در محلههای کهنشهر تهران جاهای پُرشماری را میتوان جُست و یافت که به نام گذر شناخته میشوند. مانند گذر وزیردفتر، گذر مستوفی، گذر حمام خانم، گذر سرپولک و گذر پاچنار. یکی از کهنترین این سازهها «گذر لوطی صالح» است که دیرینگیای همپای شهر تهران دارد.
گذر، بخشی در بافت شهر است که یک یا چند پهلوان و لوطی در آنجا گردهم میآمدند و قرارگاهی برای خود میساختند. این گذرها، یک پارچه در چنگ و اختیار لوطیها بود و آنها به آیین کهن جوانمردی از جان و مال مردم گذر و محله نگاهبانی میکردند، یا در برابر دستدرازی و قدارهکشی لاتهای باجگیر میایستادند و نمیگذاشتند گزندی به مردم محله برسد. لوطیها جامه و پوششی جدای از دیگر مردم داشتند. آنها پیرهنی سفید میپوشیدند و ردای بلندی روی دوش میانداختند و سرداری مخملی بر تَن میکردند. سرداری گونهای جامهی چیندار مردانه بود. جقهای نیز زیر این سرداری نمایان بود. لوطیها کلاهی نمدی بر سر داشتند و پاشنهی گیوهی خود را میخواباندند؛ به نشانهی اینکه اهل گریز و فرار نیستند و در دعواها و زد و خوردها تا به آخر میایستند. لوطیها ورزشکارانی باستانیکار بودند و اهل زورخانه. در همهی گذرهای شهر نیز زورخانههایی دیده میشد که هر کدام پاتوق و قرق یکی از لوطیها و داشمشتیها بود. لوطیها که دیرینگی حیات اجتماعیشان به روزگار صفویه بازمیگشت، در نزد مردم به نیکی و مردانگی شناخته میشدند؛ هر چند ترس از آنها نیز در دلها جای داشت. شمار لوطیهای تهران بسیار بود. مانند لوطی عظیم، لوطی اکبرخان پامناری، لوطی نایب ولی، لوطی تقی سردمدار و بسیارانی دیگر که نام آنها در تاریخ تهران ماندگار شده و با زندگی مردم گره خورده است. یکی از شناختهشدهترین آنها، لوطی صالح بود؛ همانکه از دیر زمان تاکنون بخشی از شهر به نام اوست؛ همان جایی که گذر لوطی صالح نامیده میشود.
گذر لوطی صالح پایینتر از چهارسوق بازار بزرگ تهران و بازار مسگرها جای دارد. چهارسوق به جایی گفته میشود که برخوردگاه (:تقاطع) بازار و بازارچههای بومی است. این سازهها دایرهای شکل ساخته میشدند و سقفی گنبدی داشتند. گچبری و کاشیکاری نیز از اجزای چهارسوقها بود. گذر لوطی صالح از شمال و خاور به بازار اصلی و بازار حضرتی راه داشت و از جنوب به خیابان اسماعیل بزاز (خیابان مولوی کنونی) میرسید. گذر قاطرچی و کوچهباغ ایلچی در راستای گذر لوطی صالح بود. به باغ ایلچی و سازهی آن پس از این اشاره خواهیم کرد. گود زنبورکخانه، از محلههای قدیمی تهران در شمال خیابان مولوی، نیز از بخشهایی بود که از گذر لوطی صالح به آن میرسیدند. این گذر، اصلیترین راه برای رسیدن به بازار بزرگ تهران بود. این را هم بگوییم که پایهی بازار تهران در زمان صفویه شکل گرفت؛ یعنی در زمانی که شاه تهماسب صفوی برج و باروی روستای تهران را ساخت و از آن شهری کوچک شکل داد. بازار لبافها، نعلچیها و سراج دوزها از کهنترین بخشهای بازار تهران بود.
