آیین رونمایی از سومین چاپ کتاب «ما ایرانی هستیم» از سوی انتشارات فروهر، ۲۶ فروردینماه ۱۳۹۶ خورشیدی در محل این سازمان برگزار شد. متن سخنرانیهای این برنامه در زیر آمده است:
موبد رستم وحیدی، از پیشکسوتان سازمان جوانان زرتشتی (فروهر) که اجرای این برنامه را بر دوش داشت، در آغاز برنامه با خوشامدگویی به باشندگان گفت: سرودهای گاتها در آغاز برنامه برای آبادانی و شادمانی کشورمان ایران و جهان خوانده شد. ما زرتشتیان نیز به پیروی از اشوزرتشت همواره در تلاشیم تا در راستای پیشرفت و آبادانی و شادمانی جهان همازور و همراستا با نیکان جهان باشیم.
انتشارات فروهر از تاریخ و فرهنگ ایران و زرتشتیان میگوید
نویسندهی کتابی که ما امشب به معرفی آن میپردازیم یکی از ایرانیان برجسته و از رادمردان اقوام بختیاری هستند. کتاب ما ایرانی هستیم یک تالیف و گردآوری از تاریخ و ادبیات کهن ایرانی است که بسیار مورد استقبال قرار گرفته، به گونهای که در مدت یک یا دو سال به چاپ سوم رسیده است.
کتابهایی که ما در انتشارات فروهر (وابسته به سازمان جوانان زرتشتی) به چاپ میرسانیم دربارهی فرهنگ و تاریخ ایران و دین زرتشتی است. چاپ این کتاب خواستهی همهی زرتشتیان است تا دربارهی ایران و همهی اقوامی که در آن زندگی میکنند کتاب داشته باشیم.
تاریخچهی انتشارات فروهر
نخستین کتابی که در انتشارات فروهر به چاپ رسید در سال ۱۳۴۸ خورشیدی بود؛ کتابی که با دهش مهندس سیروس خسروی و مهندس هرمز خسروی به یاد روانشاد پدرشان، به نام فند اشتری چاپ شد. انتشارات فروهر در طی این سالیان بیش از ۱۵۰ کتاب به چاپ رسانده است و همانگونه که پیشتر گفتم، این کتابها در زمینهی تاریخ و فرهنگ ایرانی و دین زرتشتی به چاپ رسیده است. همهی کتابهای انتشارات فروهر با یاری و دهش خانوادههای زرتشتی به چاپ رسیدهاند و با باهای اندکی که بتواند هزینههای انتشارات را پوشش دهد به چاپ رسیده است. ما خرسندیم که دهشمندان و نیکاندیشان زرتشتی در راستای پیشرفت امور اجتماعی همواره انتشارات را یاری رساندهاند.
******
سیروس کریمی بختیاری، نویسندهی کتاب «ما ایرانی هستیم» با سپاسداری از بهنام مبارکه، مدیر انتشارات فروهر، سخن خود را آغاز کرد و در دنباله به معرفی خود و کتابش پرداخت.
آشنایی من با فرهنگ و تاریخ ایرانزمین
در روستای کوچکی از توابع چهارمحال بختیاری دیده به جهان گشودم. از روزی که خود را شناختم در کنار پدرم، دهقان نژادی که نیمی از شاهنامه را از بر داشت، بزرگ شدم و شاهنامهی فردوسی را فرا گرفتم. از همان روزگار کودکی علاقهی بسیاری داشتم که آنچه از پدرم آموختهام را به کودکان روستا آموزش دهم.
روزی به همراه مادرم در یکی از خیابانهای اصفهان میگذشتیم که یک کتابفروش را در گوشهی خیابان دیدیم. در بساط او دو کتاب با نگارهی فروهر را دیدم. با آنکه نمیدانستم آن نگاره چیست اما جرقهای در من پدید آورد و هر دو کتاب را خریدم. فکر کنم نویسندهی آنها فریدون فریدونپور بود. مادرم پرسید این نگاره چیست؟ گفتم نمیدانم اما میدانم این تصویر بخشی از وجودم است و احساس میکنم هویتم در این تصویر است.
