لوگو امرداد
شب «صد سالگی محمدعلی موحد» برگزار شد

برگ‌های زرینی که موحد در کارنامه افتخارآمیز خود به ثبت رساند

شب «صد سالگی محمدعلی موحد» با حضور بسیاری از دوستداران او از شهرهای گوناگون ایران در تالارهای رایزن مرکز دائرةالمعارف بزرگ گرامی داشته شد. در این آیین چهره‌های فرهنگی و نام‌آشنایی حضور داشتند. در ابتدای برنامه پیام تصویری سید محمدکاظم بجنوردی، رئیس مرکز دائره‌المعارف بزرگ پخش شد که از مقام و قلم و پژوهش موحد با لحن و بیانی ستایش‌آمیز یاد کرد و زادروز او را از راه دور شادباش گفت.

ژاله آموزگار گفت: من در شگفتم که چگونه کسی می‌تواند سراینده، ادیب، نویسنده خوش‌قلم، مورخ و سخنران، عرفان‌پژوه و انسان برجسته‌ای باشد اما مهربان، مردمدار و بدون ذره‌ای تکبر!؟ فردی فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران باشد تا درجه دکتری پیش برود. ریزه‌کاری‌های حقوق بین‌الملل را در کمبریج و در دانشگاه لندن بیاموزد و در همان حال به دنبال نسخه‌های ایرانی در موزه بریتانیا باشد و «سلوک ملوک روزبهان» ثمره این تلاش‌هاست.

شخصی که در بازگشت به ایران در کنار کار وکالت، دیباچه‌ای برای حقوق مدنی تنظیم کند. در مجامع بین‌المللی بهترین وکیل مدافع منافع ایران باشد. «خواب آشفته نفت» را بنویسد و به نفت و مسائل حقوقی آن بپردازد. با کتاب «یاد گذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت» حقایقی را تشریح کند. با مقالاتی مستدل مالکیت ایران را بر جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به چالش بکشد.

با کتاب «در خانه اگر کسی هست» با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن همراه شود. به عدالت و انرژی هم بپردازد و چهار مقاله درباره آزادی ترجمه کند و از مالیات سرانه سخن بگوید، «حدیقه الحقیقه» را تصحیح کند. ترجمان «فصوص الحکم ابن عربی» باشد و بر آن تعلیقات بنگارد و با ابن‌بطوطه به سفر رود.

با ترجمه «بهگود گیتا» بخش اسرارآمیزی را از کتاب «مهابهارات» بیرون بکشد. به دنبال شمس تبریزی و مقالاتش به تماشای خورشید برود و در جست‌وجوی آئینه باشد و در باغ سبز شمس پرنده را ببیند و سری به خمی از شراب ربانی زند و در قصه قصه‌ها کهن‌ترین روایات را در ماجرای شمس و مولانا روایت کند و در «شاهد عهد شباب» شعرهایش را بسراید و با آخرین شاهکارش تصحیح «مثنوی معنوی» برگ زرین دیگری در کارنامه افتخارآمیز خود به ثبت برساند.

اینجاست که با این همه تنوع آثار باید بیتی از شعر محمدرضا شفیعی کدکنی را خواند: آن موحد کو به توحید نظر جمع کرده جمله اضداد ما. بالاتر از همه این توصیفات آنچه او درباره زبان فارسی می‌گوید بسیار شنیدنی و به یاد سپردنی است. نظری همسو با آنچه از دل همه آذربایجانی‌های دلبسته به ایران برمی‌خیزد. او صمیمانه می‌گوید: خاستگاه من آذربایجان است سرشار از فولکلورهای شیرین. او تصحیح می‌کند: اظهار علاقه به آذربایجان و فولکلورهای آن هیچ‌گونه تعارضی با علاقه‌اش با فرهنگ ملی و زبان فارسی ندارد.

