منطقهی شمال باختر کشور در هزارهی یکم پیش از میلاد، جایگاه برخورد(:تلاقی) چند فرهنگ مهم همانند اورارتوها، مادها و ماناها بوده است. آثار فراوانی از این فرمانراییها(:حکومتها) در شمال باختر(:غرب) کشور برجای مانده که بیشتر آنها به دست اورارتوها پدید آمده است.
به گزارش اَمرداد، یکی از دستآوردهای ارزشمند فرمانروایی اورارتوها، نوع مِهرازی(:معماری) آنان بوده است. کارشناسان بر این باورند که مِهرازی صخرهای، پلهای و تراشها که در مِهرازی ماناها دیده شده، از دستآوردهای اورارتوها بوده است که در نیمهی نخست هزارهی یکم پیش از میلاد و با تاثیرپذیری از این شیوهی مِهرازی، آثار همانندی در گُسترهی(:محدوده) مشترکی که پیوسته میان اورارتوها و ماناها دست به دست میشد، پدید آمده است. یادگارهای اورارتوها امروزه در سه منطقهی ترکیه، اَرمنستان و آذربایجان ایران دیده میشود. با این همه آگاهیهای ما از این فرمانروایی قدرتمند و یادمانهای تاریخی فرهنگی آنها بسیار ناچیز بوده و آن بخش از یادمانهای تاریخی هم که در منطقهی شمال باختر کشور جای گرفته از وضعیت حفاظتی خوبی برخوردار نیستند. در شهرستان چالدران چندین نمونه از گوردخمههای اورارتویی وجود دارد که در بدترین شرایط نگهداری به سر میبرند. یکی از این گوردخمهها که نزد بومیان به گوردخمهی «شیرین و فرهاد» نامدار است و از آوازهی بیشتری برخوردار بوده، روزگار بسیار بدی را پشت سر میگذارد. تاراجگران فرومایه به انگیزهی پوچ یافتن گنج، بیشتر بخشهای درون گوردخمه را شکسته و آسیبهای برگشتناپذیری را به آن وارد کرده و اصالت اثر را از میان بردهاند. به گونهای که ریخت و فُرم آن بههم ریخته و در آن گُسست پدیدار شده است که در آینده پژوهشگران را با دشواریهای فراوانی روبهرو خواهد کرد. نابخردان بیفرهنگ در درون و برون گوردخمه، کَندوکاوهای غیرمجاز انجام داده و گوردخمه را زیر و رو کردهاند. انبوه یادگارینویسیها با رنگ چهرهی زشت و زنندهای را برجای گذاشته است. گذشت زمان و عوامل طبیعی، محیطی و بیولوژیکی(گُل سنگها) نیز تاثیر بدی بر فُرم اثر گذاشته و چهرهی آن را خدشهدار کرده است. همهی اینها در حالی رُخ داده است، که نه تنها آگاهیهای ما دربارهی این یادمان بسیار اَندک و ناچیز بوده، بلکه هیچ نوشته یا نگارهای از این گوردخمه در فضای مجازی و اینترنت دیده نمیشود. همچنین گویا در سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان آذربایجان غربی، پروندهی ثبتی این اثر وجود ندارد یا این که آن اندازه پرونده ناقص بوده که نمیشود از آن بهره برد! و همین انگیزه، کار را دشوارتر کرده و حفاظت و نگهداری از آن را اَمری بایسته(:ضروری) به شمار میآورد. اما گویا مدیران و سرپرستان فرهنگی و به ویژه میراث فرهنگی همچنان در خواب زمستانی به سر میبرند و تاراجگران همواره بیدار و هُشیار!
در همین زمینه علی رضا جعفری زند، باستانشناس که از نزدیک این گوردخمه را دیده است در پاسخ به سال ساخت این یادمان به اَمرداد گفت: «ما آرامگاههای این ریختی(:فُرم) را نمیتوانیم، برآوُرد کنیم که بگوییم از دید زمانی وابسته به چه سالی است. آرامگاههای اورارتویی بسیار گوناگون(:متنوع) هستند. این گوناگونی همانند آرامگاه های هخامنشی و فرا هخامنشی (پس از هخامنشی) است. اما باید این گوردخمه را وابسته به اوایل هزارهی یکم پیش از میلاد دانست. چیزی پیرامون 900 تا 800 پیش از میلاد را میتوان برای آن در نظر گرفت».