سه گمشدهی من؛ شاهنامه، تاریخ شاهان نیست
در پژوهشها و مطالعاتم سه کمبود یا سه گمشده را در خود و هازمان(:جامعه) ایرانی دیدم؛ نخست، دریافتم شاهنامه زاییدهی فکر فردوسی نیست؛ فردوسی خداینامه را که در روزگار خسرو انوشیروان دربارهی تاریخ ایران نوشته شده بود، از نثر به نظم درآورد و خود هم به امانتداری خود اشاره میکند:
که این نامه را دست پیش آورم / ز دفتر به گفتار خویش آورم
دوم، شاهنامه زندگی پادشاهان نیست، بلکه خداینامه تاریخ کشور بزرگی بود که صد سال بر نیمی از جهان فرمان راند و شیوهی فرمانروایی آن بر پایهی پادشاهی بود؛ به همین شوند(:دلیل) آن را خداینامه و سپس شاهنامه گفتند. فردوسی بزرگترین پادشاه کیانی، کیکاووس را به چالش میکشد و از زبان مردم او را مینکوهد. اما از سویی دیگر پادشاهی چون کیخسرو را ستایش میکند.
شاهنامه درس خداشناسی است. ۶۰ هزار بیت در این کتاب است و خواننده بیت به بیت، به خدا نزدیک میشود. این بود که ایران را سرزمین راستی و پاکی و درستی و امانتداری نام نهادند، زیرا آبشخور ایرانیان اندیشههایی همانند آنچه در شاهنامه آمده، بود. به ویژه در خوان هفتم شاهنامه، انسان به خدا میرسد. به گمانم عرفا هفت وادی عشق را از هفتخوان رستم در شاهنامه برداشتهاند؛ آنجا که از هزاران مرغ عارف تنها سی مرغ به درگاه سیمرغ میرسند. در هفتخوان رستم زمانی که رستم دیو سپید را میکشد، دیوی که نماد شرک و سیاهی و عقبماندگی و تباهی است، سر بر زمین مینهد و میگوید:
از آنگه نهاد از بر خاک سر / بدو گفت کای داور دادگر
تو بخشیدی ار نه ز خود خوارتر / نبینم به گیتی یکی زارتر
شاهنامه تاریخ ایران است
شاهنامه تاریخ ایرانیان است، از پیدایش بشر تا پایان ساسانیان. کریستینسن، ایرانشناس دانمارکی آورده: شاهنامه از آفرینش یعنی کیومرث تا منوچهر، پادشاهی جهان است و از روزگار منوچهر و ایرج تاریخ دقیق ایران است.
این مطالب را در کتاب «از آفرینش تا یزدگرد؛ تاریخ ایرانیان به روایت شاهنامه»، که بنابه گفتهی فردوسیشناسان برای نخستین بار همهی تاریخ ایران باستان با شاهنامه برابر شده است، آوردهام. چاپ سوم این کتاب در انتشارات فروهر به کوشش یکی از ایراندوستان، کیوان حسینزاده چاپ شده است.
دومین گمشده؛ ناآگاهی جوانان ایرانی از گذشتهی خود
دومین گمشدهی من، نبود آگاهی جوانان از آیینهای ایران باستان است، مانند فلسفهی نوروز، هفتسین، خانهتکانی، جشن سده و مهرگان. به ویژه نوروز و آیینهای آن که نشان از ارجگذاری ما ایرانیان برای درگذشتگان دارد و برای آنها جامههای نو میپوشیم، خوراکهای خوشبو میپزیم، خانه را پاکسازی میکنیم، هفتسین میچینیم و هفت نعمت خدا را بر سر آن گذاشته و از خداوند سپاسداری کرده و شادی میکنیم.
ما ایرانیان تیرهای بودیم که برای نخستین بار به خالق پی بردیم و برای نخستین بار بر روی خالق نام گذاشتیم؛ اهورامزدا. و ما ایرانیان از راه خشکی و دریایی، فرهنگ خداشناسی را به سرتاسر جهان بردیم.
