روانشاد کیاندخت نورافروز در واپسین روز از اردیبهشتماه (برابر با وهمن امشاسپند) ۱۴۰۴ خورشیدی چشم از جهان فروبست. هازمان(:جامعه) زرتشتی در حالی یکی از نامآوران برجستهی خود را به مادر گیتی سپرد که او برای خوانندگان آثارش و هر آنکس که وی را میشناخت سرچشمه اثر و اثرگذاری بود.
آنچه در دنباله میخوانید یادنامهای برای شادروان نورافروز است.
كتابهای «كوچهای پر از آفتاب»، «ناچیز شمردن زن در درازنای روزگاران» از ترجمان کتابهای «هنر ریسك كردن» اثر «دیوید ویسكات» انتشارات دایره و «سلام بر آرزوها» نوشته «دیوید جوزف شوارتز» انتشارات خاتون از آثار این بانوی نویسنده است.
در کتاب کوچهای پر از آفتاب نوشته کیاندخت نورافروز میخوانیم:
«خواهر و برادر که هرکدام به دنبال کاری رفته بودند، برحسب اتفاق، در خیابان به هم برخوردند. پسازاین که هر دو از تاکسی پیاده شدند تا گزارش کار را باهم مبادله نمایند، برادر بهمحض مشاهده رعنا سیلی محکمی به گوشش نواخت و گفت: با من لجبازی میکنی؟
آیا تابهحال دیدی که دختری روز عروسیاش لباس سیاه بپوشه؟
و رعنا تازه متوجه شد که بدون فکر، لباسی که به رنگ مشکی بوده پوشیده و بقیه داستان …
همچنین در رمان دیگر به نام «زنی كه سالهاي عمرش را خامخام خورد» به نویسندگی کیاندخت نورافروز از انتشارات البرز، از چند شخصيت تاريخی بهصورت نمادين استفاده شده است. كوروش و فريدون؛ شهرياران نيكبخت و پرآوازه ايران؛ و مازيار و افشين چند چهره تاريخي در اين رمان هستند. مازيار وفادار و استوار، اما افشين، نيرنگباز و خيانتپيشه است.
كياندخت نورافروز در این کتاب از همان آغاز با معمايی روبهروست. «زنی كه سالهای عمرش را خامخام خورد» چه معنايي دارد؟ آيا روايت يك زندگي سپری شده حسرتبار است؟ کیاندخت میداند كه چگونه خواننده را از همان ابتدا درگير ماجرايی پرفرازونشیب كند. مرگ پدر و مادر راوی داستان، نخستين ضربهای است كه بر ذهن خواننده فرود میآيد و او را با سرگذشت پرتلاطمی روبهرو میكند.
در کتاب «لحظههایی که از جنس ساعت نبودند» نیز به خامه کیاندخت نورافروز از انتشارات پیکان میخوانیم:
«آنچه را روزی دریاچه ارومیه نامیده میشد از نزدیک دیدم؛ بیابان در بیابان پوشیده از نمک سفید … به تعداد دفعاتی که عاشق شدم زندگی کردم، بقیه را بهحساب عمرم گذاشتم. اگر در یکجا میماندم و حرکت نمیکردم، زندگیام در گذر از امروز به فردا به صد من برگبو احتیاج داشت.»
این نویسنده چیرهدست زرتشتی در کتاب «خلنگزار» به داستانی اشاره دارد که در آن شوکت خانم به مهری گفت:
«ما عروس جوون آوردیم که برامون بزاد.
مهری به فکر فرورفت، نگاهی به صدف انداخت که داشت با مداد رنگی نقاشیاش را رنگ میکرد. شوکت خانم ادامه داد:
من پنج تا زاییدم الان سه دارم، مادر شوهرم هفتتا زاییده بود. مهران برای مهری تعریف کرده و گفته بود دو تا خواهرم شوهر کردن و رفتن، بقیه هم مردن …»
در کتاب دیگر وی با نام «ناچیز شمردن زن در درازنای روزگاران» با مروری بر جایگاه زن در دورههای گوناگون تاریخی، از متون کتابهای مقدس تا دیدگاه شخصیتهای برجستهی شرق و غرب، مباحثی از این دست را شامل میشود: «القابی که به زن داده شده است»، «زن از نظر شاعران و زنان»، «زن از دیدگاه فلاسفه و شخصیتهای برجسته»، «نویسندگان و زنان» و «روسپیگری». در بخش پایانی کتاب، داستان “از که بپرسم؟” درج شده است. در این داستان، راوی از سوی «حوا» دعوتنامهای مبنی بر ورود به بهشت دریافت میکند. او در این لحظه، دلش به حال «آدم» میسوزد، چرا که با فریب حوا از بهشت رانده شد و …
گفتنی است علی عظیمی نژادان، كارشناس مجری برنامه رادیویی «نامآوران ایرانزمین» که هر پنجشنبه ساعت ۲۳ از گروه تاریخ و اندیشه پخش میشود در ۲۰ دیماه ۱۳۹۶ گفتوگویی با كیاندخت نورافروز انجام داد.
