لوگو امرداد
ریشه‌یابی تاریخی سروده‌ای از حافظ:

خداش خیر دهاد آنكه این عمارت كرد

ریشه‌یابی تاریخی سروده‌ای از حافظدر فراز و نشیب‌ اندیشه‌های تمدن‌ساز از دیرباز‏، فرهنگ ایرانی و آریایی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. آنچه همواره دغدغه خاطر خردمندان و فرهنگ‌سازان ایرانی بوده است، نگرانی‌های آنان از میزان آمادگی و پذیرش اندیشه‌های ژرف در بستر آگاهی هازمان‌ها (:جوامع) بوده است. همچنین از این رو كه نگاه داشتن دریافت‌های پژوهشگرانه خویش را در پرده شخصی خود روا نمی‌شمردند و جریان آفرینش را رفتار وجدان همگانی و خرد گروهی می‌دانستند‏، پس به هر گونه در اندازه‌ای كه زمینه‌اش فراهم بود، به یاری روش‌های خویش به گسترش این سامانه (:نظام) فكری می‌كوشیدند و در پایان با روش‌های رازمدارانه برای نسل‌های آینده به یادگار می‌سپردند.

رودكی‎‏؛ پدر ادب پارسی‏، پس از دو سده سكوت ایرانیان در سرآغاز كلیله و دمنه منظوم می‌گوید:

مردمان بخرد اندر هر زمان

راز دانش را به هر گونه زبان

گرد كردند و گرامی داشتند

تا به سنگ اندر همی بنگاشتند

آنچه از بند ١ هات ٢٩ گاتها برمی‌آید، پایه‌گذاری یك سامانه شهریاری است كه گزینش رهبر به گونه‌ای خودجوش و برخاسته از خرد گروهی و وجدان جمعی است كه در نماد روان آفرینش (گئوش اوروان) به نمایش درآمده:

«پروردگارا. روان آفرینش به درگاه تو گله‌مند است. برای چه مرا بیافریدی؟ چه كسی مرا كالبد هستی بخشید؟ خشم و ستیز و چپاول و غارت و گستاخی و تجاوز همه را فرا گرفته. مرا جز تو پشت و پناهی نیست. بنابر این نجات‌بخشی كه بتواند مرا از این تنگنا رهایی بخشد‏ به من نشان ده.

این گونه می‌توان پنداشت كه پایه‌های شالوده این سامانه، در روزگار اشوزرتشت آشكار شد و رشد یافت. اما در اینجا بر آن نیستیم تا به این موضوع بپردازیم. آنچه كه مورد سخن است، درخشش و شكوفایی این اندیشه در برهه‌هایی از تاریخ است.

پس از چند سده از روزگار اشوزرتشت و با دگرگونی‌های تاریخ و اندیشه ایرانی‏ بار دیگر اندیشه وی به یاری كوروش بزرگ و هخامنشیان به بار می‌نشیند.

برای جستجو كردن بهتر سخن‏، به یكی از نگاره‌های پلكان خاوری كاخ آپادانا می‌پردازیم. نگاره‌ای كه یورش شیری است بر گاوی. نصراله كسراییان و مهرداد بهار درباره این نگاره می نویسند: «در نگاره نبرد شیر و گاو. شیر نماد مهر و گاو نماد ماه است و دریده شدن گاو به دست شیر در تخت‌جمشید برابر دریده شدن گاو به دست مهر در آیین مهرپرستی است.»

در جایی دیگر می‌نویسد: «شاید هم باید گاو را نماد زندگی و شیر را نماد مرگ دانست. چون شیر توانایی همیشگی برای كشتن دارد. از همین روی سر زروان‏،( خدای زمان در اندیشه‌های زروانیسم)، به مانند شیر می كشند كه نمادی از قدرت مرگ‌آور زمان است.»

در كتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته اومستد، برگردان محمد مقدم می‌خوانیم: «از پله‌ها كه بالا می‌رویم، چشممان به نخستین نمونه نماد رسمی تخت‌جمشید می‌افتد كه شیری است كه دارد پشت كفل و تهیگاه گاوی را كه روی دو پا بلند شده را می‌درد. پرداختگی خشن این رویداد كه چندین بار نیز دیده می‌شود، به گونه‌ای شگفت‌آور، در برابر پند و یادآوری زردشت برای پرستاری مهربانانه گاو آفرینش جلب توجه می‌كند.»

البته دیدگاه‌های دیگری در خوانش این سنگ‌نگاره وجود دارد. اما این دیدگاه گفته شده پیوند میان مفاهیم نمادیناندیشه های اشوزرتشت را به نمایش می‌گذارد. یورش شیری كه گاوی را در چنگال خشم خود فرو برده. ناله و فغان گاو به آسمان بخراسته و دست بر هر در و دیواری می‌زند و گله به هر جایی می‌برد.

آیا شیر نمادی از اندیشه‌های مهرپرستی است؟ آیا گاو نماد خرد جمعی و وجدان گروهی است؟ آیا هخامنشیان خود را زنده كننده و پاسدار اندیشه‌های زرتشتی پس از دورانی تاریك می‌دانستند؟

در فرازی دیگر در روند پویایی این اندیشه‌ها‏، خیزش و فرودهای بسیاری را بیننده هستیم. تا آنجا كه در یورش اسكندر بار دیگر شعله فروزان اندیشه‌های اختیار و سازندگی در ستیزه‌جویی‌های اسكندر نمی‌میرد. كور سوی آن در كنج روشنایی خویش سر خود می‌گیرد تا بار دیگر بر افروزد.

