نمایشگاه جهانی نوروز به سال 2016 میلادی، در دهلی نو برپا بود، مردی نورانی، آرام، چیرهدست به زبان انگلیسی، غرق در شکوه و بزرگی، سادهپوش و البته بزرگمنش به درب سالن برگزاری آیین گشایش رسید؛ ناگهان همه دوربینهای خبرنگاران بهسوی او چرخید؛ همه از او زمزمه کردند؛ آن موبد روشنروان، اینگونه و بدون کلام، همگان را مقهور خود کرد؛ زیرا بزرگی و نور از پیشانی وی برتافته بود. آن مرد، جناب موبد مهربان فیروزگری نام داشت.
مهربان بود، چون گیتی چنیناش نام برگزیده بود، نورانی بود چون فرزند زرتشت بود، آرام بود چون خردمند بود، چیرهدست به زبان انگلیسی بود چون آموزههای دینی را در هند آموخته بود، غرق در شکوه و بزرگی بود چون اوستاشناس بود؛ کلامش گهر بود چون قلبش پر از نور یزدانی بود؛ آن بزرگ مرد، جناب «موبد مهربان فیروزگری»، پیروزگر کارها و چیره بر سختیها بود؛ همان موبد که وقتی در آتشکده نیاکانی در دهلینو (هند)، لب به زمزمه مینوی با آسمان گشود، همگان را شگفتزده ورج خود کرد.
موبد روشنروان، جناب مهربان فیروزگری، پیری فرزانه و دستوری فرهیخته بود؛ موبد مهربان فیروزگری، گویی میخواست در تاریخ نیز راه مهربانی و چگونگی پیروزی را به ما، فرزندان خود، با نوع وصیتش بیاموزد. موبد پاککیش، پیکر خود را مهربانانه به فرزندانش در دانشکده پزشکی سپرد تا آن پیکر استومند، پلکان پیروزیبخش دانشجویان شود. این شکوه اندیشه را موبد اوستاخوان، یزدانشناس، بلنداندیشه، مهربان فیروزگری، بنام خود در تاریخ ثبت کرد؛ آیا آموزههای بلند و برتر دینیاش، در این پلکان نور و شکوه، کلیدیترین نیست؟ آیا هویت ملی بدین شکوه موبدانه نباید ببالد؟
من نیک میدانم که پیکر خاکیاش با ما نیست و روان پاکش به گروثمان وارد شده است؛ اما باور دارم که در صورت درخواست، روان پاکش یاریگر ما در این جهان استومند خواهد بود؛ هر چند چشم از دیدارش کوتاه شد، اما هر روز: یاد یار «مهربان» آید همی**.
20 اسفندگان 1403
*دکتر داریوش اکبرزاده، دانشآموخته رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران باستان
**مصرعی از قصیدهای از رودکی، سرایندهی نامدار سدهی چهارم مهی
2 پاسخ
درود شامگاهت نکو و فرجامت خوش. یادش گرامی. از خداوند یکتا برای بازماندگانش سلامتی و زندگانی را آرزومندم
روانش مینوی باد.