لوگو امرداد
خاطره‌های پراکنده از سفر یزد (پاره سوم)

دیدار خرانق و هامانه

پیشگفتار: امروز صبح دوم نوروز (شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴)‌ است. بخشی از این نوشتار به سال گذشته (اواسط اسفندماه)‌ باز می‌گردد. مدتی به شوند خانه‌تکانی و کارهای شب نوروز، گرفتار که نه، سرگرم بودم و از نوشتن ادامه خاطرات سفر دور افتادم. این خانه‌تکانی و رسم‌ورسوم شب عید نوروز هم داستان خودش را دارد. ای کاش می‌توانستیم همه خانه‌های جان و روح و مغز و مدیریت میهن را هم بتکانیم و از اندیشه‌های نادرست و عقب افتاده پاک سازیم.  البته که شب سال نو هم برای هر کدام از ما معنایی ویژه دارد. برای یکی شب سال نو از سه چهار هفته (یا حتی بیشتر) پیش از جشن نوروز شروع می‌شود و برای یک تن شاید فقط چند روز مانده به نوروز باشد! و این خانه تکانی هم از هر سو و جنبه دیدن دارد. از یک اتاق از برگه‌ها و یادداشت‌ها و نوشتارهای کهنه و مقالات کپی و دسته‌بندی‌شده درون تعداد زیادی جعبه‌های مقوایی بزرگ، تا چمدان و کیسه‌های پلاستیکی و جعبه‌های کوچک‌تر لباس و وسایل گوناگون در بخشی از اتاق دیگر که روی‌هم کپه شده است و به انتظار جور شدن برای دور ریختن یا نگه داشتن یا بخشیدن نشسته‌اند! حالا مگر می‌شود از چیزهایی که سال‌ها به آنها دل بسته‌ای و برای چند سال از عمرت (به‌ویژه زمان تحصیل و تدریس و پژوهش در دانشگاه) یار غار و رفیق گرمابه و گلستان (؟؟) تو بوده اند چشم بپوشی؟ چشم پوشیدن و دل کندن از اندیشه‌های نادرست که دیگر صد بار مشکل‌تر از آنست. چیزی که ما به آن بسیار نیاز داریم. بگذرم از خانه‌تکانی و با شادباش نوروزی برسم به دنباله خاطرات پراکنده سفر یزد در زمستان گذشته.

مدت‌ها بود که می‌خواستم دو آبادی کهن خرانق و هامانه را که در نزدیکی هم جای دارند از نزدیک ببینم. زمانی که اوایل دهه شصت خورشیدی “جغرافیای تاریخی ایران” را در دانشسرای عالی یزد (تربیت معلم یزد بعدی) درس می‌دادم[1] در حد چند دقیقه‌ای هم در مورد خرانق صحبت می‌کردم. خرانق تا دوره قاجاریه در نقشه‌ها به گونه خورانق و خورانگ می‌آمد و آن روستایی بر سر راه اصفهان به خراسان بوده است که به‌ویژه کاروان‌های زیارتی مشهد همراه با استراحت در کاروانسرای شاه‌عباسی به ذخیره آب برای بقیه راه از کاریز (قنات) آنجا می‌پرداختند. واژه خورانق (یا خورانک و خورانگ) به چم (معنای) مکان یا سوی برآمدن خورشید آمده است. هر چه بود می‌خواستم این مکان برآمدن خورشید را از نزدیک یک بار دیگر ببینم چرا که از سفر نخست خود که گذرا از آن عبور کردیم هیچ در خاطر نداشتم.

با دو دوستی که زمانی در دهه‌های هفتاد و هشتاد دانشجویان من بودند و آنها نیز خواهان دیدار این آبادی بودند تماس گرفتم و بنا شد سه‌تایی به دیدار خرانق برویم و  دیدار روستای هامانه را هم که دوازده کیلومتر دورتر بود بر آن افزودیم. سرانجام پس از برنامه‌ریزی به تاریخ جمعه پنجم بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت حدود هشت صبح از یزد به راه افتادیم. من بودم و آقا محسن و حسین آقای عزیز دوستان گرامی. فاصله بین دروازه قرآن یزد و قلعه تاریخی نیمه‌مخروبه خرانق پیرامون 75 کیلومتر (در سمت شمال-شمال‌خاوری یزد) می‌شود. ما در حدود ساعت نه صبح به خرانق رسیدیم.