بختیاریها؛ سومین گمشده
سومین گمشدهی من که در تاریخ آن را ندیدهام، این است که چرا و چگونه نقش تعیینکنندهی بختیاریها در تاریخ مشروطه انکار شد؟
روانشاد احمد کسروی ۳۰ سال پس از مشروطه برای نخستین بار تاریخ مشروطهی ایران را در هزار رویه نوشت و سهم بختیاریها در آن تنها نیم رویه شد. زمانی که از او پرسیدند چرا از خدمات و جانبازیهای بختیاریها ننوشتی، گفت آگاه نبودم و در اطلاعاتی که به من دادند چیزی نیامده بود. اما مگر میشود در کتابی که آن همه اطلاعات آمده بود و دنیا را تکان داد کسروی از خدمات بختیاریها آگاهی نداشته باشد؟
زمانی که محمدعلی شاه مجلس ایران را به توپ بسته بود، سردار اسعد بختیاری که برای درمان بینایی چشمانش به فرانسه رفته بود پس از آگاه شدن، همانگونه که مهدی ملکزاده و باستانی پاریزی نوشتهاند، همهی آزادیخواهان ایران که شاید شمارشان به انگشتان دو دست هم نمیرسید از سردار اسعد خواستند به ایران بیاید تا فرماندهی آزادیخواهان را به دست بگیرد. سردار اسعد از همانجا به برادرش سمسامالسلطنه نامه نوشت تا برای فتح اصفهان تدارک ببینند. به اصفهان آمدند و با سربازان بختیاری سریع آنجا را گرفتند، به گونهای که اقبالالدوله با جامهی زنانه به سفارت انگلیس پناهنده شد. سردار اسعد برادر را فرمانروای اصفهان گماشت و خود با دو هزار سوار به سوی تهران حرکت کردند. در قم نمایندگان روس و انگلیس به خدمت سردار اسعد آمدند و گفتند محمدعلی شاه گفته است شما برگردید و ما همهی خواستههای مشروطهخواهان را اجرا میکنیم. سردار اسعد پاسخ داد به شاه بگویید به قرآن خدا سوگند خورده است و عمل نکرده است، حال میخواهد به توصیههای شما عمل کند؟ سپس بیتی از شاهنامه را برای نمایندگان روس و انگلیس خواند:
چو فردا برآید بلند آفتاب / من و گرز و میدان و افراسیاب
او فردای آن روز تهران را فتح کرد و محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد. حکومت پهلوی نگذاشت اینها چاپ شود زیرا نمیخواست کولهبار مشروطه روی دوش بختیاری باشد.
سیروس کریمی بختیاری در پایان دربارهی کتاب بعدی خود گفت: «کتاب چهارمی در دست تدوین داریم به نام “توحید در اندیشهی ایرانی”.»
******
فرزانه گشتاسب، دکترای فرهنگ و زبانهای ایران باستان و مدرس دانشگاه، دیگر سخنران این برنامه بود که بنای سخنان خود را بر هویت ایرانی و تاثیر آن بر دیگر فرهنگها گذاشت.
رسیدن به چاپ سوم، در این بازار بسیار خرسندکننده است
حضور در میان کتابخوانها و علاقهمندان به کتاب، در دورهای که متوسط خواندن کتاب در ایران بسیار پایین است، مایهی افتخار است. زمانی که شنیدم که کتاب به چاپ سوم رسیده است بسیار خرسند شدم. به راستی هیچ چیز برای یک نویسنده خوشحالکنندهتر از این نیست که کتابش را بخوانند. در زمانی که تیراژ کتاب بسیار پایین است و کتابی که از فرهنگ ایران میگوید به چاپ سوم میرسد، بسیار مایهی خوشبختی است و من فکر میکنم که نویسنده بزرگترین پاداش و جایزهی خود را گرفته است.
هویت ایرانی یک هویت یکپارچه است
در کتاب «ما ایرانی هستیم»، سخن بر سر هویت و شناسهی ایرانی است. هویت ایرانی یک هویت تاریخی یکپارچه و متصل است. من به عنوان یک ایرانی نمیتوانم بگویم تاریخ ۱۰ سال گذشته برای من است و بقیه برای من نیست. مگر میتوانم بگویم تاریخ این ۱۴۰۰ سال برای من است و باقی برای من نیست؟ مگر میتوانم بگویم تاریخ ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ میلادی برای من است و باقی آن برای من نیست؟ هویت ایرانی یک هویت تاریخی یکپارچه و متصل است. پژوهشگر تاریخی هر مقطعی ناگزیر است که به هویت تاریخی دورههای دیگر توجه داشته باشد. به باور من بزرگترین و مهمترین ویژگی این کتاب این است که هویت ایرانی را به عنوان یک شخص ایرانی یکپارچه دیده است. از دورترین زمانی که این قوم نام آریایی را بر خود گذاشتهاند تا به امروز که ما خود را ایرانی میدانیم، این فرهنگ وجود داشته و تاکنون ادامه یافته است.
