روز خورایزد از ماه دی که بنابر گاهشمار کنونی ایران، با ٥ دیماه، برابری مییابد، سالروز درگذشت اشوزرتشت اسپنتمان است، بزرگ پیامآوری که بنابر گواهی دوست و دشمن، تاریخ یکتاپرستی در جهان با او، آموزهها و دریافتهایش، آغاز میشود.
برپایهی آنچه در «یادگار زریران»، یادگاری حماسی از روزگار اشکانیان و کتاب «زاداسپرم» آمده، اشوزرتشت و شماری از یارانش در این روز در آتشکدهی بلخ به دست تورانیان کشته شدند.
هزارههاست که از این رخداد میگذرد و بیگمان باید بود بر گذر زمان. اما آنچه در این میانه، بوده، هست و خواهد بود و یاد اشوزرتشت و نامش را تاکنون ماندگار کرده، پیامی است که برای جهانیان داشت. اشوزرتشت از خدایی گفت که یکتا بود و بیهمتا، هستیبخش و دانا. خدایی که اهورامزدا مینامیدش. اهورامزدایی که در خرد خود، جهان را آفرید و آفرینش را هنجار داد. سرور دانایی که همهی آفریدگان را به نیروی دانایی و کاردانی خود میآفریند، نگاه میدارد و به هنجار میرساند؛ خداوند جان و خرد.
اشوزرتشت از راه خرد، با اندیشهی نیک، اهورامزدا را شناخت و از راه خرد، مردم را به همکاری و همگامی با اهورامزدا، فراخواند، همگامی با قانون «اشا» و هنجاری که اهورامزدا آفرید:
اینک سخن میدارم، برای شما ای خواستاران، و برای شما ای دانایان، از دو نهادهی بزرگ. و میستایم اهورا و اندیشهی نیک را، و دانش نیک و آیین راستی را، تا فروغ و روشنایی را دریابید، و به رسایی و شادمانی برسید.(یسنا، سرودهی ٣٠،بند ١)
اشوزرتشت، خواستار آن است که راه راستی و اندیشیدن به نیکی را بیاموزیم تا به رسایی رسیم و خوشبختی.
با «گاتها»، سرودههای اشوزرتشت، «اشا» را میشناسیم. اشا، راستی و هنجاری است که هستی برپایهی آن پویایی یافته است. اشا، قانون اهورایی است، همراستایی و هماهنگی با آن، به پیشرفت جهان و جهانیان میانجامد و خوشبختی آدمی.
برپایهی آموزههای اشوزرتشت، آزادیم بر گزینش راه. اما اگر بنابر آزادی گزینشی که داریم از راستی و هنجار حاکم بر جهان، از قانون دگرگونیناپذیر هستی، روی برتابیم، بازتاب کردار خویش را خواهیم دید. هر کنشی، واکنشی در پی دارد. آنان که کج میپیمایند و از راه راست، برمیتابند، رنج میبینند و به اندوه، اندر میشوند.
این رنج پیامد کردارشان است نه مجازاتی که از درگاه خداوند فرود آید. اهورامزدا، مجازات نمیکند، این خود ما هستیم با راهی که برمیگزینیم، شادی میآفرینیم یا رنج و اندوه برای خود میخریم.
ما آزادیم که برگزینیم. بنابر آموزههای اشوزرتشت، انسان، آزادی اختیار دارد تا میان نیک و بد برگزیند چراکه اهورامزدا از منش خویش به آدمیان، خرد میبخشد. اهورامزدا، فروزههایی را به آدمی پیشکش کرده که به او این شایستگی گزینش را میدهد.
بیگمان باید بود که با فروزههای وهیشتامن(بهترین راستی و والاترین اندیشه)، اشاوهیشتا(بهترین راستی)، خشتروییریه(شهریاری بر خویش، توانایی سازنده)، سپنتهآرمییتی(مهر و آرامش فزاینده)، میتوان به هئوروتات(رسایی و کمال) رسید، خود را شناخت و به سرچشمهی خرد و هستی، دست یافت و جاودانه(امرتات) شد.
خرد با رایزنی با دئنا(وجدان)، راه راست را بر ما مینمایاند، همان راهی که هنجار هستی را نیرو میبخشد: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.
در گاتها، راه راست را، بهترین راستی را، به یاری اندیشهی نیک و وجدان همهآگاه، میتوانیم بیابیم. و درست همینجاست که دانا را از نادان، میتوان بازشناخت: «دانایان» راه نیک و «نابخردان»، راه بد را برمیگزینند.(یسنا ٣٠ بند ٣)
اندیشه داریم، اندیشهی نیک، مهر و فروتنی، شهریاری و خویشتنداری و وجدانی که رایزن است و مشاور؛ پس خود برمیگزینیم و از همین روی است که در گاتها، تنها با کلیات روبهرو هستیم و جزییاتی در کار نیست. و چنین است که به فرشکرت(تازهگردانیدن) جهان باور داریم. جهان را نو و از دوباره نو میکنیم با اندیشهمان با گفتار و با کردارمان، آنگاه که درست برمیگزینیم.
