«نسخهای که پورداوود ارائه میداد و ما به آن میتوانیم عمل کنیم، آن است که باید پژوهشهای علوم ِ هویتی با محوریت ایران را مهم بشناسیم. پس هم باید دنیای باستان را بشناسیم و بفهمیم و هم دنیای مدرن را فهم کنیم. اگر چنین نکنیم، قطعاً شکست خواهیم خورد. از اینروست که میگویم که پورداوود برای ما یک الگوست؛ البته پورداوودِ واقعی، نه پورداوودِ رُمانتیک».
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان حمیدرضا دالوند، تاریخشناس و هموند هیأت علمی پژوهشکدهی زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در نشست «استاد ابراهیم پورداوود و گفتمان هویت ملی در ایران» بود. این نشست با سخنرانی مهرداد ملکزاده و علیرضا حسنزاده ادامه یافت.
دالوند در ادامهی سخنانش افزود: «زندگی پورداوود به ما میگوید در بزنگاههای تاریخی، جایی که ایرانیت و کیان سرزمینی و هویت ما دچار چالش شده است، شخصیتهایی در تاریخ پدید آمدهاند که هم سنت و میراث کهن ایران را خوب میفهمیدند و هم زمانهی خود را خوب درک میکردند. آن شخصیتها –که استاد پورداوود یکی از آنهاست- هویت و میراث کهن ما را مطابق با نیازهای روز، روزآمد کردند؛ کاری که در سدههای پیش فردوسی انجام داده بود».
مسالهی مدرنیته هنوز چالش جامعهی ایرانی است
دالوند با اشاره به رویدادهای دوران معاصر گفت: «در دورهی معاصر، بهویژه از مشروطیت به اینسو، که با جهان مدرن آشنا شدیم، بخشی از دانشمندان ما وارد میدان شدند و کوشیدند تا سنت را بفهمند و آن را یا احیاء کنند، یا تغییر بدهند و روزآمد سازند. جالب است که چنان جریانی که پس از مشروطیت آغاز شد، هنوز هم ادامه دارد، زیرا مسالهی مدرنیته هنوز هم چالش جامعهی ایرانی است».
او سپس افزود: «امروز از دید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به دورهای پسامشروطه و عصر پورداوود نزدیک شدهایم. در آن دوره، انسانهایی پدید آمدند که هم شأنیت تاریخی ایران را میفهمیدند و هم توانستند از مرحلهی ناسیونالیستِ رُمانتیک گذر کنند به مرحلهی شعور برسند. پس این توانایی را یافتند که مطابق با نیازهای زمانه، طرحی نو بیاندازند و کارهای تأثیرگذاری انجام دهند. در نزد آنان، علوم ِ میراثی، مانند تاریخ، باستانشناسی، زبانشناسی و مردمشناسی، اهمیت بیشتری داشت. ما اگر نتوانیم مانند آنان شأنیت تاریخی خود را فهم کنیم، دچار نکبت تاریخی خواهیم شد».
دالوند برجستگی و نمونهواری چهرههای علمی و ایرانشناس سدهی گذشته را درخور بررسی و شناخت دانست و گفت: «زمانی که به شخصیتهای علمی سدهی گذشته نگاه میکنیم و کسانی مانند استاد پورداوود را مینگریم، این تصور برای ما ایجاد میشود که آنها انسانهایی فراتر از آدمهای معمولی بودهاند و توانستهاند بهطرز شگفتآوری کارهای خارقالعادهای انجام دهند. کسانی چون علامه دهخدا که با آن همه مشغلهی سیاسی و اجتماعی و روزنامهنگاری، توانست اثر سترک لغتنامه را بنیان گذارد؛ یا شخصیتی مانند تقیزاده که زندگیای طوفانی داشت ولی شخصیت علمی او بسیار تأثیرگذار بود. تقیزاده هم در وجه سیاسی عمل کرد و هم در وجه علمی؛ یا ملکالشعرای بهار و داوود منشیزاده و افرادی مانند آنان که در شکلگیری گفتمان و قالب تاریخی ما نقش داشتند و تاریخ ما را نجات دادند و به امروز رساندند. گفتمان ملیگرایی مدیون آنهاست؛ آن هم نه ملیگرایی ِ شوونیستی ِ افراطی، بلکه ملیگرایی ِ آگاهانه و مبتنی بر فهم».
