پونه ندایی، سردبیر مجله شوکران متنی را با عنوان، «خداحافظ ای موبد نادیده» برای درگذشت موبد کورش نیکنام نوشت.
متن پونه ندایی در زیر آمده است.
خداحافظ ای موبد نادیده!
خبر درگذشت موبد کوروش نیکنام مرا اندوهگین کرد. من برای این روحانی زرتشتی که هرگز ندیدمش ولی کتابی از او به هدیه گرفتم، احترامی قایلم که موجب شده این چند سطر را در یادبود ایشان بنویسم.
سال ۱۳۸۶ بود که نسخهای از مجله شوکران را خدمت آقای نیکنام فرستادم. ایشان هم کتاب «اندرزنامه زرتشت»: برداشت کوروش نیکنام را برایم امضا کرد و فرستاد.
من تلفن ایشان را پیدا کردم و برای سپاسگزاری تماس گرفتم. گفتم من همواره تشنه و جویای نکتههای نغز عرفانی همه ادیان هستم و دریافت این کتاب ارزشمند را نشانهای برای خودم میبینم.
آقای نیکنام با گویشی روان و پاکیزه گفت: امیدوارم از نکتههای این کتاب بهره ببرید.
زمانی در زندگیام رسید که من از هزاران نسخه کتابهایم دست کشیدم و همه را بخشیدم، اما تعداد محدودی کتابهای معنوی و آسمانی را برای خودم نگه داشتم و باید بگویم تا به امروز کتاب «اندرزنامه زرتشت»
مرحمتی ایشان را هم در کتابخانهام نگهداشتهام و گاهی مطالعه کردهام. موقع نوشتن یادداشت لای کتاب را باز کردم. این جمله آمد:
«نزدیک شدن به اهورامزدا هدف زندگی است.»
کوروش نیکنام را ندیدم اما انگار او را میشناسم زیرا سالها پیش کلمههایی از وحدانیت و اولوهیت را برایم فرستاد. کتابهای معنوی همواره با انسان میماند مثل همین یادگار زیبا.
سوای کارنامه ادبی موبد نیکنام، قطعا کوششهای وی در دفاع از حق هموطنان زرتشتی وقتی نماینده دوره هفتم مجلس بود، در یادها و خاطرهها میماند. البته او پس از یک دوره نمایندگی مردم رد صلاحیت شد، اما از کوشش فرهنگی و معنوی دست نکشید.
یک بار دیگر برای پایان دادن به یادداشت لای کتاب را باز کردم. این جمله آمد:
«اساس داوری خداوند در روز واپسین، دادگری است.»
یادش گرامی باد.
پونه ندایی، سردبیر مجله شوکران
3 پاسخ
روحشان شاد و یادشان گرامی
سپاس از انتشار خوب خبر
با درود و سپاس از بانو پونه؛ ایشان با کتابفروشی مهرافزون که چندی به کوشش زندهیاد کوروش نیکنام گشوده شد هم در پیوند بودند. چند نسک از نشر اَمرود که وابسته به خودشان بود برای شناسایی بیشتر نزد ما آورند و ما نیز چند دفتر پیشکش ایشان کردیم… با آرزوی تندرستی و بهروزی برای همهی نیکاندیشان… نام و یاد موبد ارجمند سرور نیکنام گرامی باد؛ روانش شاد
زندهی جاوید شد هر که نکو نام زیست…
چو آن نامور کم شد از انجمن
چو در باغ سرو سهی از چمن