این برنامه از این لینک قابل شنیدن است.(از دقیقه پنج گفتوگو آغاز میشود.)
زندگینامه
روانشاد کیاندخت نورافروز فرزند روانشادان خداداد نورافروز و خرمن درویش به سال ۱۳۱۱ در شهر کرمان زاده شد.
وی دوران ابتدایی و متوسطه را در شهر کرمان، زمانی که این شهر چون تمامی شهرهای کشور درگیر مشکلات پس از دوران قاجار و جنگ جهانی دوم بود گذراند و همزمان با نخستین گامهای رشد و شکوفایی علمی کشور برای تحصیل در رشته مامایی به انگلستان مهاجرت نمود و با کولهباری از دانش روز برای خدمت به هممیهنان به ایران بازگشت.
او در سال ۱۳۴۲ با روانشاد مهندس منوچهر نمیرانیان، از نخستین پیشگامان صنعت راه و ساختمان که چون خود وی روحیهای تلاشگر و پایدار داشت پیوند زناشویی بست. میوه این پیوند دو فرزند به نامهای دکتر روشنک و مهندس بابک نمیرانیان است. نوههای آن روانشاد نیز کیومرث طبرستانی (جراح متخصص مغز)، فرزند روشنک نمیرانیان و دکتر خسرو طبرستانی و آتوسا نمیرانیان فرزند دینا و مهندس بابک نمیرانیان هستند.
روانشاد کیاندخت در همهی سالهای زندگی در سمتهای گوناگونی انجاموظیفه کرد؛ ازجمله مدیریت نخستین آموزشگاه بهیاری ایران. وی به گونهای خستگیناپذیر در بخشهای مختلف بهداشت و درمان خدمت میکرد. ازجمله همزمان با داشتن سمت مدیریت آموزشگاه در درمانگاههای جنوب شهر تهران، بیهیچ چشمداشتی به درمان و آموزش زنان باردار میپرداخت. بخشی از کتاب وی با نام زن در درازنای روزگاران دستآورد تجربههای او در کنار چنین زنانی است.
کیاندخت نورافروز ورزشکار بود و همزمان در دو رشته کوهنوردی و تنیس فعالیت ورزشی تخصصی داشت. خاطرات بهیادماندنی سفر آن شادروان، سفرنامه به کهگیلویه و بویراحمد در شمارههای ۱۵۱ تا ۱۵۵ هفتهنامه امرداد، رویه مردم، به قلم وی چاپ شدهاست.
روانشاد کیاندخت جهانگرد نیز بود و ویژگی پسندیده ایشان چنین بود که پس از هر سفر دیدهها و آموختههای سفرش را در مقالهای چاپ میکرد و در دسترس دیگران قرار میداد.
وی به کار نویسندگی دلبستگی بسیار داشت. در درازای سالهای زندگی، مقالههایی چند از او چاپ شده است. گرچه کار رسمی وی ترجمه بود اما نویسندگی را از حدود ۶۰ سالگی خود آغاز کرد و همانطور که در نشست رونمایی کتابش به علی دهباشی سردبیر مجله بخارا گفت: من از مغرب طلوع کردم، ولی خوشحال هستم که طلوع کردم و به عشق همیشگی خود به نویسندگی جامه عمل پوشاندم.
کتابهای وی، چه آنچه را که خود نوشته و چه آنچه را که ترجمه کرده است، در بین فرهنگدوستان با استقبال خوبی همراه شدند و برخی از آنها چند بار تجدید چاپ شدهاند.