مقدمه :
توسعه سریع جوامع امروزی و تحولات گسترده غیرقابل پیشبینی باعث شده است تا بیش از هر زمانی نیاز به برنامهریزی استراتژی در سطح جوامع و ملتها احساس شود. بهطور کلی برنامهریزی یکی از چهار رکن اصلی مدیریت میباشد که عبارتند از : برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. برنامهریزی، فرایند دستیابی به اهداف تعیین شده میباشد که در این راستا باید فعالیتهای اثربخش تعریف و امکانات لازم برای دستیابی به آنها تامین گردد.
برنامهریزی استراتژی با آگاهی از عوامل بیرونی و شناسایی قابلیتها و توانمندیهای اجتماعی، هحلهای مناسبی را برای رسیدن به اهداف از پیش تعیینشده ارائه میدهد. به عبارت دیگر برنامهریزی استراتژی فرایند تعریف اهداف، شناسایی فرصتها و تهدیدها و ارائه برنامههای واقعبینانه با آگاهی از نقاط ضعف و قدرت برای نیل به اهداف میباشد.
بهطور کلی برنامهریزی استراتژیک برپایه دو رکن اصلی است : نخست اهداف و دوم استراتژی دست یافتن به اهداف. به عبارت سادهتر برنامهریزی استراتژیک به دو پرسش مهم پاسخ میدهد نخست این که چه باید بکنیم؟ دوم چگونه باید انجام بدهیم؟
اگر چه برنامهریزی استراتژی در درون خود یک حرکت و نیل به هدف را دارا میباشد اما باید بدانیم به طور کلی برنامهریزی استراتژی ریشه در ثبات دارد به خصوص ثبات در هدف و برنامه تعیین شده و همین امر میتواند نیل به هدف مذکور را تضمین نماید.
اگر چه گاهی اتفاق میافتد که به دلیل اتفاقات و شرایط جدید، نیاز به تغییر استراتژی احساس میشود اما همین روند باید برپایه رویه مشخص صورت گرفته و اجازه تغییرات دلخواه و لحظهای استراتژی را نمیدهد.
- 1. اهمیت برنامهریزی استراتژی
1.1 هدفگذاری و برنامهریزی :
باور به هدفمند بودن آفرینش به خصوص در فرهنگ زرتشتی، بیانگر زمینه و ارزش هدفگذاری فردی و اجتماعی میباشد. البته این اهداف میتواند در سطوح مختلف کلی یا جزئی و در بازههای زمانی مختلف کوتاه مدت، میانمدت و درازمدت تعریف شود.
چشمانداز یک جامعه بیانگر افقی است که از جامعه در آینده در نظر داریم. مشخص کردن چشمانداز اجتماعی در نخستین گام برنامهریزی استراتژی، بیانگر آرمانی است که در آینده دور از جامعه زرتشتی داریم. جامعهای که چشمانداز و هدفی نداشته باشد نه تنها به پیش حرکت نمیکند بلکه این سکون و بدون برنامهبودن باعث واپسگرایی نیز میشود.
درآموزههای اشوزرتشت نیز آرمان شهر یا مدینه فاضله همان چشماندازی است که باید تعریف کنیم و از آنجایی که اشوزرتشت همواره خوشبختی را در قبال خوشبختی دیگران معرفی نموده لذا این آرمان شهر همان هدف نهایی پیامبر نیز میباشد.
اما یک چشمانداز خوب در عین حال که بیانگر آرزویی روشن برای آینده است باید ویژگیهای نیز داشته باشد. چشمانداز باید باورکردنی و در عینحال ساده و شفاف باشد. الهامبخش و ترغیب کننده برای افراد جامعه باشد. در راستای ارزشهای تعریف شده دینی و خواست افراد جامعه باشد. چالشی بودن چشمانداز هم باعث زنده بودن و پویا بودن حرکت به سوی چشمانداز میشود. چشمانداز در عین حال که باید محکم باشد اما باید امکان انعطافپذیری و تغییر در شرایط خاص را نیز داشته باشد. مهمتر اینکه چشمانداز باید یک افق زمانی مشخص داشته باشد به طور مثال مشخص باشد تا فلان زمان قرار است به این جایگاه برسیم.
2.1 باورها و ارزشها :
در فرهنگ و جامعه زرتشتی، باورها و ارزشهای پایداری شناخته شده است. این باورها و ارزشها بیشترین تاثیر را بر چشمانداز نیز دارا میباشند. پررنگ بودن ارزشها در بین زرتشتیان یک مزیت بسیار مهم است در عین حال که باید به درستی تکیهگاه قرار بگیرد.