هویت یکپارچه در زبانشناسی
ما خیلی زمانها دربارهی واژههایی که از زبان عربی به فارسی وارد شده سخن میگوییم، اما کمتر از واژههایی که از فارسی به عربی راه یافته است، سخن میگوییم و این در بازهی زمانی تلاقی اسلام و ایران است. برای نمونه واژهی دین که در قرآن آمده و ما میگوییم دین زرتشتی، دین اسلام، دین مسیحی، یک واژهی اوستایی است. واژهی دین که در زبان عربی وجود داشته و از زبان آرامی به عربی راه یافته و به معنی قرض و وام و بدهکاری است و کماکان هم به کار میرود. اما واژهی دین که به معنی اعتقاد و باور و ایمان قلبی به عنوان یک دین و مذهب به کار میرود، از اوستا و واژهی «دئنا» گرفته شده است. این واژه در اوستا با دو صفت همراه شده است؛ «مزدیسنی» به چَم(:معنی) مزداپرست و «زرتشتی» به چم پیرو باورهای زرتشتی.
هویت یکپارچه در فقه و آداب دینی
برای آداب دینی که از دورهی پیش از اسلام در ایران به پس از آن منتقل شده دو اتفاق افتاده است؛ یا عینا حفظ شدهاند یا دگرگونیهایی در آن انجام شده است. این دگرگونی نیز به دو گونه رخ داده است؛ یا کلا حرام و ممنوع شده است، یا دگرگون شده و حفظ شده است.
یکی از آدابی که از پیش از اسلام تا پس از آن برجای مانده است، دربارهی آخرتشناسی زرتشتی است که بسیار از آن سخن گفته شده است. به ویژه معراجنامههایی که در زبان اوستایی و زبان پهلوی وجود داشتهاند، در دورههای پس از آن ادامه پیدا کردهاند و نوشته و بازنویسی شدهاند و دوباره به شکل خود درآمدهاند.
همچنین ما یک حکمی در دین اسلامی داریم که منسوب به حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام است و میگوید برای متوفا زیاد سوگواری نکنید زیرا گذر او به جهان دیگر دشوار میشود. ما چنین حکمی را در جای دیگری نداریم و تنها در شریعت زرتشتی آن را داریم در کتابهای فارسی میانه و پیش از اسلام، بارها بر ان تاکید شده است که سوگواری برای درگذشته بسیار ناشایست است، زیرا گذر درگذشته از گیتی به جهان مینو را دشوار میکند.
یا برای نمونه استفاده از خلال دندان که بسیار در آداب و رسوم و نوشتههای پهلوی به آن تاکید شده است و برای آن واژهی «دندان فِرِش» را داریم.
هویت یکپارچه در استورههای ایران باستان
استورههای ایران باستان که نویسندهی کتاب «ما ایرانی هستیم» به بخشی از آنها اشاره کرده است، ما همواره میاندیشیم که از راه نوشتههایی چون شاهنامه، گرشاسبنامه، بهمننامه و خداینامه انتقال پیدا کردهاند. اما بخش مهمی از این استورهها از راه ادبیات شفاهی ما انتقال پیدا کردهاند. شاهنامههایی بوده که پدران برای فرزندان خود میخواندهاند و شخص بزرگی به نام شادروان ابوالقاسم انجوی شیرازی این استورههای فولکلور را در چندین جلد گردآوری کرده است. در نامگذاری جغرافیا و بخشهای گوناگون ایران میبینیم که این استورهها نمود پیدا کردهاند؛ در بسیاری از جاها دیده میشود که به بخشی از کوه که صاف است نام تخت رستم گذاشته شده است. در منطقهای از آمل به دو جای پای بزرگ، «جای پای رستم» میگویند. یا غار کیخسرو که بسیار نامور است و در شازند اراک و غرب کشور به نام «چیا خسرو» آن را داریم، همچنین در فارس منطقهای به همین نام است که مردم باور دارند کیخسرو از آنجا عروج کرده است.
