چکیده:
در تمام ایران، آیینهایی از گذشته به یادگار مانده است که برخی از آنها در فرهنگ عامه مردم با اجرای مراسم خاصی ظهور مییابند. از جمله مراسم «چَک و دوله» که مراسمی در جهت بزرگداشت باران و آب بوده و هنگامه برگزاری آن دهم تیر ماه خورشیدی برابر با جشن تیرگان میباشد. این جشن در روایتهای گوناگون به عنوان بزرگترین روز سال بوده و دارای ریشههای اُسطورهایست. این جشن برابر با میانهی جشن آفرینش زرتشتیان/ گهنبار میدیوشهمگاه (آفرینش آب) برگزار می-شود. تیرگان، یکی از بزرگترین جشنهای ایران باستان است و آن را مربوط به زمان حکومت منوچهر پیشدادی میدانند. افراسیاب تورانی بر منوچهر در طبرستان پیروزی یافت و تعیین مرز را بر عهده تیری که از کمان آرش رها شد، گذاردند. روایت دیگر آن را به زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز پس از هفت سال خشکسالی منصوب میدارد. مراسم چک و دوله علاوه بر جشن تیرگان در بلندترین شب سال، شب چله/ یلدا نیز اجرا میشود. اشتراک یک مراسم، بنام «چَک و دوله» در بزرگترین شب و روز سال، دارای اهمیت است و در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد. این نوشتار تلاش بر آن دارد تا این دو جشن و انجام یک مراسم بخصوص در آن را با توجه به تقویم عصر ساسانی و اتفاقاتی که پس از آن در محاسبات تقویمی رخ داده است، مورد بررسی قرار دهد و دلیل ماندگاری شب چله/ یلدا را در تمام ایران و فراموش شدن جشن تیرگان را مشخص سازد. در صورتی که هر دو، نزد ایرانیان دارای اهمیت بوده و در شمار جشنهای ملی هستند. لذا، فصل مشترک این دو آیین کهن ایرانی، «چَک و دوله»، دارای اهمیت بسزایی است.
پیشگفتار:
یکی از ویژگیهای مهم تقویم ساسانی وجود تعداد پرشمار جشنها و آیینها است. اشاراتی جسته و گریخته به جشنها و آیینهای دوره ساسانی را میتوان در منابع همزمان یونانی و لاتین، ارمنی، سریانی، چینی و تلمود یافت. پارهای از تحولات کهن ایرانی در سدههای میانه را نیز میتوان در لابهلای متون زرتشتی، متون ادب فارسی و عربی، فرهنگ کهن فارسی، بخشهای مرتبط با تقویم و تاریخ زیجهای دورهی اسلامی، تاریخ عمومی و محلی و گزارش سیاحان بیگانه جستجو کرد. سال تقویم رایج دورهی ساسانی سیار بود و نسبت به فصول چهارگانه در هر چهار سال تقریباً یک روز جابهجا میشد. سالِ این تقویم دوازده ماه و سی روزه داشت به علاوهی پنجه (365 روز بیکم و کاست)، به سبب محاسبه نکردن کسر مازاد سال، نسبت به سال استوایی، پنج ساعت، 48 دقیقه و 46 ثانیه (2242/0 روز) کوتاهتر بود. شماری از جشنهای باستانی ایران در ماههای اسمی ثابت بودند و با جابهجایی ماهها در فصول سال برگزار میشدند. مناسبتهای فصلی محتمل نیز به سبب درک نادرست تقویم ساسانی و ساز و کارهای آن تقریباً ناشناخته ماندهاند. در سدههای میانهی تاریخ ایران موقعیتهای مرتبط با فصول چهارگانه، خصوصاً انقلابین، به خوبی شناخته شده بودند. در نواحیای همچون اصفهان در موعد انقلاب تابستانی جشن آبریزگان یا آبپاشان برگزار میشد و در نواحی گوناگون ایران-زمین انقلاب زمستانی را با نام چلهی زمستان گرامی میداشتند و برای آن رسوم مخصوصی داشتند. هر دو مناسبت فصلی و رسوم مرتبط با آن، نشانههای آشکاری از ریشههای کهن دارند. بررسی دقیق تقویم توصیفشده در آثار ابوریحان بیرونی صورتهای کهن این دو جشن را نشان میدهد. جشن تیرگان، که به روایتی بلندترین روز سال است و شب یلدا، که بلندترین شب سال است. در برگزاری این دو جشن، یک مراسم و با یک عنوان صورت میپذیرد. (بیرونی، 1352، 264) این مراسم که