یکی از آیینهای نوروزی در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، آیینی است که به آن «فالگوش ایستادن» میگویند. این آیین بیشتر در واپسین چهارشنبهی سال و پیش از فرارسیدن نوروز برگزار میشود و از آیینهای پیشانوروزی بهشمار میرود. البته در برخی جاهای ایران بهویژه منطقههای زاگرسنشین اینگونه فال گرفتن در همهی سال مرسوم است.
فالگوش ایستادن در معنای واژگانیاش به چم «دزدیده گوش سپردن» است اما در این آیین به چم «فالبینی» است. انجام آن بدینگونه است که کسی (بیشتر بانوان) آرزویی در دل میآورد (نیت کردن) سپس بر سر چهارراه یا گذری یا پشت دیوار یا اتاقی میایستد و به نخستین گفتوگویی که میان دو یا چند رهگذر میشنود گوش میسپارد. اگر سخنهای شنیدهاش خبری خوشایند یا سخنی نویددهنده باشد و همسان با آرزویاش، آن را به فال نیک میگیرد و سالی خوب و آرزوکردنی برای خود گمان میبرد. فالگوش ایستاده باید به شیوهای رفتار کند که کسی او را نبیند و از فالگوشی او باخبر نشود.
درخور نگرش است که این آیین در دورهی قاجار نیز بسیار انجام میشده و نشانههای تاریخی آن فراوان است. در سراسر ایران نیز شناختهشده بود و شاید هنوز هم در برخی روستاها و شهرهای کوچک آیینی پایدار باشد.
آنهایی که آیین فالگوش ایستادن را انجام میدادند، بیشتر کسانی بودند (از زنان و مردان) که گرفتاریی در کار و زندگی داشتند و آرزو میکردند که گرهای از کار فروبستهی آنها گشوده شود. اگر هم دختری دم بخت چنین آیینی را بهجا میآورد، رسم بود که کلیدی زیر پای خود میگذاشت و این را نشانهای باز شدن بخت خود میگرفت.
پیداست کسانی که فالگوش میایستادند در دل آرزو میکردند که سخنها و گفتههای نیک و خوشایندی بشنوند. از اینرو گذشتگان باور داشتند که در روزهای پایانی سال و نیز در نوروز باید سخنهای نیک و شادیآفرین گفت و از بر زبان آوردن سخنهایی که سبب آزردگی و حال بد میشود، پرهیز کرد. این اصلی بود که همگان به آن پایبند بودند.
یک کار دیگر در آیین فالگوش ایستادن آن بود که شخص آرزو کرده (:نیت کننده) آیینهای در یک دست و کلیدی در دست دیگر میگرفت. آینه را نشانهی سفیدبختی و روشنایی میدانستند. هرچند این آیین در یکیدو ساعت پس از فرونشستن آفتاب انجام میگرفت اما در دست داشتن آینه خوشیُمن دانسته میشد.
در برخی از شهرها و روستاهای ایران، فالگوش سکهای با خود میبُرد و در زمان دزدیده گوش دادن به سخنهای دیگران سکه را زیر دندان میگرفت. اگر نخستین سخنی که میشنید خوشایند و همسان با آرزویاش بود سکه را به گدا و نیازمندی میبخشید.
چنین آیینی در نزد همهی تیرهها و مردمان ایرانی رواج داشت و از آیینهای همیشگی روزهای پایانی سال یا روز نخست سال بود. باور همگانی چنین است که شنیدن سخنان شیرین یا تلخ در سرنوشت فالگوش ایستاده اثر دارد. گاه شنیدن تنها چند کلمه میتوانست برآورندهی آرزو یا نیت کسی باشد که فالگوش ایستاده است. برای نمونه، اگر از رهگذرانی که با هم گفتوگو میکردند میشنید که «بله، میشود» یا «امکانپذیر است» یا «بله، درست است» و مانند اینها، آن را به فال نیک میگرفت و آرزوی خود را برآورده شده میدانست.
یارینامه:
– جستار «فالگوش»- حسن ذوالفقاری- تارنمای مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی؛ گزارش خبرگزاریهای همشهریآنلاین و دالاهو.