«خواندن در موزه؛ بلندخوانی کتابهای خاموش»، با آرمانهایی چون گسترش فرهنگ کتابخوانی، توجه به کتاب به عنوان میراث مکتوب تمدن بشری، باززندهسازی فضای خاموش گنجخانهها و پیوند میان گنجخانهها و کتابخانهها در گنجخانه ملی ملک به اجرا درمیآید.
به گزارش امرداد در موزه ملک نمایشگاهی از آثار و اسناد ازدواج برپاست و در میان آثار نمایشگاه سوزندوزی که نگارههای بهرام و گلاندام گلدوزی شده، قلمدانی که لیلی و مجنون نگارگری شده و همچنین اسناد ازدواج امیرکبیر و عزتالدوله دختر ناصرالدینشاه، حاج حسین آقا ملک و همسرش، اسنادی که نیایشهایی برای پیوند بیشتر و ایجاد مهر بین دو تن بهچشم میخورد.
پس از فراخوان «بلندخوانی کتابهای خاموش»، کتابخانه و گنجخانه ملی ملک آمادگی خود را برای این کار نیک و نو بیان کرد. نخستین کتاب برگزیده با نام «قمر در عقرب» به نویسندگی شرمین نادری که هماهنگی نزدیکی با نمایشگاه گنجخانه دارد روز یکشنبه 21 خرداد ساعت ده بامداد با بلند خوانی لیلا کفاشزاده و باشندگی چند تن از دوستداران کتاب و کتابخوانی برگزار شد.
داستان نخست با نام «آه امیر عظما» در سکوت موزه با آوای بلند خوانده شد.
در این داستان به چگونگی ازدواج امیرکبیر و همسرش ، سختیهایی که یک زن حتا در جایگاه خواهر پادشاه برای گزینش همسر دارد، آیینهای و باورها در بین درباریان، یادوارهنویسیهایی که رایج بود، مهرورزی دختر و کینه مادری، وفاداری به همسر، چگونگی کشتهشدن امیرکبیر و رویدادهای پس از آن در بین خانواده پادشاهی اشارههایی شدهاست.
عزتالدوله خواهر ناصرالدین شاه، در 15 سالگی به خانه یکی از بزرگترین مرد تاریخ رفت، مردی 50 ساله که از همسر نخستش (دختر عمویش) به دستور پادشاه جدا شد. شازده خانوم هر زمان که به خانه کسی میرفت 12 تا خدمتکار میبرد و یک آبخوری ویژه داشت که تنها از آن آب تمیز مینوشید. دلدادگی مانند یک گیاه نوکشفته در دلش جوانه زد و برآیند آن دو دختر «همدمالسلطنه» و «تاجالملوک» که در بازه یکساله از یکدیگر زاده شدهبودند.
در نامه برکناری امیر به دستخط ناصرالدینشاه نوشته شده که «چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم…»
عزتالدوله با مادرش «مهد اولیا» میجنگد و بدون پروانه برادرش همراه شوهر سوار کالسکه میشود، روبنده را میاندازد جلوی چشمهایش و حاضر نمیشود او را تنها بگذارد.
مردم هر روز صبح این زن جوان را میبینند که همراه شوهرش روبهروی قراولها میایستد تا مثلا ثابت کند، کماکان فرار نکردهاند. هر خوراکی که برای امیر آماده میکنند، میچشد و کوتاه هم نمیاید؛ دیگر همه میدانند او زنی است بیاجازه شاه دخترهایش را به دوش کشیده و آمده به تبعید و این وسط پسر 14 ساله امیر از همسر قبلیاش به همراه مادر امیر مهمانش هستند.
دستور کشتهشدن امیرکبیر به دست پیشخدمت خاصه میرسد. همان اعتمادالسلطنه سالهای بعد که از برکت قتل، سند ولایت خوزستان، لرستان و بختیاری به نامش میخورد و بعدها هم وزیر عدلیه میشود و نوهاش هم همان اعتمادالسطنه خاطره باز است که سالها رفیق و شفیق ناصرالدین شاه باقی میماند.
در یادواره تاجالسلطنه دخترک یاغی دربار ناصری آمدهاست : «از یکی از زنان کهنسال سلطنتی شنیدم که شاه بابا (ناصرالدین شاه) که در آن زمان تنها 16 ساله بود، ارادت خاصی به او (امیرکبیر) داشت. وقتی امیرنظام میآمد، ابهتی در رفتار و حضورش بود. در خصوص عزل و مرگ ناگهانی او قولهای زیادی است. میدانم کلید همه این سوالها به دست عمهخانم عزتالدوله است.»
امیرکبیر پس از کشتهشدن در کاشان بهخاک سپرده شد ولی زمانی دیگر عزتالدوله گور را میشکافد و پیکر شوهرش را به کربلا میفرستد.