در هنگامهی جشن تیرگان توسط زرتشتیان ایران، به اسم «چَک و دوله» شهرت دارد، صورت میپذیرد. امروز در برگزاری شب چله؛ که در اقصی نقاط ایران برگزار میشود، مراسم «چَک و دوله» تخفیف یافته و تنها به تفألی بر حافظ بسنده میشود. این رسم، در گذشته بدین صورت بوده است که یک دختر و یک پسر نابالغ را در کنار هم مینشاندند و به هر کدام یک کوزه (دوله/ دولچه) میدادند. در یکی فالهای حافظ، به صورت تک بیت قرار داشت و در دیگر قدری آب که از شب پیش بر زیر درخت سرو کهنسالی نهاده شده و هر کس مراد و آرزویی میداشته، شیء ای که مالکیت آن را بر عهده داشته در کوزهی آب میانداخته است. پسر و دختر همزمان با هم دست در کوزهی خود فرو برده و هر یک فال و یک شیء را بیرون میآوردند. شیء را به حضار نشان داده و صاحب آن را شناسایی کرده و فال مربوط به او را تقدیمش میکردند. این فال، جواب آرزو یا درخواست قلبی آن فرد بوده است. البته در برخی از نقاط ایران، همچنان مراسم شب یلدا را با همان قالب «چَک و دوله» برگزار مینمایند که به ماندگاری فرهنگ ایرانیان اشاره دارد و بدان پرداخته خواهد شد.
نامگذاری یلدا:
یلدا کلمه است سریانی به معنای میلاد، ابوریحان آن را شب زادن ترجمه کرده است. یلدا با نوئل اروپایی که در بیست و پنجم دسامبر برگزار میشود نزدیک است و با توجه به تقویم زرتشتیان، اولین روز از تقویم مسیحی مصادف با روز سروش بوده که در واقع پس از روز مهر قرار دارد. یعنی روزی که متعلق به ایزد مهر/ میترا ایرانیست. ایرانیان شب چله را به ایزد مهر «میترا» پیوند زدند. در تحولات تاریخی و آیینی گاه مهر با خورشید مشابه و یکسان تلقی میشد و گاه سیما و هیبت انسانگونه پیدا کرده است. بنابراین نوئل اروپایی همان شب یلدا یا شب چله ایرانیست. (شعبانیاصل، 1386: 90 و 91) جشن تولد تعمید مسیح (ع) ششم ژانویه برگزار میشود. البته برخی از فرقههای مسیحیت یلدا را به شب آغاز انقلاب شتوی که فردایش آفتاب از برج قوس به برج جدی تحویل میگردد، تعبیر کرده و نزد ایرانیان نحس شمرده میشده است. زیرا علاوه بر سرمای سخت زمستانی در این شب حمله اهریمن تاریکی ادامه مییافت و برای رفع نحوست آن، ایرانیان تا برآمدن خورشید به دور آتش شادی میکردند. (پناهی سمنانی، 1379: 247) البته تجمع ایرانیان به دور آتش، رسمی کهن است که در شب جشن سده برای بزرگداشت آتش نیز اتفاق میاُفتد. جشن سده نیز در پایان روز مهر در ماه بهمن (مشابه با پایان روز مهر از ماه دی و آغاز سال میلادی) صورت میپذیرد. این روز را زایش آتش نام نهادند و شاهنامه آن را به روزگار هوشنگ اُسطورهای منصوب میدارد. یکی از دلایل روشن کردن آتش، وجود جشنهای آتش در ایران بوده است. ژرفای این شکوه و بزرگداشت به حدی بوده است که تا زمان حال هم، حتی در میان مسلمانان بقایای آثار آن را در دود کردن اسپند و بخورات متبرکه و یاد کردن نام خدا و درود فرستادن به پیغمبر در هنگام افروختن چراغ مشاهده کرد. افروختن چراغ یا شمع از مظاهر تقدس و حرمت دادن به آتش است که در ذهن بشر تداوم یافته است. (پناهی سمنانی، 1379: 239)
اهمیت ایزد مهر در جشن سده، شب یلدا و آغاز سال مسیحی مشخص است. در فرهنگ مردم، یلدا با نامهای گوناگونی آمده است، از جمله که در کاشمر اول دی ماه را «شوچله بزرگ» میگویند. (شعبانیاصل، 1386: 80 تا 91)
شب چله:
