جزیره ابوموسی در خلیج فارس یکی از جزایری است که مورد مناقشه ایران و امارات متحده عربی است. به همین دلیل هرکسی نمیتواند به این جزیره پا بگذارد. یکی از کسانی که در این جزیره دوران سربازی خود را گذرانده است، گزارشی از این جزیره نوشته که آن را میخوانید.
مشخصاتی که در مورد جزیره ابوموسی برای شما مینویسم هیچکدام بر اساس مطالعه از روی سند یا کتاب خاصی نیست. چون منبع حتی مختصری هم در این مورد نیافتم. همه بر اساس مشاهدات شخصی یا شنیدهها است. ارقام و اعداد هم تقریبی هستند. من مدتی از زمان خدمت سربازی را در این جزیره گذراندم و این نوشته حاصل مشاهدات من است.
فاصله زمانی اسکله نیروی دریایی بندرعباس واقع در جنوب غربی شهر بندر تا جزیره ابوموسی به وسیله ناوچههای نیروی دریایی بین نه تا ده ساعت است. معمولا ناوچههای لجستیکی که تنها وسیله حمل و نقل دریایی آن مسیر بودند، هنگام غروب یا آخر شب از بندر حرکت میکردند و صبح، هنگام طلوع خورشید یا بعد از آن به جزیره میرسیدند. به وسیله هواپیماهای مسافربری یا باربری ارتش، این زمان به 45 – 30 دقیقه کاهش یافت.
رفتن به جزیره برای افراد عادی مقدور نیست. نظامیها (جهت ماموریت) یا اشخاصی که کار مشخص و دایمی در جزیره داشتند و افراد ساکن حق رفتن به آنجا را داشتند. کسانی هم که از طرف فردی یا ارگانی و نهادی دعوت میشوند این اجازه را دریافت میکردند.
تاسیسات موجود
یک اسکله و حوضچه (رایک) برای پهلو گرفتن کشتیهای ماهیگیری و نظامی، یک باند فرودگاه و هلیکوپتر یک اسکله هاورکرافت، یک کارخانه آب شیرینکن جهت ساکنان ایرانی و یک آب شیرینکن برای اعراب، سردخانه، تاسیسات رفاهی مانند سوپرمارکت، سینمای روباز، مخابرات، مدرسه و … نیز برای ساکنان وجود دارد.
ساکنان
در جزیره هم نفوس ایران زندگی میکردند و هم نفوس امارات. ایرانیها شامل افراد بومی که از سالها قبل در آنجا ساکن بودند که شغل آنها ماهیگیری به وسیله لنچ بود و کسانی که جهت کار اداری مانند پرسنل فرمانداری، شهرداری، آموزش و پرورش، بخش بهداشت و تعدادی مغازهدار (فقط خواروبار) به همراه خانوادههایشان در آنجا زندگی میکردند.
بیشتر جمعیت مربوط به نظامیها میشود که شامل پرسنل نیروی دریایی، هوایی، زمینی و سپاه بودند. همه اینها به جز نظامیها در شهرکی که متعلق به ایران بود، ساکن هستند.
اعراب نیز در شهرکی که متعلق به خودشان بود، زندگی میکردند. اعراب فقط یک آب شیرینکن متعلق به خودشان دارند. بقیه امکانات مال ایران بود و آنها نیز حق استفاده دارند به جز فرودگاه. در آن موقع هفتهای یک بار یک ناو به نام «خاطر» برای اعراب آذوقه و مایحتاج لازم به همراه افراد جایگزین را به جزیره حمل میکرده (از امارات) که این ناو در اسکله ایران پهلو میگرفت. آنها حق رفت و آمد در شهرک ایرانیها را دارند، حتی شرطههایشان (نیروهای پلیس). اما ایرانیها حق رفتن به محدوده آنها را ندارند. حتی ما به عنوان افسر نگهبان برای گشت نگهبانی حق توقف در شهرک آنها را نداریم.
اوضاع طبیعی
مساحت ابوموسی که تقریبا بیضی شکل بود در حدود 21-20 کیلومتر مربع است و محیط آن تقریبا 18- 16 کیلومتر. یعنی تقریبا ابعادی به اندازه 4 در 5 کیلومتر.
