مکانهای نیایشی و آیینی در همه ایدئولوژیهای دینی دارای ارزش ویژهای برای پیروان، کارگزاران دینی و حاکمان بودهاند. در دین زرتشت، آتشکدهها از مهمترین مکانهای آیینی به شمار میرفتهاند (و میروند) که از عهد هخامنشی و پیشتر از آن، کموبیش، تعدادی از آنها پابرجا ماندهاند. البته در سالهای اخیر برخی از همین بازمانده آتشکدههای نیمهویران نیز شوربختانه دستخوش تاراج گنججویان شدهاند. در برابر برخی از آتشکدههای معاصر (از عهد قاجار به این سوی) خوشبختانه به همت هازمان (انجمن) های هر شهر و مردم و خیراندیشان بازسازی و بهسازی شدهاند.
موضوع این نوشتار درباره همسنجی (مقایسه) شناسههای (مشخصات) معماری آتشکدههای زرتشتیان با مساجد و کلیساهای مشهور به گونه بسیار فشرده است. منظور من از مساجد و کلیساها، بیشتر آنهایی است که در سرزمینهای آسیایی جای داشتهاند، یعنی گسترهای که به مرکز شکلگیری و پراکندگی آتشکدههای زرتشتی درسرزمینهای تحتسلطه ساسانیان نزدیک بوده است و بنابراین تاثیرات متقابل ساختاری و معماری را بر یکدیگر داشتهاند. البته در مورد کلیساها به مواردی از اروپا هم اشاره خواهد شد.
دراین بحث اولین قدم بیان مساله یا پرسش است. آیا بین معماری و عناصر اصلی ساختمانهای دینی زرتشتیان با ساختمانهای دینی مسلمانان و مسیحیان تفاوتهایی وجود داشته است؟ در این جا به واسطه مشاهداتی که در زندگی خود داشتهام و فیلمهایی که دیدهام میتوانم بگویم بله تفاوت وجود داشته است. بنابر مشاهدات شخصی و بررسی عکسها و فیلمها آشکار میشود که بین فرم و شکل معماری آتشکدهها و مساجد و کلیساهای مهم سرزمین آسیای غربی (از ارمنستان تا ناحیه آناتولی و حوزه مدیترانه شرقی)، با وجود برخی شباهتهای آشکار، تفاوتهای جالبی هم دیده میشود.
پرسش دوم هم این است که دلایل این جداییها یا تفاوتهای معماری از دید فرهنگی، دینی یا اقتصادی-سیاسی و تاریخی چیستند؟
اندازه بناها
بلندترین گنبد یک مسجد در ایران از آن مسجد سلطانیه زنجان (دوره ایلخانان مغول) به بلندی ۵۴ متر است[1]. در ترکیه مساجد با ارتفاع بسیار بلند هم وجود دارند مانند مسجد ایاصوفیه که بلندی گنبد آن حدود ۵۶ متر است و یا مسجدی در مالزیا به نام سلطان عبدالعزیز با بلندای گنبد بیش از ۱۰۶ متر از سطح زمین که از گنبد مسجد ایاصوفیه ترکیه و مسجد شهر سلطانیه زنجان هم بلندتر است.
نمای بیرونی و بالای گنبد مسجد سلطانیه زنجان. برگرفته از سایت اتاقک (Otaghak.com)
در مورد کلیساهای بزرگ و تاریخی مسیحیان هم میبینیم که برخی از این کلیساهای جهان دارای گنبدهای بسیار بلند بیش از یکصدوبیست متری (از کف زمین پیرامون) با راهروهای بیش از یکصد متر درازا هستند. از جمله اینها، کلیسای سالیسبوری درانگستان با گنبدی به بلندای ۱۲۳ متر از سطح زمین و راهروی اصلی حدود ۱۳۵ متر بسیار معروف است. در این کلیساها، گچکاریهای طلارنگ شده، سنگبریهای ظریف و پر از شکلهای انسان و حیوانات و فرشتگان و گل و گیاه و نقاشیهای بسیار زیبا و شگرف خودنمایی میکنند که به ابهت و شکوه این ساختمانها میافزایند. در ایران هم کلیسای بیتاللحم مقدس در دوره صفویه، در شهر اصفهان بنا شد که احتمالا بزرگترین و بلندترین گنبد در کلیساهای ایران را دارد که بلندای آن به حدود ۲۵ متر میرسد. این بنا هیچگونه تزیین خارجی ندارد و عکسی از نمای بیرونی یک گنبد خشتی با یک صلیب در بالا را نشان میدهد. اما نمای درونی آن بسیار چشمگیر و از لحاظ هنری بسیار زیباست.
