دوش دیدم مامِ میهن را به خواب / چهره پُر آژنگ و چشمانش پُر آب
در نگاهش حسرت و غم بسته تار / دل پر آشوب و روانش پُر شرار
سر به دامانش نهادم بیقرار / بیبهانه گریه کردم زار زار
گفتم: ای نام من، ای ناموسِ من / واژهی مهرت همه قاموسِ من
کور بادا دیدهام ای نازنین / گر ترا اینسان به غم بینم قرین
بازگو آخر چرا افسردهای؟ / این چنین سر در گریبان بردهای؟
داد پاسخ مامِ مهر آیینِ من / دردمندم، با که گویم این سخن؟
من فلاتِ پاکِ ایران بودهام / مَهدِ گُردان و دلیران بودهام
سرزمینِ مهر و داد و راستی / دشمنِ جور و دروغ و کاستی
خاستگاهِ بخردی، دانشوری / مردمی، یزدانپرستی، سروری
دینِ من وجدان و نیکی پرورید / در جهان آیینِ رادی گسترید
روزگاری دامنِ این سرزمین / میگذشت ازمصر و یونان تا به چین
بر جبینم چون نشانِ داد بود / مردمان را دل ز غم آزاد بود
لیک چون توفان ِخودکامی وزید / روزگارِ جهل و نادانی رسید
برد از من نامِ نیک و آبرو / شیوهی نابخردانِ زشتخو
سینهام درچنگِ اهریمن شکست / پارهپاره پیکرم از هم گسست
دشمن از هر سو به کرداری پلید / ساخت تَرفندی و نقشی آفرید
تا که طفلانم ز من سازد جدا / نامها بنهادشان ناآشنا
یا که تا مرزی ز نو آرد پدید / هر کجا تازید آنجا خط کشید
وین ندانستی که این نَجدِ سپند / در جهان پاینده ماند بیگزند
مرزها زاییدهِی پندار ماست / خط کشیدنهای دشمن بیبهاست
اینک ای فرزندِ ایرانی من / چون شنیدی دردِ پنهانیِ من
با همه اندوه و ناخشنودیام / میرسد پیکی پیِ بهبودیام
میرسد پیکِ بهار از آسمان / همرهِ نوروزِ زرین پرنیان
از سمنگان، تا بخارا، تاشکند / چاچ و مرو و آن سمرقند و خجند
شکی و شروان و قفقاز و آران / کابل و بلخ و هرات و بامیان
تیسفون و خانقین و بارزان / تا حلبچه ، مدفنِ آزادگان
هند و پاکستان و بحرین و ختن / با بلوچ و ترک و کرد و ترکمن
از چکادِ زاگرس و کوهِ سهند / بیستون و قاف و البرزِ بلند
سیر دریا، زرفشان، اروند رود / سند و آمو و ارس، آرد درود
خوزی و پشتون و مازی همنوا / ازبک و تاجیک و افغان یکصدا
جمله با آواز و در خنیاگری / باز میخوانند با لفظِ دری
شادی نوروز بر تو ارمغان / شاد بادا جشن و آیینِ مهان
ما همه فرزندِ دلبندِ توایم / تا جهان بر جاست هموندِ توایم
وارثانِ دانش و اندیشهایم / بختیارانیم کز یک ریشهایم
غم مبادت ای سترگِ بی خزان / با شکوه و فرِ یزدانی بمان
ای بلندآوازه مامِ مهربان / جاودانی، جاودانی، جاودان
تهران، بیستوسوم بهمنماه 1393 خورشیدی
*هما ارژنگی، چکامهسرای ملی و میهنی، نویسنده و پژوهشگر فرهنگی