ما به هنگام رسیدن به آبادی خرانق، که در یکی دو سال اخیر به دلایلی به نام شهر شناخته شده است، به خیابان مجاور کاروانسرای اصلی و قدیمی و قلعه تاریخی خرانق (عکس یک) رفتیم تا بلکه از این دو بنا دیدن کنیم. درست در کنار دروازه ورودی کاروانسرا (عکس دو) پیرزنی را دیدیم که یک دکه فروش تنقلاتی مثل چیپس و پفک و نوشابه داشت. او یک گاری‌دستی گذاشته بود که در آن یک دیگ بزرگ شولی داغ هم به چشم می‌خورد ویژه فروش به بومگردها یا توریست‌های گرامی. هر کاسه شولی را  پیرزن خرانقی حساب می‌کرد یکصد و بیست هزار تومان ناقابل. شولی شلغم خوش طعمی بود.

آبادی خرانق کنونی دو بخش دارد: بخش کهنه یا تاریخی که مردم روستا دیرینگی آن را به چهارهزار سال پیش هم می‌رسانند(!) و بخش تازه‌ساز که حدود سی سال یا کمتر است که بنا شده است و در سمت باختری بخش قدیمی جای دارد. بنابر گفته یکی از اهالی آبادی خرانق حدود یک‌صد خانوار دارد که جمعیت آن به پیرامون سیصد تن می‌رسد اما در آمار رسمی سال 1395 بیشتر از این آمده است. موضوع قابل‌توجه این است که در روز جمعه ما در یک ساعت و نیم که آنجا بودیم بیش از سه چهار تن از مردم خرانق را ندیدیم که یکی همان بانوی دکه‌دار بود.

بخش تاریخی روستا از یک قلعه تاریخی (عکس یک) و یک مظهر قنات و یک اتاقک برای نماز و استراحت مسافران و یک کاروانسرای بسیار بزرگ و دیدنی (عکس دو و سه) که نوسازی‌هایی در آن انجام شده بود ساخته شده بود.

روستای خرانق که امروزه به گونه “شهر” خرانق نام برده می‌شود به نگاه من هیچ نشانی از شهر بودن ندارد. موضوع جالب در مورد خرانق این است که این آبادی مرکز بخش خرانق از شهرستان اردکان در استان یزد است که این بخش یکی از بزرگترین، کم‌جمعیت‌ترین و خشک‌ترین بخش های کشور ایران است. بخش خرانق در استان یزد با وسعت بیش از هیجده هزار کیلومترمربع به تنهایی از هر کدام از هشت استان کنونی کشور مانند اردبیل، چهارمحال و بختیاری، قزوین،  گیلان و…..بزرگ‌تر است[2].

آبادی خرانق یک قلعه دارد که بیش از چهار پنجم آن خرابه است (عکس چهار) و فقط بخش جلو آن رو به میدانی که مظهر کاریز (قنات) در آن دیده می‌شود تا حدی بازسازی شده است اما مثلا بر روی پنجره‌های بزرگ شیشه‌ای واقعا به سبک گذشته تاریخی کار نکرده‌اند (عکس). بخش جلوی ورودی قلعه با یک ساباط (راهرو سرپوشیده) به بخش درونی قلعه وصل می‌شود که مرمت‌هایی در آنها صورت گرفته است. در بخش داخلی قلعه خانه‌های سه طبقه وجود دارند که بیشتر آنها شوربختانه به حالت مخروبه در آمده‌اند ولی نمای عمومی با همه خرابی‌ها هنوز جالب و دیدنی است. به دلیل قرار گرفتن خرانق بر سر راه شهرهای مرکزی ایران مانند اصفهان و یزد به سوی خراسان و مشهد، این آبادی نقش ایستگاه میانه راه برای استراحت و ذخیره آب خوردن برای کاروان‌ها را داشته است. به همین دلیل این مکان به‌ویژه در دوره‌های بی‌نظمی و بی‌قانونی، آماج حملات راهزنان و غارتگران می‌گشته است و شاید به همین شوند بوده که قلعه‌ای با برج و باروی مستحکم و امکانات درونی برای سکونت درازمدت ساخته بوده‌اند. سابقه تاریخی آبادی خرانق بنابر فرهنگ آبادی‌های کشور (۱۳۸۱) کهن‌تر از شهر یزد به‌نظر می‌رسد و نام آن خورنق (khornogh) و به احتمال از سکونتگاه‌های زرتشتیان بوده است.[3] اهالی دیرینگی آبادی را به بیش از ۴۰۰۰ سال نسبت می دهند ولی سندی در این رابطه در دست نیست.  در نقشه های قدیمی که از حدود اوایل قرن چهاردهم هجری خورشیدی باقی‌مانده بود من نام این آبادی را خورانگ و خورانک هم دیده بودم که به نظر می رسد به معنای جا و مکان برآمدن خورشید باشد.  هم امروز نیز در تمامی دشت یزد-اردکان (از خاور یزد تا باختر اردکان)، و به‌ویژه اگر از دامنه های رو به خاور شیرکوه نگاه کنیم، سرزدن خورشید را در بامداد نخستین بار از بلندای کوه خورانق خواهیم دید که بسیار زیبا است.

