یک توضیح: اصل این نوشتار به اسفندماه ۱۳۹۴ باز میگردد که در تارنمای قدیمی امرداد بازتاب یافت. شوربختانه به شوند دگرگونگی در ساختار ویژه سامانه یاهو که تارنمای امرداد با آن کار می کرد بیشتر گزارش ها و نوشتارهای پیشین موجود در تارنمای امرداد در آن سامانه از میان رفت. از آنجا که در این روزها موضوع چگونگی اداره و ساماندهی مجتمع فرهنگی، آموزشی و ورزشی مارکار یزد مورد توجه قرار گرفته است و در آن نوشتار به مقدار زیادی هم از وضعیت بازسازی پردیس مارکار یاد شده بود بر آن شدم تا آن نوشته را همانگونه که بود و البته پس از رساگردانی (تکمیل) با توجه به پرسمان کنونی باز روانه کنم.
موضوع بازسازی و بهسازی مجمتع آموزشی-فرهنگی مارکار یزد
من و آقای مهندس سیروس خسروی از سالها پیش با یکدیگر آشنایی و دوستی داشتهایم. این آشنایی بیشتر به شوند رفت و آمد من به قاسم آباد یزد برای دیدار بستگان مادرم و همسرم بود. حدود آبان ماه ۱۳۸۲ بود که مهندس سیروس خسروی (از مردم نیک قاسمآباد یزد) که یکی یا دو سالی بود که از کانادا بازگشته بودند مرا برای امر خیری به منزلشان در قاسم آباد دعوت کردند. در این ملاقات ایشان در مورد نیمهکاره ماندن ساختمان پردیس مارکار صحبت کردند و اینکه در نظر دارند معماری ساختمان را به نحوی که به ویژگی های اصلی آن صدمهای وارد نشود بازسازی کنند و از بنده هم خواستند که برای دیدن وضعیت این ساختمان با ایشان همراه شوم. ما با هم به دیدار ساختمان نیمهکاره و درهمریخته پردیس مارکار رفتیم که در دست ساخت بود. این ساختمان در اصل بخشی از مجموعه پرورشگاهی- آموزشی روانشاد مارکار یزد بود که به همت انجمن ایرانی بمبئی ساخته شده بود. قدیمیترین بخش این مجموعه حدود سال ۱۳۰۶ خورشیدی تاسیس شده بود و دبیرستان آن نیز در ۱۳۱۲ احداث شده بود. در سالهای بعد از انقلاب تا آنجا که به یاد دارم بخش کلاسها و فضای حیاط رو به میدان مارکار در اختیار آموزشوپرورش یزد قرار گرفته بود اما نیمه دیگر (و بزرگتر با یک زمین و افتاده که زمانی باغ انار بوده) در دست انجمن زرتشتیان یزد قرار داشت که شوربختانه بلااستفاده و دستخوش خرابی بود. در بازدید از بنای در حال تعمیر، مهندس خسروی از مشکلات و روند کار صحبت کردند و از اینکه چگونه حتا همسایگان و حتا برخی خودیها، بنا به دلایلی کارشکنی میکردند. من در طی این بازدید هرجا که موضوعی نظرم را جلب میکرد یادآوری میکردم. از جمله یکی از آنها لزوم ثبت آمار تمام وسایل و موجودی داخل زیرزمین بزرگ بود که شامل بسیاری از آلات و ابزار و لوازم قدیمی میگردید که عمده آنها از یکصد سال پیش مانده بودند. در نهایت مهندس خسروی به من پیشنهاد دادند که مسوولیت مدیریت پردیس مارکار را عهده دار شوم. من طبق عادت معمول خود از ایشان فرصتی خواستم که در این باره فکر کنم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتر است به فردی آگاهتر و با