دیرینگی گذر لوطی صالح به دو سده پیش میرسد. تهرانشناسان شکلگیری این گذر را به دوران آغامحمدخان قاجار بازمیگردانند و از کهنترین بخشهای شهر تهران میدانند. اما لوطی صالح کیست که چنین گذری به نام او آوازه پیدا کرده است؟
لوطی صالح و سرانجام او
لوطی صالح، شیرازی بود و در آنجا به هواداری از آغامحمدخان قاجار که در تکاپوی تاجوتخت بود، شناخته میشد. پس از به قدرت رسیدن آغامحمدخان و پایتخت شدن تهران، لوطی صالح نیز به این شهر آمد و در بازار امین و در نزدیکی بازار تهران زندگی کرد؛ یعنی همین جایی که سپستر به نام او آوازه پیدا کرد و گذر لوطی صالح نامیده شد. اکنون از خانهی او هیچ نشان و اثری نیست. چنین گفتهاند که لوطی صالح اهل دستگیری از تنگدستان و خانوادههای بیسرپرست بود و پایبندی بسیاری به آیین جوانمردی داشت. باز گفتهاند که شیوهی او چنین بود که در آغاز گذر مینشست و مراقب بود که بیگانهای برای مردم محله دردسر و مشکلی پیش نیاورد. یک روایت دیگر آن است که لوطی صالح در آغاز در شمار مطربان و اهل ساز و آواز بود و سپس به کسوت و جامهی لوطیگری درآمد. به هر روی، آغامحمدخان به او نیز نارو زد و به آیین ناجوانمردانهاش به بهانهی این که بدگوییهای لوطی صالح سبب کشته شدن جعفرقلی خان، برادر آغامحمد خان، شده است، دستور داد بینی لوطی صالح را ببُرند و او را از ایران برانند. جعفرقلی خان بر اثر بدگمانی آغامحمدخان و به دستور او کشته شد. لوطی صالح سالهای پایانی زندگیاش را در کاظمین عراق گذراند و همانجا درگذشت.
گذر لوطی صالح و سازههای آن
پیشتر به باغ ایلچی اشاره کردیم. نخست بگوییم که بسیاری از مردم این بخش قاطرچی بودند. اما آنچه به این باغ و گذر لوطی صالح آوازهی بیشتری داده بود، ساخت باغ و سفارت انگلیس در آنجا بود. سفارت در جنوب گذر لوطی صالح جای داشت. سرگذشت آن چنین است که در زمان فتحعلیشاه قاجار، سِرگوراوزلی، نخستین سفیر بریتانیا در ایران، از شاه زمینی را برای ساخت سفارت درخواست کرد. فتحعلیشاه دو قطعه زمین در گذر لوطی صالح را به اوزلی واگذار کرد. قطعه شمالی زمینی کوچک بود و در بخشی که از گذر لوطی صالح جدا میشد، جای داشت. در همین زمین بود که ساختمان سفارت بریتانیا را ساختند. تا آنکه در زمان ناصرالدینشاه قاجار ساختمان سفارت به خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی) برده شد. این را نیز یادآوری کنیم که در آن زمان گذر لوطی صالح از بخشهای زیبای شهر کوچک تهران بود و شمار بسیاری از مردان سیاستمدار و بزرگان دربار در آن گذر زندگی میکردند. برخی سفارتخانههای کشورهای دیگر نیز در همین گذر بنا شده بودند.
از دیگر بخشهای گذر لوطی صالح، گذر حمام چال بود. در این گذر گرمابهای کهن ساخته شده بود که باید برای رفتن به درون آن 30 پله را پایین میرفتند. تکیهی خداآفرین نیز در نزدیکی گذر لوطی صالح جای داشت و از بخشهای دیرینهی این محل بهشمار میرفت. در این تکیه هر سال مجلس تعزیه برپا میشد. یکی از کهنترین نانواییهای سنگک تهران نیز در گذر لوطی صالح دیده میشد. این نانوایی تا همین یکی دو سال پیش به کار خود ادامه میداد تا آنکه با درگذشت صاحب سالخوردهی آن، نان سنگکی گذر لوطی صالح برای همیشه بسته شد. یادکرد یک نکتهی دیگر هم با تاریخچهی این محل پیوند دارد، بدینگونه که در سال 1300 خورشیدی، در زمان رضاشاه، شهرداری تهران که در آن زمان بلدیه نامیده میشد، کاربری قراولخانهای را که در گذر لوطی صالح ساخته شده بود، دگرگون کرد و برای گسترش مسجد کناری آن به این سازه افزود.
زمانی گذر لوطی صالح آکنده از خانههای بزرگ و باغ و باغچه بود. دکانهای مسگری، قصابی، کشکسابی و نانوایی در آنجا مالامال بودند و قهوهخانهها ازدحامی داشتند. اکنون و در این سالها، گذر لوطی صالح جایی برای لباسفروشیها و ساخت پاساژ شده است.
* با بهرهجویی از گزارش «خبرگزاری مهر»، تارنمای «چمدان» و کتاب «زورخانه در ایران» نوشتهی مهدی ابوالحسنی ترقی (دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1396).
میدان محمدی ( اعدام سابق )
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393