لوگو امرداد
از سوی گروه تاریخ و باستان‌شناسی خانه اندیشمندان بررسی شد:

روزگار پرفراز و نشیب ساسانیان درشرق ایرانشهر

ساسانیان در شرق ایرانشهر، عنوان نشستی بود که از سوی گروه تاریخ و باستان‌شناسی خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی دوشنبه 13 آبان‌ماه 1398 خورشیدی، با سخنرانی دکتر روزبه زرین‌کوب و میثم لباف‌خانیکی، در تالار حافظ این مجموعه برگزار شد.

دکتر روزبه زرین‌کوب استاد تاریخ دانشگاه تهران در آغاز این نشست عنوان کرد: در آنچه به تاریخ شرق ایران مربوط می‌شود، باید در نظر داشت که از دید تاریخی آگاهی‌های ما محدود است و دیگر آن که این آگاهی‌ها گسسته هستند. یعنی اینکه اگر آگاهی‌های محدود را کنارِ هم بگذاریم به سختی به تصویر یک‌دستی از تاریخ شرق ایران در دوره‌ی ساسانی دست پیدا می‌کنیم. این دشواری بزرگی است. یک بخش این دشواری به داده‌های تاریخی ما برمی‌گردد، و بخشی از آن وابسته است به آن چیزی است که باستان‌شناسان باید پیش‌رو بگذارند. اما به هر حال واقعیت این است که آن تصویر، واقعی نیست. یعنی آنچه به عنوان فهم ما از تاریخ شرق ایرانشهر دریافت می‌شود از راه منابعی به دست آمده است که در گذر سده‌ها و هزاره‌ها دگرگون شده‌اند و شکل بازسازی شده‌ی آن‌ها به دست ما رسیده است. این آگاهی‌ها، محدود و گسسته است، اما به این معنا نیست که برای خود ایرانیان دوره‌ی ساسانی، یا پساساسانی و دوره‌ی نزدیک به ساسانی، هم این فهم، ناقص بوده است. می‌دانیم که از آغاز، مفهوم شرق ایران برای فرهنگ ایرانی اهمیت ویژه‌ای داشته است. نه تنها در دوره‌ی پیشین بلکه در دوره‌ی ساسانی هم این اهمیت ادامه پیدا می‌کند.
زرین‌کوب در ادامه‌ی سخنانش با اشاره به این که بخشی از آگاهی‌ها درباره‌ی شرق ایران از راه متون لاتینی، یعنی رومی-بیزانسی، متن‌های ارمنی، متن‌های گرجی و متن‌های مسیحیان سریانی به دست می‌آید، گفت: البته برای آن‌ها شرق ایران چندان اهمیتی نداشته است. منابع ایرانی هم کم‌شمار هستند و چندان هم منابعِ تاریخ‌نگارانه‌ای نیستند. یعنی اگر قرار باشد که از کتیبه‌های ساسانی استفاده کنیم نمی‌توان تاریخ را به درستی بازسازی کرد. چون آن کتیبه‌ها برای این فراهم نیامده‌اند تا تاریخ را از روی آن‌ها بتوان نوشت. پس ما نیازمند منابع غیر ایرانی هستیم.
به سخن زرین‌کوب، یک دسته از منابع به سده‌های نخستین اسلامی بازمی‌گردند. از دینوری و یعقوبی گرفته تا طبری و ثعالبی و مسعودی و نویسنده‌ی ناشناس مجمل‌التواریخ و کتاب‌های دیگر. به این منابع نمی‌توان غیرایرانی گفت. این نویسندگان، متن‌هایی را در دسترس داشته‌اند که از راه آن‌ها توانسته‌اند گذشته را بازسازی کنند. این که گفتم منابع غیرایرانی نیستند به این دلیل است که از ترجمه‌ی متن‌های کهن دوره‌ی ساسانی استفاده کرده‌اند. یعنی ترجمه‌ی خدای‌نامه‌ها، تاج‌نامه‌ها و گاهنامه‌ها که وجود داشته‌اند. آگاهی‌های تاریخ‌نگاران دوره‌ی اسلامی از این دست کتاب‌ها به‌دست آمده است. حتا اگر روزی بخشی از خدای‌نامه‌ها یا تاج‌نامه‌ها پیدا بشود باز به این معنا نیست که فهم تاریخی ما بدون واسطه شکل می‌گیرد. چون به گمان بسیار تاریخ‌نگاری ساسانی از آغاز ویژگی‌های خاصی داشته که با تاریخ‌نگاری امروزی تفاوت دارد. هر چند جزییاتی در آن‌ها بوده است.
