عطار نیشابوری از پیشگامان شعر عرفانی در سدهی شش و هفت است. عرفان باور به آنست كه آدمی با رفتارهای ویژهای چون دنیاگریزی و برگزاری آیینهایی دینی با شدت و غلظت زیاد میتواند به آرمانی والاتر دست یابد. تصوف كه در برابر عرفان قرار داشته ، همواره پس از اسلام از پشتوانهی حكومتی و تودهی مردم برخوردار بوده و این پشتیبانی همه جانبه از آن موجب گشته تا عارفان در این دورهها دست به پردهپوشی زده و زندگیشان با گونهای افسانه آمیخته گردد و زندگی عطار هم از این رویداد در امان نبوده است.
از عطار ١٠ اثر برجای مانده كه تنها تذكرهالاولیا به شعر نیست و زندگینامهی عارفان تا زمان عطار است. عارفانهترین اثر منظوم عطار، منطقالطیر است با چشماندازی گسترده به بازگشت انسانها به درون برای شناخت آفریدگار. دیگر آثار عطار، ساختاری داستانوار داشته است. دیوانی دربرگیرندهی ٣٠ چكامه و غزلهایی عاشقانه و عرفانی و قلندرمابی هم از وی به یادگار مانده است.
«عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما در پی سنایی و عطار آمدیم»
مولوی
فریدالدین عطار نیشابوری، سرایندهی سدهی شش و هفت از بزرگترین و پركارترین سرایندگان ایران به شمار میرود. عطار در كنار سنایی و مولوی، از پیشگامان شعر عرفانی در ادب فارسی هستند.
عرفان از پدیدهها و دانشهایی بود كه در دوران كهن ایران و پس از اسلام با همسانی ویژهای به تصوف، مورد نظر بسیاری قرار گرفت. ریشهیابی و یافتن خاستگاه این موضوع در گسترهی این نوشتار نمیگنجد.
در ایران شاعران عرفانی نیز كه خود از عارفان به شمار میرفتهاند، نقش ویژهای در این شیوهی اندیشهورزی داشتهاند. عرفان، ایدیولوژی است كه باور داردانسانها با كارها و رفتارهای ویژهای ورای یك زندگی انسانی میتوانند به آرمانی والاتر دست یابند. از جمله رفتارهای ویژه مورد نظر پیروان این ایدیولوژی، گذر از دنیا، برگزاری آیینهای دینی با غلظت زیاد و دیگر كارهایی است كه نفس انسانی را در بند كند.
همانگونه كه گفتیم پیوند ناهمگون میان تصوف و عرفان ایرانی وجود دارد. اما شناختن و شناساندن این گسست، زمان بسیاری را میخواهد. زیرا به علتهای گوناگون تصوف همواره توانسته است در طول تاریخ پس از اسلام تا دورهی معاصر(قاجاریه)، از پشتیبانی قدرت حكومتی و تودهی مردم بهره ببرد. در نتیجه عارفانی كه به اندیشههای ایران باستان باور داشتهاند، در عمل وادار به گونهای ردهپوشی میشدند. با نگاهی به تاریخ ادبیات كلاسیك فارسی میتوان دید كه روشهای ویژهای در بیان اندیشههای هر سرایندهای جریان داشته است.
شاید بهتر باشد از همین آغاز بگوییم كه حافظ یك شاعر عرفانی به شمار نمیرود. او از سرایندگان عرفانی غنایی است و در دورهی زندگی خویش تن به سلوك و عرفان نداده است.
عطار شاعری است كه به دیدگاه من به خاطر همان پدیدهی عرفان و جایگاه ناشناختهی این دانش در اندیشهی تودهی مردم، زندگیش با گونهای افسانه آمیخته است. شاید آن داستان درویشی كه به در دكان عطار میآید و بدان شیوه جان میدهد را همه شنیده باشیم. اگر نخواهیم این داستان را به طور كامل نپذیریم، بهتر است آن را چندان هم جدی نگیریم.