جای دیدنی دیگر در خرانق، کاروانسرای شاه عباسی از دوره صفویه است که بسیار زیباست. دیرینگی این کاروانسرا تا عهد ساسانی هم نسبت داده شده است. این کاروانسرای تاریخی که به‌وسیله سازمان میراث فرهنگی بازسازی شده است دارای یک  دروازه زیبا از چوب کنده کاری شده و یک حیاط بزرگ سنگفرش با حوضی آب است که اطراف آن بوته ها و درختچه هایی کاشته اند (عکس سه). این کاروانسرا که با آجر قرمز و ساروج ساخته شده بود در زمان قاجاریه یک بار بازسازی شده بود و باز در دوره کنونی بهسازی عمده‌ای صورت گرفته است. در این کاروانسرا  تالارهای سرپوشیده گنبدی (عکس پنج) وجود دارند که تیمچه گفته شده‌اند که در قسمت میانی گنبد شیشه‌کاری‌های زیبای رنگین شده است که نور را از خود گذر می‌دهد (عکس شش). هنگامی که میان این فضا و زیر گنبد می‌ایستی کافی است که کفش خود را به آرامی به زمین بکوبی و بازگشت صدای آن را چندباره بشنوی که بسیار خوشآیند است. این سبک معماری با بازگشت یا انعکاس چندباره صدا در بسیاری از بناهای تاریخی به ویژه مساجد قدیم از جمله تالار اصلی مسجد جامع یزد یا گنبد عالی قاپوی اصفهان دیده می‌شود.

ما پس از بازدید گذرای بخشی از قلعه و منار جنبان (عکس هفت) کنار آن متوجه رودخانه‌ای شدیم که از کنار خرانق می گذشت و به گفته اهالی رودخانه خرانق نام داشت و یک مسیل یا سیل گذر بسیار کهن بود که به گونه طبیعی شکل گرفته بود. در کنار این سیل گذر از دور که نگاه می کردیم یک بنای گنبدی دیده می‌شد که به گفته یکی از اهالی به یک امامزاده مربوط می‌شد که در گوشه‌وکنار ایران و حتی دور افتاده‌ترین جاها قابل مشاهده هستند. در مورد منارجنبان، نگهبان قلعه باور داشت که از منار اصفهان هم جنبان‌تر است ولی ما دسترسی به کلید آن و شخصی که این ادعا را ثابت کند نداشتیم و منارجنبان همچنان ناجنبان ماند!

بعد از گشت‌وگذاری در بخش قدیمی و پیرامون مظهر کاریز و درون کاروانسرای در ساعت حدود ده‌ونیم صبح رهسپار روستای هامانه شدیم که خود یک آبادی تاریخی دیگر بوده است. ما در کشور ایران چند هامانه داریم که یکی روستای هامانه خرانق و دیگری روستای هامانه از بخش خضرآباد یزد است.

این هامانه روستایی از بخش خرانق و پیرامون دوازده کیلومتر از شمال خرانق جای گرفته است که یک سه راهی از نزدیکی آن به سوی اردکان و پیر سبز جدا میشود (عکس هشت). هامانه نزدیک ترین روستا به پیر سبز یا چک چک دیدارگاه ارزشمند زرتشتیان ایران است که تا آنجا به طور مستقیم پیرامون ۱۶ کیلومتر می شود اما از راه جاده بیش از ۲۰ کیلومتر است.  این روستا در دامنه کوه هامانه و در کنار چشمه های آبی پدیده آمده است که از منابع کارستی (آهکی) این کوه جریان دارند.  کوهستان هامانه با دیواره ای در آهک های کرتاسه بر فراز روستای هامانه یکی از بلندترین چکادها (قله ها) ی استان یزد را به ارتفاع بیش از سه هزار متر ساخته است(عکس هشت).  بخش پایین کوهستان هامانه که روستا بر روی آن ساخته شده است از سازند یا تشکیلات زمین شناسی شمشک که در این جا بیشتر در حدی که در یک بررسی کوتاه دیدم شامل نوعی کنگلومرای متوسط دانه با سیمان تیره رنگ (سیاه) و خرده سنگ های با گردشدگی بسیار کم در رنگ های گوناگون، ماسه سنگ‌های تیره رنگ، شیل تیره رنگ (سورمه‌ای تا سیاه) و سیلتستون (سنگ سیلت) است[4].  بر روی این سازند که مربوط به دوره تریاس پسین (بین ۲۳۵ تا ۲۰۰ میلیون سال پیش) است آهک‌های دیواره ساز و ماسیف (توده‌ای) کرتاسه بر جای مانده‌اند. این بخش بسیار ستبر (ضخیم) آهکی مکان پیدایش غارها و خاستگاه ذخایر آبی درونی است که شوند ایجاد چشمه‌ها گشته است.

