لوگو امرداد
محله‌های تاریخی تهران (26)

داودیه؛ تصویرهای از یاد رفته‌ی پیشین

mirdanadمحله‌ای که اکنون بیشتر به نام بولوار میرداماد شناخته می‌شود در گذشته «داودیه» نام داشت و از دیرینه‌ترین بخش‌های پیرامون پایتخت بود. داودیه گستره‌ای را در برمی‌گیرد که از شمال با قلهک و محله دولت همسایه است، از خاور با چالهرز، از جنوب با بزرگراه و پارک حقانی و از باختر با خیابان آفریقا، یا جردن پیشین. این پهنه در بخش‌بندی‌های شهرداری، منطقه‌ی 3 نام گرفته است.
داودیه سرگذشتی پُرفراز و نشیب داشته است. شاید اگر بدانیم این محله‌ی شلوغ و آکنده از ساخت‌وسازهای نو، زمانی سراسر پوشیده از باغ و درخت بود، باورَش دشوار باشد، اما داودیه چنین جای دلخواه و سرسبزی بود و در گذر سال‌ها و دهه‌ها هر چه از شمار درختانش کاسته شد، سازه‌هایش بلندی بیشتری گرفت. در آن روزگار، داودیه یا میرداماد کنونی را باغ ارغوانیه می‌نامیدند. دیرینگی آن باغ به روزگار فتحعلی‌شاه قاجار می‌رسد. در نوشته‌های آن روزگار از باغ ارغوانیه نام بُرده شده است.
ارغوانیه از آنِ شجاع‌السلطنه، پسر فتحعلی‌شاه بود. او باغش را به نام پسرش ارغوان میرزا، ارغوانیه نامید. این باغ در کشاکش‌های سیاسی پس از مرگ فتحعلی‌شاه دست‌خوش دگرگونی‌هایی شد. بدین‌گونه که شجاع‌السلطنه به دست شاه بعدی، محمدشاه قاجار، کور شد و باغ او را هم از چنگش بیرون آوردند. سبب خشم محمدشاه، پشتیبانی شجاع‌السلطنه از رقیب سیاسی‌اش بوده است.
گویا در زمان محمدشاه رسیدگی چندانی به ارغوانیه نمی‌شد. تا آنکه دوره‌ی پادشاهی ناصرالدین‌شاه رسید و او ارغوانیه را به صدراعظم‌اش، میرزا آقاخان نوری فروخت. پسر صدراعظم داودمیرزا نام داشت. او سر و سامان دوباره‌ای به ارغوانیه داد و نام آنجا و گستره‌ی پیرامونش را داودیه گذاشت.
میرزا آقاخان و پسرش داودمیرزا تا توانستند در این بخشِ بیرون از پایتخت درخت کاشتند و باغ را گسترش دادند. استخری نیز در میانه‌ی باغ برآوردند و با رساندن آب کاریزهای پیرامون به باغ، در دل‌انگیزی و آبادی آن کوشش بسیار کردند. آبشاری که از بلندای کوهی ساختگی سرازیر می‌شد و میان جوی‌های باغ جریان می‌یافت، به اندازه‌ای زیبا و دل‌پذیر بود که ناصرالدین‌شاه را هر بار به داودیه می‌کشاند و یکی از گردشگاه‌های دل‌خواه او همین باغ و پهنه‌ی سراسر پوشیده از دارودرختش می‌شد.
افزون‌بر درختان و استخر تماشایی باغ، نوری ساختمانی کاخ‌گونه هم در میانه‌ی باغ ساخت. آن کاخ سه اشکوب داشت. در اشکوب نخست حوضخانه‌ای دیدنی و هشت‌گوش درست کردند و دو اشکوب دیگر را با نقش‌هایی از خود میرزا آقاخان و پسرانش آراستند.
اما روزگار به میرزا آقاخان نوری و پسر او داودمیرزا وفا نکرد و شاه او را برکنار ساخت. میرزا آقاخان همان کسی است که با دسیسه‌چینی و ترفندهای بسیار، امیرکبیر را از چشم شاه انداخت و خود جانشینش شد. با اینکه در کار سیاست‌ورزی مردی نالایق بود، در ساخت داودیه و وسعت دادن به آن کوشش درخور آفرینی از خود نشان داد. به هرروی، ناصرالدین‌شاه داودیه را از او گرفت و چند سال پس از آن بخشی از آنجا را به نظامیان قزاق سپرد. آن‌ها در باغ داودیه پادگانی درست کردند. این کار در سال 1296 مهی انجام گرفت. ریاست قزاقخانه‌ی داودیه را هم به افسری روسی به نام دومانتوویچ سپردند. بدین‌گونه باغ‌های داودیه جایی برای مشق نظام سربازان شد. این کار تا پادشاهی مظفرالدین‌شاه ادامه داشت تا آنکه دولت تصمیم گرفت پادگان قزاق‌های چکمه‌پوش را به جای دیگری ببرد.
این را نیز بگوییم که پیش از آنکه باغ داودیه را به سربازان ببخشند، داودمیرزا کوشیده بود کارخانه‌ی سرب‌ریزی در آنجا بنیان‌گذاری کند. او می‌خواست سنگ‌های معدن را از شمیران به داودیه بیاورد و کار سرب‌ریزی را پیگیری کند. حتا چندگاهی کارخانه‌ی ریسمان‌بافی نیز در داودیه راه می‌اندازند اما به سرانجامی نمی‌رسد. این آگاهی‌ها از پژوهش درازدامن علی‌رضا زمانی به دست آمده است. او درباره‌ی داودیه و سرگذشت آن جست‌وجوهای بسیاری کرده و بسیاری از دانسته‌های ما درباره‌ی محله‌ی میرداماد نتیجه‌ی کوشش‌های اوست.

