تو نبینی برگها با شاخهها
كفزینان، رقصان، ز تحریك صبا
تو نبینی لیك بهر گوششان
برگها با شاخهها هم كفزنان
تو نبینی برگها را كفزنان
گوشِ دل باید نه این گوشَت بدان
(دفتر سوم – مولانا)
در ادبیات مزدیسنا، اَمرداد از دید مینوی، نمودار جاودانی، بیآغازی و بیانجامی و در جهان مادی نگهبان گیاهان و رُستنیها است.
در باور ایرانیان، بریدن و كندن درخت بارور و چیدن میوهی نارس، ناروا است. ای درخت! کدام زیبایی وامدار تو نیست و کدامین زندگانی، میهمان برگهای سبزرنگ تو نیست؟
ارج و ارزش گیاهان در نزد ایرانیان آنچنان است كه، مَثلها و گفتارهای نغز و پندآمیز فراوانی در پیوند با گیاهان به یادگار مانده است:
كسی كه اجاقش كور باشد و فرزندی نیاورد، «درختِ بیبر» را میماند. وآن كس كه چشمتنگ(:خسیس) است و سودی ندارد؛ «درخت بیسایه» را مانند است. اگر سُرور و شادمانی به كسی برسد؛ «گُل از گُلش شكفته میشود» و اگر آزرم و شرمی او را درگیرد؛ «صورتش گل میاندازد و سرخگون میشود». و اگر پشتیبانی داشته باشد و تبارمند(:دارای اصل ونصب) باشد؛ «ریشه در خاك دارد» و انسان دانا و فروتن؛ «درخت پرباری را میماند كه از فراوانی بار، سر به زیر افكنده است». همهی این نمونهها، پایگاه مینوی و مادی رستنیها و ارجمندی آنها را نزد ایرانیان گواهی میدهند. در آیین زرتشتی نیز، همهی گیاهان و درختان سپند شمرده میشوند و «هر كسی كه درختی كارد، اشویی میكارد».
در «جشن اَمردادگان» كه در روز اَمُرداد از ماه اَمُرداد(هفتمین روز از ماه اَمُرداد گاهنمای دینی زرتشتیان، برابر با سومین روز از ماه اَمُرداد گاهنمای رسمی كشور) برگزار میشود، مردمان بیشتر به گیاهان و رستنیها رسیدگی میكنند و در دامن طبیعت یا كشتزارها و یا باغهای خود به پاكسازی، بازسازی و نگهداری گیاهان پرداخته و این روز را با جشن و شادی و سرور به پایان میرساندهاند.
ابوریحان گوید: «معنای اَمُرداد آن است كه مرگ و نیستی نداشته باشد، اَمُرداد فرشتهای است كه به حفظ گیتی و اقامهی غذاها و دواهایی كه اصل آن نبات است و مزیل جوع و ضرر و امراض هستند موكل است».
ایزدانِ «رَشْن»، «اَشْتاد» و «زامیاد» از یاران و همكاران اَمُرداد بهشمار میآیند و گرسنگی و تشنگی «تَئورو» و «زَئیریك» كه در «بُندَهِش»، «تاریچ» و «زاریچ» نامیده میشوند، از همیستاران و دشمنان خورداد و اَمُرداد هستند. گل «چَمبك»(زنبق) را گل ویژهی امرداد میدانند.
آنچه در بالا آمد، دربردارندهی دیدگاه مادی از « اَمُرداد» است. ولی از دید مینوی؛ «اَمُردادی» یا «جاودانگی» چیست؟
”آن كس كه در پرتو «اشا»، بهترین خواست «زرتشت» – ساختن جهانی نو– را بهراستی برآورد، پاداش زندگیجاودانه سزاوار اوست و در این جهان زایای بارآور نیز، هر آنچه را دلخواه اوست، بهدست خواهد آورد. ای مزدا! ای آگاهترین! این همه را تو بر من آشكار كردهای.“(گاتهای اشوزرتشت، یسنای46-بند19)
«اَمُردادی»؛ جاودانگی روان و پیوستن به ذات اهورا است كه انسان میتواند با تمرین در این جهان به آن برسد. چه اگر در این جهان، تازهگردانیدن و بهتر كردن جهان را در پیش گیرد، میتوان گفت به ژرفای آموزشهای اشوزرتشت پیبرده و میتواند به «جاودانگی» برسد. روشن است كه «جاودانگی» كیفی است و آن را مرزی نیست، و نمیتوان گفت كه چه كسی به چه میزان به این آگاهی رسیده است؟ تنها سنجش مردمان از «جاودانگی»، نام نیك بر جای گذاشتن است؛ چه از دید دانشی و چه از دید كرداری و چه با داشتن فرزندان نكو.
یارینامه:
1- انصاری، دكتر جابر، تجلی دوازده ماه در آیینه اساتیر و فرهنگ ایران، نشر قمری؛ مرند، چاپ نخست 1374، رویههای59تا66
2- اشیدری، موبد جهانگیر، دانشنامهی مزدیسنا، نشر مركز؛ تهران، چاپ نخست1371، رویههای 121تا123