بخش سوم از مقاله در آغاز با راهنمایی و توضیحات زندهیاد استاد ابوالفضل خطیبی به صورت مقالهای کوتاه نوشته و بایگانی شد، اما پس از در گذشت این مرد بزرگوار مقاله به حضور استاد ارجمند دکتر میرجلالالدین کزازی پیشکش شد تا از خطا و خلل پیراسته شود.
یادداشت دکتر میرجلالالدین کزازی استاد زبان و ادب پارسی و شاهنامهپژوه در مورد بخش شاهنامهای این مقاله:
«مردان خلیلی، پژوهشی است سنجیده و پایهور و شایستهی ستایش که هر ایرانی راستین را پسند میتواند افتاد. برای شما پژوهندهی گرامی، کامگاری همواره، در اندیشیدن و پژوهیدن به ایران و برای ایران آرزومندم».
شاهنامه کتابی است که با500 نسخه خطی موجود در جهان یکی از پرتیراژترین آثار نگاشتهشدهی (:مکتوب) جهان پیشامدرن بهشمار میرود. (همه چیز درباره قدیمی ترین نسخه شاهنامه فردوسی در جهان، سایت بنیاد سعدی) به نظر میرسد بعد از قرآن، مهمترین کتابی باشد که مورد توجه ایرانیان و دیگر اقوامی که در فرهنگ و ادب ایرانی ذوب شدند قرار گرفته است. در زنده بودن نام ایران چه گواهی بالاتر از آنکه در درازای تاریخ هزار سالهی گذشتهی ایران، صدها بار بازنویسی و رونویسی شده و بیش از صد و پنجاه هزار بیت به سبک و سیاق آن و با مضامینی مشباه سروده شده است. (آرش بهداد پژوهشگر ادبیات حماسی فارسی)
مشهور ترین نسخ خطی شاهنامه که به انواع هنرهای تجمسی عصر از قبیل خط و تذهیب و نگاره آراسته شده است، جزو گرانبهاترین آثار مکتوب تاریخی جهان قرار دارند، که این قدر و منزلتی است که در عالم فرهنگ و هنر تاریخی یک ملت حتی کتاب مقدس مسلمانان جهان یعنی قرآن بدان پایه نرسیده است. مضمون کلی این اثر بدیع و گرانقدر چیزی جز «ایران» و سرگذشت وحکمت و اندرز ایرانیان نیست. با این همه تفاسیر اگر شاهنامه را مانیفست ایرانیان ندانیم پس آن را چه باید بخوانیم.
با این به واسطه عدم شفافیت حدود جغرافیایی و پاره ای ابهامات و عدم تطابق پاردایمهای جهان کنونی شاهنامه خود به محلی از اختلاف مبدل شده است. این اختلاف مشخصا در میان اقوام ایرانی تبار دو کشور ایران و افغانستان شکل گرفته است. همانگونه که در بخش ابتدایی مقاله اشاره شد یکی از شبهاتی که در ارتباط با نام ایران مطرح شده است تخصیص نام ایران به چند شهر از کشورهای افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان کنونی بر اساس نامهی پیران به گودرز در شاهنامه است. این افراد به استناد روایت های گزینش شدهای از داستان دوازده رخ و یا با برشمردن تکرار نام برخی از شهرهای افغانستان کنونی در شاهنامه و همچنین با اشاره به قسمتی از جغرافیای استرابن ادعا میکنند که نام ایران شامل شهرها و یا مناطقی همچون بلخ، بامیان، سمنگان، بادغیس، پنجشیر و … و به طور کلی شهرهای مرکزی و شمالی کشور افغانستان کنونی و برخی شهرهای کشورهای تاجیکستان و ازبکستان کنونی میشده است. افسوس از آنکه پای چنین ادعای بیهودهای به بخش فارسیزبان رسانه BBC نیز باز شده است. (سایت بیبیسی فارسی، 29 اردیبهشت 1390، رضا محمدی)
این در حالی است که در سراسر شاهنامه، ایرانیان تنها سه پایتخت داشتهاند. پایتخت نخست در دورهی پیشدادیان با احتساب اختلاف نظر میان شاهنامهشناسان و پژوهندگان یکی از چهار شهر آمل، ساری، تمیشه و کوس بوده است که هر چهار شهر در استان مازندران کنونی واقع هستند. دو دیگر یکی اصطخر است و طیسفون. یکی در قلب استان فارس و در مکانی که امروز آثار تاریخی تخت جمشید در آن واقع است و دیگری در نزدیکی شهر بغداد. جایی که برخی از تاریخنگاران و جغرافیدانان مسلمان همچون ابن خرداذبه، نگارنده کتاب ارزشمند «المسالک و الممالک» و حمدالله مستوفی در کتاب «نزهت القلوب» آن را دل «ایرانشهر» نامیدهاند. آنچه که بسیاری از شاهنامهپژوهان تازهکار را سرگردان میکند ناآگاهی و یا نادیده انگاشتن این معنا است که در قاموس شاهنامه «ایران» عموما معادل پایتخت و دارالخلافه در نظر گرفته شده است
شاهنامه در یک تقسیمبندی کلی به دو بخش استورهای و تاریخی تقسیم شده است و توصیف حدود و ثغور مرزهای ایران در شاهنامه همواره بر یک نهج باقی نمیماند. شاهنامهپژوهان به نامی چون جلال خالقیمطلق، فریدون جنیدی، میرجلالالدین کزازی، حسن انوری، زندهیاد ابوالفضل خطیبی و سجاد آیدنلو و همچنین پیروز مجتهدزاده پژوهشگر علوم سیاسی و جغرافیای سیاسی در مورد مفهوم ایران و محدودهی جغرافیاییاش در شاهنامه تفاسیری مفصل و نزدیک به هم ارایه دادهاند که چکیدهی آن تفسیرها از عهدهی این مقاله بر نمیآید. با این حال نگارنده به قدر توان به چند نکته در مورد حدود جغرافیایی ایران در شاهنامه اشاره میکند.
بخش سوم فهرست-مقاله را از این نشانی دریافت کنید.
اسناد و مدارک تاریخی پیش از اسلام
اسناد و مدارک تاریخی پس از اسلام تا دوره مغول
احیای نام ایران در اسناد و مدارک حکومتی از دوره مغول تا قاجار