در شاهنامه آنکه از سوی شرق به سوی ایران میتازد، تورانی، ترک یا چینی خوانده میشود، چنانکه یکی از فرماندهان ارجاسب، پادشاه توران، به وی میگوید:
بدو گفت کای شاه ترکان چین
به یک تن مزن خویشتن بر زمین
یا گُردآفرید از فراز قلعه و از سر دلسوزی به سهراب میگوید:
چو سهراب را دید بر پشت زین
چنین گفت کای شاه ترکان چین
تو را بهتر آید که فرمان کنی
رخ نامور سوی توران کنی
میدانیم که پدر سهراب، رستم بود و مادر او، تهمینه، دختر پادشاه شهر مرزی سمنگان. پس چهرهی سهراب نه میتوانسته مانند چینیان باشد نه مانند ترکان و مغولان. پس چرا گُردآفرید سهراب را «شاه ترکان چین» نامیده؟
راست این است که از زمان ساسانیان کشور ایران از سوی شرق فِتاد (مورد) تاختوتاز هیونان و هِپتالیان بوده است. شرق نیز در اینجا کمابیش یعنی آن سوی سیردریا یا سیحون. در استورههای ایرانی این بومستان (منطقه) از آن تورانیان است. تورانیان فرزندان تور هستند و خودِ تور فرزند فریدون. پس در استورههای ایرانی جنگ ایران و توران جنگ مردمانی از یک نژاد و تبار است. در واقعیت تاریخی نزدیک به روزگار فردوسی اما باشندگان شرق ایران، ترکان و چینیان بودند. با گذر زمان و با درهمآمیزی استوره و تاریخ در ذهن ایرانیان، آن که از سوی شرق به سوی ایران میتازد، دشمنی است که به اعتبار تاریخ میتواند ترک یا چینی خوانده شود و به اعتبار استوره تورانی. بر این پایه مصراع: «ای شاه ترکان چین» هیچ بار نژادی ندارد و به سادگی یعنی: «ای دشمنی که از سوی شرق میآیی».
2 پاسخ
سخن درستی است که ایرانیان و تورانیان از دو نژاد نبودند، از یک نژاد و تبار بودهاند. این نکته، بسیار مهم است. اما بیتی که از زبان گُردآفرید بازگو شده، در چاپ خالقیمطلق به درستی «ترکان و چین» آمده است و میان ترکان و چینیان فرق گذاشته شده: «چو سهراب را دید بر پشت زین/ چنین گفت کای شاه ترکان و چین» (جلد نخست چاپ خالقیمطلق، رویهی 270- بیت 241). در «نامهی باستان» دکتر کزازی هم «توران و چین» آمده (جلد دوم- رویهی 123). دکتر کزازی در معنی «توران و چین» نوشتهاند: «توران در کنار “چین” آورده شده است. از آن روی که توران پارهای از سرزمین چین را نیز دربر میگرفته است» (نامهی باستان- ج 2- رویهی 585). آن بخش از چین که در قلمرو تورانیان بوده، همان است که کتابهای تاریخ میانی ایران، «خُتن» نامیده میشد.
جناب نگرنده و دوستان گرامی مدتها گفته شده که اریایی ها به ۳ دسته تقسیم شدند و به هند و اروپا و ایران امده اند. چندی پیش داشتم در مورد زبان تامیلی میخواندم که در اصل اریایی ها در ایران کنونی بودند و از زاگرس و ادربایجان ایران قبل از میلاد مسیح به جنوب هندوستان و مرکز ان مهاجرت نمودند و پارسیان هم بعداز حمله ی اعراب به ایالت گجرات که در جنوب غرب هندوستان میباشد مهاجرت کرده اند و عده ای به اروپا و عده ای دیگر از ایسلتد به کانادا و مناطق شمالی ان منطقه که همان سرخپوستان باشتد مهاجرت نموده اند. در ضمن اشعار فردوسی همانطور که میدانیم خیلیها به ان دست زده اند و ایشان اشعارشان در ان زمان تخیلی بیش نبوده است شاید از نظر صحنه پردازی کلامی تبحر داشته اند و اشعار ستودنی ارائه داده اند اما ایشان اشعارشان تاریخ نیست. تاریخ مقوله ای دیگر است و حتی خیلی چیزها در تاریخ و دورانهای تاریخی ثبت نمیشود.باز هم از شما فردوسی دوستان میخواهم بیشتر رو این مسائل توجه نمایید. سپاس ازدوستداران شعر و ادب پارسی.