لوگو امرداد

دکتر اکبر اعتماد؛ بزرگمردی از الوند که ایران‌ساز شد

نوشین‌روان دکتر اکبر اعتماد، یگانه استوره‌ی هسته‌ای ایران‌زمین و بزرگمردی ستودنی و اندیشمندی ایران‌دوست، آدینه 22 فروردین‌ماه 1404 در پاریس و دیاری دور از خاک پاک میهن، جان به جان‌آفرین سپرد و چهره بر نقاب خاک کشید و از میان ما رفت.

11 12

1 37

نمای نیمه‌کاره نیروگاه بوشهر در سال 1356- یادگارسال‌ها کوشش شبانه‌روزی شادروان دکتر اکبر اعتماد

دکتر اکبر اعتماد در سال 1309 در شهر همدان دیده به جهان گشود و پس از گذراندن مدرسه پهلوی در همدان، در جوانی به تهران آمد و در مدرسه البرز آموزش دید و آنگاه در سال 1329 از ایران به سوئیس رفت و در آنجا رشته مهندسی برق را در مدرسه پلی‌تکنیک لوزان خواند. در سال 1335 کار در شرکت مهندسی برق بروان‌بووری را آغاز کرد و کمی پس از آن در انستیتوی ملی علوم و فنون اتمی سَکلِه پاریس سرگرم کاری نوین شد. کاری که پایه همه آموخته‌های هسته‌ای وی بود.

2 19

دیدار دکتر اکبر اعتماد با هنری کیسینجر در امریکا

در پاریس بسیار زود به مشاور حفاظت و مدیریت راکتور در آژانس بین‌المللی انرژی‌اتمی درآمد و در همین سال بود که دکترای فیزیک هسته‌ای را از مرکز فدرال تحقیقات راکتور هسته‌ای سوئیس گرفت. آنگاه در سال 1344 هنگامی که به اوج درخشش دانش هسته‌ای در اروپا رسیده بود، به سوگندی که به مادر خود داده بود، وفا کرد و بر آن شد تا به کشور خود ایران بازگردد. همه کوشش‌های سران کشوری و هسته‌ای فرانسه و پیشنهادهای رویایی آن‌ها به دکتر اکبر اعتماد، در وی کارگر نیفتاد و او در سال 1344 به ایران بازگشت.

3 29

داستان او در تهران با سرنام (تیتر) یک روزنامه آغاز شد و آن سرنام انگیزه‌ای شد تا بزرگمرد شیفته ایران، گمنام و ناآشنا و تازه از فرنگ بازگشته، غریبانه همراه با مدارکش به دفتر محمدعلی صفی‌اصفیا رییس برنامه بودجه آن زمان برود. فقط یک جمله تاریخی به دادش رسید و آن این بود که به دفتردار اصفیا گفت: بروید و بگویید که یک اتم‌شناس آمده است!

4 21

این سخن کوتاه چنان توفنده و دل‌انگیز بود که سبب شد تا خود صفی‌اصفیا درِ دفترش را باز کند و به گرمی پذیرای دکتر اعتماد شود. از آن هنگام بود که صفی‌اصفیا این جوان کوشا و باهوش و دانشمند را با محمدرضاشاه آشنا کرد و همین رویداد سبب شد تا با خود سوگند یاد کند تا به پایان زندگانی‌اش، خویشکار مردم و کشور باشد.

5 18

دکتر اکبر اعتماد با کارکشتگی و دانایی در کار راکتورهای هسته‌ای، راکتور پژوهشی دانشگاه تهران را در سال 1345 که با چالش‌هایی روبه‌رو بود، راه‌اندازی کرد. دکتر اکبر اعتماد با دانش سرشار خود و توان کاردانی، سازماندهی و برنامه‌ریزی، بسیار پرشتاب پله‌های پیشرفت را یکی پس از دیگری پیمود.

