) تماس بگیرند.
ردیف دوم، از راست:
گواهینامه دانشسرای مقدماتی
سند ازدواج
فرتور رسیده است.
6744
2 پاسخ
زمانی با پدرم ابتدا به پرورشگاه مارکار می رفتیم و از در رابط بین پرورشگاه و مدرسه که ان زمان راهنمایی بود همراه او بودم. انجا روانشاد زندخاوری همکار پدرم بود.
پس از بازنشستگی سالها در انجمن قاسم اباد و کارهای اجتماعی بودند. یاد همه رفتگان و درگذشتگان گرامی.
درود.
سپاس ویژه از آقای پرخیده بابت این متن و گردآوری .
روح بزرگوار آقای زندخاوری به مینو شاد وگروسمان نشین باد. افتخار جامعه زرتشتی . راهشان پر رهرو و یادشان گرامی.
آرامش باد به خانواده محترمشان به خصوص دوست و همکلاسی عزیزم پروین جان.