نمای درونی دیوارها، محراب (روبهرو) و سقف گنبد کلیسای بیتاللحم اصفهان. عکس از: امیر پاشایی. برگرفته از: ویکی پدیا.
نمای بیرونی کلیسای سالیسبوری انگلستان. عکس از: آنتونی مک کالوم، ویکی پدیا[2]
آیا بلندی گنبد آتشکدههای فعال ما در شهرهای مهم مانند یزد و تهران و اصفهان و شیراز چقدر است؟ تا آنجا که من از نزدیک دیدهام سقف مجموعه ساختمان (کل بنا) آتشکدههای یزد و تهران ازبیشینه هفت متر بلندی نسبت به زمین پیرامون فراتر نمیروند. البته باید یادآور گردم که سقف خود اتاق نگهداری آتش به دلایلی که میآورم بسیار کوتاه و در حد سه متر بیشتر نبوده است. در برخی از آتشکدههای پساز اسلام که در یزد داریم بلندی سقف به دو متر هم نمیرسد. شوند این امر یعنی کوچک گرفتن چهارچوب فضای اصلی جای آتش، همان نگهداری آسانتر آتش، بهتر دیده شدن آتش و جلوگیری از ورود عوامل برهم زننده جلوه و شکوه آتش بوده است (مانند اشعه خورشید، باد یا برف و باران و…) بوده است. اما شاید شوندهای دیگر مانند نقش نگهداری آتشکده در برابر خطر دشمنان و متعصبان حاکم بهویژه پس از دوره صفویه در کوچک و ساده نگه داشتن فضای آتشکده ها نیز بسیار مهم بوده است. برای شناخت بزرگی و شکوه آتشکدههای باستانی ایران از عهد ساسانی شاید بهتر باشد به شرایط باقیمانده آتشکدههایی مانند آتشکدهی کاریان و آذرگشنسب و مشابه آنها بنگریم و بهگونه مجازی یا با نقشهبرداری فرمها و فضاهای ویران شده آنها را بازسازی کنیم تا به بزرگی و شکوه آنها پی ببریم.
نمای دور از آتشکده آذرگشسب آذربایجان باختری با دیواری با برجوبارو دایره ای شکل و دریاچه کوچک آب در میان. عکس از: استفان بچورر[3]
ارزشهای معنوی و روحانی در مهرازی بناهای دینی
در بازدید از برخی از مساجد مهم مثل مسجد جامع یزد و مسجد شاه اصفهان و مساجد دیگر متوجه بلندی دیوارها و سقف ها و انحنای زیبای سقف ها به همراه کاشی کاریهای آبی و نقش دار بسیار چشمنوازی در این مساجد میشویم که به گفته معماران و پژوهشگران یادآور شکوه و جلال آسمان وجهانی است که خداوند خلق کرده است و ما را به شکوه و جلال پروردگار جهان راهنمایی میکند. از سوی دیگر ابهت و بزرگی این مساجد، از جمله مسجد سلطانیه زنجان یا مسجد ایاصوفیه استانبول شگفتی را در دیدارکننده بر میانگیزد و بیننده را نهتنها به ابهت خالق جهان، بلکه به قدرت و چیرهدستی سازندگان زمینی این آثار، چه معماران و هنرمندان و چه حاکمان وقت، متوجه میسازد.