آخرین شب آذر ماه که فردای آن شروع زمستان یا بر اساس تقویم زمستانی شروع چله بزرگ است، در ایران جشن گرفته میشود. این شب طولانیترین شب سال است و پس از آن روز رو به بلندی و شب رو به کوتاهی میرود و در این شب، روشنایی بر تاریکی پیروز میشود. (جعفری قنواتی، 1397 :70) ارتباط این جشن را با خورشید از نوشتههای ابوریحان بیرونی میتوان یافت. بیرونی درباره دی ماه مینویسد: «آن را خور ماه نیز گویند. نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای تعالی که هرمزد است، نامیده شده.» (آثارالباقیه، ص 295) گردیزی نیز اشارات کرده است: «اندرین روز جشن خُره روز بود و این ماه دی به نزدیک مغان ماه خدای است. اول روز او را هم به نام او خوانند و این روز را سخت مبارک دارند.» (زینالاخبار، ص 245)
مقدمات شب یلدا:
همه جشنها مقدماتی دارند از جمله شب یلدا در قوچان. در این شهر، دو شب مانده به یلدا، تمام اهل آبادی هر چه فرش و لحاف کثیف دارند در آب کال میریزند و تمیز میشویند. به این امید که عمو چله در این شب به عنوان مهمان به خانه آنان بیاید. اهالی سنندج نیز سه ماه قبل از شب چله، به فکر خوراکی شب چله میاُفتند. آنان نوعی انگور به نام فهرخی که در محل به آن ثانگو میگویند، در اتاقی خنک از سقف میآویزند تا در شب چله تناول کنند. (سلیمی، 1381، 47) در گوگد نیز از نوعی انگور بیدانه بنام هلالی/ انگور ترشی بهرهمند میشوند. نمونهی دیگر از استفادهی انگور در شب یلدا، قریهی اوغاز باجگیران است. (شعبانیاصل، 1386: 93) در همدان شب چله، انار میخورند و اصولاً یکی از رسوم شب یلدا به جز هندوانه و آجیل، تناول انار و انگور است. (شعبانیاصل، 1386: 94) در مراسم چله زری که در آبادی دره میانه سفلی ملایر در شب چله برگزار میشود نیز، پدر چله زری اناری به دست او میدهد. چله زری انار را دانه میکند و ضمن آنکه چند دانه انار را خود میخورد، بقیه را به دیگران میدهد. (جعفری قنواتی، 1397 :73)
انار:
انار، در اساطیر یونان، مظهر باروری و فرآوانی است و آفرودیت، الههی عشق و شهوت به دست خود درخت انار را در جزیره قبرس کاشت. انار را بیدارکنندهی غریزهی جنسی و موجب آبستنی دانستهاند. بنابراین ربط آن با الههی باروری روشن است. (یاحقی، 1386: 165)
وصف انار، در متون پهلوی و از جمله بُندهش، چند بار آمده و در فرگرد 27 از میوههای خوب قلمداد شده است. پردانگی انار، نمایندهی برکت و باروری و نمادی است از باروری ناهید. (یاحقی، 1386: 166) شکلهای امروزین، نماد انار با توجه به جنبهی باروری الههی آناهیتا، در فرهنگ ایران و فرهنگهای مشابه، نمودهایی دارد از جمله در فرهنگ مردم جنوب خراسان. در این خطه، انار که یکی از مهمترین محصولات محّلی است، میوهی بهشتی تلقی میشود. از این رو وقتی کسی انار میخورد، میکوشد حتی یک دانه از آن بر زمین نیفتد، چرا که معتقدند تنها یک دانهی آن متعلق به بهشت و خوردن آن موجب سعادت است و از کجا که همین یک دانه، آن دانهی بهشتی نباشد. به عنوان رمز باروری هم از آن استفاده میشود، به این معنی که در اوایل پاییز، در فصل رها کردن بزهای نر (تکّهها) در میان بزهای ماده برای جفتگیری، بر سر شاخهای هر یک از بزهای نر ابتدا یک انار میزنند و یک دختربچه را سوار یک بز نر میکنند تا چند دور بگردد و بعد از آن پس از مدتها جدایی ماده، به میان بزها برود. به باور مردم جنوب خراسان با این همهی بزها آبستن میشوند و بزغالهی ماده هم میزایند و در نتیجه برکت گلّه و زاد و ولد آنها بیشتر میشود. (یاحقی، 1386: 168) و طبق یک سنت ترکی، انار را به خاطر دانههای متعددش نماد باروری میدانند و در شب عروسی، عروس اناری بر زمین میاندازد تا بترکد و دانههایش روی زمین پخش شود. تعداد دانههای پخش شده نمایانگر این است که او چند فرزند خواهد آورد. (وارنر، 1386: 228)