کاشکی هستی زبانی داشتی

شهرام ناظری در بخش دیگری از شب صدسالگی موحد گفت: اجراهای بسیاری در سالن‌های بزرگ داشتم اما حضورم در اینجا و همراه شدن در این لحظات برایم تاریخی و گرانمایه است. هر چند نمی‌دانم درباره استاد محمدعلی موحد چه باید بگویم! هر چند آنچه باید گفته شود، دکتر ژاله آموزگار و سایر استادان به بهترین شکل بیان کردند.

همیشه یک بیت از اشعار مولانا برایم عجیب بود و به آن فکر می‌کردم (کاشکی هستی زبانی داشتی/ تا ز هستان پرده‌ها برداشتی) بعدها که با موحد آشنا شدم این بیت برایم خیلی آشناتر شد و احساس کردم او در حقیقت همه آنچه هست که گاهی در خیالات و افکار خودم در جست‌وجویش بودم.

سپس شهرام ناظری با همراهی سه تارش چند بیتی از اشعار مولانا را برای محمدعلی موحد خواند و خسرو سرتیپی، شاعر تبریزی نیز ابیاتی از یک شعری ترکی را برای دردانه آذربایجان دکلمه کرد.

موحد میان این سه کلمه رفت و برگشت

مسعود جعفری‌جزی، استاد دانشگاه سخنران بعدی مراسم بود، وی با اشاره به کتاب «در کشاکش دین و دولت» موحد گفت:‌ در این کتاب همچنان که از عنوان روی جلد پیداست، تلاش کرد دغدغه خودش را همان سه کلمه «کشاکش، دین، دولت» را مسئله قرار دهد. او متوجه شد که نیاز است به سرچشمه برگردیم تا دریابیم مشکل از کجاست؟

به نظرم نخستین ویژگی کتاب نگاه تازه به اسناد قدیمی است که هزاران بار پژوهشگران و محققان داخلی و مستشرقان دیدند اما نگاه موحد به آن تازه است مانند نگاه یک کارآگاه یا قاضی که اسناد قدیمی را دوباره زیر و رو کرده و در تمام مباحث کتاب مسئله اصلی را گم نکرده است و سه کلمه «کشمکش، دین و دولت» را رصد کرده و بارها میان این سه کلمه رفت و برگشت داشته است تا خواننده خودش به مساله پی ببرد.

ترجمه ابن‌بطوطه در روزهای تلخ و ناامیدی ایران

مقصود فراستخواه در بخش دیگری از برنامه «شب صد سالگی محمدعلی موحد» گفت: موحد در زمان یأس و سرخوردگی سیاسی جامعه ایران (دوران پس از کودتای 28 مرداد) متوجه بود که جامعه ایرانی تنها در عالم سیاسی آن خلاصه نمی‌شود به ویژه عرصه وسیع ایران قابل فرو کاسته شدن به قطار خالی سیاست نیست.

عوالم ایرانی مانند صور خیال آن وسیع هستند. ما گاه از دیگر تنوعات انسان ایرانی غافل می‌شویم چه بسیارند آدم‌هایی که علاوه بر عالم سیاسی، اهمیت بسیار دارند؛ عالم دانش، فرهنگ و هنر ایرانی و حتی عالم آدم مادی ایرانی، زندگی روزمره و حیات روزمره مادی ایرانی و… به این معنا که رنسانس ایرانی هرگز بازنمی‌ایستد و به عقب هم برنمی‌گردد. چون صور خیال ایرانی وسیع است و عوالم ایرانی پهنه گسترده‌ای دارد.

موحد در دوران خلع ید در یک دکانی که کتاب‌های کهنه می‌فروخت، نسخه‌ای از رحله ابن‌بطوطه پیدا کرد و بعد در روزهای تلخ و ناامیدی ایران با ترجمه سخت و بسیار صعب این سفرنامه معنا می‌دهد.