حوصلهتر از خودم فکر کنم بهویژه با توجه به اینکه من به جز مطالعه و کلاسهای آموزشی دانشگاه و فعالیتهای پژوهشی و ورزشی به کار دیگری علاقه نداشتم. یک موضوع دیگر اینکه من اصولا در آن زمان به دلیل مشغله دانشگاهی و خانوادگی، چندان حوصله سروکلهزدن با امور اجتماعی را نداشتم. شخصی که به نظرم خیلی مناسب میآمد همکار و دوستی گرامی بود به نام دکتر اسفندیار اختیاری که آن زمان معاونت پژوهشی دانشگاه یزد را به عهده داشت و به نظرم میرسید که ایشان میتوانند این مسوولیت را بهخوبی بپذیرند و به سرانجام رسانند. به این ترتیب شد که در دانشگاه نزد دکتر اختیاری رفتم و با ایشان ده دقیقهای صحبت کردم و نظر ایشان را در مورد دیدار با مهندس خسروی جویا شدم. ایشان (دکتر اختیاری) با روی باز موافقت کردند. به مهندس خسروی هم تلفن زدم و گفتم که یک فرد بسیار خوب و دلسوز برای کار بر روی پروژه پردیس مارکار پیدا کردهام و ایشان هم پذیرا شدند که با هم ملاقاتی داشته باشیم. این مقدمهای بود بر اینکه دکتر اسفندیار اختیاری با مهندس خسروی آشنا شدند و پس از دو دیدار و بازدید از مجتمع در دست ساخت مارکار، مسوولیت مدیریت پردیس مارکار به ایشان سپرده شد. بهخوبی به یاد دارم که در این مرحله و تا سال ۸۶-۱۳۸۵ تمام امور ساختمانی و بازسازی با تلاش و نظارت مهندس سیروس خسروی انجام شد و به پایان رسید.
در همین روند نماینده آینده زرتشتیان ایران از تواناییها و امکانات پردیس مارکار و بهویژه از نیروی دانشجویان و جوانان استفاده مثبت نمودند و در ضمن خود ایشان هم بیشتر و بیشتر در جامعه عمومی زرتشتیان تهران، شیراز و کرمان و شهرهای دیگر مطرح گردیدند. در همین زمان در یکی از جلسات که داشتیم و با حضور مهندس خسروی، دکتر اختیاری و من در منزل مهندس خسروی برگزار گردید موضوع امکان اقدام به نمایندگی زرتشتیان با دکتر اختیاری مطرح شد و همه جنبههای مثبت و مفید ویژگیهای ایشان، از جمله داشتن تحصیلات عالیه و استاد دانشگاه بودن و انجام فعالیتهای مختلف اجتماعی (از جمله ورزشی و فرهنگی) برشمرده شد و به احتمال برگزیده شدن ایشان اشاره کردیم. متاسفانه ما از این جلسات چند نفره که سه یا چهار جلسه برگزار شد و در آخرین آنها به نظرم آقای شابهرام دمهری و آقای رشید شهرت هم حاضر بودند، هیچ یادداشتی نداریم یا من ندارم و به احتمال زیاد تنها در خاطرههای من، مهندس سیروس خسروی و دکتر اسفندیار اختیاری باقی مانده است. اطمینان دارم به دلیل تفاوتهای فردی مانند ویژگیهای ذهنی و علاقه یا عادت، شاید فقط بخشهایی از آن ملاقاتها و صحبتها یادداشت شده باشد یا در خاطر ما باقی مانده باشد. از دیدگاه روانشناسی از هر ملاقات قدیمی بخشهای خیلی مثبت یا خیلی منفی آن (از نظر هر شرکتکننده) در ذهن فرد باقی میماند و بهندرت همه جزییات میتواند زنده بمانند مگر اینکه نوشته شوند. به قول چینیها “هیچ حافظهای قویتر از مرکب خودنویس نیست!”.