بنابه نظر پژوهشگرانی که در زمینه مساجد و کلیساهای تاریخی کار کردهاند، وجود گنبدها و سقفهای بلند حالتی نمادین برای توجه بیننده به سوی آسمان و خدا هستند. تصور کنید بینندهای که در زیر این سقفها و گنبدها میایستد بهناچار به سوی بالا متوجه میشود. بیننده باید سر و نگاه خویش را به سوی بالا بگرداند و در این گردش از سمت کف زمین و پای دیوارها تا اوج بلندی بنا پیش رود. این لذت دیدن زیباییهای شگرف ترسیم شده یا کنده شده یا کاشیکاری شده در این سفر چند ثانیهای از پایین (کف سازه) به بالای آن، شما را از زمین به عرش یا از پستی خاک به بلندی آسمان میرساند و احساس ویژهای به شما دست میدهد بهویژه اگر آرمانها و احساسات مذهبی در دل و جان داشته باشی. از سوی دیگر، فضاهای مهرازی مساجد مهم و کلیساهای مشهور بهگونهای طراحی شدهاند که صدا را بتوانند بهخوبی پخش کرده و به شنونده برسانند. این رسایی و گیرایی آوا (صدا) در جایی خودش را نشان میدهد که شما در یک کلیسا در گوشهای نشسته باشی و یک گروه کر در گوشهای دیگر سرودی مقدس را همآوا سر دهند و گیرایی صدا بهویژه در بازپخش آن در فضا بهگونهای در دل و جانت لرزه بیفکند که بیشتر به ابهت مکان و زمان پی ببری. یادم میآید که هنگامی که در زیر گنبد عالیقاپوی اصفهان یا گنبد یکی از تیمچههای کاروانسرای تاریخی خرانق (در اصل معماری دوره ساسانی) ایستاده بودم با زدن کف کفش خود بر کف زمین صدای ضربه چندین بار بازپخش میشد. در کلیسایی در شهر فلورانس از نزدیک شاهد بودم که به وقت نیمروز (ظهر) یک بانو در طبقه بالای درون گنبد یک کلیسای تاریخی ایستاده و بخشی از انجیل را با آوایی زیبا و دلنشین میسرود که به زیبایی و قدرت در فضای زیر گنبد میپیچید. در سفر چند ماه پیش خود به یزد هم در فضای کوه پیرسبز آوای زیبای دختری گاتهاخوان، پیام زیبای اشوزرتشت را در فضای زیارتگاه پخش میکرد.
خلاصه این که بزرگی، بلندی و عظمت بنای مساجد و کلیساهای تاریخی از یک سو جهت نمایش بزرگی عالم خالقت و جهان هستی و از سویی نماد بزرگی و بلندی جایگاه خداوند است و از سوی دیگر این بناها را شاید بتوان جدا از خواست پیروان، حاصل چشم و همچشمی و رقابت حاکمان در دورههای گوناگون زیر چیرگی آنها دانست که میخواستهاند قدرت و شکوه خود را به رخ دیگری بکشند. همانگونه که شوربختانه، چیرگان زمین امروزه با نشان دادن تعداد موشکها و بمبهای خویش بهجای کتابهای چاپ شده و کتابخانهها و اندیشمندان قدرت خویش را به رخ میکشانند!!
در نگاه به مهرازی (معماری) آتشکدهها و در یک مجتمع ساختمانی آتشکدهی زرتشتیان آخشیج (عنصر) هایی طبیعی مانند گیاهان سبز، آب، خاک و باد (هوا) در کنار مکان نگهداری آتش ارج نهاده شده است. از این چهار آخشیج اصلی و ارزشمند، گیاهان به گونههای گوناگون مثل درختان سرو کاج، مورت (مورد) و شمشاد و درختانی دیگر (حتی ترنج در نمونه آتشکده تهران) بسته به موقعیت جغرافیایی پیرامون آتشکده وجود داشتهاند (نمونههایی در آتشکدههای اصلی شهر یزد و شهر تهران و روستاهای یزد). وجود آب هم بهگونه رودخانه، جوی آب، حوض و استخر یا در شرایطی که هیچکدام از این ها امکان نداشتهاند بهگونه چاه آب[4] دیده میشده است. خاک و هوا (باد) هم به همراه آسمان آبی در فضای پیرامون آتشکدهها جلوه داشته است.
آتش در دین و فلسفه زرتشتی یک نماد سپندینه است و در صورتی که در مراسم و مراحلی ویژه پرورده شود و در آتشکده خانه نشین گردد بسیار سپندینه به شمار میآید چرا که نمادی بسیار ارزشمند از نور، گرمای زندگی، پاکی و راستی اهورایی است. این آخشیج به این گونه نماینده و جانشین نور و روشنایی خورشید، که خود فروغی ایزدی است، در شبهای سرد زمستان بوده است و حتی نشانهای از حضور همیشگی اورمزد یا خداوند بوده است. از نظر عملکرد آتش مقدس واسطهای بوده است میان انسان زمینی (گیتوی) با جهان اهورایی و مینوی (عالم مینو)[5].