در روزگار اردشیر بابکان شرق ایران اهمیت بسیاری داشت
این استاد دانشگاه سپس افزود: هنگامی که از تاریخ‌نگاری ساسانی در شرق ایران می‌گوییم باید توجه کنیم که این تاریخ‌نگاری درباره‌ی شرق ایران دارای تحول است. این تحول به رویدادهایی بازمی‌گردد که در سده‌ی چهارم میلادی پیش آمده بود. در آغاز دوره‌ی ساسانی و به‌گمانم در روزگار اردشیر بابکان، شرق اهمیت آشکاری دارد. در جریان پیروزی‌های اردشیر در قفقاز و ارمنستان، رویدادهایی پیش می‌آید که ایران و روم تصمیم می‌گیرند که آشتی کنند. اردشیر بابکان پیش از آنکه پیروزی‌هایش در ارمنستان را ادامه بدهد، به سراغ مناطق شرق ایران، از گرگان و هرات و مرو گرفته تا سیستان، می‌رود و این بخش‌ها را در اختیار خود می‌گیرد. نتیجه‌ی آن هم‌چنین است که پادشاهان توران و مکران اعلام تبعیت می‌کنند. چنین به نظر می‌رسد که تا این‌جا اهمیت شرق برای ساسانیان روشن است. اما پس از آن از اهمیت شرق کاسته می‌شود و اردشیر به سوی غرب می‌رود. چون در غرب حریف سرسختی به نام روم و سپس بیزانس دارد. این گرانیگا، از سده‌ی چهارم دوباره به سوی شرق بازمی‌گردد. این، به واکنش سیاسی دولت ساسانی در برابر اتفاقات روم، برمی‌گردد. می‌دانیم که در این زمان اتحادی میان امپراتوری روم و کلیسا پدید می‌آید و دولت ساسانی را تحت فشار قرار می‌دهد.
زرین‌کوب به این نکته نیز اشاره کرد که تمایل به شرق در سیاست ساسانیان، از روزگار شاپور دوم قابل پیگیری است. چون شواهدی از روزگار شاپور دوم داریم که او از لقب «کی» و «کوی»، که به ندرت استفاده می‌شد، بهره می‌گیرد. این نکته‌ای مهم است. یعنی اهمیت دارد که بدانیم چرا شاهان ساسانی در این زمان این لقب را زنده می‌کنند. شاید نیازی بوده که از این راه فرهنگ شرق را به خود بیافزایند.
یورش قوم‌های بیابان‌گرد به شرق ایران، در روزگار ساسانیان
روزبه زرین‌کوب به رویدادهای دیگر روزگار ساسانیان نیز پرداخت و گفت: «شاید از سده‌ی پنجم میلادی رویدادهایی پیش می‌آید که دیگر در اختیار دولت ساسانی نیست و شرق ایران را ناامن می‌کند. این رویداد به اقوام کوچ‌رویی برمی‌گردد که از آسیای مرکزی به سوی مرزهای ساسانی حرکت می‌کنند. این ها هیون‌ها و کیداری‌ها هستند و به گونه‌ی مشخص از روزگار یزدگرد یکم ساسانی تهاجم آن‌ها آغاز می‌شود. بدین‌گونه شرق ایران اهمیت دوباره می‌یابد. در روزگار بهرام گور این اهمیت بیشتر هم می‌شود. چون اقوام کوچ رو هپتالی و هیاطله رو به مرزهای ساسانیان می‌آورند. این مسایل ادامه پیدا