سرانجام پس از حدود پنج تا شش سال تلاش و زحماتی که مهندس سیروس خسروی و دو تن از دست یاران او (آقای فرزاد شهریاری فر و آقای پیرغیبی[1]) در رسیدگی و بررسیهای دلسوزانه از ساختوساز و مهرازی (معماری) بخشهای مختلف این مجموعه تاریخی فرهنگی انجام گرفت کار بازسازی و بهسازی در سال ۱۳۸۶ پایان یافت. من فشردهای از گفتههای مهندس خسروی در مراسم رونمایی از بنای بازسازی شده پردیس مارکار (موسوم به پردیس دانش مارکار) که در ششم فروردین ۱۳۸۷ در سالگشت زادروز اشو زرتشت در این محل انجام گرفت در اینجا می آورم:
“درود به روان پشوتن دوسابایی مارکار که بنیادگذار این مجموعه و درود به روان میرزا سروش لهراسب و روان شاه فریدون زرتشتی که در امور فرهنگی و آموزشی و نگهداری این مجموعه تلاش کردند و برای ارباب مهربان زرتشتی که در مشکلات و امور مالی بیشترین کمکها را کرده بودند آرزوی ديرزيوی نمود. در ادامه هم به حدود 3500 مترمربع فضای بازسازی شده، 350 مترمربع فضای نوسازی شده، دیوارسازی در سه سوی مجموعه، و ده هزارمترمربع محوطه سازی اشاره کردند. در پایان کار هم دروازهای به سمت بلوار منتظر قایم گشوده شده است. این کارها در حالی انجام گرفته که در درازای شش سال، چهار بار به دلایل گوناگون از سوی برخی از افراد جلو ادامه کار بازسازی و نوسازی گرفته شد بود!” در نهایت هم مهندس خسروی انتخاب شایسته دکتر اسفندیار اختیاری به نمایندگی زرتشتیان ایران (در سال ۱۳۸۶) را شادباش گفته بودند.[2]
آنچنان که به یاد دارم در اواخر کار این پروژه بزرگ و ارزشمند بود که نوبت به نصب رایانهها (کامپیوترها) و استفاده از فضای مجازی برای امور آموزشی رسید که همکیش گرامی آقای منوچهر ارغوانی به پیشنهاد آقای شابهرام دمهری و دکتر اسفندیار اختیاری برای همکاری در این موضوع دعوت و مشغول به کار گردیدند. میدانم که این بخش از پروژه هم با همه فرودوفرازهایش به سرانجام رسید و مرکز رایانهای پردیس دانش مارکار به کار افتاد.
دلیل مطرح کردن این خاطره و این بحث در این بازه زمانی چند موضوع مهم است. نخست آنکه چند نکته در مورد مسایل پیش انتخاباتی و پس انتخاباتی و مسوولیتهای یک نماینده مطرح ساخته باشم و دوم هم اینکه به این بهانه ارجی نهاده باشم به زحمات مهندس سیروس خسروی در بازسازی و دوباره زندهکردن نیمی از ساختمان مارکار به چهره پردیس دانش مارکار.
اما مسایل پیش انتخاباتی که با توجه به مسایل و پیچیدگیهای جامعه بزرگتر خیلی عجیب و غریب نیستند موضوع تهمت و افترایی بود که توسط برخی افراد یا سایتها یا گروههای مجازی به داوطلبان نمایندگی زده میشد و از جمله دیدم که شخصی یک نماینده پیشین را به این دلیل نامطلوب دانسته بود نتوانسته بود برای انتقال فرزندش از این دانشگاه به آن دانشگاه همکاری کند!! یا برعکس برای انتقال محل خدمت سربازی دیگری همکاری یا پارتیبازی کرده بودند! این موارد متاسفانه نکات سبک و ناعادلانهای است که بر علیه برخی از همکیشان به شوند رقابت در امور انتخاباتی مطرح شده است و میشود. از آنجا که من در محیط دانشگاه کار کردهام گاه برخی انتقالها ممکن و برخی غیرممکن است و نیاز به یک سری ضوابط اداری دارد. اما خارج از ضوابط البته هر کاری میشود کرد بهخصوص از مجاری ویژه که مناسب ارزش یک نماینده زرتشتی نیست.