پورداوود و گذر از شور ملیگرایی به شعور ایرانشناسی
دالوند با برشمردن رویدادهای زندگی پورداوود، به یک چرخش مهم در زندگی او اشاره کرد و گفت: «در زمانهی جنگ جهانی اول که پورداوود در اروپا بود و سپس برای مبارزه با روس و انگلیس به ایران آمد، دورهای از شّر و شور سیاسی را پشت سر گذاشت. در آن دوره، او شاعری میهنپرست بود و در میهنپرستیاش وجه شور بر شعور غلبه داشت. میراث آن دوره، اشعارش بود که بعدها بسیاری از آنها را از میان بُرد. اما پس از آن، پورداوود شور ملیگرایی را به شعور تبدیل کرد. او پس از پایان جنگ جهانی اول، با ایرانشناس بزرگی مانند ژوزف مارکوارت آشنا شد و از شاگردی و همنشینی با او بسیار آموخت و تحت تأثیر اندیشههایش قرار گرفت. پس رو به مطالعهی متنهای باستانی ایران، از جمله اوستا، آورد و سپس با آغاز دورهای جدید در تاریخ ایران (پس از سال 1304 خورشیدی) به دعوت پارسیان به هند رفت و با شخصیت برجستهای به نام دینشاه ایرانی آشنا شد».
این سخنران با پرداختن به چهرهی علمی و برجستهی دینشاه افزود: «دینشاه شخصیتی بود که هم گرایشهای شدید ایرانی داشت و دارای اندیشههای جالبی دربارهی ناسیونالیسم ایرانی بود و هم نگاه همهجانبهای به جامعهی ایران میافکند. حتا درصدد برآمده بود که پارسیان هند را تشویق کند که بخشی از آنها به ایران بیایند و در خوزستان ساکن شوند و به آبادی آن منطقه بپردازند- اندیشهای که با مرگ زودهنگام دینشاه، بیسرانجام ماند».
به سخن دالوند، دینشاه به کمک پورداوود و عبدالحسین سپنتا، مجلهای به نام «پیک مزدیسنان» که ویژهی زرتشتیان بود، انتشار میدهد. همهی سخن او به جامعهی زرتشتی آن بود که شما صاحب سنت هستنید و دانشمندان و آگاهانی در میان شما هستند. جامعهی کنونی ایران به شما نیاز دارد و نباید با جامعهی نیاکانی زاویه پیدا کنید. باید مشارکت کنید و دست به بازیابی خود بزنید و کوشش کنید که شور و شوقی دوبارهای در جامعهی زرتشتی ایجاد کنید.
او سپس افزود: «دینشاه یکی از دانشمندان تأثیرگذار بر ناسیونالیسم ایرانی بود و پورداوود یکی از همنشینان او بود. هر دو هم از هم تأثیر پذیرفتند. پورداوود همین همنشینی را با علامه محمد قزوینی، حسن تقیزاده، کاظمزاده ایرانشهر و محمدعلی جمالزاده داشت. اینها جمعی ایراندوست بودند که ایراندوستیشان مبتنی بر فهم سنتهای ایرانی بود».
حمیدرضا دالوند در پایان گفت: «پورداوود در زمانهای شکننده زندگی کرد؛ زمانهای که ایران تا آستانهی تجزیه شدن پیش رفت. پورداوود تحت تأثیر مسائل آن روز، نخست با شور آغاز کرد اما توانست ایرانشناسی ِ مبتنی بر شعور را ترویج دهد».
پورداوود یکی از پایهگذاران مهم دانش ایرانشناسی بود
سخنران دیگر این نشست، مهرداد ملکزاده، باستانشناس و هموند هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری بود. او در آغاز سخنانش گفت: «میخواهم بهعنوان یک باستانشناس، ادای دینی کنم به کسی که از پایهگذاران جدی و آکادمیک و امروزینهی دانش ایرانشناسی در روزگار ماست- یعنی استاد ابراهیم پورداوود». سپس با اشاره به سالیان پُربار زندگی پورداوود، افزود: «پورداوود هشتادودو سالی بزیست. برای فردی چون او، شاید باید بیشتر زندگی میکرد، اما بهغایت زندگی کرد و خوب زندگی کرد».
ملکزاده گفت: «من کوشش کردم که تاریخ تولد و درگذشت پورداوود را افزون بر سالشمار ایرانی (که از 20 بهمن 1264 تا 26 آبان 1347 خورشیدی است) در یک چارچوب میلادی هم بیاورم، چون خیلی معنادار است. بهویژه آنکه عنوان نشست ما “هویت ایرانی و ملی” است».