او به‌زودی محمدرضا شاه را شیفته منش و شایستگی‌های خود کرد و توانست که به معاونت وزارت نوبنیاد علوم و آموزش عالی برسد تا اینکه در سال 1352 به ریاست دانشگاه بوعلی همدان زادگاه مادری رسید و در همین سال بود که محمدرضا شاه بر آن شد تا سازمان انرژی هسته‌ای را بنا نهد و از دکتر اکبر اعتماد خواست تا این کار بزرگ را بر گردن گیرد.

6 17

در سال 1353 دکتر اکبر اعتماد به ریاست سازمان انرژی‌اتمی ایران گمارده شد و سازمانی را از پایه بنیاد کرد که در زمانی کوتاه طرح‌های کلان ملی و کشوری را یک به یک به انجام رساند. دکتر اکبر اعتماد برنامه‌ی ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را با همکاری شرکت آلمانی زیمنس آغاز کرد.

7 15

بازدید دکتر اکبر اعتماد به همراه محمدرضا شاه پهلوی از پیشرفت کار ساخت نیروگاه بوشهر در فرودگاه

این دانشمند سخت‌کوش، پیمان کارخانه آب‌شیرین‌کن بوشهر را با ژاپن در سال 1354 بست و آنگاه پیمان سهم 10 درصدی ایران در مجتمع غنی‌سازی یورودیف را به امضا رساند. به این‌ها نیز بسنده نکرد و در سال 1355 پیمان همکاری ایران در کانسار اورانیوم آفریقای جنوبی را بست.

8 12

بازدید دکتر اکبر اعتماد از مرکز اتمی امریکا سال 1355

هم او بود که همکاری فرانسه و انگلیس را برای ساخت تاسیسات هسته ‌اصفهان در سال 1356 نهایی کرد. پیرنگ ساخت دو راکتور هسته‌ای در دارخوین در همین سال از دیگر کارنامه پرکار و پرجوش‌وخروش وی بود.

9 12

همه برنامه‌های وی تا سال 1357 و دی‌ماهی که از ایران به ناچار و برای همیشه بیرون رفت یک به یک به‌خوبی و با زمان‌بندی درست، پیاده شد.

نگارش کتاب خاطرات دکتر اکبر اعتماد با سرنام «سال‌های اعتماد»

سرافرازی نگاشتن یادگفته‌ها و زندگینامه و سرگذشت این استوره هسته‌ای ایران از یک دوره کاری نگارنده در لندن در سال 1388 آغاز شد. زمانی که بر آن شدم تا در دفتر صدا و سیما در خیابان «اکتون تان» از ایشان دعوت کنم تا برای گفت‌وگویی تلویزیونی با شبکه خبر از پاریس به لندن بیایند.

در بارِ نخستِ تماسِ تلفنی، پاسخ بسیار سردی از ایشان دریافت کردم. اما ناامید نشدم و با پیگیری در بار دوم تماس تلفنی در پاییز 1388 کامیاب بودم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند که در این گفت‌وگو، میهمان ما در لندن باشند. دکتر اکبر اعتماد برای انجام گفت‌وگو دو اگره (شرط) گذاشتند. یک اینکه برنامه زنده باشد و دوم اینکه ایشان بتوانند با مردم خود آزادانه سخن بگویند.

بنده بی‌مهابا هر دو اگره را پذیرفتم و کارها به‌خوبی پیش رفت تا اینکه ایشان به من زنگ زدند و گفتند که من تا یک هفته دیگر به لندن می‌آیم و نزد خانه دخترم خواهم ماند. شماره تماس را نیز دادند و من هم همه برنامه‌ریزی‌ها را برای گفت‌وگوی تلویزیونی با شبکه خبر در تهران کرده بودم و از چند روز پیش از گفت‌وگو، شبکه خبر و دیگر شبکه‌ها، پیش‌خبر گفت‌وگوی اختصاصی شبکه خبر با دکتر اکبر اعتماد، نخستین رییس سازمان انرژی‌اتمی ایران را پخش می‌کردند و دوستداران برنامه چشم‌به‌راه دیدن آن بودند. تا اینکه دکتر اعتماد به لندن آمدند و روز دوشنبه از ماه آذر 1388 این برنامه زنده پخش شد.

