خاطرات نوروزی برای هر ايرانی گرانبها و باارزش است. بخشی از آن به روزگار كودكی و نوجوانی بازمیگردد كه همه دلپسند است اما كمتر در ياد میماند و برخی از نوروزها، نوروزهای دوران زندگی است كه گاهي با خوشی و گاه با سختي همراه بوده است و اين ادامه دارد تا پايان.
من روی همرفته ٧٧ نوروز ديدهام، بخشي از آن را به ياد ندارم اما بسياري را هم به ياد دارم با همهی خوشیها و ناخوشیهايش.
اما آنچه از همهی اين نوروزها برايم يك خاطره شده به زمانی بازمیگردد كه ١٥ يا ١٦ ساله بودم. ماههای بهمن و اسفند آن سال را بهخوبی به ياد دارم. در دبيرستان شعاري داشتيم كه سر كلاس يا در حياط مدرسه، كافي بود، يک دانشآموز آن را بگويد. ناگهان همه با هم هماهنگ میشدند و آن را تكرار میكردند: نفت بايد در تمام مملكت ملی شود. اين را با آهنگ میخوانديم.
يكی میگفت؛ نفت، ناگهان همهبا هم همصدا میشدند و اين شعار را میخواندند؛ كوبنده و استوار. البته گاهي كارهای ناپسندی هم میكرديم و اين شعار را روی ديوار مردم مینوشتيم.
آن روزها كه من ١٥، ١٦ سال بيشتر نداشتم مسالهی نفت را نه از نظر سياسي درک ميكردم و از نه از ديدگاه تاريخی. همهی شور و شوق من و همسنوسالان من به هويت ملیمان بازمیگشت. من ايران و ايراني را حس میكردم و میخواستم، اين دادهی خدايی مال مردم ايران باشد. حسم اين بود كه اين دادهی خدايی مال ماست و خارجیها دارند آن را چپاول میكنند. اينكه انگليس میبرد، آمريكا يا روسيه هم برايم مهم نبود، چون از نظر من هيچكدام آنها چنين حقی نداشتند. تنها چيزی كه مهم بود، اين بود كه نفت مال مردم ايران است و نفت بايد در تمام مملكت ملی شود.
اينها ادامه داشت تا اينكه ٢٩ اسفندماه، ١٣٢٩ خورشيدی، در مجلس شورای ملی ايران، ملی شدن صنعت نفت مصوب شد و راديو اعلام كرد كه منافع اين صنعت، از آنِ ملت ايران است.
روز پس از اين اعلام، روز نخست سال ١٣٣٠ خورشيدي بود، نوروزی كه خاطرهانگيزترين نوروز من شده است، يک نوروز متفاوت. همهجا جشن بود. جشن به پاكرده بوديم و كارت شادباش چاپ میكرديم. هركه را میديديم هم نوروز را شادباش میگفتيم و هم جشن ملی شدن نفت ايران را.
به گمانم نوروز ١٣٣٠ خورشيدي يک نوروز استثنايی برای تاريخ ما است.
*دکتر ناصر تکمیل همایون، تاریخنگار و جامعهشناس ایرانی (درگذشتهی 25 آبان 1401)
**این نوشتار در ویژهنامهی نوروزی شمارهی 291 هفتهنامهی امرداد / 26 اسفندماه 1391 خورشیدی، چاپ شده است.