دکتر جعفری زند در پاسخ به این پرسش که با نگرش به نام و ریخت گوردخمه، باید در این آرامگاه، دو تَن(:نفر) به گور سپرده شده باشند، گفت: «آری درست است. برخی از این گوردخمههایی که با نام اورارتویی میشناسیم و حتا برخی از گوردخمههای کرمانشاه، همین ریختی بوده و در برگیرندهی دو اتاقک یا دو گور است. برخی از آنها، تو در تو بوده و برخی همجوار یکدیگر هستند. همچنین بر پایهی گورهای درون آرامگاههای هخامنشی که یکی را از آنِ پادشاه یا فرمانروای بومی و دیگری را وابسته به شهبانو میدانیم، گمان میرود در اینجا هم به همینگونه بوده و گور یکی از بزرگزادگان با همسرش باشد. از همین روی است که بومیان به این گوردخمه، شیرین و فرهاد میگویند، همانند گوردخمهی صحنه در کرمانشاه. این داستانها از گذشتههای دور برجای مانده و سینه به سینه بازگویی شده است».
این استاد دانشگاه دربارهی مکان جایگیری و انگیزه ی دور از دسترس بودن این آرامگاه، گفت: «به نظر میرسد محیط محصوری را گزینش(:انتخاب) کردهاند که زیاد در دسترس نبوده است. جایگاهی اَمن و آرام که بر سر راه رفت و آمد نبوده و دور از دسترس باشد. ما نمونههای دیگری از این گوردخمهها با همین ویژگی را از این دوره داریم».
این باستانشناس با گرایش دوران تاریخی در پاسخ به این پرسش که آیا جنس سنگ این آرامگاه، از سنگ آهک است، گفت: «من تخصص زمینشناسی ندارم، ولی هماره(:معمولا) سنگهایی که در ایران و در این منطقه است، لایههای آهکی دارند که بر اثر باران و رطوبت دچار خُوردگی شده و آسیب میبینند».
جعفری زند دربارهی نوع گورسپاری و انگیزه ای که اورارتوها مردگان خود را در گوردخمه میگذاشتهاند، اشاره کرد و گفت: «انگیزهی آنان این بوده که از یک عُنصر ماندگار برای آرامگاههای خویش بهره ببرند تا پایدار بماند. به گونهی کلی اندیشهی ساخت آرامگاه سنگی، برای ماندگاری بیشتر و همیشگی بودن آن است».
دکتر جعفری زند در دنبالهی سخنانش درباره ی اورارتوها افزود: «در جهان باستان هنگامی که به حکومتها مینگریم، همانند شاهنشاهی داریوش هخامنشی، هماهنگ و دارای انسجام نبوده و به گونهی مرزهای پادشاهی یا همان امپراتوری بخشبندی نشدهاند. مرکز اورارتوها در نزدیکی دریاچه وان ترکیه و منطقهی «توشپا» است. بخش کوچکی هم در جنوب اَرمنستان و سلیمانیهی عراق و بخشی هم در شمال باختری ایران است. باید دانست که اَرمنیها به هیچ روی از نژاد اورارتویی نیستند و این اندیشه که اورارتوها وابسته به کدام کشور و ملیت هستند از پایه نادرست است. زیرا قلمرو آنان در این چند منطقه بوده است. از سویی، تا دورهی رضا شاه پهلوی، بخش بزرگی از دریاچهی وان در خاک ایران بوده است. پس به بخشبندیهای سیاسی در مرزهای کنونی نباید بَسنده(:اکتفا) کرد. مرزهای فرهنگی ایران بسیار گستردهتر است. ما باید اورارتوها را فقط باشَندگان(:ساکنان) ایران کهن بدانیم. آگاهیهای ما دربارهی آنان بسیار ناچیز و اندک است. همچنین آریاییها در هزارهی یکم پیش از میلاد تاثیر به سزایی بر روی اورارتوها گذاشتهاند. ما نامهای پارسی را در میان آنها میبینیم. نا گفته نماند که حکومتهایی که پس از اورارتوها بر سر کار آمدهاند از زمان کورش هخامنشی به این سو، زیر تاثیر مِهرازی سنگی اورارتوها جای گرفته و این سنت را دنبال کردهاند. در واقع به دیدگاه من، این هخامنشیان بودند که از اورارتوها در زمینهی ساخت آرامگاههای سنگی و صخرهای پیروی کردهاند. زیرا هخامنشیان توانمند و دارای قدرت مالی خوبی بودهاند. از همین روی است که من باورمندم که همهی گوردخمههایی را که ما به مادها نسبت میدهیم، نادرست است و همگی وابسته به هخامنشی و فراهخامنشی (پس از هخامنشی) است. باید دانست