نکته گیر این است که مردم نیز بهمانند امروز با بهرهگیری از ادبیات، سرودهای کوچه بازاری در خردهگیری به آقاخان نوری قاتل واقعی امیرکبیر سرودهاند:
من نوریام و سرشت من از نو است / در نور و کجور نام من مشهور است
داماد شهنشاه، نظامالملکم / اما چه کنم، فزرت من قمصور است
ناصرالدینشاه برای بهدست آوردن دل خواهرزادههایشان، آنان را وادار میکند به ازدواج دو پسرش مظفرالدین و ظللالسلطان دربیایند و خواهرش را هم دوباره به خانه بخت میفرستد. خانه آخر عزتالدوله، خانه یحیی خان مشیرالدوله بود. برآیند دلدادگی به امیر و نفرت از مشیرالدوله سرودهای بود که بر روی سنگ قبر امیرکبیر نوشتهبود: کارگشایی متقی حارس ملک دین تقی / آن که سهم او شَقی شد به سوی جهنما
هاتف رحمت خدا خواند به گوش این ندا / کز درِ بندگی در آتا که شوی مُکرما
حال وفات او ز غم، ملک سرور زد قدم / گفت که بیزیاد و کم، آه امیر عظما
داستان دیگری بهنام آبجی مظفر اومده، بلگ چغندر اومد» نیز خواندهشد. در این داستان به آیینهای ازدواج و وسایلی که در خوان آن چیده میشود، اشاره ریزبینانه شده و جالب است که این خوان برای همه یکی است چنانچه در کتاب آمده: «فرقی نمیکند عروس، تاجالسلطنه، دختر مشروطه خواه ناصرالدین شاه باشد یا دختر حسنکچل؛ سفره عقد، خنچه و آینه و شمعدان همان است که هست و بوده. مهم این وسط دلِ شکسته تاجالسلطنه است که به خودش لعنت میفرستد که مجبور است در نوجوانی ازدواج کند و البته در آن دوره هم زندگی کند. یک شاه مرده، یک شاه دیگر آمده؛ تکلیف همه زنها و دخترها باید معلوم شود.»
در جای دیگر داستان آمده: «همین زنان در جریان همین جشنهای عروسی و بزنبکوب اجباری دخترهای شاه قبلی با دل خون و لب خندان در خانه برادرِ صدراعظم (اتابک) امینالسلطان جمع میشوند و چون از این صدر اعظم هم دل پری دارند، آوازی میخوانند که هم بساط عروسیها و جشنها را بههم میریزند، هم بساط بخور بخور خاندان اتابک را.»
در ادامه تصنیف نامور دوره مظفری برگرفته از کتاب کوچه، احمد شاملو نوشته شده: «آبجی مظفر چرا نون گرونه؟ / آبجی مظفر چرا گوش (گوشت) گرونه؟ / آبجی مظفر اومده / بلگ (برگ) چغندر اومده! / دور دور دورشو ببین / امیر بهادرشو ببین / چادر چاقچورش کنین / از شهر بیرونش کنین»
کتاب قمر در عقرب داستانهای کوتاه تاریخی واقعی را بهگونهای بیان کرده که خواننده از خواندن آن سیر نمیشود و در عین حال متوجه اوضاع نابهسامان دربار قاجاری میشود که برخی رویدادهای آن زمان امروز هم تکرار میشود و بسیاری از آیینها کماکان رایج است.
دوستداران میتوانند برای خواندن کتابهای کتابخانه گنجخانه ملی ملک، با گرفتن کارت ورودی در بخش درونشد گنجخانه، کتابها را در کتابخانه بخوانند.
دوستداران برنامه «خواندن در موزه بلندخوانی کتابهای خاموش» نیز میتوانند یکشنبهها تا پایان تیرماه از ساعت 10 به گنجخانه ملی ملک در میدان مشق به نشانی میدان امام خمینی، سردر باغ ملی، خیابان ملل متحد بروند.
لیلا کفاشزاده کارشناس میراث فرهنگی در حال خواندن کتاب قمر در عقرب
تمبر یک قرانی ویژه کابین نامه، سال 1262 خورشیدی
جهازیه آروس در زمان قاجار
دیباچه عقدنامه قایم مقام فراهانی، سده سیزده مهی
مرشد المتاهل، نوشته محی الدینمحمد بن قطبالدین محمد ازنیقی رومی به خط نستعلیق مایل به عثامانی،
رساله لمعه مودی، نوشته عزالدین بن جعفر آملی
سوزن دوزی داستان بهرام و گل اندام از داستان های روزگار باستان
فرتور از مارال آریایی است.
0114