می‌کند و اوج آن به روزگار یزدگرد دوم می‌رسد. یزدگرد دوم آنقدر گرفتار شرق ایران است که حدود هفت سال تیسفون را رها می‌کند و در شرق ایران مستقر می‌شود. در این زمان، شرق ایران نه تنها از دید سیاسی و نظامی بلکه از دید فرهنگی هم اهمیت فراوان می‌یابد. این مساله آن چنان برای ساسانیان مهم است که یزدگرد دوم برای نخستین بار از اصطلاح «کِی بَغِ مزداپرست» استفاده می‌کند. او در این اصطلاح می‌گوید من «کوی» هستم از شرق ایران و مزداپرست هستم.
زرین‌کوب در پایان گفت: از زمان شاپور دوم در متون خاندان ساسانی و حتا خاندان‌های غیر ساسانی به گونه‌ی مکرر به نام‌های شرقی برمی‌خوریم. همانند: جم، خسرو، زریر، جاماسب و نام‌هایی از این گونه. تکرار این نام‌ها معنا دارد و اهمیت فرهنگ شرق ایران را برای ساسانیان نشان می‌دهد. از این زمان رویدادهایی در شرق پیش می‌آید که کار را برای ساسانیان پیچیده تر می‌کند. چون ساسانیان با هجوم هیاطله روبه‌رو می‌شوند. با آن که بهرام گور تا اندازه‌ای آن‌ها را سرکوب کرده بود اما ماجرا پایان نمی‌پذیرد و به روزگار پیروز و قباد یکم و خسرو انوشیروان هم کشیده می‌شود. به تدریج نیز اتفاق مهمی می‌افتد و آن اینکه آمو دریا (جیحون) به مرز نهایی و طبیعی میان ایران و غیر ایران تبدیل می‌شود.
شرق ایران در روزگار ساسانیان متلاطم بود
سخنران دیگر نشست، میثم لباف‌خانیکی، استاد تاریخ و باستان‌شناسی دانشگاه تهران، بود. او در آغاز با پیش کشیدن پرسشی درباره‌ی سیاست ساسانیان در شرق ایران، گفت: پایتخت ساسانیان در غرب فلات ایران بود. اما چرا آثار ساسانیان را در شرق پیدا می‌کنیم؟ سریع‌ترین پاسخ به این پرسش چنین است که خاستگاه سلسله‌ی ساسانی و پیش از ساسانی در نیمه‌ی غربی ایران، در فارس، بوده است. اما باز این پرسش پیش می‌آید که چرا پارت‌ها، که خاستگاه شرقی دارند، آخرین پایتخت خود را در غرب قرار می‌دهند. ابتدا در نسا بوده‌اند و در آخر به تیسفون می‌آیند. در بخش عمده دوره‌ی اشکانی، مرکز سیاسی اشکانیان را در غرب ایران می‌بینیم.
لباف‌خانیکی برای یافتن پاسخ چنان پرسشی گفت: «شاید این‌گونه بشود بدان سوال پاسخ داد که شرق ایران متلاطم بود. این تلاطم، دلیل تاریخی داشت و به طمعی بازمی‌گشت که اقوام مهاجم به سرزمین ایران داشتند. آن‌ها مدام از نیمه‌ی شرقی، ایران را هدف تهاجم و غارت خود قرار می‌دادند. در نتیجه نمی‌شد پایه‌ی پایتخت را در شرق گذاشت. پس سلسله‌های ایرانی به غرب روی می آوردند. این البته یکی از دلایلی است که می‌توان برشمرد. ‌
به سخن او، اردشیر پس از فتوحاتش در ناحیه جنوب و غرب ایران، روی به مرو می‌آورد و در آن جا سکه می‌زند. پس از آن که مرو را به قلمرو خود اضافه می‌کند ادامه‌ی کار را به حاکم دست نشانده‌اش می‌سپارد که او هم اردشیر نام داشته است. سکه‌هایی از این اردشیر وجود دارد.