اما موضوعی که موبدان زرتشتی از گذشته دور تاکید داشتهاند این بوده که نور خورشید نباید به روی آتش مقدس در آتشکده بتابد. شوند (دلیل) این موضوع هم این بوده که تابش نور خورشید با توجه به محدودیت توان نورافشانی آتش کوچکی در یک آتشکده از شکوه و ابهت این آتش میکاسته است[6] (گفتههای موبد دکتر پولادی و دکتر قدردان). آتش افروزی های چهارشنبه سوری و جشن سده نیز همگی در غروب آفتاب و یا شب هنگام برگزار میشده است و میشود که بتواند زیبایی خود را نشان دهد اگرچه شوربختانه امروزه خواسته یا ناخواسته به سمت و سوی ناهنجاری گرایش یافته است.
در این جا پرسش این است که دلیل سادگی و بی پیراگی یا کم پیرایگی و کوچکی آتشکده های زرتشتیان جهان در برابر مسجدها و کلیساهای مهم و تاریخی چیستند؟
شباهت بین آتشکده ها و مکان دینی مسیحی و اسلامی
در همه این بناها یک پرستش سو یا قبله یا محراب وجود دارد اگرچه برخی از شاخه های مسیحی (مثل اوانگلیکان یا اوانجلیکان) چنین چیزی را قبول ندارند. پرستش سوی در مساجد مسلمانان، قبله (سمت خانه کعبه) و پرستش سوی کلیسایی، یک صلیب چوبی بزرگ یا عیسای برکشیده بر صلیب یا تصاویری از این دو است. سمت و سوی خانه کعبه به سوی عربستان یعنی یک مکان در یک کشوراست که همه مسلمانان در همه نقاط جهان باید به آن سوی نماز کنند. پرستش سوی کلیسا روندگان هم نمادی از شهادت یا عروج نهایی حضرت مسیح بر روی صلیب است. پرستش سو در آتشکدهها، بهسوی آتش سپندینه است که گفتیم نماد پاکی و نابی و گرمای زندگی از سوی اهورامزدا، خداوند جان و خرد به شمار میآید. در هر سه این سه دین یک سوی ویژه برای تمرکز فکر و ذهن در حین دعا و نیایش در نظر گرفته شده است.
از دیگر بایستههای همه مکانهای مذهبی در آیینهای سهگانه در اینجا تمیزی و پاکی روزمره است و در ضمن گام نهادن به این مکانها هم باید با تنی پاک باشد. زرتشتیان حتما پیش از ورود به آتشکده باید تن شسته باشند و سدره و کشتی تمیزی (اگر دارند) را در بر نمایند. در مساجد مهم یا تاریخی از کاشیکاریهای زیبا و نقشدار و در مساجد اسلام شیعی از کاشیکاریهایی که نام برخی مقدسان به خط کوفی یا آیههای قرآنی بر آنها نقش بسته، میبینیم. من در مسجد میرچخماق (عهد شاهرخ میرزای تیموری) در یزد روی کاشیکاریهایی، نماد صلیب شکسته (سواستیکا) را یافتم که نشاندهنده تاثیر این نماد در ذهن معمار ایرانی دوره تیموری است. در کلیساهای بزرگ هم مجسمهها و نقاشیها وشیشهکاریهای رنگین زیبا مییابیم که هر کدام بیانکننده بخشی از تاریخ آن کلیسا یا آن ناحیه هستند. تا حدی مشابه اینگونه تزیینات و هنرها در چیدمان داخلی یا بیرونی آتشکدهها به شکل نمایش مجسمههای سنگی (شیر، پرنده همای، عقاب و فروهر) یا گچکاریهای نماد گل نیلوفر آبی دوازده پر(لوتوس) خود را مینماید ولی در داخل آتشکدهها به دلایلی تزیینات بسیار کمی دیده میشود.
نمای بیرونی آتشکده زرتشتیان یزد. عکس از علیخانی ۱۳۹۸ برگرفته از ویکی مدیا.
مهمترین جدایی (تفاوت) آتشکدهها نسبت به مساجد و کلیساها و دلایل آن
مشخصترین تفاوت یک مجتمع ساختمانی امروزی آتشکده، شامل: حیاط یا چهاردیواری پیرامونی، حوض آب، درختان سرو و کاج و سایر درختان به همراه فضای سربسته و دوربسته جایگاه آتش سپندینه با دیوار و پنجره های شیشه ای پیرامون آن با مساجد و کلیساها را میتوان در نکات زیر بازنوشت.