هنگامی که وارد این روستا شدیم نزدیک ساعت یازده صبح بود. کنار حوضچه آبی که از چشمه ای سیراب می شد ایستادیم و از یکی از رهگذران سراغ کدخدا یا کسی که آشنایی با اوضاع و احوال روستا داشته باشد را پرسیدیم که ما را به حاجی محمد نامی از اهالی روستا رهنمون شدند.  راه افتادیم که حاجی محمد را بیابیم به محلی رسیدیم که عده ای مشغول به کار ساخت و ساز بودند و فهمیدیم این عزیزان مشغول ساخت حسینیه تازه این آبادی هستند.  چقدر با گرمی و شور و شوق به هم کمک می کردند و مصالح و مواد کار را با همکاری هم به محل کار می آوردند و به دست اوستای بنا می رساندند.  جالب این که در این کار از کودکان ده یازده ساله تا پیران هفتاد ساله مشغول بودند. سراغ حاجی محمد آقا را گرفتیم و ایشان را به زودی یافتیم. با این که مشغول به کار بود هنگامی که فهمید از راه دور آمده ایم با دلسوزی پذیرفت که ما را در آشنایی با روستا راهنما شود.  همراه ما آمد و به گوشه و کنار روستای هامانه رفتیم. حاجی محمد آقا نخست گفت که این آبادی از عهد پیش از اسلام باقی مانده است و ساکنان نخستین آن زرتشتیان بوده اند که هنوز هم دو منزل خرابه به نام خانه های گبری یا گوری (Gowri) دراین آبادی وجود دارند اگرچه خرابه ای بیش نیستند(عکس های نه). افزون بر این از دو  خانه یاد کرد که از یهودیان قدیمی ساکن این آبادی پیرامون دویست سیصدسال قبل بوده اند که خرابه های آن همچنان باقی است ولی از خانه گبری ها سالم تر مانده بودند (عکس ده). اهالی شایع کرده بودند که این خانه جهودان (یهودیان) دارای جن است و بهتر است کسی به آن نزدیک نشود.  این گونه بود که هنوز این دو خانه نیمه مخروبه یهودیان قدیم ساکن این روستا باقی مانده است.

حاجی محمد تعریف می کرد که در زمان نوجوانی (بیش از شصت سال قبل)، مادر بزرگ ایشان که آن زمان بیش از هشتاد سال داشته اند، از پدربزرگ خویش به یاد داشتند که  داستان هایی در مورد سکونت یهودیان و زرتشتیان در هامانه را نقل می کردند( بیش از دویست سال پیش).  بنا بر گفته یکی از ایرانیان یهودی ساکن یزد [5] خانواده های یهودی برای قرن ها در مهریز، تفت، ده بالا، مجومرد، اردکان، طزرجان، منشاد و میبد می زیسته اند. شاید یکی از آخرین پایگاه های مهم یهودیان در ناحیه یزد، روستای خویدک بوده باشد که تا زمان قاجاریه هنوز ساکنان یهودی داشته است.

و اشاره به موضوع  زندگی ایرانیان یهودی در این روستا و نیز در استان یزد (به نمونه روستاهای فهرج و خویدک در خاور یزد) تا همین سده های اخیر [6] (پیش از قاجار) توجه مرا به نکته‌ای تاریخی جلب کرد که در اینجا باز می‌نمایم.

نام روستای “هامانه” مرا در درجه نخست به ماجرای هامان در رویدادهای تاریخی اواخر دوره هخامنشیان و عصر خشایارشاه انداخت که از یک سو ارتباطی هر چند نامطمئن با یهودیان آن زمان می یابد.