انگور:
یونانیان به خدای شراب خود «باغوس» میگفتند و در زبان ارمنی این واژه تبدیل به باکوس گردیده و در حال حاضر در زبان روسی «بوگء» یا «بغ» به معنی خداوند است. (اکبری، 1384: 43) مری بویس معتقد است که لفظ «بانو» یا «بغ» مشخصاً عنوانی بینالنهرینی برای خطاب به الهه است که این لفظ را برای ایشتر/ ناهید نیرومند ملقب به «بانو» به کار میبردند. (ثمودی، 1387: 37 و 36) در دورهی پارتی و شاید حتی پیش از آن نیز، اردویسوراناهید را در سرتاسر این سرزمین در عبادتگاههای طبیعی بسیاری نیایش میکردند که در کنار دریاچهها یا چشمهسارهای جاری از کوهسار پدید آمده بودند. یکی از آنها (که با توجه به قداست زیاد آن احتمالاً قدیمی است) در نزدیکی شهر ری بر فراز کوهی قرار داشت و چشمهای در پای آن روان بود. این نیایشگاه وقف آناهید «بانوی سرزمین» (شهربانو) شده بود، و نیایش در آن از چنان اهمیتی برخوردار بود که پس از پیروزی اعراب، وقف «بیبی شهربانو» شد که گفته میشود دختر آخرین پادشاه ساسانی و بیوهی امام حسین است. از این رو تا به امروز مسلمانان در آنجا قربانی و نذر و نیاز میکنند. (Boyce, 1967: PP.30-44) با توجه به اینکه در متون دورهی اسلامی لقب ناهید «بغدخت» یا «بیدخت» است؛ به معنی «دختر خدا» یا «دختر خدایان» است و «بی» معادل «بغ» در پارسی قدیم است. (ثمودی، 1387: 11) بیرونی، بت «لات» را به اسم زحل و «عزّی» را به اسم زهره یا ناهید ذکر کرده و پرسش آنان را به صابئین نسبت داده است. (بیرونی، 1352: 265) تا این اواخر، یعنی به روزگار ما نیز آبپرستان با نام صابیان/ صبه/ صابئین در خوزستان و در کنار رودخانهی کارون میزیند و هنوز هم گروهی اندک با آیینهای سنتی مرموز و کهنهی خود در بعضی نقاط اطراف کارون زندگی میکنند. (اقتداری، 1365: 40) به نظر باستانی پاریزی نیز، بیشتر بناهایی که به نامهای قلعهی دختر، کُتَل دختر و پل دختر معروف و در سر تا سر ایران پراکندهاند میتوانند بازماندهی معابد ناهید باشند. شاید بتوان بناهایی را هم که خاتون جزیی از نام آنها را تشکیل میدهد، مانند خاتون آباد، مشک خاتون، پل خاتون و خاتون بارگاه، بر این حلقه افزود. تغییر نام دختر به «خاتون» به نظر میرسد بعد از دورهی تسلط ترکان بر ایران صورت گرفته باشد. (باستانی پاریزی، 1357: 150)
بغدخت به جای الهه برگزیده شده است که مرکب است از «بغ» به معنی خدا، پروردگار، ایزد و «دخت» به معنی دختر و بر روی هم به معنی دختر خدا یا خدا دختر (ایزد مؤنث) است. این نام از روزگاران قدیم لقب آناهیتا و ستارهی ناهید (زهره) بوده است. نام بغدخت بعدها در زبان پارسی با تحول «غ» به «ی» به صورت بیدخت با یاء مجهول درآمده است. (فرهوشی،1374: 165) بغ آناهیتا، در حجاریهای طاقبستان، در مقام دختر خدا حاضر میشود؛ وی با یک دست، کوزهای را خم کرده که آب از آن جاری است. به احتمال زیاد، در زمان ساسانیان نماز و دعاهای مخصوصی برای آناهید تدوین شده بود؛ گرچه در نیایشهای همگانی امشاسپندان بزرگی چون خرداد و امرداد، در کنار آناهیتا مورد نیایش قرار میگرفتند. (بویس، 1381: 727) وارنر معتقد است که: آناهیتا- ایزدبانویی باستانی- همراه با یک زوج به نام هئوروتات و امرتات (برکت با تندرستی، جاودانگی) یا به عبارتی، هاروت و ماروت اسلامی است . (وارنر، 1386: 255) در روایت هست که وقتی عزا و عزایا (هاروت و ماروت/ خرداد و امرداد امشاسپند)، دو فرشتهی خدا، برای حُکم کردن به زمین آمدند، زنی از فرزندان نوح، به نام زهره که در فارسی «بیدخت» و در عبری «آناهید» گفته میشود، پیش ایشان از شوهر خود شکایت کرد. آنها بر وی فتنه شدند و او را از شویش جدا کردند و شوهر را بکشتند و به خواهش او در خفا خَمر/ نوشابهی مسکر از شراب (معین، 1383: 470) خوردند و او نام مهینِ خدای را از ایشان آموخت و خود به آسمان رفت و ایشان را فرو گذاشت. برخی گویند خداوند او را به صورت ستارهای مسخ کرد. (یاحقی، 1386: 432-433)