الف. نقش آخشیجهای طبیعی چهارگانه مانند آب و هوا و گیاه و خاک در ساختار کلی آتشکده و برخورد مستقیم بازدیدکنندگان یا زیارتکنندگان با این آخشیجها.
ب. تاکید بر سادگی و بیپیرایگی آتشکدهها با توجه به سپندینگی (تقدس) آتش. در اینجا بالاترین نقش و کارکرد به آتش میان آتشکده داده شده است و همه فکر و اندیشه در حین نیایش باید متوجه نیرو و انرژی آتشی باشد که همه پیشهها و همه ردههای اجتماعی (کشاورزان، صنعتگران، روحانیان، جنگاوران و پادشاه) و نیز بسیاری از انرژی های طبیعت (مانند آذرخش و آتشفشان) را نیز به هم پیوند میداده است[7].
پ. نبود مجسمه از نمادهای سپندینه یا تصاویر نسبت داده شده به پیامبر در آتشکدهها. در بسیاری از نوشتهها از نبود مجسمه و تزیینات در آتشکدهها یاد میشود درحالیکه ما از فرم و نمونه شکلهای تزیینی درون آتشکدههای دوره هخامنشی تا ساسانی به درستی و به طور کامل اگاهی نداریم[8].
نمایی از چهارتاقی (آتشکده) باکو که چهار وجهی است و یک سکوی ویژه آتش در درون آن و یک سکو هم بیرون آن است. (عکس از جاسپر مارچتا)[9]
به عنوان نتیجهگیری باید بگویم که کوچکی و بزرگی یک پدیده ساخت انسان فقط یک نشانه ظاهری و بیرونی است. در مورد ساختارها و ساختمانهای دینی و آیینی نیز نمود ظاهری بیشتر برای جلوه دادن شکوه و ابهت به بیننده و به دنبال آن ایجاد یک بزرگی و شکوه در ذهن و نظر انسان است. اگر ما به آتشکدههای مهم دوره ساسانی بنگریم شوربختانه بهندرت بنایی دست نخورده یا ویران نشده مییابیم و بیشتر آتشکدههای مهم دوره ساسانیان در شهرهای مهم به مساجد و امامزادههایی تبدیل شدند یا بهطور کامل ویران گردیدند و بهجای آنها بناهای دیگر ساخته شد. یکی از آتشکدههای بنام و تاریخی که هنوز مقداری از آن باقی مانده است آتشکده کاریان فارس است که گنبد اصلی آن بیست متر بلندی دارد ولی در مورد این که کدام بخش این بنا آتشکده بوده است نظریات همگنی دیده نشده است. بیشتر آتشکدههای زرتشتیان پس از حمله تازیان به ایران زمین و گسترش دین اسلام به تدریج از بین رفتند و فقط تعدادی از آنها که در شهرها یا روستاها یا کوهستانهایی دور از دسترس بودند باقی ماندند. از نظر تاریخی مهرازی غنی و بسیار حساب شده مجموعه آتشکدههای ما (ساختار بیرونی، پیرامونی و درونی آنها) غنای اندیشه سازندگان را نشان میداده و از این لحاظ بزرگی و کوچکی بنا شاید چندان مهم نباشد. از شوربختی ما که با افول ساسانیان، و بهویژه از قرن پنجم خورشیدی به این سوی، با کاهش شدید تعداد ایرانیان زرتشتی حتی امکان بازسازی آتشکدههای تخریب شده گذشته فراهم نبود. در ضمن به خاطر خطرات و هراسهای موجود از جانب متعصبان و تندروان جامعه چیره، زرتشتیان سعی میکردند تا حد ممکن آتشکده های کوچک و ناآشکار خویش را در پناه نگاه دارند و حتی تا مدتها آنها را به گونه چشمگیر فعال نگاه نمیداشتند تا از صدمات دیگران محفوظ بمانند. با این شرایط شاید در صورتی که زرتشتیان امکان سیاسی و پشتیبانی امنیتی کافی برای ساخت و ساز آتشکدههای خویش را داشتند آنها هم در عرصه رقابت، بناهای بزرگی با تزیینات ویژه نمادین میساختند. اما مهمترین و ارزشمندترین نقش بناها و مراکز دینی میتواند تربیت انسانهایی با ایمان، فرهیخته و باسواد، خردمند، صلحدوست و بشردوست و دوستدار طبیعت باشد. اگر آتشکدههای ما به آموزشوپرورش چنین انسانهایی موفق شده باشند به خویشکاری (وظیفه) اصلی خویش عمل کردهاند.
