لوگو امرداد
در امرداد 436 چاپ شده است:

شدادیان؛ طلایه‌داران فرهنگ ایرانی در اران

p06سرزمین باستانی اران در آن سوی رودخانه‌ی ارس، بخشی از قلمرو پهناور شاهنشاهی ساسانی بود که پس از یورش تازیان، به دست ایشان افتاد و تا نیمه‌ی دوم سده‌ی سوم مهی، کمابیش از سوی فرمانروایان تازی اداره می‌شد، اما تازیان در سرزمین‌های شمالی رودخانه‌ی ارس، در کنار رویارویی با خزران، ناگزیر بودند تا پیوند خود را با خاندان‌ها و مردمان بومی منطقه ساماندهی کنند. شدادیان از خاندان‌های کُردتبار و بومی سرزمین اران بودند که تبار خود را به «قرتق‌ الکردی» می‌رساندند و برای سالیان دراز در مرزهای شرقی ارمنستان قدرت داشتند. ایشان در سال‌های پایانی نیمه‌ی نخست سده‌ی چهارم مهی، با زبونی فرمانروایی مسافریان دیلمی، به آرامی توانستند تا فرمانروایی خود را در کرانه‌های شمالی رودخانه‌ی ارس برپا کنند. محمد بن شداد (حک:340-344هـ.ق)، بنیادگذار این دودمان، با دیلمیان به رهبری مرزبان سالاری جنگید و ارمنیان نیز به یاری او برخاستند. با اینکه محمد در رویارویی با مرزبان، یارای ایستادگی نداشت و سرانجام روی به گریز نهاد، اما پس از وی، شماری از فرزندانش در سرزمین‌های اران به تختگاهی گنجه و آنی به فرمانروایی رسیدند و نزدیک به دو سده و نیم، بر بخش‌هایی از اران، آذربایجان و ارمنستان فرمان راندند.

احمد کسروی در نوشتار «شهریاران گمنام»، دودمان شدادی را به دو گروه شدادیان گنجه و شدادیان آنی دسته‌بندی کرده است. سعید سلیمانی در پی پذیرش دیدگاه کسروی، از شاخه‌ی سومی نیز یاد می‌کند که تا پایان سده‌ی ششم مهی، در بخش‌هایی از ارمنستان و اران، فرمانروایی سست و کم‌مایه‌ای داشتند. نامدارترین فرمانروایان دودمان شدادی، ابوالهیجاء فضلون شدادی (حک:375-422هـ.ق) و پسرش ابوالاسوار شاور (حک:412-457هـ.ق) بودند. فضلون شدادی که با کنارنهادن برادرزاده‌اش به فرمانروایی رسیده بود، با گرجیان و خزران جنگید و ایشان را واداشت تا به سرزمینشان بازگردند. گویند فضلون حکمرانی بود که در سراسر روزگار فرمانروایی دیرپای خود، به آبادانی شهرها و روستاها و گسترش آرامش توجه ویژه‌ای نشان می‌داد، چنانکه پل زیبای خدا آفرین را بر روی رودخانه‌ی ارس ساخت و با این کار به گسترش بازرگانی و شکوفایی ترازداری (اقتصاد) در سرزمین‌های آذربایجان و اران کمک کرد.

آنچه در بالا آمده است بخشی از گزارشی‌ست با عنوان «شدادیان؛ طلایه‌داران فرهنگ ایرانی در اران» به خامه‌ی جمال پیره‌مرد که در تازه‌ترین شماره‌ی امرداد چاپ شده است.

متن کامل این گزارش را در رویه‌ی ششم (تاریخ و باستان‌شناسی) شماره‌ی 436 هفته‌نامه‌ی امرداد بخوانید.

«امرداد» شماره‌ی  436 از ‌‌دوشنبه 20 بهمن‌ماه 1399 خورشیدی، در روزنامه‌فروشی‌ها و نمایندگی‌های امرداد در دسترس خوانندگان خواهد بود.

خوانندگان می‌توانند برای دسترسی به هفته‌نامه‌ی امرداد افزون‌بر نمایندگی‌ها و روزنامه‌فروشی‌ها از راه‌های زیر نیز بهره ببرند.