دور تا دور جزیره جادهای کشیده شده که بین این جاده و ساحل (آب دریا) سنگرها و استحکامات نظامی ایران است (به جز بخش عربنشین) سواحل جزیره در یک بخش (سمت شمالی) شنی و در بخش دیگر (سمت جنوبی) صخرهای و سنگی است و بسیار زیبا.
آب سواحل به علت نبود آلودگی تا آن زمان بسیار زلال و شفاف بود. بستر تمام سواحل دارای مرجانهای متنوع و گوناگون در اندازههای بسیار بزرگ بود. تنوع جانوری دریایی بسیار جالب بود، به طوری که خودم کوسه، سفره ماهی، لاکپشت سبز دریایی، مار ماهی، شاه میگو و انواع جانوران دریایی و ماهیان رنگارنگ را از نزدیک و مکرر دیده بودم.
استفاده از این سواحل فقط در یک قسمت برای عموم آزاد بود و آن هم ساحل شهرک و اسکله بود و بقیه دست نظامیها بود و آنها فقط حق تردد در آنجا را داشتند. به علت سواستفاده و بیتوجهی نظامیهای این سواحل روز به روز خرابتر و آلودهتر میشد تا جایی که زباله در بعضی اکناف این کنارهها مجتمع شده بود. چیزی که به تازگی شنیدهام این است که از آن مرجانها چیزی در حال حاضر باقی نمانده و همه را کنده و بردهاند.
عمق سواحل ابوموسی در بیشتر نقاط کم است و در بیشتر نقاط بستر دریا شیب بسیار ملایمی دارد تا جایی که هنگام مد عمق آب از کنار خشکی تا 300-200 متر آن طرفتر تقریباً به اندازه 2 متر باقی میماند و در هنگام جذر در بعضی جاها تمام مرجانها و بستر دریا کاملا از آب بیرون قرار میگیرد. به دلیل همین عمق کم مرجانها صدمهپذیر بودند.
محیط خشکی جزیره شبیه ناحیه جنوب ایران است و در آن به جز پرندگان دریایی چند نوع پرنده کوچک خشکیزی مانند گنجشک وجود دارد. مار، عقرب، لاکپشت، چند نوع مارمولک و آگاما (نوعی سوسمار کوچک) را خودم دیدم.
در جزیره باغی مصنوعی وجود دارد به نام باغ جلال. جلال یزدی تبار بود که در زمان شاه به علت خلاف کار بودن به آنجا تبعید شده بود و در حال حاضر برای خودش دم و دستگاهی درست کرده، از جمله این باغ، بزرگترین فروشگاه جزیره نیز مال او بود و در امور غیرنظامی جزیره یکی از افراد صاحبنظر و صاحب رای و با نفوذ بود.
در جزیره فقط یک کوه بلند مخروطی شکل به نام کوه «طوا» وجود دارد. ارتفاع این کوه از سطح دریا را نفهمیدم ولی از سطح جزیره 800-700 متر ارتفاع دارد.
بقیه جزیره تپه ماهور و دشت است. بعضی از برجستگیهای تپهها شنی بسیار زیبایی مانند تپههای کویری است که اکثر آنها در کنار ساحل شکل گرفتهاند. جای جای جزیره پر است از استحکامات نظامی.
در محوطه سنگری که من فرمانده آن بودم، 13 قبر کوچک و بزرگ قرار داشت که میگفتند از افراد بومی هستند و نفهمیدم مربوط به چه زمانی هستند. از خانههای قدیمی و محلی بومیها چیزی وجود نداشت و خود من فرد بومی ایرانی که متعلق به خود ابوموسی باشد، ندیدم.
از جزیره در روزهایی که هوا شرجی نبود کوههای راسالخیمه امارات را به خوبی میشد دید و میگفتند با قایق موتوری تا آنجا 3 ساعت بیشتر راه نیست.
آب و هوای جزیره در فصل گرما (بهار، تابستان، پاییز) بسیار گرم و شرجی است اما از اواخر پاییز تا اوایل و اواسط بهار، هوا بسیار مطبوع است. به جرأت میگویم در هیچ کجای جنوب ایران، دریایی به خوش رنگی و هوایی لطیفتر از ابوموسی نیست.
این نوشتار در شمارهی 116 امرداد چاپ شده است.
یک پاسخ
چو ایران نباشد تن من مباد جزیره بو موسی پاره تن من