و اما از موضوعات پساانتخاباتی یک مورد مهم، بازپسگیری و تعیین تکلیف زمینهای قصرفیروزه و به ویژه قنات آن است که به راحتی توسط افراد دور از گود مطرح میشود ولی اگر پیچیدگی های این نوع مسایل حقوقی و قضایی و زورگیرانهای (!!!) درک میشد جامعه بهسختی کار یک نماینده واقف میگردید. گاهی مساله این است که حتا لایحه یا نظری را به مجلس میبری و تایید هم میشود ولی امکان اجرایی ندارد چون یک سرش این یا آن ارگان یا آدم خاص است! بنابراین در این گونه موارد باید که امید به رحمت خداوند داشت و بس!! در این مورد باید امید داشت که جامعه و هرم قدرت آن به سوی ارجنهادن هرچه بیشتر به رای مجلس و بالاتر بردن قدرت نهاد مجلس شورا نسبت به سایر نهادها پیش رود و نمایندههای محترم ما نیز در این راستا اقدام کنند.
ممکن است برای من یا ما که بیرون گود نشستهایم اینگونه سخنان راحت باشد ولی یکی از مهمترین مسوولیتهای نماینده محترم زرتشتیان، انتخاب مشاوران و دستیارانی از هم موافقان و هم مخالفان است تا حداقل یک بار هم که شده در طول دهههای اخیر نمایندهای و نهادی مشاوران را از دو سمت طرفدار و غیرطرفداران انتخاب نماید تا با توانایی و درک بهتری مشکلات جماعت را در نظر گیرد و بتواند در عمل از همکاری و خرد جمعی راستین برخوردار گردد. ما شوربختانه به طور مستمر از خرد جمعی و همازوری حرف میزنیم ولی آن را به کار نمیگیریم. چه بهتر که در این زمینه اینگونه شود. بدبختی و شوربختیهای ما (ملت) از جایی شروع شد که این نظر غیرموافقین و یا مخالفین در طول تاریخ حذف گردید در حالی که در کشورهای پیشرفته جهان این نوع نظرات و عقاید است که کشور و جامعه را از خطا باز میدارد و به پیش میبرد.
شاید مهمترین مسوولیت یک نماینده عمل به وعدههاییست که میدهد و به همین دلیل به نظر بنده، یک مسوولیت جانبی (ولی با ارزش) نماینده گرامی ما میتواند این باشد که گروهی کوچک ولی بیغرض را انتخاب کند تا گزارش کاملی از فعالیتها و کارهای وعده داده شده و انجام شده تمامی نمایندگان پیشین را تهیه نمایند. این گزارش کار میتواند به عنوان یک کتاب برای حافظه تاریخی مردم و ملت باقی بماند و نیز یک مدل یا نمونهای شود برای جامعه بزرگتر که وعدهها و کارهای انجام شده همه نمایندگان از دوره اول مجلس در زمان قاجاریه تاکنون را جمعآوری نموده و در مرکز اسناد و در معرض قضاوت جامعه قرار دهند. در مورد نمایندگان پیشین اگر هم نوشته و اسناد به گفته برخی مسوول دفترهای پیشین آنها، توسط خودشان جمعآوری شده است یک نسخه اضافه میتوانند کپی کرده و به گروه کاری این گزارش تحویل دهند تا ثبت گردد.
در مورد مجتمع مارکار یا همان پردیس دانش مارکار امیدوارم که هم سیستم هیاتامنایی برپا باشد و هم سیستم هیاتاجرایی در ارتباط با این هیاتامنا به شرط این که امکان رسیدگی سریع به نیازهای روزمره و فوری این پردیس فراهم آید. همین طور هر چه زودتر یک گزارش کامل و گسترده در مورد وضعیت هر یک از بخشهای این پردیس به مردم ارایه گردد. مثلا مدتهاست که آگاهی از وضعیت کلاسها و امکانات رایانهای و کلاسهای آموزشی این پردیس در دست نیست. یا اینکه بهتر است چگونگی وضعیت کنونی موزه و امکانات فرهنگی و ورزشی این پردیس و این که این مجمتع بسیار ارزشمند چگونه اداره میشود و چگونه پیش میرود به گونه سالیانه و شفاف آگاهیرسانی گردد.