دکتر داریوش مهرشاهی
پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۴ (گوش ایزد ۳۷۶۳ مزدایی)
[1] در برخی نوشتهها تا کمتر از 50 متر هم آمده است.
[2] Photo from: Antoy McCallum at https://commons.wikimedia.org/wiki/File:SalisburyCathedral-wyrdlight-EastExt.jpg
[3] Photo from Stefan Bschorer at https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Takht-e_Soleym%C4%81n_overview.jpg
[4] مورد چاه آب در یک آتشکده را از دکتر مهرداد قدردان شنیدم.
[5] این مورد را از موبدان گرامی و پژوهشگران در زمان های مختلف دریافته ام از جمله: روانشاد موبد رستم شهزادی، روانشاد موبد دینیار شهزادی، روانشاد خداداد خنجری، روانشاد موبد کوروش نیکنام که یادشان همیشه گرامی باد و نیز از موبد دکتر مهربان پولادی و دکتر مهرداد قدردان که برایشان درازای عمر آرزو دارم.
[6] با سپاس از گفته های موبد دکتر مهربان پولادی و دکتر مهرداد قدردان.
[7] آتش سپندینه آتشکده های مهم مانند آتشکده آذرگشسپ از شانزده آتش از جمله آتش خانمان (خانگی)، آتش آهنگر، آتش آتشدان شاه و فرمانروایان، آتش آتشدان پیشوای دینی، آتش سواران و مسافران، آتش حاصل از آذرخش (صاعقه)، آتش نجار، آتش سکه زن یا نقره کار، آتش آجرپز، آتش نساسوز (مردهسوز)، آتش شبان یا چوپان، آتش عرق گیر (گلابگیر)، آتش کوزه گر و…(نگاه کنید به قدردان، ۱۳۸۸). منظور از آتش عرقگیر آتشی است که برای عرقگیری از گیاهان مفید (گلاب، عرق نعنا، عرق کاسنی و …) به کار میرفته است. درضمن عرقگیری از انگور پساز اسلام توسط محمد زکریای رازی کشف گردید. آتش نساسوز هم آتشی بوده است که پساز انجام مراسم مردگان و گذاشتن مرده در کوه یا در دخمه (یا در هر جایی که رسم بوده است) درآن آخرین لباس مرده یا وسایلی که در آخرین ساعات قبل از مرگ با آنها تماس داشته را میسوزاندهاند.
[8] امکان دارد که اسنادی هم باشند ولی در این فرصت کوتاه من خبری به دست نیاوردهام.
[9] Photo: Jasper Ahlin Marceta at ttps://commons.wikimedia.org/wiki/File:Jahlinmarceta_baku_temple.jpg
یارینامهها
آذرگشسپ، اردشیر: خرده اوستا با ترجمه و توضیحات (1358). انتشارات راستی تهران.
آذرگشسپ، اردشیر: گاتها سروده های زرتشت (1351). ترجمه و تفسیر. انتشارات فروهر تهران، در دو جلد.
ذوالفقاریفر، یعقوب و نادریان، زهره: بررسی عناصر معماری در آتشکده و مسجد در ایران باستان و دوره اسلامی (1400). فصلنامه علوم زیست محیطی و دانش جغرافیا، دوره یک، شماره نخست، صفحات 16-1.
شهمردان، رشید: تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان (1360). انتشارات راستی تهران.
شهمردان، رشید: پرستشگاه زرتشتیان (1346). انتشارات سازمان جوانان زرتشتی بمبئی.
فرصت شیرازی، محمد نصیر: آثار عجم (1377). به تصحیح منصور رستگار فسایی، انتشارات امیرکبیر تهران، جلد یکم.
قدردان، مهرداد: جایگاه نور و آتش در آیین زرتشت (1388). انتشارات افق پرواز شیراز، 3000 نسخه، 144 صفحه.
مهرشاهی، داریوش: ویژگی های فرهنگی-معماری آتشکده کوچه بیوک یزد (1388). نشریه فرهنگ یزد، سال دهم، شماره 37-36، بهار-تابستان 1388. صفحات 197-190.