ملکزاده با برشمردن رویدادهای سهمناک تاریخی در جهانی که پورداوود در آن زندگی کرد، گفت: « زادروز پورداوود- 20 بهمن 1264- برابر با 9 فوریه 1886 میلادی است و روز درگذشت او- 26 آبان 1347- برابر با 17 نوامبر 1968 میلادی است. در زمانهای که او بزاد (چهاردهسالی پیش از آغاز سدهی بیستم)، اروپا تقریباً در آرامش بود، اما آبستن بسیاری از اتفاقاتی بود که قرار بود جهان را تحت تأثیر قرار دهد. آن رویدادها، روشنفکران ایرانی و تاریخ ایران را هم تحت تأثیر قرار داد. اما در همان سالی که هنگامههای جهانی پایان پذیرفت، جهان به جایی رسید که نخستین انسان، سوار بر سفینهی فضایی، رو به سفر ماه داشت. در آن فاصلهی هشتادودو سالهی زندگی پورداوود، میبینیم که جهان چه قوس شگفتانگیزی را طی کرد و چگونه متحول شد».
او در ادامه افزود: «پورداوود نیز مانند روشنفکرانی چون کسروی و تقیزاده، پیشینهی اندیشگی بسیار غلیظ مذهبی داشت. اما از آن سابقه، فاصله گرفت. سفری علمی به فرانسه کرد و زبان فرانسوی را آموخت که برای آیندهی پژوهشی او بسیار مهم بود. در آنجا با کسانی مانند محمدعلی جمالزاده انس و الفت پیدا کرد؛ ارتباطهایی که در رشد ذهنی پورداوود اثرگذار بودند».
جان بیقرار پورداوود با میهناش پیوندی وفادارانه داشت
ملکزاده با اشاره به سفرهای پُرشمار پورداوود به ایران و اروپا، گفت: «سرگذشت پورداوود در آن سالها بسیار جالب است. او رفتوآمدهای مکرری بین اروپا و ایران دارد و جانِ بیقرارش اجازه نمیدهد که برای همیشه در اروپا بماند. پورداوود در هر فرصتی به ایران میآمد و این پیوند با میهناش را وفادارانه ادامه میداد. در همان پاریس بود که پورداوود با یکی از بزرگترین اندیشمندان ایرانی که نقش مهمی در نوزایش پژوهشهای ادبی در ایران معاصر داشت، یعنی علامه محمد قزوینی، آشنا شد و با او مجالست و مؤانست یافت».
بخش دیگر سخنان ملکزاده دربارهی رویدادهای دو جنگ جهانی و تأثیر آن بر اندیشهی برجستگان ایران بود. او در اینباره گفت: «دو جنگ جهانی اول و دوم، چهرهی جهان را دگرگون کرد. اروپا بهشدت تحت تأثیر این دو جنگ قرار گرفت؛ آنچنان که اروپاییان بعدها کوشیدند اتحادیهی اروپا را تشکیل دهند تا از جنگهای خانمانبراندازِ درونسرزمینی جلوگیری کنند. اما برای رسیدن به این مرحله، خونهای بسیاری ریخته شد. روشنفکران ایرانی هم نمیتوانستند از آن دنیای توفانزده برکنار باشند. البته سالهای آخرین سلطنت قاجار و تلاطمات پس از مشروطیت، فرصت کارهای جدی را کم میکرد. ناملایمات اجتماعی فراوان بود و قحطیهای کوچک و بزرگی روی میداد. در آن سالها، اهل اندیشه کوشش میکردند مغربزمین را مأوایی برای اقامت کوتاهمدت خود بدانند. در همان سالهای جنگ جهانی اول بود که گروهی از ایرانیان اندیشمند -شاید به راهبری و زعامت تقیزاده- “کمیتهی ملی ایرانیان” را تشکیل دادند. پورداوود هم در میان آنان بود».
