در گاهشمار زرتشتی هر سال دوازده ماه و هر ماه سی روز است. پنج روز آخر سال نیز «پنجه» نامیده میشود. نكته اینجاست كه گاهشمار زرتشتی بر اساس شمارش روزها نیست؛ بر پایهی نامی است كه به هر روز داده شده است. در این گاهشمار، یكی از روزهای هر ماه، به نام همان ماه خوانده میشود. سنت و آیین زرتشتی چنین است كه در هر ماه، هنگامی كه نام روز با نام ماه برابر میشود، آن روز را جشن میگیرند. برای نمونه در روز فروردین از ماه فروردین، جشن «فروردینگان»، یا در روز مهر از ماه مهر، جشن «مهرگان» برگزار میشود.
جشن «اسفندگان» نیز در روز اسفند از ماه اسفند برگزار میشود. این روز در گاهشمار زرتشتی برابر با 29 بهمن ماه است. این را نیز بیافزایم كه واژهی «جشن»، كه از «یسن» اوستایی گرفته شده است، به چم (:معنا) ستودن و ستایش كردن است و با نیایش نسبت دارد. این موضوع، معنایی مینوی به جشنهای سالانه میدهد.
در دین زرتشتی، اهورامزدا (خدای یگانهی هستی بخش)، شش فروزه (صفت) دارد كه «امشاسپندان» (جاودانان مقدس) نامیده میشوند. این شش صفت اهورایی عبارتند از: وهومنه (بهمن) به معنی نیكاندیشی؛ اشه وهیشته (اردیبهشت) به معنای راستی؛ خشثره وئیریه (شهریور) به معنای شهریاری مینوی؛ سپنته آرمئیتی (اسفند) به معنای فروتنی و بردباری؛ هوروتات (خرداد) به معنی رسایی و كمال؛ امرتات (امرداد) به معنای بی مرگی و جاودانگی. واژه سپنته آرمئیتی، كه امروزه در اسفند (ماه پایانی سال) در گاهشمار زرتشتی باقی مانده است، یكی از امشاسپندان و نام پنجمین روز هر ماه در گاهشماری سی روزهی زرتشتیان است و بردباری و فروتنی، مهر و عشق، فداكاری و سازگاری، معنی میدهد و مظهر برازندگی و صلح و سازش است.
هر كدام از این امشاسپندان افزون بر نقش مینوی (معنوی) خود، كاركردی زمینی و مادی هم دارند و با مظاهر و نمونههای زندگی ارتباط مییابند. نقش مادی امشاسپند سپندارمذ، نگاهبانی از زمین و نگاهبانی زایش و باروری است.
امشاسپند سپندارمز موظف است كه همواره زمین را خرم و آباد و پاك و بارور نگه دارد. از این رو در باور زرتشتیان، هر كسی كه به كشت و كار بپردازد و خاك را آباد كند، سبب خوشنودی فرشتهی (امشاسپند) سپندارمذ شده است. این امشاسپند بردبار و شكیبا، كه خوشنودی و آسایش را در زمین پدید میآورد، در جهان مینو نماد دوستداری و خویشتنداری اهورامزدا است و در جهان مادی (جهان استومند) نگاهبان پاكی و باروری و سرسبزی زمین.
در باورهای استورهای چنین آمده است كه هرگاه امشاسپند سپندارمذ، دزدان و مردمان بد و زنان بی پروا را ببیند كه آزادانه روی زمین راه میروند، آزرده میشود. اما شادمانی او در گرو كشت و كار پارسایان است؛ یا هنگامی است كه فرزندی از پدر و مادری پارسا زاده میشود. هر امشاسپند نقشی زمینی هم دارد و نقش و كاركرد زمینی سپندارمذ، نگاهبانی از زمین است. پس از آنجا كه زمین نیز مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد، از این رو جشن اسفندگان برای ارج نهادن به بانوان نیكوكار است.
جشن اسفندگان كه امروزه زرتشتیان برگزار میكنند و آن را روز زن و زندگی و ستایش از مهر و فروتنی مینامند، پیشینهای كهن و باستانی دارد. در گذشتههای دور، در گوشههایی از سرزمین پهناور ایران، در این روز، بانوان لباس و كفش نو میپوشیدند و مردان نه تنها به ستایش بانوان پاكدامن و پرهیزكار برمیخاستند، بلكه پیشكشهایی هم به آنها میدادند. بانوان در این روز از كارهای همیشگی خود در خانه معاف بودند و مردان و پسران، وظایف آنها را انجام میدادند.
ابوریحان بیرونی مینویسد كه جشن اسفندگان ویژهی زنان است و آنها شادماناند از این كه از همسران خود هدیه دریافت میكنند. بیرونی مینویسد كه هنوز هم این آیین در اصفهان و ری و شهرهای پهله (مركز و باختر ایران) برجای است، بعد سخنی میآورد كه چه بسا شگفتی ما را برانگیزد. او مینویسد: «در این روز زنان بر تخت پادشاهی مینشینند و فرمان میرانند و همهی كارها به دست مردان و پسران انجام میشود»
امروزه، همانند گذشتهها، زرتشتیان برگزاری جشنها، و از جمله جشن اسفندگان، را مایهی بركت و خیر و روی آوردن اقبال نیك میدانند. آنها در جشن اسفندگان گردهم میآیند، از نقش بانوان در پویایی و گسترش فرهنگ یاد میكنند و با خواندن سرودهایی در ستایش و ارج نهادن به بانوان نیكوكار، به آنان شادباش میگویند، پیشکش میدهند و با پذیرایی و پرداختن به شادمانیهای گروهی، جشن اسفندگان را با شكوه بسیار گرامی میدارند. این سنتی چند هزار ساله است كه پاس داشته میشود.