10 14

به تهران و به سردبیری هم اگاهی داده بودم و از آن‌ها خواستم که پرسشی اگر دارند بفرستند. اما همگان کار سنگین برنامه را از صفر تا صد بر دوش من نهادند و من را تنها گذاردند. زیرا می‌دانستند که دکتر اعتماد مردی رک، بی‌پرده و پوشیده و بسیار استوار است و گفت‌وگو با وی کار آسانی نیست.

11 12

روز دوشنبه تاریخی فرا رسید و دکتر اکبر اعتماد به دفتر صدا و سیما آمدند. من ایشان را و به درون استودیو راهنمایی کردم، نشستند و همکاران و از آن میان آقای گودرزی مدیر دفتر هم آمدند و با وی به گرمی دیدار کردند. برنامه زنده آغاز شد و بنده مجری این برنامه تاریخی بودم و بنا بود درباره تاریخچه برنامه‌های هسته ایران و دیدگاه‌های کنونی ایشان در این زمینه گفت‌وگو کنیم. برنامه نیم‌ساعته به پایان رسید.

12 8

در کنار دکتر اکبر اعتماد شهر لندن – ایلینتگون 1389

پس از پایان به ایشان گفتم جناب دکتر با مردمت زنده و رودررو سخن گفتید. سیمای ایشان چنان فروزان و تابناک بود که ایشان گویی همه اندوه سه دهه بی‌مهری را از یاد برده بود و دانسته بود که مردم ایران تا چه اندازه سپاسگزار فرزندان راستین و پاکباز و پاک‌منش این آب و خاک اهورایی‌اند. پس از این گفت‌وگوی تاریخی بود که ایشان به‌گونه رسمی به تهران دعوت شدند و سران رده بالا، میزبانی گرمی از ایشان داشتند. آنگاه سازمان انرژی‌ اتمی ایران از پیشکسوت و پایه‌گذار این سازمان به گرمی میهمان‌نوازی کرد.

13 11

پس از پخش برنامه شورانگیز در استودیوی لندن با ایشان، به دفتر کارم برگشتم و دیدم که تلفن‌ها همگی زنگ می‌خورد و از تهران و لندن بینندگان با شادی، خشنودی و خرسندی این برنامه را نگاه کرده بودند. همانجا بود که بر آن شدم تا این مرد بزرگ را رها نکنم و کار تاریخی خود را با تاریخ‌نگاری زندگی وی به پایان برسانم.

14 8

این بود که همان دو هفته‌ای که در لندن ماندند، زندگی‌نامه وی را گردآوردی و ضبط کردم. اگرچه کار گفت‌وگوها و یادگفته‌های ایشان در آن هفته نیمه‌کاره ماند و ایشان این نوید را به من دادند که دوباره به لندن بیایند و کار ضبط یادمان‌های ایشان را به پایان برسانم. بار دیگر در مهرماه سال 1389 به لندن آمدند و این کار در خانه من در «ایلینگ وی» روزها پی گرفته شد.

15 10

 این کار در لندن به پایان رسید و یادم می‌آید که در این سال دکتر اکبر اعتماد اسناد و احکام خود را به امضای محمدرضا شاه و برخی عکس‌های دوران کاری را برای من آورد تا در پایان کتاب آن‌ها را چاپ کنم.

16 9

این بود که پس از بازگشت از لندن به تهران یادگفته‌های ایشان را گردآوری کردم و با ویرایش دوست ارجمند و گرانمایه‌ام رضا فیروزیان، کتاب سال‌های اعتماد را آماده چاپ کردیم. هرچند که سال‌ها بر سر پیدا کردن ناشر ناکام بودم و سرانجام کتاب سال‌های اعتماد به دست توانای نشر آرون در 307 برگ همراه با فرتورهای کاری دکتر اکبر اعتماد به چاپ رسید.

آرامش ایزدی همراهشان و بهشت بهره‌شان باد

*مجید کریمی، پژوهشگر و نویسنده کتاب «خاطرات دکتر اکبر اعتماد»

 

فرتور رسیده است.
6744

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

3 پاسخ

  1. روح و روان پاکش در بهشت برین در شادی و روشنی باشد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-02-29