گرایش ایرانیان به اندیشههای ناسیونالسوسیالیست آلمانی
ملکزاده در ادامه گفت: «در آن زمانهی جنگ اول جهانی، در محافل اندیشگی آلمانی اندیشههای ناسیونالسوسیالیستی بسیار قدرت پیدا کرده بود. البته در نهایت، متاسفانه، منجر به ظهور هیتلر و جنگ دوم جهانی شد. اما چون ناسیونالسوسیالیستهای آلمانی توجهی بسیار به نژاد هندو- اروپایی داشتند و بدان اهمیت میدادند، ایرانیان نیز به آن اندیشه علاقه پیدا کردند و فکر میکردند که در هنگامهای که کیان ِ ایرانشهر به زیر ستوران روس و انگلیس افتاده و حیثیت ایران پایمال شده است، شاید بتوانند دست به دامان قدرتهای دیگر اروپایی بشوند و خود را از فشار روس و انگلیس نجات بدهند. آنها چندی به فرانسه نزدیک شدند، اما فرانسه نتوانست نقش تاریخی خود را بازی کند. اما آلمانها از ایراندوستان و گروههای میهندوست ایرانی حمایت کردند».
ملکزاده با اشاره به اینکه: «در آن سالها پورداوود با تقیزاده که مجلهی “کاوه” را در برلین منتشر میکرد، همکاری میکرد و این مجله چشمانداز جدیدی پیشاروی اندیشمندان ایران قرار داده بود»، افزود: «پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول، ایرانیان سرخورده شدند، چون کمیتهی ایرانیان به آلمانها امید بسیار بسته بودند و به پیروزی جناح محور دلخوش بودند. این سرخوردگی البته بعداً سبب شد که در جنگ جهانی دوم که آلمانها کارنامهی زشتی از خود بهجا گذاشتند، ایرانیان چندان علاقهای به همکاری با ناسیونالسوسیالیستهای آلمانی نشان ندهند».
این سخنران آنگاه به کوششهای علمی پورداوود پرداخت و گفت: «پورداوود موفق شد در فاصلهی سالهای 1305 تا 1315، پروژهی بزرگ ترجمه اوستا و بخشها مختلف دیننوشتهای باستانی ایران را آغاز و تکمیل کند. اینجاست که باید اشاره کنم که کار او کارستانی بود».
سپس با اشاره به برگردان پورداوود از بخشهای اوستا، افزود: «پورداوود پروژهی ترجمهی اوستا را با جدیت ادامه داد و کوشش کرد بخشهای بسیاری از دیننوشتهای ایران باستان را ترجمه کند و در اختیار نسل جدید فارسیزبانان در ایرانِ معاصر بگذارد».
به سخن ملکزاده، تا امروز -حتا با تأسیس رشتهی زبانشناسی در دانشگاه تهران- هنوز نتوانستهایم یا نخواستهایم یا از پسِ آن برنیامدهایم که ترجمهی جدیدی از اوستا را انجام دهیم. کار جلیل دوستخواه هم چندان کارِ جدیای نیست. هنوز هم پس از صدسال، با وجود این همه فارغالتحصیل رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، زبانشناسی و زبانهای باستانی، جامعهی علمی ایران نتوانسته آستین همت بالا بزند و دوباره ترجمهی کاملی از اوستا انجام دهد. اینجاست که بهتر پی میبریم که پورداوود چه کار بزرگی انجام داد. چرا که او زبانهای فرانسه و آلمانی را میدانست، زبان عربی را بهخوبی فراگرفته بود و زبانهای اوستایی و فارسی باستان و پهلوی را بهکمال یاد گرفته بود. با این اندوختهی زبانی و دانش بسیار بود که پورداوود کار کارستان ترجمهی اوستا را انجام داد. ترجمهی او هم برگردانی مکانیکی نیست، در هر بخش و هر فصل ترجمه، پژوهشهای مفصلی هم انجام داده است».
ملکزاده در پایان سخنانش گفت: «باید به یاد بیاوریم که او در هنگامهی جنگ جهانی اول که در آلمان و فرانسه میزیست، کتابهایی را برای پژوهش خود گِرد کرد و به ایران آورد که دسترسی به آنها بسیار بسیار دشوار بود». او سپس با خواندن پارهای از یکی از شعرهای پورداوود در کتاب «پوراندختنامه»، به روشنفکرانی اشاره کرد که در پایان زندگی پورداوود با سخنان نسنجیدهی خود او را بسیار آزردند.
