لوگو امرداد

گلسنگ‌ها سنگ‌نوشته‌های اورارتویی آذربایجان را بلعیده‌اند

سنگ‌نوشته‌های اورارتویی آذربایجان با هجوم آهسته اما پیوسته‌ی گلسنگ‌ها به سکوتی ابدی فرومی‌روند.

2188213 489

یکی از پژوهشگران و گلسنگ‌شناسان ایرانی که پژوهش‌های گسترده روی انواع گونه‌های گلسنگ و میزان آسیب آن‌ها بر آثار تاریخی ایران دارد از ویرانی و نابودی ۴ سنگ‌نوشته‌ی اورارتویی در آذربایجان خبر می‌دهد.

به‌گزارش خبرنگار ایلنا، رویش گلسنگ‌ها روی مهمترین آثار تاریخی ایران، سال‌هاست تبدیل به یکی از خطرهای جدی میراث‌فرهنگی ایران شده است. کارشناسان میراث‌فرهنگی درحالی هنوز نتوانسته‌اند به یک راهکار علمی و عملی برای رویارویی با این خطر جدی دست‌ پیدا کنند که شمار بسیاری از مهمترین آثار تاریخی کشور در هجوم گلسنگ‌ها محو و نابود می‌شوند.

«محمد سهرابی»، گلسنگ‌شناس و پژوهشگر ایرانی با اشاره به ازمیان‌رفتن سنگ‌نوشته‌های سنگی آذربایجان در اثر رشد گلسنگ‌ها به ایلنا می‌گوید: هم‌اکنون به‌دلیل بی‌توجهی، فرسایش و بیش از همه، هجوم آهسته اما پیوسته‌ی گلسنگ‌ها، بسیاری از آثار تاریخی ایران در آستانه نابودی‌ هستند.

او به سطرهای پایانی سنگ‌نوشته‌ی  رازلیق در آذربایجان که هم‌اکنون در محاصره‌ی گلسنگ‌ها قرار دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: در سطرهای پایانی سنگ‌نوشته‌ی  رازلیق، آرگیشتی دوم، پادشاه اورارتو (۷۱۴ تا ۶۸۵ پ.م.)  هشدار می‌دهد: «هر کس نام مرا محو کند، خدایان او را از زیر خورشید براندازند.» امروز اما این هشدار باستانی مخاطبی تازه دارد: گلسنگ‌هایی که بی‌هیچ دشمنی، واژه‌ها را می‌بلعند. من، به‌عنوان گلسنگ‌شناس، می‌دانم که این موجودات اگر بی‌مدیریت رها شوند، حافظه‌ی سنگ‌نوشته‌ها را خاموش می‌کنند. ازمیان‌رفتن تدریجی این خطوط، محو هویت ماست.

سهرابی می‌گوید: نگرانی من، پیش از آن‌که تنها از دید تخصصی باشد، از عمقی انسانی و فرهنگی برمی‌خیزد. این سنگ‌نوشته‌ی ‌ها صرفا واژه‌هایی بر صخره نیستند؛ بلکه صداهای سنگی‌اند از دل هزاره‌ها، سندهایی زنده از حافظه‌ی جمعی یک ملت. آن‌ها گواهی می‌دهند بر مردمانی که هزاران سال پیش، فرهنگ و تاریخ خود را نه در کتاب، بلکه بر دل کوه و سنگ حک کردند تا فراموش نشوند.

به گفته‌ی او، ما با نوشته‌هایی روبه‌رو هستیم که از سده‌های پیش از میلاد سخن می‌گویند؛ از شاهانی چون آرگیشتی که از جنگ و صلح و اقتدار گفته‌اند؛ با خطوطی که هنوز می‌شود صدای نفس تاریخ را در آن‌ها شنید. اما امروز، این صدا دارد خاموش می‌شود؛ زیر لایه‌هایی از گلسنگ، باران اسیدی، نوسانات شدید دما، و گاه دستان ناآگاه و بی‌توجه. این درحالی است که شوربختانه تقریبا همه‌ی این سنگ‌نوشته‌‌ها در دل طبیعت، بر صخره‌ها و دامنه‌ی کوه‌ها جای گرفته‌اند؛ در شرایطی سخت و شکننده که در برابر تغییرات اقلیمی و زیستی، بی‌دفاع مانده‌اند.

