لوگو امرداد
گفت‌وگو با شرکت‌کننده‌ای که از فرانسه به جام آمد

هر وقت به ایران بیایم در جام جان‌باختگان شرکت می‌کنم

photo 2017 07 30 16 15 45سکانس نخست

چند روزی بود که تلاش می‌کردم او را پیدا کنم. بنابر گفته‌ی هماهنگ‌کننده‌ی جام سی‌وهفتم امسال برای نخستین بار در جام جان‌باختگان شرکت کرده است. حالا باید می‌فهمیدم که در چه رشته‌ای شرکت کرده است. با کمک یکی از بچه‌های روابط عمومی متوجه شدم که در رشته‌ی تنیس‌روی میز شرکت کرده است.

گام نخست رفتن به سالن تنیس‌روی میز و پرس‌وجو از بچه‌های کمیته‌ی تنیس‌روی میز بود. تقریبا از همه‌ی بچه‌های کمیته پرسیدم اما تنها یک پاسخ را می‌شنیدم: «اسمش را شنیدیم اما چهره‌ی او را نمی‌شناسیم.» به گفته‌ی مسوول کمیته‌ی تنیس در رده‌ی نونهالان بازی می‌کند و در مسابقات هم شرکت کرده و غایب نیست.

سکانس دوم

بعد از این‌که متوجه شدم از طریق بچه‌های کمیته‌ی تنیس‌روی میز راهی به سوژه‌ی مورد نظر یافت نمی‌شود به سراغ کمیته‌ی برگزاری رفتم که اطلاعات همه‌ی شرکت‌کننده‌ها را در اختیار دارند. چندین بار رفت و آمد بی‌نتیجه به کمیته باعث شد تا به جستجوی میدانی روی بیارم. از آن‌جایی که سوژه‌ی گفت‌وگو کرمانی بود از دوستان کرمانی‌ام کمک گرفتم اما در کمال تعجم آن‌ها هم گفتند: «چی؟ کی هست؟ نمی‌شناسیم!»

گزینه‌های دیگر شرکت‌کننده‌های کرمانی بودند که از خارج از کشور آمده بودند و اتفاقا نام‌خانوادگی مشابهی هم با سوژه داشتند اما آن‌ها هم گفتند: «شرمنده نمی‌شناسیم.»

دوباره به سالن تنیس رفتم و این بار از شرکت‌کننده‌های هم سن او پرسیدم تا شاید اطلاعاتی از داشته باشند اما آن‌ها هم او را نمی‌شناختند. مسوول کمیته‌ی تنیس‌روی میز وقتی من را دید گفت: «هنوز داری دنبالش می‌گردی؟ پیداش نکردی؟» پاسخ من هم که مشخص بود.

سکانس سوم

روز پایانی جام بود و همه در تدارک مراسم اختتامیه بودند. بسیاری از همکیشان هم آمده بودند تا در روز پایانی دید و بازدید با آشنایان خود داشته باشند. تقریبا از گفت‌وگو ناامید و منصرف شده بودم، در بخش ویژه‌ی خبرنگاران نشسته بودم که ناگهان یکی از دوستان قدیمی خود را دیدم که از کلاس اول دبستان با هم رفیق هستیم. پسر بچه‌ای ۱۰- ۱۲ ساله‌ای هم به همراه او بود که ساکت در کنارش ایستاده بود. حرف‌های من با دوستم به پایان رسیده بود و داشتیم خداحافظی می‌کردیم که ناگهان با خودم گفتم از دوستم بپرسم این پسربچه کیست.

دوستم در پاسخ من گفت: «نمی‌دانی؟ شرکت کننده‌ی خارجی جام امسال است!» من هم با تعجب گفتم «آرمان اشیدری»؟ و دوستم پرسید تو از کجا او را می‌شناسی؟ که من جریان چند روز را برای او تعریف کردم.

سکانس پایانی

آرمان اشیدری ۱۳ ساله، زاده‌ی کشور فرانسه و شهر دیژون است. به گفته‌ی پسرخاله‌اش فارسی را با لهجه‌ی کرمانی حرف می‌زند و تاکنون شش بار به ایران سفر کرده است.

از آرمان درباره‌ی دلیل شرکت در جام‌ جان‌باختگان پرسیدم: «در فرانسه پینگ‌پنگ بازی می‌کردم و چون به ایران سفر می‌کردیم خانواده‌ی من پیشنهاد داد تا در جام شرکت کنم.»

آرمان می‌گوید هر گاه به ایران بیاید در جام جان‌باختگان شرکت خواهد کرد و در زمان برگزاری باز‌ی‌ها توانسته با یک نفر دوست شود. او ویژگی شهر تهران را شلوغی آن می‌داند و می‌افزاید که در برنامه‌ی خود سفر به کیش را به همراه خانواده دارد و شاید به کرمان نیز سفر کند.

آرمان اشیدری در این دوره از جام به مقامی نرسید اما تجربه‌ی خوبی را برای دوره‌های بعدی به دست آورد. او که به صورت تفریحی به ورزش تنیس‌روی میز می‌پردازد قصد دارد تا در آینده برنامه‌نویس شود.

احساس آرمان را نسبت به واژگان زیر می‌خوانیم:

ایران: خانواده

جام جان‌باختگان: ورزش

جامعه‌ی زرتشتی: انسان‌هایی که می‌شناسیم.

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09