ما دربارهی پورداوود کوتاهی کردهایم
واپسین سخنران این نشست، علیرضا حسنزاده، دانشیار و فرنشین پژوهشکده مردمشناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، بود. او دربارهی کمتوجهیهایی که به آرامجای پورداوود شده است، گفت: «امروز آرامگاه پورداوود در سبزهمیدان شهر رشت، مورد کملطفی قرار گرفته است. مردی به این بزرگی باید آرامگاهش تبدیل به موزهی فرهنگ ایران باستان بشود و دستِ کم موزهی کتیبههای باستانی ایران در آنجا شکل بگیرد، یا موزهی زبانشناسی باستانی ایران، اما متاسفانه پس از مرگ پورداوود در سال 1347 تاکنون، آن آرامگاه غریبانه افتاده است. در حالیکه پورداوود به گردن همهی ما حق دارد، از این دید که او ایرانیان را با فرهنگشان آشنا کرد».
حسنزاده با گفتن اینکه: ما نیازمندیم که نگاه تازهای به پورداوود داشته باشیم و با گفتن اینکه نگاه او در این نشست به وجه مردمشناختی و جامعهشناختی استاد پورداوود است، افزود: «عصر مشروطیت مانند قرن چهارم است و در آن اندیشهی بازگشت به خویشتن، مطرح میشود. پس از اعمال نفوذهای استعماری روسیهی تزاری و بریتانیا و آن قراردادهای مفتضحانهی ترکمنچای و گلستان، جامعهی ایرانی دچار تحیّر نسبت به جایگاه خودش در جهان شده بود. از آن پس شاهد روندی در ایران هستیم که میتوان از آن به نام “بازگشت به خویشتن” یاد کرد. در این مسیر هم رویدادهای بسیار اتفاق میافتد».
حسنزاده با گفتن اینکه: «گونهشناسی ایرانی به ما میگوید که ما هویتمان را با رجوع به گذشته و سرزمین و تاریخ و دین و سنتمان جستوجو کردیم»، افزود: «در اینجا گریزی به شاهرخ مسکوب میزنم و نگاهی انتقادی به او دارم. مسکوب در کتاب “زبان فارسی و هویت ایرانی” میگوید که هویت ایرانی بسیار کلامی است. من میخواهم حرف مسکوب را در این زمینه اصلاح کنم و بگویم که هویت ما بسیار روایی است. زبان فارسی حامل روایتهای بینظیری است که در شاهنامه به اوج خود میرسد. پس میتوان گفت که هویت ایرانی به سبب روایتها و داستانها، بهشدت با زبان گره خورده است».
ترجمههای پورداوود از اوستا، دانشنامه است
حسنزاده آنگاه از اهمیت برگردان پورداوود از اوستا سخن گفت و اشاره کرد: «پورداوود در اینجا نقش مهمی بازی میکند. ترجمههای او از اوستا، یک دانشنامه است. در آن ترجمهها، شما میتوانید مدخل به مدخل با فرهنگ ایرانی آشنا بشوید. پورداوود اشاره میکند که قصد من فقط ترجمهی اوستا نیست، بلکه میخواهم ایرانیان را پیشینهی تاریخی، اسطورهای و هویتیشان آشنا کنم».
این سخنران سپس با بازگشت به سخن خود دربارهی جستوجوی هویت در نزد ایرانیان، گفت: «توجه داشته باشید که میراث هویتی، “علم ملت” بوده است. همزمان با ما در ترکیه (عثمانی) نیز این اتفاق میافتد و آنها نیز پس از شکستهای تاریخی، به خویشتنشان بازگشت میکنند. اما در آنجا نقش اساسی را باستانشناسی بازی میکند، اما در ایران مردمشناسی و فرهنگ و زبانهای باستانی است که اهمیت مییابد».
حسنزاده گفت: «پورداوود را باید در بستر انقلاب مشروطیت دید. من معتقد نیستم که او از علامه قزوینی الهام گرفته است. البته روی هم تأثیر گذاشتهاند، اما پورداوود خودش یک وزن و قطب بود. همچنان که میبینیم در جاهای مختلف این قزوینی است که از او تاثیر میپذیرد».
سپس افزود: «باید به زندگی پُرفراز و نشیب پورداوود هم اشاره کرد. انتشار روزنامهی “ایرانشهر” نشان میدهد که نگاه او به ایران چگونه بوده است. نگاه او نگاه روشنگرانه به هویت ملی است. از آن سو در جریان جنگ جهانی اول، در بغداد روزنامهی “رستخیز” را منتشر میکند و مانند همهی روشنفکران مشروطیت، دیدگاه خود را با شعر بیان میکند. او سه رویداد مهم را دید: انقلاب مشروطیت، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم. در همهی آنها هم گفتمان هویت ملی، گفتمان غالب روشنفکران ایرانی بوده است».