فروش اینترنتی هفته‌نامه امرداد شماره 436

اشتراک ایمیلی هفته‌نامه امرداد

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

4 پاسخ

  1. قرنها پيش اسلام ايلى از كردان بنام (روادى) در ارمنستان و نزديكيهاى دوين اقامت داشتند و شدادايان شعبه اى از ايل روادى بودند هنگاميكه در سال ٣٣٧ هجرى مرزبان آذربايجان دستگير شد عده اى براى استقلال قيام كردند كه از آن جمله محمد پسر شداد بود وى در سال ٣٤٠ منطقهء اران را به تصرف خود در آورد و حكومت آنجا را بدست گرفت آنگاه به آرايش سپاه پرداخته و متصرفات خود را گسترش داد و بر گنجه و شماخى نيز دست يافت پس از او پسرش محمد و آنگاه مرزبان پسر محمد به امارات رسيدند و او را پسرى بو بنام فضلون كه بهنگام امارات ارمنستان و گرجستان را به متصرفات خود ضميمه نمود و پل بزرگ و محكمى برروى رودخانه ارس بنانهاد فضلون مدت ٤٧ سلطنت كرد و در سال ٤٢٢ دار فانى را وداع گفت از ديگر امراى شدادى يكى ابو الحسن على لشكرى دوم مى باشد كه سردارى رشيد و هنر پرور بود و شاعر مشهو قطران تبريزى در اشعار خود بدفعات اورا مدح گفته است :
    نشسته شاه شدادان به تخت ملك دلشادان
    رخش چون لاله نيسان كفش چون ابر فروردين

    قطران فرزندان شاه كرد را نيز ستوده و در شعرى چنين مى گويد :
    اى روان بر شهرياران جهان فرمان ترا
    هر چه بايد خسروان را داده يزدان آن ترا
    همچوارمن گشت خواهد سنگى ترا
    همچوآ ران گشت خواهد ملكت شروان ترا
    ملكت ايران نياكان ترابود از نخست
    گشت خواهد چون نياكان ملكت ايران ترا
    ارنياى تو منوچهر است و نوشروان شها
    باز فرزندان منوچهر است و نوشروان ترا
    بقرار گفته قطران شداديان خود را از اولاد انوشيروان و خاندان ساسانى مى دانستند و شاعر هم با ابيات خود در مدح آنان گفته :
    اين جهان بودست دايم ملكت ساسانيان
    خواست سالارش خدا در ملكت ساسان كند
    نيست هر كس در گوهر ساسانيان چون لشكرى
    تا پس آن همچون نياكان شاهى ايران كند
    همچو افريدون بگيرد و ملك عالم سر بسر
    وانگهى تدبير ملك و فرزندان كند
    روم و گرجستان به فرمان منوچهر آورد
    هند و تركستان به زير دست نوشروان كند
    او به تخت ملك بر نشيند در ستخر
    كهترين فرزند خود را مهتر آ ران كند
    يكى ديگر از پادشاهان شدادى ابوالسوار كرد است كه بارها با روميان جنگيد و سپاه قيصر روم را شكست داده و در هنگام امارات او سلجوقيان قدرت يافته بودند و طغرل سلجوقى در نخستين فرصت بديدارش آمد ابوالسوار با طغرل بيعت كرد و اورا به مهترى برگزيد بعداً همه دا در كنار طغرل بود و امارات آن نواحى در خاندان شدادى موروثى شد , امراى شدادى فراوان بودند و پايان كارشان بدرستى روشن نيست اما بعضى از مورخين مى نويسند كه اين خاندان تا سال 595 حكومت كرده اند (١) .

    ١ـ عمر فاروقى ، نگاهى به تاريخ و فرهنگ كردستان ، ظهور سلسلهء شداديان ، ص ٢٤ ـ ٢٥ . قطران تبريزى ، ديوان اشعار ، قصاسد ، شمارەء ١ ـ در مدح ابو الحسن على لشگری .

