لوگو امرداد

كرنای؛ ساز رزمی در شاهنامه

 

كرنا kar(re)na  = كرنای از گروه سازهای بادی است. سازی قدیمی و تاریخی كه در استان­های گوناگون ایران به گونه‌های متفاوت ساخته می‌شود. در شمال جنس آن از نی و بدون سوراخ است كه درازای آن به 3 متر هم می‌رسد و در انتهای ساز كدوی خمیده و پرورش یافته‌ای پیوند زده‌اند. كرنای خراسان كه از فلز است ودر درازای آن سه قبه تزیینی ساخته شده است. كرنای پارس مانند سرنای دزفولی و بختیاری است و به شمار سرنا سوراخ دارد.

كرنای در شاهنامه سازی است بادی كه در هنگامه‌ی نبرد با خروش خود، آسمان را از جای می‌كند و با سازهای دیگری چون درای، كوس، تبیره و … همراه می‌شود. این ساز در شاهنامه سازی رزمی است و گاه هنگام آغاز حركت سپاه یا پیشواز از سپاهیان و گاه هنگام شادی  نیز نواخته می‌شود.

در بازآوردن سام زال را از نزد سیمرغ به سوی خانه آمده است:

تبیره‌زنان پیش بردند پیل

برآمد یكی گرد مانند نیل

خروشیدن كوس با كرنای

همان زنگ زرین و هندی درای

هنگام رفتن سام از نزد زال و رستم به سوی دربار منوچهر آورده شده است:

برآمد ز درگاه زخم درای

ز پیلان خروشیدن كرنای

در نبرد كاوس با دیوان هنگام سپاه­آرایی وی و پس از آن آماده شدن برای نبرد گفته شده است:

ابر میمنه توس نوذر به پای

دل كوه پر ناله‌ی كرنای…

بپوشید زان پس ز مغفر سرش

بیامد بر نامور لشكرش

خروش آمد و ناله‌ی كرنای

بجنبید چون كوه لشكر ز جای

هنگام هماورد جویی سهراب از سپاهیان ایران در آغاز نبرد رستم و سهراب، در بیان جنگاوری و گردی سهراب می‌گوید:

خم آورد زان پس سنان كرد سیخ

بزد نیزه بركند هفتاد میخ

سراپرده یك بهره آمد ز پای

ز هر سو برآمد دم كرنای

پس از پیوند سیاوش و فرنگیس هنگامی كه سیاوش همراه پیران به دنبال جایی برای بنا نهادن شهری می‌روند، در شادی و رامش این پیوند و جست­وجو آمده است:

به شادی دل از جای برخاستند

جهانی به آیین بیاراستند

ازآن پادشاهی خروشی بخاست

توگفتی زمین گشت با چرخ راست

ز بس رامش و ناله‌ی كرنای

توگفتی بجنبد همی دل ز جای

پس از كشته شدن اكوان دیو به دست رستم، شاه همراه سپاهیان به پیشواز وی آمدند:

پذیره شدن را بیاراست شاه

بسر برنهادند گردان كلاه

درفش شهنشاه با كرنای

ببردند با ژنده پیل و درای

پس از رهایی بیژن از چاه، رستم سپاهی را برای رویارویی با افراسیاب آماده می‌كند:

برآمد خروشیدن كرنای

تهمتن به رخش اندر آورد پای

در داستان هفت­خوان اسفندیار پس از پیروزی وی بر سیمرغ، پشوتن همراه سپاه به سوی وی می‌رود:

هم آنگه خروش آمد از كرنای

پشوتن بیاورد پرده سرای

سلیح برادر سپاه و پسر

بزرگان ایران و تاج و كمر

پس از كشته شدن رستم ، فرامرز سپاهی را آماده می­کند و به نبرد با شاه كابلستان می‌رود:

سحرگه خروش آمد از كرنای

هم از كوس رویین و هندی درای

سپاهی ز زابل به كابل كشید

كه خورشید گشت از جهان ناپدید

در رفتن بهرام گور به بارگاه شنگل، در بیان چگونكی و بزرگی بارگاه وی آمده است:

برآورده‌ای بود سر در هوا

به در بر فراوان سلیح و نوا

سواران و پیلان كه بر در به پای

خروشیدن زنگ با كرنای

شگفتی به آن بارگه بر بماند

دلش را به اندیشه اندر نشاند

در رویارویی نوش‌زاد با پیروز آمده است:

برفتند گردان لشگر زجای

خروش آمد از كوس وز كرنای

سپهبد چو آتش برانگیخت اسب

بیامد به كردار آذرگشسب

 

این نوشتار در هفته‌نامه امرداد شماره 204 در تاریخ 22 فروردین 1388 به چاپ رسیده است.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-30