فرتور رسیده است.
6744
7 پاسخ
درود فراوان بر شما دکتر مهرشاهی عزیز
بسیار جالب مقایسه کردین.مخصثصا در مورد سفف بلند و تزئینات بیشتر در سقف تا دیوار مساجد و کلیساها
کاش از معماری اولین آتشکده ها هم می گفتین و همچنین به غیر از غرب آسیا ،آتشکده های پارسیان هند را نیز که نزدیکی و وجه اشتراک بسیاری با ایرانیان دارند بررسی می کردین.
بسیار سپاسگزار از نکته بینی های هوشیارکننده شما
درود بر شما. پرداختن به معماری دیرین ترین آتشکده ها توانایی ها و آگاهی های خود را می طلبد و سایر موارد هم وقت و زمان کافی می خواهد. البته شاید این پژوهش ها شده باشد. سپاس از شما
سال ۱۴۰۴ خورشیدی را به جناب مهرشاهی و دوستان عزیز شادباش میگویم. به نظرم در زمانهای گوناگون ساخت و ساز مکانهای دینی در اعصار گوناگون تغییر نموده است خصوصا انگار رنسانسی در ساخت و سازهای دینی تغییر نموده است و از سادگی به پیچیدگی تبدیل گشته است. البته ایین هر دینی بی تاثیر نبوده و نیست. مثل خواندن گروهی در کلیساها و پیچیده شدن صوت در کلیساها و در مساجد نشان دادن هنر کاشی های رنگی و نوشتارهای زیبا .امادر گذشته اتشکده ها نه تنها مکان عبادت و ستایش بوده بلکه مکان خبر رسانی توسط آتش در اماکن بلند و روی تپه ها نیز بوده است. به هرجهت با پیشرفت در همه چیز اتشکده ها توسط تازیان از رده خارج شده است. و حتی تخریب شده اند یا به جای انها مساجد حتی کلیساها بر روی ان ساخته شده اند. جناب مهرشاهی از کنیسه ها چیری ننوشتید. هر مکانی دینی گیرایی های خاص خودرا دارد. اما همانگونه که میدانیم عید برای عده ای عید است اما همانجا عزا میباشد. به هر جهت وقتی ما زرتشتیان احترام به چهار عنصر میگذاریم یعنی از جهان هستی باید به خوبی محافظت کرد. خصوصا اتش که درقلب همه ی موجودات این عالم همیشه روشن است باید به درستی از ان محافظت نمود و نیاز به پیچیدگی ساخت و ساز در ان نباید باشد. ما ّتدای درون خود را باید اگاه و روشن و بیدار نماییم و از اینهمه نابسامانیها فاصله بگیریم و با نیایش خود از نعمت های اهورامزدا بدرستی بهره ببریم. اهورامزدا یار و یاور تمام نیازمندان راه راستی و اشا باشد. سپاس از شما و عزیزان گرامی
با درود بانو قبادی و سپاس از توضیحاتی که داده اید. بله به مرور زمان ساخت و سازهای دینی در کلیساها و مساجد باشکوه و جلال تر شده اند. و آتشکده ها همانطور که گفته اید یا از میان رفته اند یا آنها که ماندند قابلیت تغییرات اندکی داشته اند. از کنیسه ها آگاهی کافی نداشتم و موضوع بحث من هم نبود و تاکنون هم از نزدیک به دقت ندیده ام. به هر حال سپاس از لطف و آگاهی رسانی شما
درود جناب مهرشاهی
یکی از پیشه های منسوخ شده کهن، تخت کشی بوده است. این پیشه شاید آتشی ویژه داشته که جایی از آن نامی برده نمی شود. تخت کش ها به جهت بایستگی پیشه خود آتش را گاه می کردند. بدین صورت که کلک کوچک گلی داشتند که آتش در درون آن گاه می کردند تا از گرمای آن میله های آهنی را داغ کرده و پارچه های تشکیل دهنده تخت گیوه را سوراخ کنند.
درود آقای جعفری. سپاس از یادآوری این پیشه دیرینه که در همین یزد در زمان کودکی من (حدود اواخر دهه سی خورشیدی) به گونه گنگی تصویرش در ذهنم هست. از این که جزییات شیوه آتش کاری در این پیشه را توضیح دادید سپاسگزارم.
درود و سپاس از آقای دکتر مهرشاهی گرامی …