  2. اكراد روادى :
    احمَديليان : فرمانروايان مراغە و گاە تبريز در سدەء ٦ و اوايل سدەء ٧ ق ، منسوب بە احمديل كُرد روادى .
    اين خاندان منسوب بە احمديل بن ابراهيم بن وهسودان روادى كُردى هستند (نک : ابن اثير ، ١٠/٥١٦) . منابع ديگر ، مستقل از الكامل بن اثير ، مانند ذبل تاريخ دمشق ابن قلانسى (ص ١٧٥) . زبدة التواريخ ابو القاسم كاشانى (ص ١٧١) وجامع التواريخ رشيدالدين فضل الله (ص ١٣٧) نيز او را كُردى نوشتەاند ، با اينهمە ، كسروى در شهرياران گمنام (ص ١٤٨ ك ٢٣٠) او را از خاندان تازى رواديان دانستە و ، گفتەء ابن اثير را خطا پنداشتە است . همو می گوید کە كُردان روادى (بەتخيف واو) تیرەای از هذبانيان كُرد بودە ، و در ارمنستان و اران حكومت داشتەاند ، نە در آذربايجان (همانجا) .
    در سدەهای ٣ و ٤ و ٥ ق دو خاندان بە نام روادى در آذربايجان و اران فرمان مى راندند کە یکی از آنان عرب و ديگری كُرد بودە است . رواديان عرب از اولاد رواد بن مُثَنَّى ازدى بودەاند . کە در سدەء ٣ ق در بعضى نواحى آذربايجان حكومت داشتەاند و چنانکە كسروى ميگوید از ٢٣٥ ق بە دیگر از ايشان خبر نيست . در ٣٤٤ ق ابن حوقل از ابو الهيجا پسر رواد صاحب اهر و ورزقان نام مى برد (٢/٣٣٦) کە كسروى اين ابو الهيجا را اولاد همان رواديان عرب مى شمارد (ص ١٦١) .
    منجم باشى نويسندە جامع الدول (نک : ذيل رواديون) (١) كتابى با عنوان تاريخ الباب والابواب در دستە داشتە کە مؤلف آن ناشناختە است و در اين كتاب تاريخ رواديان (بە تخيف واو) كُردى نقل شدە و اين خاندان همان است كە كسروى ايشان را عرب پنداشتە و اين احمديل نوادەء وهسودان از همين خاندان بودە است . با اين تصريح كتاب باب الابواب و مورخان ديگر کە همە از یکدیگر مستقل هستند ، تقريباً ترديدى نيست کە برخلاف كسروى پنداشتە ، اين احمديل كُرد بودە است ، نە عرب و يا عرب كُرد شدە ، چنانکە مينورسكى (نک : ٢ EI ، ذيل احمديل ، نيز مراغە) ، و بە پیروی از او لوتر در مقالەء « اتابكان مراغە » (نک : ايرانيكا ، ٨٩٨ / II) پنداشتەاند ، نام احمديل نيز خود دليل بر كُرد بودن اوست ، زيرا « ايل » در زبان كُردى علامت تصغير است . جد احمديل ابو منصور وهسودان ششمين تن از خاندان رواديان بودە است (منجم باشى ، همانجا ، بە نقل از تاريخ الباب والابواب ؛ نيز نک : ابن اثير ، همانجا) . رواديان كُرد كە احمديل از ايشان بودە است ، بطنى از كُردان هَذْبانيە بودەاند کە در دُوين از شهرهاى مرزى آذربايجان مى زيستند و صلاح الدين ايوبى معروف از ايشان بودە است (ابن خلكان ، ٧/١٣٩) .