این که راست باشیم و از دروغ بپرهیزیم، از خشم، دوری گزینیم و مهر بورزیم، دادههای نیک اهورایی را پاس بداریم و از ویرانگری بپرهیزیم، کلیاتی است که بنابر زمان و مکان، تصمیمگیری برای جزییاتش، به اختیار ماست، مایی که خرد داریم و وجدان:
«بهترین گفتهها را به گوش بشنوید، و با اندیشهی روشن بنگرید، و هر یک از شما برای خویشتن، یکی از این دو راه را برگزیند…(یسنا ٣٠ بند ٢)
بنابر آموزههای اشوزرتشت، اهورامزدا، آفریدگار نیکیهاست، بدی در او راه ندارد. اشوزرتشت از دو مینوی همزاد، سخن به میان میآورد که همزاد هستند و در اندیشه پدیدار شدهاند. یکی را «سپنتامینو»(منش افزاینده و نیک) و دیگری را «انگرهمینو»(منش کاهنده و بد) مینامد. یکی نیکی را مینمایاند و آن دیگری، بدی را. و هستی آوردگاه این دو گوهر همزاد و مینوی است.
نیکاندیشی، سرچشمهی همهی نیکیها و پاکیها و درستیها، و دروغ و کژاندیشی، پایهی همهی کژرویهاست. از کنش و واکنش این دو نیروی سازنده و ویرانگر، بنیاد هستی، شکل میگیرد و زندگی و نازندگی، پدید میآید:
و آنگاه که در آغاز، آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند.(یسنا ٣٠ بند ٤)
سرودههای اشوزتشت، چنین میگویدمان که؛ دادههای اهورایی، آفریدههای خداوند، خوب و نیکند، از همین روی است که خویشکاریمان پاسداری از گیتی است با هر آنچه در اوست.
در گاتها از کار و کوشش و سازندگی میتوان سراغ گرفت ولی از درویشی، گوشهنشینی، دوریگزینی از جهان و محروم کردن تن و جان از لذت بهرهگیری درست از هستی، خبری نیست. گیتی با هر آنچه در آن است، آفرینشی است که باید از آن سود گیریم و به آن سود برسانیم.
آموزههای اشوزرتشت را باید به گوش هوش شنید و بر دیدهی خرد نگریست. و بیگمان باید بود که آموزگار چنین آموزههایی را هرگز مرگ، خاموش نمیکند آنچنان که تاکنون نکردهاست. ٥ دیماه روز خورایزد از ماه دی، سالروز درگذشت اشوزرتشت است، یادش را گرامی میداریم، گرد هم میآییم و همچون هزارهها، آیینی را به پا میداریم که چیزی نیست جز به کار بستن آموزههایش، سوگی نیست، اشک و آهی نیست، کلامش و آموزههایش ماندگار است.
یارینامهها:
– دیالکتیک در گاتهای زرتشت . مثنوی معنوی(حسین وحیدی)
-دیدی نو از دینی کهن(فرهنگ مهر)
یک پاسخ
فروزه ها به پارسی امروز : بهمن ، اردیبهشت ، خرداد ، امرداد ، شهریور ، اسپند ( اسفند )
وجدان = دَئنا : به پارسی امروز دین = ندای یا آوای درون ، یا پیام جهان مینویی
حاکم ( از ستاک حَکَمَ ) = بر پایه نگرشی ریشه ای ایرانی دارد با گویش آکمَن < آکم ، مانند : رَزمان< رَزم که کوتاه شده وَ همریشه با act انگلیسی با ریشه لاتینی به مینه ی : کردن ، انجام دادن
حاکم = آکمنده ، اَکمنده ، آکمَن ، اَکمَن ، فَرماینده ، فرمان روا ، فرمان دِه ، دَسَتَنده ( دَستور : دَست- اور : پسوند – اور = کُنَنده )
قانون = دادمان ، دادِستان ( با دادسِتان هَمسان پنداری نشود ) ، بَربَست ، بَرنِشَست ، گَمداد
فَرَشکَرت : به گویش پارسی امروز : فَرَش گَرد ، گَرد از گردیدن ؛ فَرَش همریشه با fresh انگلیسی و frisch آلمانی ؛ واژه های فَرش ( غالی ، پازیرَک ، زیرانداز ) که نگاشته هایی ( نقش هایی) از گُل و گیاه و باغ دارد که نماد تازه گردانی و تازگی ست ، همین گونه با واژه ی اَرَبی شده ی فَرَح ( فَرَه) در آمیزه هایی مانند : فَرَح بخش ( فَرَه بخش) کسی که تازگی می بخشد ، فرح اندوز ( فره اندوز)کسی که تازگی را می افزاید نیز همخانواده است.