سهشنبه بیست شهریور ۱۴۰۳
داریوش مهرشاهی
[1] از یادآوریهای همکیش گرامی آقای منوچهر جمشیدی که برای سال ها از حدود ۱۳۸۶ تا ۱۴۰۰ خورشیدی در مجموعه پردیس مارکار فعالیت و همکاری داشتند سپاسگزارم.
[2] از سایت Internet Archive at: web.archive.org
https://web.archive.org/web/20141208072032/http://www.berasad.com/fa/content/view/159/48/
6 پاسخ
با سپاس از گزارش خوب آقای مهرشاهی. ایکاش قدرشناسی و سپاسگزاری داشته باشیم از افرادی که بی دریغ به جامعه خدمت میکنند. سپاسگزاری فردی کافی نیست و انجمن ها باید شناخت و قدردانی از این عزیزان را داشته باشد. ایکاش در زمان زندگی این خدمتگزاری، نکوداشت افراد برگزار شود، نه بعد درگذشت آنها.
درود
در سالهای که با مهندس سیروس خسروی همکاری داشتم، ایشان از همه فعالیتها، دیدارها و اتفاقات یادداشت برداری میکردند و اگر لازم بود عکس یا کپی مدارک را هم در بایگانی خود نگه میداشتند.
به یاد دارم که میگفتند هدف از این یادداشتها و آرشیو عکسها اینست که پس از پایان کار مجموعه مارکار، خاطرات خود را از زمان بازگشت از کانادا به ایران در کلیه اموری که در ایران نقش داشتند گردآوری و منتشر کنند، خاطراتی از جلسات با بزرگان و دست اندرکاران جامعه که در تهران برگزار میکردند، همچنین ساخت و بازسازی اماکنی نظیر آتشکده کوچه بیوک یزد، پردیس مارکار، باشگاه جهاندیدگان پروچیستا یزد، آتشکده و پذیرشگاه اصفهان و …
نمی دانم این گردآوری و نوشتن خاطرات کامل و ویراستاری شد یا نه؟
اما با دقت و نکته سنجی بی نظیر مهندس سیروس خسروی که حتی با یک بار جلسه دریافت کاملی از روحیات، توانایی و اهداف شخص مقابل داشتند، این مجموعه میتواند شرح حالی بر بخشی از تاریخ اتفاقات و افراد فعال چند دهه اخیر زرتشتیان ایران باشد.
امیدوارم که با کمک خانواده ایشان این مجموعه یاداشتها و مدارک، در نهایت منتشر شود و در اختیار عموم قرار گیرد.
فرزاد شهریاری فر
با سپاس از این یادداشت. بسیار خوشحالم که این نوشته را بازنویسی کردید. در حقیقت بازگوکننده مراحل بازسازی و برنامه ریزی و حتی شناسایی و پیشنهاد «دبیر» به انجمن زرتشتیان تهران توسط مهندس خسروی است.
مهندس خسروی با شوق و امید بسیار مارکار را بازسازی کردند و بعد این بخش پردیس دانش مارکار را هم برنامه ریزی کردند.
ایشان نماینده خانواده برادران زرتشتی هم بودند، اما کمی بعد از شروع به کار پردیس در نامه ایی به انجمن زرتشتیان تهران استعفا دادند! که دلایل این استعفا بسیار مهم است.
درهرصورت همانطورکه به درستی اشاره کردید گزارش و بررسی عملکرد پردیس دانش مارکار در این حداقل 15 سال گذشته می تواند بسیار مهم باشد.
باید توجه داشت که در مجموعه مارکار (پرورشگاه مارکار) از سال ها پیش دوره هایی کلاس های دینی متمرکز تا گردهم ایی همکیشان و برخی برنامه های اجتماعی دیگر برگزار می شد. شاید مهم ترین اوج این نوع برنامه ها در دوره ایی باشد که «انجمن دینی» بخش بزرگی از کارهای خود را در مارکار برگزار می کرد.