    احمديليان ، نويسندە (ها) : عباس زرياب خويي ، آخرين بروز رسانى ، دوشنبە ١٩ خرداد ١٣٩٩ ، تاریخچە مقالە ، نام كتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامى ، نويسندە : مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى ، جلد ٤ ، صفحە : ٧٩٦ .
    منابع :
    ١ـ أما الرواديون الذين انتقل ملك أذربيجان من بني مسافر إليهم فانهم كانوا ولاة بعض النواحي من أرمينية وكانوا من الأكراد الرواديون فظفرت بأسماء ستة نفر منهم وشيء يسير من أخبارهم في قطعة تاريخ عربي الأَّف بالباب والأبواب ولم أظفر بمؤلفه إلى الآن فرأيت أن أذكرهم هنا تتميماً للفائدة أولهم محمَّد بن الحسن الروادي وكان والياً على بعض النواحي من أرمينية ثم استولى على بعض بلاد أذربيجان (…) السلار المرزبان ثم مات محمد فتولى الأمر ابنه الحسين بن محمد الروادي واستفحل أمره فاستولى على مدينة تبريز وملكها في سنة ـ ٣٤٥ ـ خمس وأربعين وثلاثمائة .
    الفقرة الرابعة في ذكر بني شدَّاد حكام ارآن وبعض أرمينية وهم عشرة رجال أظنهم من الأكراد ودار ملكهم مدينة دبيل . ثم خَبره وابتداء ظهورهم في سنة (…) ونقراضهم في سنة (…) ومدة إمارتهم .
    سنة ثماني عشر ومائة وقال صاحب الكامل قد ملك فيهم الأمير أحمد بيك بن ابراهيم بن وهسودان الروادي الكُردي أذربيجان وكان يخدم السلاطين السلجوقية وكان من كبار أمرائهم حتى خرجه الباطنية في مجلس أتابك طغتكين في (…) السلطان ببغداد ولم يمت وكان ذلك في سنة عشر وخمسمائة .
    … وخالف عليه أخوه المرزبان بن الحسين فقبض عليه أبو الهيجاء سنة (…) ومات محمد أبو الهيجا سنة (…) فتولى الأمر ابنه أبو نصر الحسين بن محمد الروادي وتوفى بعد سنة (…) فتولى أخوه أبو منصور وهسودان بن محمد الروادي وبقي مدة طويلة في الملك حتى توفى ثاني صفر يوم الخميس من سنة (…) وقام مقامه ابنه محمد بن وهسودان الروادي ويقال له مملان (…) محرَّفاً عن محمد على لغتهم الكُردية وفي أيامه استولى الغز على أذريبيجان ختى سار مَمْلان … .
    ذكر في الهامش : اعلم أن الأكراد يحرفون أكثر الكلمات العربية عن صورها كما يقولون لمحمد مَمْلاَن .
    أحمد بن عيسى بن لطف الله المعروف بـ (مُنجم باشِي) (ت ١١١٣هـ / ١٧٠٢م) : : جامع الدول في التاريخ ، ص ١٧٩ .