البته اصل این قصه بابلی است و در متن سومریها و اکدیها نیز آمده است. بنابراین، داستان اصل ایرانی دارد و به طور قطع رودخانههای «هرت» و «مرت»، دستیاران خدای تاکستانها که بادها را مجبور میسازند، باران را فراهم کنند و بر کوه بلند اغریطاغ (آرارات، مذکور در فولکور ارامنه) ببارند، اشاره به همان خرداد و امرداد است. زیرا فولکور ارمنه از اساطیر ایرانی متأثر است. (یاحقی، 1386: 864) این واژه در نام بسیاری از شهرها و پرستشگاههای کهن ارمنستان یافت می-شود. از این رو اگر امروز در شمار زیادی از بناها و بقعههای ایران نامی از خداوند آبها و چشمهسارها وجود دارد؛ باید آن را نشانهی جایگاه والای ایزدبانوی اساطیری در باورهای مردم این مرز و بوم دانست. (ثمودی، 1387: 11)
ارتباط بغ آناهیتا با واژهی باکوس/ باغوس یونانی و سپس همراهی دو امشاسپند هئوروتات و امرتات/ خرداد و امرداد، با وی در زیرساخت فرهنگی کشور ارمنستان در جهت آبیاری تاکستانها، ارتباط این ایزدبانو را با انگور مشخص میسازد.
ارتباط میان آب و میوههای انار و انگور مورد استفاده در شب چله، موضوعیست که به عنوان عنصر خاص آبریزگان یا جشن تیرگان مطرح است و آن اهمیت آب میباشد. آب و به تبع آن ایزدبانوی ناهید که ردپای خود را در مراسم چک و دولهی جشن تیرگان، میوهی انار و انگور شب یلدا بر جای گذاشته است، به عنوان عنصر مشترک میان انقلاب زمستانی و تابستانی اهمیت بسزایی دارد. علاوه بر آن رسم قوچانیها در ارتباط با آب کال نیز تأکیدی بر اهمیت آب در شب چله دارد. این ارتباط دو طرفه است، چرا که اشتراک اجرای یک مراسم (هر چند با نامهای متفاوت/ چک و دوله) در یلدا و تیرگان نیز اشاره به اهمیت ایزدبانوی ناهید دارد.
البته در تقویم ساسانی و به نقل قول از ابوریحان بیرونی میتوان آغاز فصول چهارگانه را به این موضوع مرتبط یافت. وی به این مطلب اشاره دارد که در دورهی ساسانیان، ایرانیان سالهای خود را کبیسه میکردند و از این روی فصول چهارگانه را با ماههای آغازین میشناختند. بدین ترتیب، فصول اینگونه بودند: فروردین ماه: آغاز تابستان، تیر ماه: آغاز پاییز، مهر ماه: آغاز زمستان و دی ماه: آغاز بهار بوده است. (بیرونی، 1352، 47) از این روی، ادعای دمشقی در اینکه در روز تیرگان ارواح مردگان باز میگردند و ایرانیان در این روز خوردنی و آشامیدنی برای مردگان فراهم میکردند، (دمشقی، 1866، 279) ناشی از خلط جشن تیرگان با جشن فروردینگان است. چرا که تیر از ماههای گرم و در واقع آغاز تابستان است، اما از طرف دیگر در تقویم ساسانی فروردین را آغاز تابستان گرفته بودند. پس جشن فروردینگان که جشن مردگان است با جشن تیرگان اشتباه گرفته شده است. به همین منوال، جشن آذرگان که در تقویم آغاز بهار در نظر گرفته شده اما در واقع آغاز پاییز است. وجه اشتراک این خطاهای تقویمی فروردین به عنوان آغاز تابستان تقویمی و تیر به عنوان آغاز تابستان حقیقیست. این اتفاق در دی ماه نیز تکرار میشود. دی ماه در تقویم ساسانیان به عنوان آغاز بهار است، حال آنکه به راستی فروردین، آغاز بهار میباشد. وجه مشترک این خطا میان جشن تیرگان و شب یلدا/ آذر جشن؛ التقاط با جشن فروردین و آغاز بهار است.