«خواب آشفته نفت» و گزارش تاریخی بی‌طرفانه تمام عیار

سیروس علی‌نژاد، روزنامه‌نگار کهنه‌کار در ادامه این آیین گفت: به نظرم موحد روایتگر صادق زمانه خودش است. چنان‌که در ترجمه سفرنامه ابن‌بطوطه یک گزارش دقیق و مفصل در احوال از ابن‌بطوطه است به طوری که دست خواننده را می‌گیرد و سیاحت تام و تمامی در سفرنامه ابن‌بطوطه می‌کند و به خواننده می‌گوید ابن‌بطوطه بازارها، مساجد، خانقاه‌ها، دربارها و روابط اجتماعی زمان خودش را چطوری توصیف می‌کند و درباره آنها چه می‌گوید؟ مثلا شرحی که درباره بازار تبریز و زنان ترک می‌دهد.

او افزود: تنها در سفرنامه ابن‌بطوطه این خاصیت روایتگری صادقانه وجود ندارد و در «خواب آشفته نفت» که اثر بسیار مهمی است که در واقع یک گزارش تاریخی بی‌طرفانه تمام عیار از تمام رخدادها و اتفاقاتی است که بر قضیه نفت ایران گذشته است و همه می‌دانند این گزارش از چه درجه اعتبار برخوردار است و چه قدر توجه اهل تحقیق را به خود جلب کرد.

ننازم به سرمایه فضل خویش

محمدعلی موحد نیز در سخنانی با بیان این‌که ادب اقتضا می‌کند برای صحبت‌هایی که این‌جا شد، سپاسگزاری کند و با اشاره به گزارش‌ها و مطالبی که بیان شد، با شوخ‌طبی خاص خود گفت: واقعا حیرت می‌کنم. کاش تمام این‌ها ثبت می‌شد و به سیاق شهادت چهل‌گانه، آن را در کفن می‌گذاشتند، ما هم این شهادت‌نامه را ثبت می‌کردیم البته دوست داشتم با ابیاتی از سعدی توام شود:

ننازم به سرمایه فضل خویش

به دریوزه آورده‌ام دست پیش

مرا شرمساری ز روی تو بس

دگر شرمسارم مکن پیش کس

خدایا به عزّت که خوارم مکن

به ذُلِّ گنه شرمسارم مکن.

انبوه جماعت پا روی چشم من گذاشتند. استادان بزرگواری که تشریف دارند. علی دهباشی بانی ماجرا بوده است؛ او موجود عجیب و غریبی است، نه خستگی سرش می‌شود، نه روز و شب می‌فهمد، همین‌جور برگزار می‌کند. امیر بخارا را می‌گویم. گویی ایشان تماس گرفته و از بزرگان مطالبه کرده آن‌ها هم با  پیرنوازی در حق بنده اظهار لطف و مهربانی کرده‌اند. این حرف‌ها را از زبان بزرگان شنیدن فوق‌العاده بوده و گاهی تعجب می‌کنم من شاکرم و سپاسگزارم، آدم بی‌چشم و ‌رویی نیستم  اما حرف‌ها را به ریش نمی‌گیرم، خودم بهتر می‌دانم کجا گیر و لنگ دارم و دست و پایی می‌زنم، دست و پایی در فهم و توان خودم زدم.

اظهار لطف بزرگان  برای من معنی دارد که این معنا ورای تعارف‌های معمول است. چرا الان و در حالی که صدساله هستم این حرف‌ها را می‌زنند؟ این حرف‌ها دلداری و تسلی خاطر من است، پیرنوازی قوت قلب است که باید تحمل کرد. انسان به تقویت روحی احتیاج دارد. من هم نیاز دارم تا با این حرف‌ها آرام بگیرم. این مصیبت کمی نیست که همه مواهب الهی از چشم و گوش و بینش و خرد و ذهن و حافظه از آدم سلب می‌شود، مگر از دست دادن این‌ها کم چیزی‌ است؟ فکر می‌کنم این مصیبت‌زدگی سزاوار و مستحق دلداری و تسلیت است. بزرگان در این‌باره نه تنها کم نگذاشتند بلکه سنگ تمام گذاشتند.

در پایان مراسم هدایایی به دکتر محمدعلی موحد اهدا شد و او شمع زادروز صدسالگی‌اش را فوت کرد.

4 28

1 34

2 33

3 32

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06