این سخنران سپس گفت: یکی دیگر از نشانه‌های حضور اردشیر در ناحیه شرق ایران، منطقه‌ای است در استان خراسان به نام «کال جنگال». خیلی‌ها گمان می‌کردند که این اثری پارتی است. اما پژوهش‌های هنینگ این گمانه را پیش کشید که نشانه‌ای از حضور اردشیر در شرق ایران است. چون عبارت آغازین کتیبه «گَر اردشیر» است، به معنای «کوهستان اردشیر». اثر دیگری که نشانه‌ی حضور اردشیر در شرق ایران را دارد، کوه خواجه است که تصور می‌رفت اثری پارتی است. اما لوکونین چنین مطرح کرد که نگاره‌های کوه خواجه مربوط به «اردشیر سکان‌شاه» است که گماشته‌ی اردشیر در سیستان بوده است. تاریخ‌نگاری کربن 14 هم این گمانه را تایید می‌کند.
در روزگار ساسانیان شهرنیشابور بر روی سفره‌ی عظیم خشتی بنا شد
لباف‌خانیکی آنگاه به دوره‌ی شاپور یکم اشاره کرد و گفت: اگر در مورد اردشیر با حدس و گمان حرف می‌زنیم درباره‌ی شاپور یکم با قاطعیت می‌توان سخن گفت. در سنگ‌نگاره‌ای در نقش رستم، در ناحیه‌ی شرقی قلمرو شاپور، فهرستی از شهرهایی را که شاپور ادعا می‌کند که در حیطه‌ی سیاسی‌اش قرار داشته، معرفی می‌کند. لایه‌های ساسانی تمدنی و فرهنگی در نیشابور، این ادعا را تایید می‌کند. آن سنگ‌نبشته می‌گوید که «شاپور شاپوران ابرشهری به نام نیشابور را بنا نهاد.» کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که در نیشابور از سبک و معماری اشکانی استفاده شده است.
به سخن او، شهر نیشابور را بر روی یک سفره‌ی عظیم خشتی بنا کرده بودند. آن‌چه بر سطح نیشابور هست سفال‌های شاخص دوره‌ی ساسانی خراسان را نشان می‌دهد. شواهد وقتی قطعی تر می‌شود که ما با کتیبه‌های پهلوی برخورد می‌کنیم. جالب است که این کتیبه‌ها به زبان پهلوی اشکانی نوشته شده است. هر چه هم جلوتر می‌آییم شواهد ساسانی قطعی‌تر می‌شود. همه‌ی این‌ها شاهد حضور ساسانیان در ناحیه‌ی نیشابور است و گزاره‌های تاریخی را تایید می‌کند.
این استاد دانشگاه نشانه‌های دیگر حضور ساسانیان درشرق ایران را چنین برشمرد: «کارستان شاپور در شرق ایران نقش برجسته است در ایالت بغلان، در افعانستان کنونی. در منطقه‌ای که پُل خمری قرار گرفته است. این اثر در سال 2002 معرفی شد و شاپور را در حال شکار نشان می‌دهد. شاپور با این نقش‌برجسته حضورش را در شرق اعلام می‌کند. حضور کوشانیان در شرق، که تبدیل به دست‌نشاندگان پادشاهان ساسانی شدند، در سکه‌های کوشانیان بازتاب یافته است. سکه‌هایی که به نام کوشانی–ساسانی می‌شناسیم، از الگوی سکه‌های ساسانی پیروی می‌کنند. بودن کوشانیان گویای حضور فرهنگ ساسانی در این بخش است. در محوطه‌های فراوانی از افغانستان کنونی سکه‌های شاپور، اردشیر، هرمزد و بهرام پیدا شده است. این نشان می‌دهد که ساسانیان آنقدر مشروعیت داشته‌اند که در شرق ایران از سکه‌های آنان استفاده کنند. در مرز ازبکستان کنونی محوطه‌ی بیکند هست که شواهدی از فرهنگ ساسانی را به روشنی نشان می‌دهد. گذشته از نیایشگاهی که سبک و سیاق معماری آتشکده‌های ساسانی را در خود دارد، نقاشی‌های دیواری هم در این محوطه هست که یادآور سبک نقش‌برجسته‌های ناحیه مرکزی شاهنشاهی ساسانی، یعنی تنگه‌ی چوپان، است.