آغاز فروردین |
به صورت حقیقی |
آغاز بهار |
|
در تقویم ساسانی |
آغاز تابستان |
وجوه اشتراک |
|
آغاز تیر |
به صورت حقیقی |
آغاز تابستان |
|
در تقویم ساسانی |
آغاز پاییز |
آغاز فروردین |
در تقویم ساسانی |
آغاز تابستان |
|
به صورت حقیقی |
آغاز بهار |
وجوه اشتراک |
|
آغاز دی |
در تقویم ساسانی |
آغاز بهار |
|
به صورت حقیقی |
آغاز زمستان |
لذا وجود اشتراکات میان جشن تیرگان با جشن آذرگان/ شب یلدا نیز ممکن است به جهت تقویم عصر ساسانی و اشتراکاتی که هم در جشن تیرگان و هم در شب یلدا با آغاز بهار و آغاز فروردین وجود دارد باشد.
تفأل شب یلدا:
در فال چله که همان «فال مُهره» است؛ روی ظرف آب پارچهای میاندازند و هر کسی یک دانه مُهره در آب میاندازد و دخترکی از زیر پارچه، دستش را توی ظرف آب میبرد، یک مُهره از آب درمیآورد و در مشت خود نگاه میدارد و سپس یک ترانه محلی میخوانند. بعد از اتمام ترانه، دخترک دستش را باز میکند و مهره را به همه نشان میدهد. ترانهای که خوانده شده است، جواب نیت صاحب مهره است. مطابق نیت خودش آن را تعبیر و تفسیر میکند. (انجوی شیرازی، ج 2، 1379: 69)
در گذشته، اجاق شب چله را «تعبیرخانه» نام نهاده بودند. در آنجا ده نفر ریش سفید جمع شده و یک عدد آفتابه مسی یا به قول خودشان «قره آفتابه مسی» در وسط مجلس میگذاشتند. دختران دمبخت با کنجکاوی روی پشتبام ازدحام میکنند و هر کدام یک چیزی به پایین میاندازند، آن را داخل آفتابه انداخته و بعد از تفأل زدن به دیوان حافظ، شیء را از آفتابه بیرون آورده و اسم آن چیزی را که از آفتابه به سر بیرون آورده بلند میخوانند و صاحب آن از «درجی » (سوراخی که وسط طاق گنبدی خانههای روستایی است) بام میشنود و این عمل تکرار میشود. (انجوی شیرازی، ج 1، 1379: 48)
در مراسمی که انجوی شیرازی از آن یاد میکند میتوان به آن عنوان «چَک و دوله» ی آغاز زمستان داد. در جشن تیرگان نیز همین مراسم اجرا میگردد که تا هماکنون نیز توسط زرتشتیان ایران و با همین کیفیت به حیات خود ادامه داده و اجرا میشود. نمونههای دیگری از چک و دوله که از جشن تیرگان نمونهبرداری شده است در میان عامه مردم نیز رواج دارد. مثلاً مراسمی به نام «آب تیر ماهی» که در اول تیر ماه هر سال در کاریزات یزد برگزار میشود. در این مراسم همانند جشن تیرگان، به آب بازی میپردازند و یکدیگر را خیس میکنند. (روحالامینی، 1376، 46) (البته پس از این مراسم «فال کوزه» انجام میشود. دقیقاً «فال کوزه» و «فال مُهره» و «قره آفتابه مسی» همان مراسم «چَک و دوله» در جشن تیرگان است.
