هنگام غروب 10 بهمنماه آتش «سده» فروزان خواهد شد. آتشی به بزرگی شکوه و فر ديروز ايران، به گرمي پيوند امروز دستان ايرانيان و به روشني فرداي ايران و ايراني.
دهم بهمن در راه است. روزي كه چشمهاي بسياري، بانوان مشعل بهدست را همراه با نوای شادیبخش دف و سرنا تا جایگاه آتش همراهی خواهند كرد و موبدان با برافروختن آتش سده، نوید سدهای دیگر را میدهند. نوید، آتشی چنان بزرگ که شكوه سالهاي رفته را در يادها باز میآفريند. گویی تاریخ ایران از دل این آتشافروزی زاده شد. گویی هنگامی که مردم روزگار هوشنگ به دور آتش گرد آمدند، این سرزمین پا گرفت. گویی دم گرم مردم ایران از این آتش سرچشمه گرفت، گویی دست در دست هم نهادن، هلهله و شادی کردن و چرخیدن به دور این آتش بزرگ و شکوهمند، با هم بودن را به مردم آموخت؛ و بدينگونه، تنها بودن فراموش شد. مردم آموختند که گرمی دلهایشان را از هم بگیرند و دیدند که گرما را تنها با همازوري و همراهي میتوان به جای سرما نشاند. این جشن آتشافروزی سپندینه (:مقدس) را «سده» نام کردند و نخستین جشن ایرانی شد. «سده» با همهي شكوه و ايراني بودنش، جشني كه از ديرباز خاستگاهي ايراني داشته و براي همهي ايرانيان است اما دريغ و افسوس با اين جشن ملي همانند جشنهاي بيگانه كه نه! بدتر از آن رفتار ميشود. چنانكه بارها گفتهاند و شنيدهايم كه، جشن سده، جايي در سالنماي رسمي كشور ندارد. از رسانهي ملي هم، در روز جشن سده، آواي چنداني بهگوش نميرسد. رسانهي ملي از جشن «كريسمس» يا جشن گوجهفرنگي بيشتر از جشن ملي سده سخن ميگويد. خدا ميداند فردا كدام كشور با برنامهاي از پيش، با خرج كردن پول، «سده» را در سياههي(:فهرست) ميراث جهاني به نام خود ميزند و تازه آن هنگام رسانههاي ما در پایورزی(:اعتراض) به اينكار فرياد سر ميدهند و تاريخ را پيش ميكشند.
«سده» از راه ميرسد تا به يادمان بياورند، ايرانيان بودند كه براي نخستينبار دريافتند چگونه ميتوان آتش را روشن ساخت و آن را بهكار گرفت.
«سده» ميآيد تا بانگ برآرد كه اينجا، اين سرزمين اهورايي خاستگاه آغاز شهريگري (: تمدن) بوده است و هوش و خرد ايراني زمينهساز آن.
زرتشتي و مسلمان در «سده» كرمان
جشن سده در میان زرتشتیان کرمان از 100سال پیش تاکنون به گونهي رسمی، همگانی و پياپي برگزار شدهاست. شاید بتوان گفت جشن سدهی کرمان کهنترین جشن برجای مانده از ايرانيان باستان است، که هر سال، با شکوه بسیار و با باشندگي بسياري از دوستداران فرهنگ ايراني، از هر دیدگاه، دین و مذهبی در كرمان برگزار میشود. پيران و بزرگان ما به ياد دارند که هر سال، هفتهها پیش از افروخته شدن آتش جشن سده، اهالی کرمان از کوچک و بزرگ، با هر دیدگاه مذهبی كه داشتند، آگاه بودند که در بهمنماه آتش سده افروخته خواهد شد از همين رو هیزمهایي كه از هرس کردن درختان به دست آمده بود یا خار وخاشاک بیابان را با باور، نذر و نیاز به محل آتشافروزی میآورند، تا در روز جشن سده، در افروختن آتش جشن سده با ديگر اهالي اين ديار همازور و همپیمان باشند.