آن‌گونه که این پژوهشگر می‌گوید در آذربایجان شرقی، چندین سنگ‌نوشته‌ی اورارتویی وجود دارد که هر یک به‌تنهایی سندی تاریخی و بی‌مانند به‌شمار می‌روند.

او به سنگ‌نوشته‌ی تاریخی سقیندل اشاره می‌کند که با شماره ۷۹۵ کهن‌ترین اثر ثبت ملی شده در شهرستان ورزقان به‌شمار می‌رود‌. این سنگ‌نوشته که در دامنه‌ی کوه زاغی جای دارد، به فرمان ساردوری پسر آرگیشتی، شاه اورارتو، در قرن هشتم پیش از میلاد نگاشته شده است. ده سطر دارد و محتوایش یک فتح‌نامه است؛ اما نه تنها یک گزارش نظامی، بلکه سندی تمدنی از حضور اورارتویی‌ها در قلب آذربایجان. این سنگ‌نوشته‌ی  یکی از چهار سنگ‌نوشته‌ی آذربایجان است که با رویش و هجوم گلسنگ‌ها در آستانه‌ی نابودی قرار گرفته است.

سهرابی ادامه می‌دهد، اما سنگ‌نوشته رازلیق، به شمارۀ ۷۹۱، در نزدیکی سراب، بر صخره‌ای طبیعی در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است. این سنگ‌نوشته‌ هم دارای شانزده سطر است و متعلق به آرگیشتی دوم، پادشاه نیرومند اورارتو در سده هشتم پیش از میلاد است. این نوشته نیز گزارشی نظامی از لشکرکشی‌ها و تصرف سرزمین‌هاست و به‌روشنی اعلام می‌کند هرکس به این نوشته آسیب برساند، به نفرین خدایان دچار خواهد شد.

به گفته‌ی این پژوهشگر و گلسنگ‌شناس، سنگ نوشته‌ی نشتیبان، در نزدیکی روستای قرخ قزلار قرار دارد که آن نیز به شماره ۷۹۲  در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. این سنگ‌نوشته‌ی  با طول ۴.۵ متر بر صخره‌ای بزرگ، دارای سیزده سطر، که شوربختانه به دلیل تماس مکرر مردم و فرسایش طبیعی، بخش‌هایی از آن دیگر خوانا نیست. این اثر نیز همچون رازلیق، به آرگیشتی دوم نسبت داده شده و در کنار ویرانه‌های یک نیایشگاه سنگی جای دارد.

همچنین سنگ‌نوشته‌ی کمتر شناخته‌شده اما بسیار مهم شوشا (شیشه) اهر که در روستای شیشه از توابع اهر جای دارد. این سنگ‌نوشته‌ نیز به هزاره‌ی نخست پیش از میلاد تعلق دارد و در سال ۱۳۷۹ با شماره ثبت ۳۰۹۷ در فهرست آثار ملی ایران جای گرفته است. ارزش آن، افزون‌بر دیرینگی، در ترکیب موقعیت جغرافیایی‌اش با دیگر سنگ‌نوشته‌‌هاست که یک شبکه باستان‌شناسی پرمایه (:غنی) را در این استفاده از کاردک و فرچه گلسنگ‌‌ها را به مرحله‌ی انهدام وارد کرد.

با این حال برپایه‌ی گفته‌ی مردم بومی، زمانی که پژوهشگران برای نخستین‌بار به این سنگ‌نوشته‌ها دست یافتند و تصمیم گرفتند از آن‌ها مولاژ و نسخه‌برداری تهیه کنند، متاسفانه به جای روش‌های علمی، از پاک‌سازی فیزیکی و غیراصولی استفاده کردند با کاردک، فرچه و ابزارهای سخت، گلسنگ‌ها را تراشیدند تا متن را آشکار کنند.