  3. اران :
    از قوميت اهالى آذربايجان ، مؤلفان اسلامى متذكر شدەاند كە در پایان عهد ساسانى و آغاز فتوحات اسلامى ، ساكنان اردبيل ، بلاسگان ، مرند ، و اران از مردم كُرد بودەاند (بلاذرى ، ٢٨٦ ؛ ابن اثير ، ٣/٨٥ ؛ ابن فقيە ، ٢٩٣) .
    در : موجز دائرة المعارف الإسلامية : « بنى شداد كُرد هستند . مهمترين شهرهاى مشمول اران عبارت بودند از : كنج ، تفليس ، ودمرقيو ، وقرەباغ ، ومردم كشور را لاز يا لسغيون مى ناميدند » (١) .
    قلشقندى در سخنان خود دربارە تبار كُرج ــ گرجی گرجستان ـ اشارە كرد كە آنها و كُردها يک تبار هستند و بە آنها گفتە مى شود : « در مسلمانان كُرد در كفار كُرج است و در آن صورتى كە كُرج ها و كُردها از يک تبار هستند » (٢) .
    از ميان اقوام ايرانى كُردها بيشتر از همە دست نخوردە ماندەاند زيرا كە مكان آنها كوهستانى صعب است و كمتر معبر نژاد مهاجم واقع شدەاست ولى نبايد تصور كرد كە محل اقامت اكراد منحصراً كوهستان زاگروس است باطراف تجاوز كردەاند ، از آنجملە كُردان بازنجان و شوهجان و شادنجان و نشاوره و بوذيكان و لُريه و جورقان ، جاوانيه و پارسیان و جلاليه و مستكان و جابارقه و جروغان و كيكان و ماجردان و هذبانيه و ديگران کە جر قلمرو فارس (٣) و كرمان و سيستان و خراسان و اصفهان و سرزمين جبال و ماهات ، ماە کوفە و ماە بصرە و ماه سبذان و ايغارين کە برج و کرج ابى دلف است و همدان و شهرزور و دراباذ و صامغان و آذربايجان و ارمينيە و اران و بيلقان و الباب و الأبواب ، جزيرەء بين النهرين ودربندها و شام و ثغور هستند (٤) . کُردان خارجی مقيم آذريايجان کە بعنوان « شراة » معروفند و اسلم خارجى کە بنام ابن شادلویە معروف است و قلمرو ابن ابى الساج را در آذربايجان و اران و بيلقان و ارمنستان تصرف كرد و خارجيانى کە در سيستان و كوهستان و هرات و كوهستانە و بوشنگ خراسان و ديار مكران بساحل دريا ما بين سند و مكران اقامت دارند و بيشترشان از فرقەء صفریە و جهریە هستند ، و آنها کە ما بين كرمان و فارس در ديار حمران اصطخر و صاهك اقامت دارند و آنها کە در ديار تاهرت مغرب و ديار حضرموت و دیگر نواحى زمين مقيمند ، همە را در كتاب « المقالات في اصول ــ الديانات » یاد کردەایم (٥) .
    بعد از عهد ساسانيان كە ايران محل تاخت و تاز قبايل اجنبى شد و قرنها زمام فرمانروائى اين كشور بدست بیگانگان مهاجم بكوهستانهاى سخت كشيدند . بسختى زندگى ميكردند وتن بخوارى وانقياد نميداند نتيجەء اين وضع زندگانی پيدا شدن در صفت اين كوەنشينان بود بود يكى بى چیزی و محروميت از همە وسايل راحت و آسايش چنانکە در اين بيت حافظ بآن اشارە شدەاست :
    مزن دم ز حكمت كە در وقت مرگ
    ارسطو دهد جان چو بیچارە کرد
    دیگر راهزننى و عيَّارى کە تنها راە امرار معاش كوهستانيان سركش وياغى بودەاست كوەنشينان خودرا باينكار راضى ميكردند و از حكمرانان بلاد كە غالباً اجنبى يا با اجنبى مآب بودند تمكين نميكردند چنانکە بصفت راهزنى مشهور شدند از زمان گزنقون واسترابون تا عهد مولوى اين صفت آنها را ذكر كردەاند :
    كرد ديدم كو كند دزدى ولى دزد مارا بين كەاو دزديد كرد (٦) .