هویت یکپارچه در اخلاقیات و حکمت عملی
بخش مهمی از اخلاقیات و حکمت ایران باستان در اندرزنامههای پهلوی و فارسی میانه حفظ شده است و این منابع از مهمترین و برجستهترین ترجمههای دورهی اسلامی به زبان عربی و فارسی است. بخش مهمی از کتاب «جاودان خرد» ترجمهی اندرزنامههای پهلوی است و چندی پیش دستنویس کوچکی به نام «خردنامه» یافت شده که دکتر ثروت آن را چاپ کردهاند و این دیرینترین ترجمهی مینوی خرد به زبان فارسی است.
ما اندرزنامهای به نام «داروی خرسندی» داشتهایم. خرسندی به معنای کنونی آن در زبان فارسی نیست، بلکه به معنای قناعت است، همانا که حافظ نیز آن را در سرودههای خود به همین معنا آورده است: «خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی»
پروفسرو شاکر یک نمونهی ترجمهی این متن را به زبان عربی را در کتاب حجتالاولیای حافظ ابونعیم اصفهانی پیدا کردهاند و دکتر قائممقامی نیز نمونهی دیگر آن را در کتاب مقامات ژندهپیل از سیدالدین محمد غزنوی یافته است.
بابک نریمانی از نوادگان شادروان یزدانی، دهشمند کتاب
بهرام نوشیروان یزدانی الهآبادی و ماهرخ بختیاری در یزد و کرمان به دنیا آمدند. کودکی بسیار سختی داشتند، زیرا مسوولیت خانواده بر دوش آنها بود. در تمام طول زندگی در پی نیکی به اطرافیان خود بودند. در سالهای پایانی زندگی خود به مطالعه علاقهی بسیاری پیدا کرده بودند و در پی دهش به هازمان(:جامعه) زرتشتی در این راستا بودند.
وی در پایان از سازمان فروهر برای برگزاری این برنامه سپاسداری کرد.
******
فرهنگ ایرانی بر رفتار دینی ما تاثیر میگذارد
اسفندیار اختیاری، نمایندهی زرتشتیان در مجلس دیگر سخنران این برنامه بود که با اشاره به نام کتاب گفت: «ما ایرانی هستیم» معنای بسیاری دارد. یعنی ما با اینکه زرتشتی هستیم ایرانی هستیم، ما با اینکه بختیاری هستیم ایرانی هستیم، ما با اینکه ترک هستیم ایرانی هستیم. من حتی در یک سخنرانی شنیدم که کسی گفت «من عرب ایرانی هستم». دین و آیین و نژاد هر یک از ما برایمان سبب افتخار است اما افتخاری بالتر از آن وجود دارد و آن «ایرانی بودن» ماست.
وی افزود: فرهنگ ایرانی بر رفتارهای دینی ما نیز تاثیر میگذارد. برای نمونه در کشور همسایه مگر همین ادیان که در ایران وجود دارد نیست؟ مگر آنها سر همدیگر را نمیبرند؟ مگر به نام دین این کارها را نمیکنند؟ پس چرا ما اینگونه نیستیم؟ چون ما ایرانی هستیم. ما باید به شباهتهای دینی و قومی خود افتخار کنیم و به تفاوتهایمان احترام بگذاریم.
******
دهشمندان برافروزندهی چراغ راه سازمان فروهر
سیاوش بنداریانزاده، فرنشین سازمان جوانان زرتشتی (فروهر) در این برنامه که به کوشش این سازمان برگزار شده بود، گفت: سازمان فروهر یک نهاد غیرانتفاعی است و چراغ این سازمان از دهش نیکاندیشان هازمان زرتشتی روشن است. اگر امروز ما اینجا هستیم و اینگونه برنامهها را به عنوان فعالیتهای فرهنگی هازمان زرتشتی برگزار میکنیم به همت والای شما عزیزان است.
وی افزود: من از دوستان خواهش میکنم در تنگنایی که امروز سازمان فروهر با آن روبهرو است آن را تنها نگذارند. دوستانی که دستی بر آتش دارند میدانند که شرایط سازمان فروهر و امور خیریه و چاپ کتاب و هزینههای در پیوند با آن بسیار سنگین است و ما امیدواریم که در ادامهی راه ما را یاری کنید.
بنداریانزاده در دنبالهی سخنانش از مسوولان وزارت ارشاد که در زمینهی چاپ کتاب انتشارات فروهر را یاری رساندهاند و با آنها همکاری کردهاند و همچنین از همهی همراهان این سازمان سپاسداری کرد.