در حافظه و ذهن ما، در دوره زندگی خاکیمان، خاطره و اثر نیکˏ دوستان و آموزگارانی باقی مانده که جنبههایی از زندگی را به شکلی نو و به یادماندنی به همه آموختهاند. این عزیزان که دیگر بیشتر آنها در بین ما نیستند، درحالیکه باعث بهتر شدن آگاهی ما شدهاند، بسا ممکن است برای بسیاری هم موجب دگرگونی در دیدگاه (بهگونه مثبت) نسبت به زندگی و هستی شده باشند. یکی از جنبههای ارزشمند آگاهی رسانی، کمک به اندیشیدن بهتر و ژرف تر و خردورزی در آیین و رسوم و سپهر دینی و زندگی ماست.
یکی از زرتشتیان خردورزی که در جهت آگاهی بهتر و بیشتر همکیشان و همه مردم تلاش پیوستهای داشت و تا آخرین روزها و شبهای عمر خویش در نگرانی انتشار و گسترش دانش دینی و آیینی بر مبنای عقل و خرد بود، یک سال میگذرد که در میان ما نیست و او کسی نیست جز روانشاد کوروش نیکنام.
آنها که رفتهاند دیگر به اعتقاد من به عنوانهای دکتر و مهندس و موبد و …نیازیشان نیست بلکه تلاشها و نتایج کارهای نیکشان است که برای ما مانده است و بس. به همین شوند من از آن دوست به سفر رفته، بهسادگی به نام یاد میکنم.
ما سالگرد مردی را بزرگ میداریم که بیشتر عمر خویش را برای یافتن پاسخهای بهتری به پرسشهای دینی و اجتماعی و معناهای بسیار گفتههای پیامبر بزرگ ایرانیان اشو زرتشت در گاتها وقف نمود.
من از حدود اوایل دهه شصت خورشیدی که با خانواده راهی یزد، سرزمین نیاکانمان گشتم بهویژه به دلیل داشتن مادری خرمشاهی با روانشاد کوروش نیکنام در برنامههای ورزشی یا مراسم آیینی که در خرمشاه برگزار میشد و یا جلسات فرهنگی گوناگون که روانشاد خداداد خنجری نیز بودند، آشنا گشتم. البته این ارتباط به دلیل نوع کارهای ما بسیار کم پیش میآمد ولی همیشه از همسخنی و همنشینی با کوروش خوشحال میشدم و هر بار چیزی آموختنی مییافتم. بعدها راهی شدن من به خارج برای ادامه تحصیل در ارتباط ما از سال ۱۳۷۲ تا چندین سال وقفه افکند. ایشان در مجلس شورای اسلامی دوره هفتم از سال ۱۳۸۳ مشغول به انجام وظیفه گردید و سخنرانیهای جالب و ارزشمند او هنوز در یادها هست. یکی از پیشنهاداتی که ایشان داشتند تبدیل آرم و نام هلال احمر که ریشهای عربی دارد به آرم و عنوان ایرانی شیروخورشید سرخ ایران بود که شوربختانه از سوی بقیه هموندان مجلس پشتیبانی نشد.
او سخنرانیهای دیگری هم در مجلس داشت که خوشامد طبع برخی از اعضای مجلس یا نیروهای بالای سر مجلس نبود و باعث گردید که در انتخابات دورههای بعد از ایشان با وجود همه شایستگی و درستکاری و صداقت، رفع صلاحیت شود.
در دوره کرونا که من و آن روانشاد در ایران نبودیم و ایشان در فرانسه درگیر مسایل بیماری خویش بودند فرصتی دست آمد که ما به شوند بحثها و گفتوگوهای تاریخی و دینی و آیینی زرتشتیان با هم بیشتر در ارتباط قرار گیریم. من در آن پنج سال گمان نمیکنم چیزی تازه به ایشان آموخته باشم ولی از آن بزرگوار مطالب تازهای نهتنها در امور دینی و آیینی بلکه در امور اجتماعی و زندگی آموختم. چنانکه دانستم در تمام این دوره سخت، آن روانشاد چه در درازای زندگی و چه در زمان بیماری از پشتیبانی همسر و فرزندان خویش برخوردار بود و این به او بسیار امید میبخشید.
از دست دادن کوروش برای من/ما ضربهی بزرگ و غمانگیزی بود. این شانس را داشتم که به هنگام مراسم به خاکسپاری جسمانی و خداحافظی پایانی با جسم او، در ایران عزیزمان باشم. ایران عزیزی که او همواره نگران چگونگی بود و نبود آن بود و تا آخرین لحظههای عمر خویش نیز در این تبوتاب میسوخت که ایران و مردم آن چه خواهند شد.
آخرین پیوند مجازی ما در ۲۷ اسفندماه 1402 بود که با وجود اوج بیماری پاسخی همراه با یک نسخه از کتاب گلبانو را برایم هدیه فرستاد.
روانش شاد و یادش همواره گرامی باد.
داریوش مهرشاهی (سروش ایزد و اردیبهشت 3763 مزدیسنایی)
سهشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