به طور مثال ارزش اخلاق در آموزههای اشوزرتشت به تبع آن در فرهنگ زرتشتی که با شعار «اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» تبلور پیدا میکند. راستی و دوری از دروغ و فریب یکی دیگر از ارزشهای دینی زرتشتیان است. همازوری و ارزش گذاشتن به دیگران و تلاش برای خوشبختی تمام انسانها، شادی و نوگرایی و نواندیشی نیز ارزشهایی هستند که زیربنای هر برنامهریزی استراتژی برای جامعه زرتشتی را تشکیل میدهند.
از ویژگیها مهم ارزشهای سازمان این است که هیچگاه در طول زمان تغییر نکرده و همواره ثابت هستند. درعین حال که همسو و همراستا نیز باید باشند.
3.1 ماموریت جامعه :
ماموریت به چرایی وجود جامعه باز میگردد اینکه اصلا چرا باید جامعهای به نام جامعه زرتشتی وجود داشته و باقی بماند و در نهایت این که وجه تمایز این جامعه با جوامع دیگر چیست؟
ویژگی اصلی جامعه زرتشتی، باور داشتن به پیامبری اشوزرتشت و به کار بردن آموزههای او در جامعه میباشد. ما زرتشتیان به ارزش و جایگاه آموزههای گاتها باور داریم و اینکه به عنوان حکمت نخستین میتواند نقش بسزایی را در کمال جوامع بشری داشته باشد بر اساس همین باور است که ماموریت جامعه زرتشتی تعریف شده است.
در طول تاریخ نیز به خصوص در سدههای اخیر جامعه زرتشتی فراز و نشیبهای بسیاری را تحمل کرد اما پایداری و همت نیاکانمان در حفظ و پایداری جامعه زرتشتی ریشه در همین هدف و باور دارد. باقی ماندن جامعه زرتشتی بیانگر این واقعیت است که باورها و آموزههای اشوزرتشت در دل این جامعه هنوز زنده است و این بیانگر زنده بودن دین زرتشتی است که مهمترین ماموریت جامعه زرتشتی میباشد.
- 2. فرایند برنامهریزی استراتژیک
فرایند برنامهریزی استراتژیک به طور کلی شامل چهار مرحله میشود :
1.2 تحلیل، شناخت و هدفگذاری
تجزیه و تحلیل وضعیت موجود جامعه، شناخت مسائل استراتژیک سیاسی و جهانی، شناخت سایر عوامل محیطی از جمله فرصتها و تهدیدهای موجود، ارزیابی اهداف و ماموریت تعریف شده و در نهایت انتخاب گزینههای مختلف استراتژیک کارهایی هستند که در این مرحله باید انجام شوند.
2.2 تدوین استراتژی
تدوین استراتژی در درجه اول به نوع استراتژی که انتخاب میکنیم مرتبط است که اینکار هم برپایه اطلاعاتی که در مرحله قبل بهدست آمده و تدوین گردیده قابل بررسی و انتخاب است. به طور کلی چهار نوع استراتژی تعریف میگردد. استراتژیهای رشد یا تهاجمی (Growth or Offensive Strategies) ، استراتژیهای ثبات (Stability Strategies)، استراتژیهای کاهشی یا تدافعی (Retrenchment or Defensive Strategies) و استراتژیهای ترکیبی (Combination Strategies)
3.2 اجرای استراتژی
بعد از تدوین استراتژی جامعه، این استراتژی باید به طرح و برنامه عملیاتی تبدیل شود که شامل اهداف، برنامهها، فعالیتهها، روشهای عملیاتی، مقررات، زمانبندی و بودجهریزی میباشد.
اهداف کوتاه مدت و دراز مدتی که در این مرحله برای نیل برنامه استراتژیک تعریف میشود از اهمیت بالایی برخوردار است چون این اهداف در عین حال که مسیر و جهت حرکت را مشخص میکنند، موجب تمرکز تلاشها و فعالیتها شده و باعث ایجاد انگیزه برای دستیابی به برنامههای تعریف شده میگردند.
4.2 ارزشیابی و کنترل
ارزشیابی و کنترل در اصل سنجش میزان تحقق اهداف میباشد که از دو دیدگاه کمی و کیفی قابل بررسی و سنجش میباشد. به طور کلی فرایندهای مدیریتی چرخشی بوده و در صورت تحقق نیافتن اهداف باید مراحل برنامهریزی استراتژی دوباره از ابتدا بازبینی و ایندفعه با شناخت مشکلات برنامهریزی و اجرا شود تا در نهایت به اهداف مربوطه دستیابیم.