اکنون اما از دید گلسنگ‌شناسان مرحله‌ای تازه و خطرناک‌تر آغاز شده است یعنی هجوم دوباره‌ی گلسنگ‌ها اما این بار، به دلیل صدمه‌ی اولیه و سست‌شدن ساختار سطح سنگ، رشد دوباره گلسنگ‌ها بسیار ویران‌گرتر و پرشتاب‌تر خواهد بود. گلسنگ‌هایی که اکنون وارد مرحله‌ی انهدامی می‌شوند، می‌توانند تا بنِ ساختار سنگ نفوذ کرده و خط‌های نازک سنگ‌نوشته‌ها را برای همیشه از میان ببرند.

از سوی دیگر، در وضعیت کنونی که آثار تاریخی بسیار آسیب‌پذیر شده‌اند، احتمال غارت و یغما نیز به‌شدت افزایش یافته است. برخی افراد ناآگاه یا سودجو ممکن است به دلیل دسترسی آسان؛ به سنگ‌نوشته‌ها آسیب بزنند، آن‌ها را بشکنند یا تکه‌هایی از سنگ را جدا کنند.

سهرابی می‌گوید: به‌عنوان گلسنگ‌شناس، با واقعیتی تلخ روبه‌رو هستیم، اگر امروز چاره‌ای نیندیشیم و این سنگ‌نوشته‌‌ها را با همکاری باستان‌شناسان، متخصصان حفاظت سنگ و جامعه‌ی بومی نجات ندهیم، فردا دیگر چیزی برای حفظ باقی نخواهد ماند. این آثار، نه تنها بخشی از میراث ملی ما، بلکه سرمایه‌ای جهانی‌اند. و ما امروز در نقطه‌ی تصمیم ایستاده‌ایم: یا با علم و آگاهی از آن‌ها پاسداری می‌کنیم، یا تنها نظاره‌گر محو تدریجی آنچه خواهیم بود که روزی ستون‌های تاریخ ما بود.

سرعت رشد گلسنگ‌ها با آلودگی‌ هوا، باران‌های اسیدی، گرم شدن زمین و ترکیبات نیتروژ‌ن‌دار

محمد سهرابی در پاسخ به این پرسش که نقش گلسنگ‌ها در فرسایش این آثار چیست و آیا این پدیده‌ قابل کنترل است، ادامه داد: برای پاسخ دقیق، نخست باید ماهیت گلسنگ‌ها را درک کرد. گلسنگ‌ها موجودات همزیست‌اند، حاصل اتحاد یک شریک قارچی (که ساختار فیزیکی را می‌سازد) و یک شریک فتوسنتزکننده معمولا جلبک سبز یا سیانوباکتری. این هم‌زیستی به آن‌ها امکان می‌دهد تا در شرایطی بسیار سخت از صخره‌های برهنه تا یخچال‌های کوهستانی زیست کنند؛ جایی که هیچ گیاه گلداری دوام نمی‌آورد.

او می‌گوید:اما همین توانایی بقا، آن‌ها را به ساکنان طبیعی سطوح سنگی، از جمله آثار تاریخی بدل کرده است. وقتی گلسنگ‌ها بر سطح یک سنگ‌نوشته‌ی  می‌رویند، دو فرایند موازی را آغاز می‌کنند نخست، فرایند مکانیکی که شبکه‌ی ریسه‌های قارچی‌شان به درون ترک‌های میکروسکوپی سنگ نفوذ می‌کند و با انبساط و انقباض در اثر تغییرات دما و رطوبت، به تدریج لایه‌های سطحی سنگ را از هم می‌گسلد و در مرحله بعد فرایند شیمیایی که گلسنگ‌ها برای بقای خود، ترکیبات آلی ترشح می‌کنند، از جمله اسیدهای آلی (مانند اگزالیک اسید)، که به آرامی سطح سنگ را حل می‌کند. این پدیده باعث تغییر رنگ، کاهش چسبندگی مواد معدنی سطح و در نهایت، پاک شدن خطوط حجاری‌شده می‌شود.