جشن تیرگان:
در میان داستانهایی که دربارهی منشاء تیرگان روایت شده، ارتباط دادن تیرگان با داستان تیر انداختن آرش کمانگیر احتمالاً تحولی متأخر است. شهمردان رازی گوید: «تیرگان: تیر ماه و تیر روز بود و گویند که آن روزست که آرش تیر بینداخت از کوههای طبرستان تا سوی طخارستان چون قسمت پادشاهی همی کردند ولکن اصلی ندارد، چه عوام چون تیر روز شنیدند؛ اعتقاد کردند که از بهر تیر انداختن نام برو نهادند.» (رازی، 1382، 44) جشن تیرگان برابر است با جشن انقلاب تابستانی و نام دیگر آن، آبریزگان است. مراسم شب چله نیز ادامهی آذر جشن باستانیست و جشن انقلاب زمستانی. پارهای رسوم محلی مربوط به این شب خصلت-های کهن فصلی مرتبط به خود را حفظ کردهاند. در سدههای میانه تاریخ ایران، موقعیتهای مرتبط با فصول چهارگانه، خصوصاً انقلابین، به خوبی شناخته شده بودند. بیرونی، بارش باران پس از خشکسالی هفت ساله دوره پیروز (459-484 م) را عامل پیدایش رسم آبریزگان بیان میکند و اگرچه آبریزگان منشاء کهنتری دارد، اما این داستان انگیزهی اصلی برگزاری آبریزگان را مشخص میسازد. برگزاری دو جشن آبریزگان و آذر جشن در آغاز (به طور تقریبی) دو فصل تابستان و زمستان، توضیح مناسبی برای دلیل نامگذاری تیر و آذر به دست میدهد. انگیزه نامگذاری تیر ماه که از روزگار کهن با ایزد تیشتر/ تیر (شعرای یمانی)، ستارهی بارانخواهی در اوستا، خویشاوندی دارد؛ قابل توجیه است. وجود آیینی مرتبط با آغاز فصل زمستان در بزرگداشت آذر یا آتش خانگی نیز در جشن آذر یا شب یلدا توجیه پذیر است. از این روی اهمیت آب، در جشن تیرگان به نیت بارانخواهی و در شب یلدا به جهت آغاز بارش باران باعث به وجود آمدن نمادهای گیاهی یکسان (انار و انگور) و مراسم یکسان (چک و دوله) شده است.
به هر روی میتوان گفت که چون در ایران باستان مهر و ناهید همواره ملازم یکدیگرند و نمونههایی از آن را میتوان در ادبیات دینی زرتشتیان و آثار هنری برجای مانده یافت. لذا، در مراسم جشنهای مربوط به مهر (شب یلدا) و ناهید (تیرگان/ آبریزگان) عناصر مشترک قابل پیگیریست.
ارتباط مهر و ناهید:
پس از رواج آیین زرتشت، آیین بومی- ایرانی میتراییسم با باورهای زرتشتی آمیخته شد. هر چند زرتشت از خدایان ایرانی نام نمیبرد، لیکن پس از او، ایزد مهر (میترا؛ خدای مذهب مهرپرستی) همراه با ایزدبانوی آناهیتا (ناهید) در دین زرتشت پذیرفته میشود و عناصر و نمادهای آیین مهری در دین زرتشتی تداوم و معنا مییابد. در مهریشت اوستایی، زیبایی مهر توصیف میشود و ظهور مهر قبل از خورشید و همراهی او با خورشید دلیلی برای یکی انگاشتن مهر و خورشید میگردد. (بختورتاش، 1351: 40)
به دلیل ورود ایزد مهر و ایزدبانوی ناهید در دین زرتشتی و با توجه به اینکه در این دین، خورشید پایه (جایگاه ایزد مهر)، والاترین مرحله از زندگی انسان درستکار و بهشتی روان را تشکیل میدهد و از سوی دیگر جایگاه ونوس یا زهره (نماد ایزدبانوی ناهید)، در آسمان سوم است، لذا ارتباط مهر و ناهید را مورد سنجش قرار میدهیم.
ویل دورانت درباره بزرگترین خدایان در دین پیش از زرتشتی مینویسد: میترا خداوند خورشید و آناهیتا الههی زمین و حاصلخیزی است. (ثمودی، 1387: 32 و 33) آناهیتا، چشم مهر است و در اوستا نیز میترا به عنوان چشم اهورامزدا یاد میشود. (اخویان، 1391: 32)
با خوانش آبان یشت درمییابیم که آب و روشنایی از یک منبع و سرچشمه هستند. (آبانیشت، بند 90) اهورامزدا در کُرهی خورشید مقام ناهید را برقرار نموده و از آنجاست که اردیسورآناهیتا بر اثر استغاثهی پارسایان و پرهیزکاران از فلک ستارگان به سوی نشیب میشتابد. اردیسورناهید یک رود مینوی و آسمانی است که راه جریانش از بالای کرهی خورشید است و نه در روی زمین. بنا بر بند 91 یشتها، ستایش و نیایش ناهید نیز فقط باید در هنگام حضور خورشید و در روشنایی باشد که این خود نشاندهندهی ارتباط معنوی بین آب و روشنایی میباشد. به عبارت دیگر، تا هنگامی که نور آفتاب هست، این نیایش ارزش دارد. (قلعهخانی، پاییز 1382: 173)
تندیسکهایی از ناهید هست که فرزندش مهر را روی زانو نگاه داشته و در حال شیر دادن به اوست. (ثمودی، 1387: 66) بر این اساس، مهر یکی از سوشیانسهای دین زرتشتی است و ولادت وی چنین است: «مهر سوشیانس از مادرش ناهید در میان یک تیره سکایی ایرانی در شرق ایران زاییده شد.» (مقدم، 1388: 59) بنابراین ارتباط مستحکم مهر و ناهید، راه را بر ایجاد شباهتهای موجود در مراسم شب یلدا و جشن تیرگان هموارتر میسازد؛ که یکی از آنها «چک و دوله» است. از طرف دیگر مواردی که در تقویم عصر ساسانی رخ داده، باعث همسانپنداری این دو جشن با یکدیگر گشته و مناسباتی نسبتاً یکسان را سببساز شده است.