از عطار ١٠ اثر برجای مانده است و همچنین دستهای اثر منسوبی به او مانند آنچه برای فردوسی و خیام پیش آمد. تنها اثر نثر عطار، تذكرهآلاولیا است كه به شناساندن زندگی عارفان پرداخته است. این كتاب بهه گونهای یك زندگینامه یا دایرهالمعارف از زندگی عارفان تا زمان عطار است. دیگر كتابهای عطار به نظم هستند كه عارفانهترین آنها دردنیای ادب عرفانی، منطقالطیر است. فلسفهی این كتاب كه یك اندیشه ایران باستان است، به بازگشت انسانها به درون برای یافتن خداوند، به جای آسمانهای چندطبقه نگاه میكند. دیگر كتابهای عطار از یك ویژگی عمده بهرهمند هستند و آن ساختار داستانگونهی این نوشتارهاست. در این كتابها دستهای حكایت یا داستان در قالب نوشتارهایی، درونمایههای اندیشه عطار را میشناسانند.
برای نمونه «الهینامهظ دارای ٢٨٢ حكایت است كه به گفتگو(مناظره) پدری با پسرانش بر سر خواستههای آنان میپردازد. از دیگر ویژگیهای این داستانها، روش داستان در داستان است كه ما یان روش را گاه در مثنوی مولانا میبینیم.
عطار دیوانی نیز دارد كه دربرگیرندهی ٣٠ چكامه(قصیده) و غزلهایی با درونمایههای عشق، عرفان و قلندری است. از غربیانی كه دربارهی عطار پژوهش كردهاند میتوان به «هلموت ریتر» اشاره كرد. در پی بهتراست كمی به واشكافی برخی از سرودههای عطار بپردازیم.
عطار در مصیبتنامه میگوید:
كودكی با خویش تنها ساختی جوز با خود جمله تنها ساختی
آن یكی پرسید از وی كی غلام از چه تنها جوز میبازی مدام
گفت میری دوست میدارم بسی تا همین من میر باشم نه كسی
در این سروده به خوبی اندیشه و روحیهی زندگی گروهی ویژهی ایرانیان، به چشم میخورد.عطار به یاری این سروده به گریزندگان از دینهای گوناگون این تلنگر را میزند كه پاكی و پیروزمندی راستین در میان گروه به دست میآید.
در تذكرهالاولیا آمده:« علامت آن كه حق او را دوست دارد آن است كه سه خصلت بدو دهد: سخاوتی چون سخاوت دریا و شفقتی چون شفقت آفتاب و تواضعی چون توضع زمین.»
بخشش خورشید و فروتنی زمین(سپندارمزد)همه، دیدگاههایی بر پایهی پدیدههای طبیعی است كه آن هم از ویژگیهای ایرانیان و عرفان ایرانیاست.
عطار در اسرارنامه به اندیشهی یگانگی وجود، حصرگرایی دینی(اكسلكوزویسم) یا یگانگی مسیر خوشبختی اشاره میكند:
یكی دیوانهای اِستاد در كوی جهانی خلق میرفتند هر سوی
فغان برداشت آن دیوانه ناگاه كه از یك سوی باید رفت و یك راه
به هر سویی چرا باید دویدن به صد سو هیچ نتوانی رسیدن
تویی با یك دل ای مسكین و صد یار به یك دل چون توانی كرد صد كار
چو در یك دل بُوَد صدگونه كارت تو صد دل باش اندر عشق یارت
پند و اندرز نیز در سرودههای عطار به چشم میآید. او در اسرارنامه میگوید:
كسی را امتحان ناكرده صدبار مگردانش بر خود صاحباسرار
مگردان هیچ احمق را گرامی كه احمق درغلط افتد به خامی
مگو هرگز به پیش ابلهان راز مده هرگز جواب احمقان باز
نخست اندیشه كن آنگه سخن گو بسی پرسیدن و گفتن مكن خو
سخن كم گوی چون گویی نكو گوی نه نیك و بد چنان آید فرو گوی
و در پاین داستانی ناب از فریدالدین عطار نیشابوری را میآوریم:
گفت اندر پیش افلاطون كسی كان فلانی حمد میگفتت بسی
در هنر بستود بسیاری ترا تا فلك بنهاد مقداری ترا
زان سخن بگریست افلاطون به درد روی آورد از سر دردی به درد
گفت میگریم كه در دل مشكلیست تا چه كردم كه پسند جاهلیست
هرچه باشد مرد نادان را پسند مرد دانا را بُوَد آن تختهبند
میندانم تا پسند او چه بود تا از آن توبه كنم در حال زود
یک پاسخ
با سپاس فراوان از مطالب شما.