انگیزهای که ما این گوردخمهها را اورارتویی میدانیم، این است که در قلمرو فرمانروایی اورارتوها جای گرفته است، وگرنه اگر درجای دیگری بود، نمیتوانستیم آنان را اورارتویی به شمار آوریم. مدت زمان فرمانروایی اورارتوها هم زیاد نیست، ولی اوج قدرت آنان در سدهی نهم پیش از میلاد بوده و در سدهی هفتم نیز فرمانروایی آنان به پایان میرسد و از این تاریخ به این سو، دیگر ما نامی از آنان نمییابیم. زبان اورارتوها نیز جزو شاخه زبانهای آسیایی است. بیشتر آگاهیهای ما از اورارتوها در لابلایِ نوشتههای آشوری به دست آمده است. اورارتوها پِیاپی با آشوریها در نبرد و رزم بودند. اورارتوها در چند چیز توانمند بوده و چیرگی داشتند، یکی آبراههها برای آبیاری(:کانال)، دو دژها(:قلعه) و شهرهای مستحکم که از ویژگیهای بُنیادین مِهرازی آنان است. سنگ نیز از کاراستههای(:مصالح) اصلی آنان به شمار میآید و حتا در آذینبندیها(:تزیینات) از سنگ بهره میبرده اند. رویارویی رنگها، همانند رنگ سپید و سیاه که در کاخهای پاسارگاد هم نمونهی آنها را میبینیم، از دیگر توانمندیهای هنر اورارتوها بوده است. بهرهوری از سنگهای دو رنگ برای نمایش دادن آثارشان و یا برخی از دیوارهایی که فرو رفتگی و بیرون زدگی دارد، همگی از هنرهای اورارتوها به شمار میآید. بسیاری از دیوارهای ما پس از این دوره و از دورهی ماد به این شکل است. برای نمونه آثار نوشیجان تپه در ملایر همدان و باباجان تپه در دلفان لرستان، پیروی آشکاری از هنر و مِهرازی اورارتوها بوده است. حتا گفته شده که سقف آرامگاه کورش در پاسارگاد نیز که به شکل شیروانی است از اورارتوها گرفته شده است».
این باستانشناس در پایان دربارهی مِهرازی گوردخمههای اورارتویی گفت: «نمونهی گوردخمههای اورارتویی ایران کمی با دیگر کشورها ناهمسانی دارد. یعنی این که در پایین و در صخرهها جای گرفته و دسترسی به آنها آسانتر است. یا اگر در صخرهها هم نیست، دسترسی به درون آنها زیاد دشوار نیست. در واقع این آثار را کم ارتفاع برپا کرده اند و سطح آن نسبت به زمین بسیار کم است».
به گزارش اَمرداد، یکی از چیزهایی که دربارهی یادمانهای اورارتویی و به ویژه گوردخمهها بسیار اندوهبار و دردناک است، همین آگاهیهای ناچیز و اندک ما است. حفاظت و نگهداری از آنان را اَمری بایسته به شمار میآورد تا بتوان آنها را به آیندگان که دارندگان(:صاحبان) اصلی این سرزمین هستند، سپرد.
گوردخمهی اورارتویی نامدار به شیرین و فرهاد در روستای سَعدل چالدران در استان آذربایجان غربی جای گرفته است.
بخش ورودی به گوردخمه اصلی که پله مانند بوده و ساییده شده است
به گمان بسیار باید جای گورسپاری باشد، و آن اندازه اصالت اثر خدشه دار شده که نمی توان آنرا شناخت. هرچند به حفاری غیرمجاز نیز شبیه است
بیشتر سنگ های پشت اثر شکسته و در حال از میان رفتن است
تاراجگران با حفاری های غیرمجاز درون گوردخمه بخشی از اثر را شکسته اند
حفاری غیرمجاز درون گوردخمه
رشد روزافزون گل سنگ ها که درون سنگ ها رخنه کرده و در آن گسست پدید آورده است
شکستگی بخشی از درون گوردخمه
شکستگی درون گوردخمه و انبوه یادگاری نویسی ها نشان از بی توجهی میراث فرهنگی است
شکستگی و سیاهی درون گوردخمه و یادگاری نویسی ها اصالت اثر را از میان برده است
کند و کاو بسیار بزرگ و گسترده جلو گوردخمه زنگ خطری است برای مدیران میراث فرهنگی و البته یادگار گذشتگان
کند و کاو غیرمجاز
گوردخمه اورارتویی نامدار به شیرین و فرهاد در آذربایجان غربی
نابخردان لبه های ورودی گوردخمه را هم شکسته اند و جای بسی افسوس دارد
وضعیت اسفبار اتاقک ورودی به گوردخمه اصلی یا بالایی
وضعیت پشت گوردخمه
فرتور از سیاوش آریا است.
4585