سابقه تاریخی داستان هامان در زمان خشایار شاه

با توجه به  داستان استر که از  بخش جدیدتر کتاب عهد قدیم (تورات) نقل شده است، هامان شخصیتی نیمه تاریخی و یا داستانی در عهد خشایارشاه هخامنشی بوده است[7]. برخی به واقعی بودن این داستان شک دارند و آن را ساختگی می‌دانند ولی داستان این است که خشایارشاه همسری داشت به نام استر که یهودی بود و عموی او مردخای (یک روحانی دینی یهودی) نیز در نزدیکی آنان می‌زیست. نوشته‌اند که یکی از مشاوران پادشاه به نام هامان به دلیل کم‌اعتنایی مردخای نسبت به خودش و سستی در ابراز احترام (تعظیم) از او آزرده خاطر و خشمگین می شود و به دلیل این موضوع و مسایلی دیگر[8] از پادشاه دستور کشتن مردخای و پیروانش را می‌گیرد ولی در نهایت به کمک استر همسر خشایارشاه این تقاضا وارونه می‌شود و خود هامان به فرمان پادشاه به دار آویخته می‌شود و یهودیان عیدی به نام پوریم را به خاطر این روز بر پای می دارند7. این که تا چه حد این داستان راست و درست باشد نمیتوانم داوری کنم ولی پرسش این جاست که این نام تاریخی/داستانی که به دوره هخامنشیان پیوند دارد به چه دلیل به این روستا داده شده است؟ همچنین در کتاب قرآن نیز در سه جای از هامان به نام یکی از وزیران فرعون مصر یاد شده است و از او به بدی نام برده میشود. از سوی دیگر به نوشته برخی از سایت‌ها و گفته برخی از باشندگان روستا نام عامیانه این آبادی “هومین” بوده است که باز آشکار نیست که از کجا برخاسته است. آیا در کوه‌های این منطقه بوته‌های “هوم” سبز می‌شده و زمانی مورد استفاده قرار داشته است؟ اهالی از جمع‌آوری برخی از گیاهان دارویی از کوه‌ها و دشت‌های پیرامون روستا می‌گفتند ولی در میان آنها از گیاه “هوم” نامی نبود. در کتاب پرستشگاه زرتشتیان (شهمردان، ۱۳۴۶) هنگامی که به توضیح در مورد زیارتگاه پیرسبز می‌رسد اشاره می‌شود که: “حیات بانو چون به دامنه کوهی پشت [کوه] هومین و سنجد می‌رسد، سیاهی دشمن را از دور می‌بیند و….” (شهمردان، ۱۳۴۶، ص ۱۶۴)[9].  در این جا از دو مکان به نام های هومین (همان هامانه) و سنجد نام برده شده است که این دومی (سنجد) امروزه روستایی کوچک در خاور هامانه است (عکس یازده) به نام سنگرد (Sangerd).  در مورد سنگرد می‌بینیم که نام آن در نوشته‌ها و تارنماهای مختلف به گونه سنجد هم آمده است و این خود به ایجاد پرسش‌های بیشتر در باره شوند یا ریشه نامگذاری (وجه تسمیه) این روستاها می‌افزاید. فشرده این که سرچشمه نام روستای هامانه از کی و از کجا آمده است آشکار نیست و به زمان بازدیدمان کسی هم در محل نیافتیم که در این باره آگاهی داشته باشد.

با توجه به دیرینگی این روستا و سکونت دیرینه زرتشتیان و یهودیان در آن و این که هنوز آخرین آثار آنان، اگرچه نیمه ویرانه، بر جای مانده است، آیا بهتر نیست با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و با همت زرتشتیان و یهودیان اندکی که در یزد باقی مانده‌اند، برای مرمت و بازسازی بهنجار خانه های قدیمی این روستا که در ارتباط با زرتشتیان و کلیمیان هستند تلاش شود که آنها را به گونه منطبق با معماری کهن و اصلی خود بازسازی نمایند. هدف از این کار جلب بومگردان و جهانگردان (اگر هنوز باشند!) برای بازدید از این مکان‌های بی‌نظیر همزیستی مسالمت‌آمیز پیروان سه دین کهن در این سرزمین می‌تواند باشد. دیگر این که به همت مردمان سخت‌کوش و دلسوز هامانه شاید بتوان در محل هر یک از این خانه‌های بازمانده، پس از بازسازی، خانه موزه‌هایی برای نشان دادن آثار سنتی و تاریخی از زرتشتیان و یهودیان یزد به نمایش گذاشت که می‌تواند برای جهانگردان هم بسیار جالب باشد. شاید یک چنین تلاشی راهی باشد در آینده برای کمک اقتصادی به زندگی ساکنان این آبادی و ایجاد امکان ماندن برخی از جوانان در این روستا.