آمانوس مارسلینوس و طبری، به فاصله‌ی زیاد از هم، می‌نویسند که شاپور دوم مرزهای سرزمین‌اش را تا ماگدیانا و باکتریانا و سُغدیانا و آرخوزیا و گدروزیا رساند. مارسلینوس هم‌روزگار شاپور دوم بوده است. طبری هم می‌گوید که شاپور دوم شهرهایی را در سند و سجستان بنا نهاد. این نشانه‌ی گسترش قلمرو شاپور دوم است.
مهاجمان آسیای مرکزی مرزهای شرقی ایران را درنوردیدند
لباف‌خانیکی سپس افزود: شاپور دوم با نخستین مهاجمانی روبه‌رو شد که در آن دوره مرزهای شاهنشاهی ساسانی را درنوردیدند. این موج تهاجم در دوره‌ی بهرام پنجم شدت پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد که مهاجمان از جیحون (آمو دریا) عبور می‌کنند و به مرزهای کوهستانی خراسان بزرگ می‌رسند. در این منطقه با دستکردهای ساسانی مواجه می‌شوند. یکی از این دستکردها در بندیان دره گز، در شمال شرق استان خراسان، است. گمان می‌رود که سده‌ی پنجم میلادی دوره‌ی پُرتلاطمی در خراسان بوده است. پس از بهرام پنجم هم موج تهاجم هپتالیان ادامه پیدا کرد و پادشاهان ساسانی را ناچار ساخت که چهره‌ای نظامی به شمال شرق ایران بدهند. نامور‌ترین آن نشانه‌ها، دیوار دفاعی گرگان است که حتا تا دوره‌ی صفوی هم این دیوار دفاعی مرمت می‌شد.
میثم لباف‌خانیکی در پایان گفت: به هر روی، اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ بدهیم که ساسانیان در شرق ایران چه کردند و به دنبال چه بودند؟ باید به این چهار مورد اشاره کنیم: نخست نوع مهرازی (:معماری) آن‌ها است که بیشتر چهره‌ی دفاعی دارد؛ دوم سازه‌ها شواهدی از آیین مزدیسنا و دین زرتشتی را منعکس می‌کند؛ سوم فرهنگ ساسانی، خواسته یا ناخواسته، تعامل تنگاتنگی با فرهنگ‌های شرق داشته است و چهارم این که در شرق ایران، در فرهنگ و سیاست قلمرو ساسانی، گفتمان شرق حاکم بوده است.
در پایان نشست «ساسانیان در شرق ایرانشهر»، پرسش و پاسخ باشندگان انجام شد.

1

2

مجری نشست مجتبی باقرشاهی

مجری نشست مجتبی باقرشاهی

4

دکتر روزبه زرین کوب

دکتر روزبه زرین کوب

6

7

8

دکتر میثم لباف خانیکی

دکتر میثم لباف خانیکی

10

چهره میانی موبد سهراب هنگامی

چهره میانی موبد سهراب هنگامی

12

13

14

15

چهره راست دکتراسماعیل جلودار

چهره راست دکتراسماعیل جلودار

17

18

دیوار دفاعی گرگان دومین دیوار بلند جهان به طول 198 کیلومتر

دیوار دفاعی گرگان دومین دیواربلند جهان به طول 198 کیلومتر 

محل نقش نگاره بهرام شاه درشکار

محل نقش نگاره بهرام شاه درشکار

کعبه زرتشت

کعبه زرتشت

22

23

بخش پرسش و پاسخ

بخش پرسش و پاسخ

25

26

27

28

29

30

فرتور از همایون مهرزاد است.

1393

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-04