در پسینهنگام(:بعدازظهر) دهم بهمنماه، بانوان زرتشتی با باشندگي در جايگاه برگزاری جشن، سیروگ و خوراکیهای سنتی ميپزند و براي آغاز جشني باشكوه خودشان را آماده ميكنند. هنگامی که واپسين پرتوهای خورشید، زمین را ترک میگوید، موبدان با آپريگون آتش(:مجمر آتش) در حالی که تنپوش(:لباس) سپید بر تن دارند، برای برافروختن هیزم به آرامی به سوی پشتهي هیزمها ميروند و جوانان سپیدپوش با مشعلهای روشن، موبدان را همراهی میکنند. گروه موبدان در حالي كه اوستا را زمزمه ميكنند، سهبار گرداگرد پشتهي هیزم میگردند و پس از آن پيرامون پشتهي هیزم میایستند. پس از درنگي كوتاه همگي به آرامي و با هماهنگي به سوي خرمن هيزم ميآيند و آن را آتش ميزنند. اين جشن نخستينبار حدود 100 سال پيش در روستای «قناتغستان»، در 33 کیلومتری جنوب شهر کرمان برگزار میشد. پس از آن و با رسمیتر شدن این جشن، سده برای 10سال در «پیر بابا کمال» در 8 کیلومتری شمال خاوري(:شرقی) کرمان برگزار شد. هماکنون نزديك به 50 سال است که جشن سده در جايگاه کنونی خود یعنی در «باغچه بوداغ آباد»(شاه مهرایزد)، در شمالخاوري(:شمال شرقي) کرمان، برپا میشود. در جشن سدهي کرمان همهي گروههاي مردم از زرتشتی، مسلمان و… همه به چشم يك سنت ايراني به جشن سده مينامند. تاجاییکه خیاباني كه به زمین آتشافروزی ميرسد را، خيابان «سده» نامیدهاند.
سنت سده در يزد
جشن سده در شهر يزد و روستاهاي زرتشتينشين استان يزد نيز به شيوهاي زيبا و هماهنگ برپا ميشدهاست. موبد كورش نيكنام، پژوهشگر ديني كه خودش نيز از اهالي روستاي خرمشاه يزد است، از يادگويههايش(:خاطرههايش) چنين ميگويد: »در یزد آتش سده را در بیشتر روستاها با گاهشماری سنتی برگزار میکردهاند. برپايهي اين گاهشماري، جشن سده در روزهاي پاياني فروردينماه جای داشته و هماكنون نيز در روستاهاي شريفآباد اردكان و مزرعهكلانتر در همين روز برگزار ميشود.»
وي ميافزايد: «در برخی از روستاها همچون نرسیآباد و نصرتآباد همان جشن سده برگزار می شده که ”هیبیدوگ“ نام داشته و دیگر فراموش شدهاست . در خرمشاه این آیین تا 40 سال پیش برپا بوده و به آن ”شاخ شاخ دُربند“ ميگفتهاند. به ياد دارم تا زماني كه نوجوان بودم، اين جشن را در خرمشاه برگزار ميكرديم اما بعدها این آیین کمرنگ شد و اندک اندک روبهفراموشي رفت. زیرا پس از اینکه گاهشماری فصلی را پذیرفتیم برآن شدیم تا جشن سده را به هنگام درست خود یا دهم بهمن، در تالار دبستان اردشیری خرمشاه برگزار کنیم و از آن پس، برنامههاي نمایشي، خنیاگری(:موسیقی) و برنامههای شاد نيز در تالار مدرسه برگزار ميشد. پیش از برگزاري سده، جوانان و نوجوان خرمشاه، از هرجايي كه ميشد، خار و هيزم گردآوري ميكردند. گاه از باغها هيزم ميآورند، گاهي از خانههاي چوب جمع ميكردند. اگر باز هم نياز به خار داشتند، به صحرا ميرفتند. جواناني كه بايد از در خانهها خار جمع ميكردند، هنگام كوبيدن در خانهها اين سروده(:شعر) را ميخواندند: «شاخ، شاخ دُربِنده/ کُندله به کون خَرمنه. هرکه که شاخی بدهد/ خدا مُرادُش بدهد. هرکه که شاخی ندهد/ خدا مُرادش ندهد» این چند بیت کوتاه به گویش خرمشاهی گفته میشد؛ دُربند به گمانم همان دروند بوده که در گویش خرمشاهی اینگونه گفته میشد و شاید برای سوزاندن و نابود کردن شَروبیداد دروغکاران به کار میبردهاند و کُندله به تکه های چوب و کنده گفته میشده. خرمن نیز تودهي هیزم سده بودهاست بههر روی این شعر را به یاد دارم که خوانده میشد و هیزمها را در سه مکان در خرمشاه رویهم انباشته میکردیم».