    عبدالحسين زرين كوب (متوفى ١٣٧٨ ش) نيز مى نويسد : « در بين اينگونە آنچە بە نام کرد خواندە می شد هر چند در معنی عام تمام اقوام شبانکارە را کە بە صورت چادرنشینی و شبانی سر می کردند با سکونت در شهر سروکار نداشتند شامل می گشت و در همین مفهوم حتى اقوام دیلم بە مشابەء اکراد طوایف گیل و طبرستان تلقی می شدند ، و نیز طوایف اطراف خراسان و آنچە در فارس بە عنوان شبانکارە بە زموم ولایت منسوب می گشتند و همچنین طوایف لک و لر هم بعدها در همین معنی از جملە اکراد بە شمار می آمدند ، مع هذا در معنى خاص اين عنوان متضمن اشارت بە عنصر قومى واحد و مشخصى بود كە از اوايل عهد فتوح اسلامى در نواحى زاگرس با ویژگی هاى زبانى و با اخلاق و آداب خاص خویش همە جا حضور داشتەاند » (٧) .
    منابع :
    ١ـ بنو شداد : كان بنو شداد الذين لم يسجل لنا التاريخ عنهم إلاَّ القليل ، يحكمون أرَّان من سنة ٣٤٠هـ إلى سنة ٤٦٨هـ (٩٥١/٩٥٢ ــ ١٠٧٥/١٠٧٦) حين كان معظم البلاد قد فتحها ملكشاە وضمها إلى أملاكه ، على أن أفراداً من هذه الأسرة ظلوا يتولون أمر نواح مختلفة مثل كنجە وآتي اللتين اشتروهما من السلاجقة ، وظلت الحال على ذلك حتى أواخر القرن السادس الهجري (الثاني عشر الميلادي) على الأٌقل . والراجح أن بني شداد من الكُرد . وكانت أهم المدن التي تشتمل عليها أرَّان هي : كنجە ، وتفليس ، ودمرقيو ، وقرەباغ ، وكان يطلق على أهل البلاد اسم اللكز أو اللسغيون . [ موجز دائرة المعارف الإسلامية ، [شداد ، بنو] ، كتاب موجز دائرة المعارف الإسلامية ، مجموعة من المؤلفين ، ج ٢٠ ، ص ١٦٢] .
    ٢ـ الفصل الأول / مملكة الكرج في بلاد القوقاز ، ثانياً : أصل الكُرْج : اتفق المؤرخون العرب المسلمون والأرمن على آرية الشعب الكُرْجي من خلال الروايات التي ذكروها سواء بشكل مباشر أم غير مباشر ، فقد أشار القلشقندي أثناء حديثه عن أصل الكُرْج بأنهم والكُرْد من أصل واحد ، ويقال لهم « في المسلمين الكُرْد وفي الكفار الكُرْج ، وحينئذ فيكون الكُرْد والكُرْج نسباً واحداً » [قلائد الجمان في التعريف بقبائل عرب الزمان ، تحقيق : إبراهيم الأبياري (بيروت : ١٩٨٢م) ، ص ٣١ ، صبح الأعشى : ج ٨ / ص ١٢٧ . نقلاً عن : درَاسَات في : علاقة الأرْمَن والكُرْج بالقِوَى الإسلاَمِيَّة فِي العَصْرِ العَبَّاسِي ، تأليف : الدكتور فتحي سالم حميدي اللهيبي ، أستاذ التاريخ الإسلامي المساعد ، كلية العلوم الإسلامية / جامعة الموصل ، قسم الحضارة الإسلامية ، دار الكتب العلمية ، ص ١٠٩] . السايعة عشرة : الكُرد ، بضم الكاف وسكون الراء ودال مهملة في الآخر) ، وهم الذين كان منهم بنو أيوب ملوك مصر بعد الفاطميين . قال في العبر : هم من بني إيران بن أشور ، بن سام ، بن نوح ، قال المقر الشهابي ابن فضل الله في كتابه « التعريف » : ويقال « في المسلمين الكُرْد وفي الكفار الكُرْج ، وحينئذ فيكون الكُرْد والكُرْج نسباً واحداً » . [نام كتاب : صبح الأعشى في صناعة الإنشا ، نويسندە : القلشقندي ، أحمد بن علي ، جلد ١ ، صفحە ٤٢٤] . المقصد الأول (في المكاتبة إلى ملوك الكفار ببلاد الشرق ، وجملة من بها من ملوك النصارى المكاتبين عن هذه المملكة مملكتان) الأولى : مملكة الكُرج « ٢ » من النصارى الملكيَّة قال في « التعريف » : ويقال « في المسلمين الكُرْد وفي الكفار الكُرْج ، وحينئذ فيكون الكُرْد والكُرْج نسباً واحداً ، قال وموقع هذه [البلاد] بين بلاد الروم وبين بلاد أرمينية ، وهي بلاد جليلة ، وكأنها مقتطعة من البلادين ، ولها ملك فائم ، وبها ملك دائم ، وأمّها مدينة تفليس ، وسلطان بيت هولاكو بمملكة إيران يحكم عليها . [نام كتاب : صبح الأعشى في صناعة الإنشا ، نويسندە : القلشقندي ، أحمد بن علي ، جلد ٨ ، صفحە ٢٧] .