mirdamad1

داودیه در روزگاری نزدیک‌تر به ما
در زمان پادشاهی رضاشاه کاخ داودیه جایی برای هنرستان آلمانی‌ها شد. تا آنکه در سال 1314 خورشیدی، کسی به نام داود معنوی باغ و کاخ داودیه را خرید و با افزودن زمین‌های باختر چالهرز به دارایی‌های خود، دست به ساخت‌وسازهایی در آنجا زد. یک کار او ساخت پرورشگاهی بود که در سال 1337 گشایش یافت.
در پادشاهی محمدرضاشاه بخشی از زمین‌های محله‌ی داودیه را که دیگر به پایتخت پیوسته بود، در اختیار نظامی‌ها گذاشتند. در همان زمان بود که نخستین مرکز آموزشی و هنری به نام کاخ جوانان، در داودیه گشایش یافت و سپس در بسیاری از محله‌های تهران و شهرستان‌ها نمونه‌های دیگری از کاخ جوانان ساخته شد. کاخ جوانان داودیه در زمینی با گستردگی 8 هزار متر مربع ساخته شد و در آبان 1345 آغاز به کار کرد. در آن روزگار نزدیک، داودیه شامل خیابان‌های ظفر (وحید دستگردی کنونی) و خیابان میرداماد در جاده قدیم شمیران (خیابان شریعتی کنونی) می‌شد.
زمان گذشت تا آنکه کسی دیگر به نام مهندس محسنی زمین‌های بسیاری از داودیه را خریداری کرد و میدانی در آن محله ساخت که به نام میدان محسنی آوازه پیدا کرد. نام این میدان را در سال 1373 به میدان مادر برگرداندند.
داودیه جایی برای ارمنی‌ها هم هست. آن‌ها از نخستین کسانی بودند که در این محله خانه ساختند. برپایه‌ی پژوهش هویک میناسیان، خانواده‌ی ارمنی مادات نظریان نخستین خانواده‌ای بود که در سال 1320 خورشیدی به این محله آمدند. از این‌رو تا مدت‌ها بخشی از داودیه به نام محله‌ی مادات نامیده می‌شد. در سال 1332 نیز در خیابان ارسباران داودیه مدرسه‌ی ملی ارمنی‌ها آغاز به کار کرد. چند سال پس از آن نیز آموزشگاه دیگری به نام ماریاسیان در داودیه گشایش یافت.
پس از انقلاب، داودیه پایگاه پدافند هوایی شد و با دگرگون شدن نام آن به میرداماد، ساخت‌وسازهای بسیاری در این محله انجام گفت و چهره‌ی آن را دگرگون ساخت.
زمین‌هایی که محله‌ی داودیه بر روی آن شکل گرفته است، شیب‌دار است. حتا در گذشته‌های دور که باغ داودیه را می‌ساختند و گسترش می‌دادند، زمین‌ها سنگلاخی بود. از هوای گرم داودیه و پشه‌های بسیار آن نیز یاد شده است. با این همه داودیه، یا میرداماد کنونی، محله‌ای با ساخت‌وسازها و بلندمرتبه‌سازی‌هایی شده که شمار بسیاری از ساختمان‌های اداری و تجاری را در خود جای داده است. دیگر از باغ‌ها و درختان انبوه این محله نشانی نیست؛ مگر در تپه‌های آن که ردی از جنگل‌کاری دارد. این محله لبریز از  ساختمان‌های اداری، مسکونی و تجاری است و دو بزرگراه حقانی و مدرس آن را در میان گرفته‌اند و از آنجا محله‌ای شلوغ و آکنده از آمد‌وشدها ساخته‌اند. فشردگی یا تراکم بالای میرداماد دشواری‌ای است که گریبان این بخش کهن از پایتخت را گرفته است. کهن‌ترین عکسی که از این محله به‌جا مانده است به سال 1248 خورشیدی بازمی‌گردد. مقایسه‌ی آن عکس با میرداماد کنونی شگفتی هر بیننده‌ای را برمی‌انگیزد. اکنون از تاریخ میرداماد نشان درخور یادآوری‌ای نمانده است.
آنچه به محله‌ی میرداماد ویژگی نمونه‌واری می‌دهد، بولوار زیبای آن است؛ همان بولواری که در شعری از محمدعلی سپانلو نیز رد و نشانی یادکردنی دارد:
بولوار میرداماد، با لحظه‌های آزاد
پنجاه سال دیگر، از ما می‌آورد یاد
در روزهای رنگین
یک روز آفتابی، با آسمان آبی
آن سوی عصر غربت
تصویری از رفاقت
پیوندهای پیشین!

* با بهره‌جویی از: گفت‌وگوی علی‌رضا زمانی با تارنمای «همشهری آنلاین»؛ نوشته‌ی هویک میناسیان در تارنمای «آلیک آنلاین» و «ویکی جو».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-30