داریوش مهرشاهی – دوشنبه ۴ فروردین ماه ۱۴۰۳ (شهریور روز ۳۷۶۳ مزدایی) 

توضیح: فرتورها (عکس ها)‌ به جز یک عکس آخر از نگارنده نوشتار است.

[1]  یک کتاب ارزنده اما قدیمی در این مورد “تذکره جغرافیای تاریخی ایران” از ولادیمیر بارتولد روسی بود که در اوایل قرن چهارده هجری خورشیدی به دست حمزه سردادور به فارسی برگردان شده بود. این کتاب تنها یک برگ در باره کل ناحیه (ولایت) یزد در عصر قاجاری داشت!

[2] مرکز آمار ایران، ۱۳۸۶، ص ۵۷ و فرهنگ آبادی های کشور، استان یزد، جلد نخست، ص ۲۵۴ (برگرفته از دانش نامه جهان اسلام،

https://rch.ac.ir/article/Details/8495)

[3]  دانش نامه جهان اسلام، پیشین.

[4]  با سپاس از راهنمایی آقای دکتر کوروش رشیدی استاد محترم گروه زمین شناسی دانشگاه یزد.

[5] آقای رابرت گوهریان به نقل از سایت انجمن کلیمیان تهران به آدرس https://www.iranjewish.com/Essay/Essay_54_bina_12Yazd.htm

[6] به گفته یکی از دوستان گرامی خویدکی حتی تا حدود دهه سی خورشیدی دو سه خانوار یهودی هنوز در خویدک خانه داشتند.

[7] برگرفته از فرهنگ (دایرة المعارف) ایرانیکا به آدرس: https://www.iranicaonline.org/articles/esther-book-of

[8] برای آگاهی به منابع و سرچشمه های این داستان مراجعه شود.

[9]  شهمردان، رشید: پرستشگاه زرتشتیان. نشریه هشتم سازمان جوانان زرتشتی بمبئی (مومبای)، بمبئی، ۱۳۴۶،  ۳۰۳ صفحه.

Picture1
عکس یک:‌ نمایی از بخش بازسازی شده قلعه خرانق
Picture2
عکس دو:‌ نمای در ورودی کاروانسرای ساسانی-صفوی خرانق
Picture3
عکس سه:‌نمای درونی کاروانسرای خرانق. یک حیاط بزرگ و حوض آب. بازسازی و بهسازی شده در دوره معاصر.
Picture4
‌ ‌ عکس چهار:‌ بخش خانه های ویرانه قلعه خرانق.
Picture5
عکس پنج: تالار سرپوشیده یا تیمچه در کاروانسرای خرانق. پنجم بهمن 1403
Picture6
عکس شش: بخش مرکزی گنبد در یک تیمچه کاروانسرای خرانق.
Picture7
عکس هفت: منارجنبان قلعه خرانق.

Picture8

عکس هشت:‌ سه‌راهی خرانق به هامانه و اردکان (پیرسبز). نمای هامانه و چکاد (قله) کوه آن از دور پیداست. ۵ بهمن ۱۴۰۳

Picture9
عکس نه:‌ نمایی از خانه نیمه‌مخروبه یکی از زرتشتیان ساکن هامانه از احتمالا پیرامون دویست سال پیش.  پنجم بهمن ۱۴۰۳
Picture10
عکس ده:‌ نمای دو خانه نیمه مخروبه از ساکنان یهودی در عهد پیش از قاجاری یا اوایل قاجار. پنجم بهمن ۱۴۰۳
Picture11
عکس یازده:‌ موقعیت روستاهای هامانه در سمت راست عکس و سنگرد در سمت چپ عکس (به سوی خاور) از بالای قله هامانه نشان داده شده است. عکس از:‌حمیدرضا سالاری گروه کوهنوردی سالار یزد (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳)

فرتورها رسیـــده است.

4090

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

3 پاسخ

  1. نگهداشت آثار نیاکان اثبات هویت وملیت نشان اصالت وجود ما میباشد

  2. سلام بسیارعالی استادگرانسنگ وبزرگوار جناب اقای دکترداریوش مهرشاهی که چندسالی افتخاری شاگردی ایشان راداشتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-01-28