او می گوید: شاید در گذشته، این تخریب به کندی و در بازه‌های چندصد ساله رخ می‌داد، اما اکنون، با افزایش آلودگی هوا بخصوص ترکیبات نیتروژن‌دار NOx، بارش‌های اسیدی، و گرم‌شدن زمین، شوربختانه این روند تا اندازه‌ای شتاب گرفته است. در صورت تداخل ترکیب باران اسیدی با اسیدهای گلسنگی می‌تواند لایه‌های سطحی سنگ‌نوشته‌ها را در چند دهه از میان ببرد؛ و آن‌گاه، آنچه می‌ماند، تنها سنگی‌ست بی‌صدا و بی‌نقش.

رشد گلسنگ‌ها با رویکردهای علمی قابل کنترل است

با این حال، پژوهش‌ها نشان داده است که این پدیده، با رویکردی علمی و برنامه‌ریزی دقیق، قابل کنترل است. در گلسنگ‌شناسی، ما به مجموعه‌ای از روش‌ها برای پایش، شناسایی، و مدیریت غیرمخرب این گلسنگ ها دست یافته‌ایم؛ روش‌هایی که به ما امکان می‌دهند تا  رشد گلسنگ‌ها را بدون آسیب به ساختار اصلی سنگ و خطوط تاریخی، در سطح سنگ‌نوشته‌ی ‌ها متوقف کنیم.

به گفته سهرابی، نکته‌ی کلیدی، «زمان‌بندی» و «درک درست از بوم‌سازگان اطراف سنگ‌نوشته‌» است. اگر در مراحل اولیه‌ی رشد گلسنگ‌ها اقدام شود، می‌توان باروش‌های مبتنی بر زیست‌سازگاری کنترل‌شده، آن‌ها را از سطح سنگ جدا کرد. اما مساله تنها حذف گلسنگ‌ها نیست؛ بلکه مهار زمینه‌های رویش مجدد آن‌ها اهمیت بیش‌تری دارد.

او در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون اقدامی برای حفاظت این آثار صورت گرفته ادامه داد: «شاید در برخی دانشگاه‌ها مطالعه‌ای محدود یا حتی پایان‌نامه‌ای در این زمینه انجام شده باشد، یا گزارشی فنی برای مدیران محلی تهیه شده باشد، اما آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؛ وضعیت سنگ‌نوشته‌ی ‌ها خود گویای واقعیت است. شوربختانه تاکنون حفاظت واقعی از این میراث ارزشمند انجام نگرفته و بیش‌تر کارها در حد ثبت آثار در فهرست ملی باقی مانده است.»

این گلسنگ‌شناس و پژوهشگر میراث‌فرهنگی بر این باور است، مشکل از چندین جهت ریشه دارد؛ نخست از خلا آموزشی که در رشته‌های مرتبط با حفاظت و مرمت آثار تاریخی، دانش گلسنگ‌شناسی به هیچ وجه تدریس نمی‌شود و در نتیجه فارغ‌التحصیلان این حوزه با ساختار و نقش گلسنگ‌ها در تخریب یا حفاظت آشنا نیستند. از سوی دیگر، زیرساخت‌های پژوهشی کافی برای پژوهش‌های میان‌رشته‌ای مرتبط فراهم نیست تا بتوان دانش بومی و علمی را در خدمت حفاظت آثار قرار داد.

افزون‌بر این، عدم هماهنگی موثر میان دستگاه‌های علمی، تحقیقاتی و حفاظت میراث فرهنگی یکی از موانع جدی پیشرفت این حوزه است. بدون ایجاد تعامل مستمر و هم‌افزایی بین این نهادها، تلاش‌ها پراکنده و ناکافی خواهند بود.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-03-12