نتیجهگیری:
در دو جشن بزرگ و ملی ایران، شب یلدا و جشن تیرگان که با نامهای آذرجشن و آبریزگان نیز شهرت دارند، اشتراکاتی قابل ملاحظهای دیده میشود. یکی از مهمترین آنها، مرسومات وابسته به این دو جشن بزرگ است. «چَک و دوله»، «فال کوزه»، «فال مٌهره» و «قره آفتابه مسی» عناوین مختلف از یک رسمند که در نقاط مختلف ایران، به صورت مشترک در هر دو جشن اجرا میشوند. البته واژهی «دوله» در اصل از گویش دری زرتشتیان گرفته شده است که در ترجمه فارسی، معادل کوزه میباشد. البته همچنان واژه دوله در فرهنگهای فارسی کاربرد دارد منتهی در معانی پیاله، ساغر و امثالهم. ارتباط چک و دوله در عنوان فال کوزه مشهود است که به دلیل تعابیر و معنای دوله در فارسی امروز، گاهی با آفتابه مسی جایگزین شده است. واژهی چَک نیز همان چکامه است که تخفیف یافته و بخش اول آن استعمال میشود. گاهی وجه تسمیه آن را چکه آب یا قطرات آب و یا آبی که در درون کوزه است مرتبط دانستهاند. البته وجه چکامه آن با فال همسانی بیشتری دارد. گرچه در این پژوهش ارتباط ایزدبانوی ناهید و مهر مشخص گردید و رسومی چون آب کال و تناول میوههای انار و انگور در شب یلدا به نشان ایزدبانوی آناهیتا، توجیه مناسبی در جهت انجام رسم «چک و دوله» میباشد و ارتباط چک با چکه آب است. در مروری که بر تقویم عصر ساسانی رفت، این نظریه قوت میگیرد که ممکن است به جهت خطای تقویمی، خلط برخی از آیینها و جشنها صورت گرفته باشد و البته در التقاط جشن تیرگان و شب یلدا، نیز محتمل است. به هر روی، وجود عناصر و آیینهای مشترک و امتدادشان تا به امروز وجه مهمی از غرور و فرهنگ ملی ایرانیان را نشان میدهد و پایههای صلح و دوستی را در فرهنگ ایرانیان استحکام میبخشد.
* آزاده پشوتنیزاده، دانشآموختهی دکترای پژوهش هنر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در گروه هنرهای سنتی.
-دارای مقالههای علمی و پژوهشی
-مدرس دانشگاه و راهنمای رسالههای دانشگاهی
-پژوهشگر محتوایی فیلمهای مستندی چون دستهای هگمتانه و سری برنامههای صنایع دستی ایران با عنوان دست آفریدههای 1 و 2
-داور نشریههای علمی پژوهشی در حوزه هنراستادیار پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، گروه هنرهای سنتی
منابع و مآخذ:
1. قرآن مجید، مترجم: محمد مهدی فولادوند، تهران: دارالقرآنالکریم.
2. اوستا/ یشتها: آبان یشت، بهرام یشت و رشن یشت؛ (1347)،گزارش ابراهیم پورداوود، تهران: طهوری.
3. خرده اوستا، (1310 شمسی)، تألیف استاد روانشاد پورداوود، چاپ بمبئی.
4. اخویان، مهدی؛ آیتاللهی، حبیبالله؛ (1391)، تحلیل رنگ هالۀ مقدس در نقاشی دیواری بقاع متبرکه ایران، گنجینهی پژوهش، تهران.
5. اقتداری، احمد، (1365)، «نشانههای پرستش تیر و ناهید»، بررسیهای تاریخی، شمارهی 5، سال دهم، صص 13 تا 64.
6. اکبری، تیمور؛ الیکایدهنو، ثریا، (1384)، چلیپای شکست