- 3. گستردگی برنامهریزی استراتژیک
در دنیای امروز جوامع را به دو گروه طبقه بندی میکنند نخست جوامعی که در حال توسعه هستند و دوم جوامعی که در حال توسعه نیستند. با روند سریع رشد جوامع در حال توسعه همواره بیم آن وجود دارد که جوامع کوچکی نظیر جامعه زرتشتی در مدت زمان کوتاهی از بین رفته یا در جوامع بزرگتر محو شوند.
جوامعی میتوانند بقای خود را تضمین کنند که در گروه جوامع در حال توسعه قرار بگیرند. در تعریف به جوامعی در حال توسعه میگویند که تولید همزمان سه فاکتور فرهنگ، دارایی و توانمندی را دارا باشد. به همین دلیل در برنامهریزی استراتژی جامعه زرتشتی حداقل این سه حوزه را باید بتوانیم پوشش دهیم.
1.3 استراتژی فرهنگی
فرهنگ شامل آداب، رسوم، سنتها و روشی است که در یک جامعه کارها انجام میشود و تا حدود زیادی مرتبط به گذشته و تجربههای موفق و شکستهایی است که داشتهایم. تجربههای موفق به صورت ارزش در فرهنگ نهادینه شده و تجربههای ناموفق به صورت عبرتهایی تاریخی ثبت گردیدهاند.
جامعه زرتشتی به پشتوانه آموزههای زرتشتی و گذشتهای باشکوه و چندهزارساله به صورت بالقوه از یک ظرفیت فرهنگی بالایی برخوردار است به قسمی که هر چشمانداز و ماموریتی هم که بخواهیم برای جامعه زرتشتی تعریف کنیم در راستای همین فرهنگ غنی زرتشتی خواهد بود. همسو بودن استراتژی و فرهنگ بزرگترین تضمین موفقیت برنامهریزی استراتژی است به عبارت دیگر در این صورت فرهنگ اجتماعی بستری میشود برای برنامه استراتژی. اما همانطوری که بیان شد این فرهنگ به صورت بالقوه به عنوان یک نقطه قوت جامعه زرتشتی محسوب میشود.
اشتباه است اگر تصور کنیم که اول باید فرهنگ اجتماعی به صورت بالفعل درآمده و به عبارتی بهبود یابد و سپس برنامه استراتژی را پیاده کنیم. بلکه درست این است که به قسمی برنامهریزی شود که فرهنگ مورد نظر در جریان برنامه استراتژی به دست آید.
2.3 استراتژی داراییها
یکی دیگر از ارکان هر برنامه استراتژی بهرهوری از داراییهای جامعه است به عبارت دیگر باید همزمان نسبت به برنامهای که بتواند هم داراییهای جامعه را زنده کرده و هم با افزایش آن، شرایط به کارگیری در برنامههای توسعه را فراهم آورد.
جامعه زرتشتی از دیرباز در زمینه داراییها به همت گذشتگان جایگاه ویژهای داشته ولی مدتی است که این داراییها از حالت مولد و افزاینده خارج شده و این یک برنامه موثر و کاربردی را میطلبد.
3.3 استراتژی توسعه و توانمندی
هدف نهایی باید توسعه و به خصوص توسعه پایدار جامعه زرتشتی باشد که این توسعه برپایه توسعه توانمندیهای اجتماعی طراحی و پیاده سازی میگردد. افزایش توانمندی مهمترین عاملی است که به عنوان قدرت و اعتبار پشتوانه جامعه شده و در کنار داراییها و فرهنگ میتواند سه اصل توسعه اجتماعی را فراهم سازد.
سخن آخر
در اینکه در دنیایی امروز بدون برنامهریزی و استراتژی نمیتوان بقای جامعه زرتشتی را تضمین کرد امری بدیهی است پس باید سعی کنیم با شناختن وضعیت موجود جامعه کلیه عواملی را که چالش شکلگیری این حرکت در جامعه هستند را شناسایی کرده و نخست با رفع یا به حداقل رساندن آنها پای در این راه بزرگ بگذاریم.
به امید پیروزی و سربلندی جامعه نیک زرتشتی.
***پدرام سروشپور، کارشناس مهندسی کامپیوتر
کارشناس ارشد مدیریت اجرایی MBA
متخصص در سیستمهای برنامهریزی منابع سازمانی ERP
**نوشتار ارایه شده در محور همایش با عنوان ساختار مدیریتی جامعه زرتشتی؛ بیستوپنجمین همایش اوستاخوانی و گاتاشناسی مانتره
*میزگرد محور همایش آدینه 9 شهریورماه 1397 خورشیدی در همایشگاه مارکار تهرانپارس برگزار شد
یک پاسخ
آقای سروشپور شما 3 سال هموند انجمن تهران و 6 سال هموند انجمن موبدان بودید. چرا این ایده ها در عمل پیاده نکردید؟