خوب است كه بدانيد در يزد به شوند بودن محلههاي پرشمار زرتشتينشين، جشن سده به گونهي جداگانه در هر محله برگزار ميشود. اما جشن سدهاي كه تاكنون در «سازمان و باشگاه جوانان زرتشتي يزد» برگزار شده است، جايگاه ويژهي برگزاري اين جشن بوده است. چندسالي است كه اين جشن ايراني در «پير رهگذر چم» و با سرپرستي و هماهنگي انجمن زرتشتيان تفت و توابع برگزار ميشود. افزونبر پير رهگذر، جشن سده در سازمان و باشگاه جوانان زرتشتي يزد و نيز ديگر محلههاي زرتشتينشين نيز برگزار ميشود. جوانان چند روز پيش از برگزاري جشن سده در جايگاه برگزاري جشن، تودهي بزرگي از هيزم را بر روي هم انباشته ميكنند، سپس در روز جشن، پس از اجراي برنامههاي شاد موبدان با سرايش اوستاي «آتشنيايش» سه دور به گرداگرد تودهي هيزم ميگردند و آن را روشن ميكنند.
زرتشتيان كه از ديرباز تاكنون پاسبانان كهن فرهنگ، هويت و تاريخ ايران هستند در شهرهاي اهواز، شيراز، كرج و اصفهان هم مانند تهران و يزد و كرمان اين جشن ايراني را به شكوه بسيار برپا ميكنند.
باید به یاد داشت که پيشينهي برخی ازجشنهای ایرانی چون «نوروز»، «مهرگان» و آداب و رسوم زندگی مردم ایرانزمین، از هم جدا نبوده و با درازاي زندگي مردم و سرزمين ايران برابر است. تاریخ گواه است، حتا آنها که در سراسر تاریخ به این مرز و بوم تاخته و كوشيدند تا فرهنگ، زبان، ادب و سنتهای مردم این سرزمین را براندازند، ناکام به زیر خاک رفتهاند. این چنین است که پس از هزاران سال، هنوز مردم ایرانزمین، پارسی سخن میگویند و جشنها و آداب و رسوم نیک نیاکانشان را پاس داشته و بر این باورند که ایرانی هیچگاه در فرهنگی بیگانه آمیخته نشده و نخواهد شد.
سده جشنی است همگانی از برای خواهش گرما در دل زمستان سرد، از برای خواهش نور در دل تاریکی. سده جشن امیدواریست از برای بردمیدن خورشید گرمابخش بهار و آمدن گلها و سبزهها. سده جشن شمارش روزهاست در چشم بهراهی نوروز و روزهای نو. سده در راه است.
یک پاسخ
بر ماست که با پر رونق نگه داشتن این جشن ها و آیین های ملی و ایرانی،ایران را و تمدن بزرگ و پر افتخار ایرانی را زنده نگه داریم. اکنون زمان آن است که هر کدام از ما “فردوسی” باشیم.
ایرانی:کمک کن به خود و کشور و مردم و تمدن و هویت خود.