حسنزاده با سنجش میان روش کسروی و پورداوود گفت: «در بحث هویت ملی، کسروی از کانتکست [: بافتار و بستر] علم حرکت میکند و به کانتکست ایدئولوگ بودن میرسد، اما پورداوود از کانتکست روشنفکر ملیگرا بودن به سمت دانشوری بزرگ میرود و در سال 1316 خورشیدی به استادی دانشگاه تهران دست مییابد».
در اسطورهشناسی مهرداد بهار به پای پورداوود نمیرسد
بخش دیگر سخنان علیرضا حسنزاده دربارهی دو مکتب اسطورهشناسی ایرانی بود. او گفت: «ما دو مکتب اسطورهشناسی داشتهایم؛ یکی مکتب آریایی اسطورهشناسی و دیگری مکتب پیشآرایی اسطورهشناسی. نمایندهی مکتب اول استاد پورداوود است و نماینده مکتب دوم مهرداد بهار».
سپس افزود: «از این دید، مهرداد بهار اصلاً به پای پورداوود نمیرسد. پورداوود در جریان ملیگرایانه قرار میگیرد و برای او هویت ایرانی، سرزمین و فرهنگ ایران مهم است، اما مهرداد بهار سابقهی درخشانی در یکی از حزبهای سیاسی آن زمان دارد. پورداوود بهشدت معتقد به عمیقشدن در کار علمی است، اما مهرداد بهار تنها به ترجمهی متنهای پهلوی میپردازد. نکتهی مهم دیگر آن است که هدف پورداوود قوامبخشیدن به هویت ایرانی است و بازنمایی گذشتهی باشُکوه آن، اما بهار به جایی میرسد که خاستگاه اسطورهها را به بینالنهرین نسبت میدهد و نگاه ملیگرایانه ندارد».
پورداوود زندگیاش را وقف فرهنگ ایران کرد
دبیری نشست یادشده را زهرا زارع برعهده داشت. او در آغاز نشست گفت: «هویت ملی یک مفهوم پیچیده و چندوجهی است که ریشه در عوامل مختلفی مانند تاریخ مشترک، فرهنگ، زبان، دین، ارزشها و نمادهای یک جامعه و ملت دارد. در زمان ما، بهویژه، چالشهایی جدی هویت ملی را تهدید میکند؛ مانند: پدیده مهاجرت، چندفرهنگی بودن، ناسیونالیسم افراطی و عواملی دیگر که پرداختن به آنها اهمیت دارد».
زارع سپس با اشاره به پورداوود و جایگاه او در گفتمان هویت ملی، افزود: «زندهیاد استاد پورداوود یکی از احیاگران زبان و فرهنگ ایران باستان و از نخستین اوستاشناس بود و همهی زندگی پُربارَش را وقف فرهنگ ایران کرد. وقتی از او دربارهی دین و مذهبش پرسیده بودند، گفته بود: اگر پرسی ز کیش پورداوود/ جوان پارسی ایران پرستد».
زارع در پایان افزود: «میراث پورداوود بسیار گرانسنگ است و از لابهلای آثار ارجمند او میتوان به آن پی بُرد. او با آثارش و مطالعات بسیار گسترده و ارجمندش، هویت تاریخی غنی و ریشهداری برای ما به تصویر کشیده است».
نشست «استاد ابراهیم پورداوود و گفتمان هویت ملی در ایران» نخستین نشست از سلسله نشستهای «گفتمان هویت ملی در ایران» است که از این پس قرار است نشستهای دیگر آن به دستیاری پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری برگزار شود. نشست «استاد ابراهیم پورداوود و گفتمان هویت ملی در ایران»، در روز یکشنبه 30 دیماه 1403 در تالار خلیج فارس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری برگزار شد.
دکتر حمیدرضا دالوند، تاریخشناس و هموند هیأت علمی پژوهشکدهی زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکتر مهرداد ملکزاده، باستانشناس و هموند هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری
دکتر علیرضا حسنزاده، دانشیار و فرنشین پژوهشکده مردمشناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری
فرتور از مهربان افسر کشمیری است.
6744
یک پاسخ
دست مریزاد برای این گزارش درست و به آیین