تاریخ بیننده اوج‌گیری این سمانه فكری در برش‌هایی پس از اسكندر در هنگامه اشكانیان و ساسانیان است. به گواهی تاریخ، ساسانیان كوشیدند برخی از كاخ‌های هخامنشی را بازسازی كنند. دو كتیبه به زبان پارسی میانه(زبان دوره ساسانی) در تخت جمشید دیده می‌شود كه به این موضع می‌پردازند و به نام پرسپولیس ١ و ٢ شناخته می‌شوند.

در برگردان فارسی سنگ‌نوشته پرسپولیس ١ آمده: «ماه سپندارمز به سال ٢ پادشاهی مزداپرست بغ شاپور شاهنشاه ایران و انیران كه چهر از یزدان دارد……. به این راه كه بر استخر اندر است به سوی سیستان شد و به صد ستون آمد و نان خورد…… او (شاپور سكانشاه كه فرمانروای سیستان بود) بزرگ شادی كرد و صد گونه كرفه فرمود كردن و او پدر و نیاكان را آفرین كرد و شاپور شاهنشاه را آفرین كرد و نیز خویشتن را آفرین كرد و نیز او را كه این خانه را ساخته است، آفرین كرد.» (برگرفته از نوشتار دكتر محمود طاوسی، یادواره سه هزار سال فرهنگ زرتشتی)

همانگونه كه می‌بینیم ماخ هخامنشی در دوره ساسانی بازسازی شده بود و برای انجام مراسم آیینی مورد بهره‌برداری بود.

جمله پایانی سنگ‌نوشته گفته شده‏ اشاره‌ای به ینادگذاران مینوی و مادی این خط اندیشه دارد: « نیز او را كه این خانه را ساخته است آفرین كرد.»

خشایارشا در سنگ‌نوشته xpg در تخت‌جمشید می‌گوید: «خشایارشا، شاه بزرگ به خواست اهورامزدا بسی بنا كه ناب است آنها را كرد و فرمود، داریوش شاه كه مرا پدر بود نیز به خواست اهورامزدا من افزودم بر آن كرده و بیشتر از آن كردم. مرا اهورامزدا بپایاد با دیگر ایزدان و شاهی‌ام را.»

اكنون جستجوی سیراین اندیشه را در دوران‌های پس از یورش تازیان به مرزهای رسمی اندیشه اریایی كه رویارویی اندیشه‌های آزادی و اختیار و گزینش به گونه‌ای كوبنده و سهمگین در برابر جبر و تقدیر و استبداد پیش می‌آید پی می‌گیریم.

پس از یورش بیگانه، تلاش های سیاسی و نظامی زیادی برای بازآفرینی و بازگرداندن آب از جوی رفته انجام شد كه سخن آن در جای دیگری است. اما در هسته‌های فكری نهانی و نشست‌های مرموز و دور از چشم بیگانگان و دشمنان كه آنها را با نام‌های «مجالس انس و عشاق » و «میكده» می‌شناسیم، رای زدنی‌های نو كردن و برافراشتن ایران ادامه می‌یافت. از این آرزوهای نهفته كه بستر سینه جوشان و خروشان اهل میخانه را با امواج خیزش خویش درمی نوردید و راهی برای بروز طغیان هموار می‌ساخت، بر زبان حافظ شیرین سخن اینگونه جاری شده است:

مقام اصلی ما گوشه خراباتست

خداش خیر دهاد آن كه این عمارت كرد

غزلی كه اینگونه آغاز می‌شود:

بیا كه ترك فلك، خوان روزه غارت كرد

هلال عید به دور قدح اشارت كرد

آیا خداش خیردهاد آنكه این عمارت كرد‏ برگردان جمله پایانی سنگ‌نوشته پرسپولیس ١ است؟ آیا مقام اصلی ما گوشه خراباتسا، اشاره به آرزوی پنهان و خیزش و باز زنده‌گردانی اندیشه‌های مینوی و گیتوی اشوزرتشت دارد؟ آیا ترك فلك‏، كنایه از اندیشه‌های جبری و استبدادی نیست كه خوان نوروزی (فرهنگ ایرانی) را غارت كرده است؟ و بسی برداشت‌های نازكانه دیگر از این غزل.

   

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

2 پاسخ

  1. بیاری اهورامزدا
    درخرابات مغان نورخدامی بینم این چه نوریست عجب وین زکجامی بینم
    جلوه برمن مفروش ای ملک الحاج که توخانه می بینی ومن خانه خدا می بینم
    واژه خرابات جمع خرابه است که طبق دستورزبان پارسی با(ات )جمع بسته شده است .
    خرابات مغات اشاره به فرهنگ درحال اضمحلال ونابودی ایران باستان درزمان خوددارد وراه خرابات وخراباتیات اشاره به راه ورسم آئین نیاکان دارد .حافظ ازبردارنده قران وهفده روایت (لسان الغیب )باطی مراحل زندگی ورشدفکری ورسیدن به درجه کمال ومشاهده وتاثیرفرهنگ مخرب بیگانه درزندگی مردمان زمان خود دربسیاری مواردلب به شکایت گشوده وآن رابه نقد کشیده است .
    واعظان کین جلوه درمحراب ومنبرمی گنندچون به خلوت میروندخودکار دیکر می کنند
    مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس توبه فرمایان چراخود توبه کمترمی کنند
    گوئیاباورنمی دارندروزداوری کین همه قلب وریادرکارداورمیکنند
    حافظ دلبستگی وارادت خودرابه فرهنگ باستان وزرتشت چنین بیان می دارد..
    مریدرپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ چراکه وعده تو کردی واوبه جا آورد
    واژه مغان درآن زمان به زرتشتیان اطلاق میشده وپیرمغان اشاره مستقیم به اشوزرتشت دارد.

  2. شود مردمی کيش و آيين ما و سپاس فراوان از جنابان ؛ برزو پرستار و کيامرز افشاری ازبرای نوشتار روان و جالب شان .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-07-16