اما مهندس خسروی احتمالا با انتخاب کلمه «دانش» در نام این بخش و جستجو در محیط دانشگاهی و فن آوری برای یافتن «دبیر» باید هدف های دیگری را هم در نظر گرفته باشند که باید دید در طول سال ها چگونه برآورده شد یا نشد.
درود . من هم وظیفه دارم از خدمات و زحمات پدر بزرگوارتان روانشاد اسفندیار مرادیان نامی ببرم .
با درود دکتر مرادیان گرامی. این نوشتار که پس از نزدیک به ده سال آن را دوباره یافتم و بازنویس کردم تنها بازگو کننده یادمان هایی است که من از چند جلسه دیدار و گفتگو در ضمن بازدید محل با مهندس سیروس خسروی و نیز آقای جمشید منوچهری داشته ام و بعد از آن هم چند جلسه دیدار در منزل آقای خسروی عزیز. آشکار است که بازگو کننده همه گوشه ها و جزییات روند بازسازی و بهسازی مجتمع مارکار نیست و پیدا است که در این نوشتار خرد (کوتاه) بسیاری از یاد و نام ها دیده نمیشوند و این طبیعی است. در حین بازنویسی این نوشتار در هفته گذشته، یافتن یک گزارش خبری از سال های پیش (۱۳۸۷) از تارنمای برساد، به من بسیار یاری رساند تا در یک بازنویسی تازه، برخی از بزرگوارانی که در زنده نگه داشتن و نوزایی این مجتمع تاریخی همبهره (شریک) بوده اند نام ببرم. در این زمینه از جمله از روانشاد اسفندیار مرادیان و دیگر یاران مجتمع مارکار و نیز از دکتر اسفندیار اختیاری که سال ها برای روان نگاه داشتن دانش و فرهنگ در این مکان تلاش کردند هم یادی شده است که این نوشتار تازه را به تارنمای برساد روانه کردم و در آنجا منتشر شده است. از نکات بایسته و قابل توجه که برای بررسی های ژرف تر برای آینده اشاره کردید سپاسگزارم.
با درود به دکتر مهران سپهری و سپاس از موضوعات بایسته ای که یادآوری کرده اند. بله بهتر است که تا خدمتگزاران و خیراندیشان جامعه زنده هستند از آنان قدردانی شود اگرچه خود آنان شاید به آرمان و آرزوی بزرگداشت و قدردانی چنین کارهای سترگی را پیش نمی برند. اما بایسته است که تا زمانی که در میان ما هستند از آنها به نیکی یاد گردد.
همچنین درود به شما آقای فرزاد شهریاری فر. از این که به زیبایی و دقت و دلسوزی، جزییات ویژگی های اخلاقی مهندس سیروس خسروی را در جهت یادداشت برداری بسیار دقیق از فعالیت ها و کارهای روزانه روشن ساخته اید سپاسگزارم. به نکات و ویژگی های بسیار ارزشمندی اشاره کرده اند. امیدوارم که روزی بتوانیم از این یادداشت ها برای انتشار یک کتاب به روش علمی و با امانت داری در مورد بازسازی پردیس مارکار بهره مند شویم. ایدون باد
افزون بر این من شوربختانه برخی از نام های بزرگوارانی که در مسیر تاریخچه مجتمع مارکار و نیز در ساخت و راه اندازی مجتمع مارکار همیار بوده و قدم برداشته اند را در خاطر نداشته ام مانند ارباب مهربان زرتشتی که بیشتر بار مالی بر دوش ایشان بوده است. همچنین بهتر است برای یاد از تلاش ها و زحمات بزرگوارانی مانند روانشاد اسفندیار مرادیان و همچنین تلاش نماینده گرامی پیشین زرتشتیان آقای اسفندیار اختیاری، همکیشانی دیگر که دستی در نوشتن این گونه مطالب دارند چه در این مورد و چه در زمینه های مشابه زحمت کشیده و پیشگام شوند.