    ٣ـ فارس ــ از طرف مشرق بكرمان ، مغرب بە خوزستان ، شمال بە اصفهان و دشت خراسان و جنوب و جنوب غرب بخليج فارس محدود ميباشد ز اين استان بە پنج شهرستان تقسيم ميشود کە بزرگترین آن شهرستان استخر و كرسى آن استخر ميباشد سپس اردشيرخرە کە حاكم آن گورمیباشد . شهر شیراز بزرگترین شهر فارس در این شهرستان است . امير فارس در اين شهر اقامت میکردە دفاتر دولتى در آنجا بودە است ، دیگر شهرستان دارابگرد و شهرستان بهبهان (ارگان) كرسى آن شهر ارگان (بهبهان) ميباشد و شهرستان شاهپور حاكم نشين آن كازرون كوجكترين شهرستان فارس است . بيش از صد ايل كُرد در صحارى و چراگهای فارس اقامت دارند و محل اقامت آن را رموم ميگویند ، مجموع آنان بيش از پانصد خانوار میباشند کە مانند عربها تابستان و زمستان او محل خود کوچ میکنند . (ییلاق و قشلاق میروند) و گاە در یک خانوادە دە مرد یافت میشود کە بمعنى از آنان مزدور و بعضى جوپان وبقيە صاحب گلە هستند واگر معدل مردان هر خانوادەای را پنج نفر حساب كنيم جمعيت مردان ايل دو ميليون و نيم ميشود با افرازيش شمارەء زنان و كودكان بهمان تناسب مجموع آنان بيش از دە میلیون میگردد . [تاريخ تمدن اسلام ، تأليف : جُرجى زيدان ، ترجمە و نگارش : على جواهر كلام ، اوضاع جغرافيائى مملكت اسلام در زمان مأمون ، ص ٢٥٣ ، مؤسسەء انتشارات امير كبير ، تهران ، ١٣٧٢ ، چاپ ششم : ١٣٦٩ ، چاپ هفتم : ١٣٧٢ ، چاپ و صحافی : چاپخانەء سپهر ، تهران] .
    ٤ـ ذكر طبقەء دوم از ملوك قديم ايران كە بلان يعنى والايان بودەاند : اول آنها منوشهر بود كە صد سال و بيست سال پادشاهى كرد وايرانيان از را سخت معتبردانند و چیزها از او گویند و معجزەها یادکنند . مابين او و فريدون سيزدە نسل بود . وى از فرزندان ايرج پسر فريدون بود و هفت پسر داشت کە فروع نسب ايرانيان بدو مى پیوندد ، بە نظر ايرانيان قبائل كُرد نيز از نسل كُرد پسر اسفندیار پسر منوشهرَند ، از آنجملە كُردان بازنجان و شوهجان و شادنجان و نشاوره و بوذيكان و لُريه و جورقان ، جاوانيه و پارسیان و جلاليه و مستكان و جابارقه و جروغان و كيكان و ماجردان و هذبانيه و ديگران کە جر قلمرو فارس و كرمان و سيستان و خراسان و اصفهان و سرزمين جبال و ماهات ، ماە کوفە و ماە بصرە و ماه سبذان و ايغارين کە برج و کرج ابى دلف است و همدان و شهرزور و دراباذ و صامغان و آذربايجان و ارمينيە و اران و بيلقان و باب و ابواب ، جزيرەء بين النهرين ودربندها و شام و ثغور هستند . [التنبيه والإشراف ، تأليف : ابو الحسن على بن حسين مسعودي ، ترجمهء : ابو القاسم پایندە] .
    ٥ـ … همە را در کتاب اخبار الزمان آوردەایم وهم شرح فرقەهای خوارج را از ازرقيان و و نجدات و حمريە و جابیە و صفریە و دیگر فرقەهای خارجی و شهرهای آنهای آنها را چون شهر سنجار و تل عفر کە در دیار ربیعە است و سن و بوازیج و حدیقە کە در دیار موصل است با کُردان خارجی مقيم آذريايجان کە بعنوان « شراة » معروفند و اسلم خارجى کە بنام ابن شادلویە معروف است و قلمرو ابن ابى الساج را در آذربايجان و اران و بيلقان و ارمنستان تصرف كرد و خارجيانى کە در سيستان و كوهستان و هرات و كوهستانە و بوشنگ خراسان و ديار مكران بساحل دريا ما بين سند و مكران اقامت دارند و بيشترشان از فرقەء صفریە و جهریە هستند ، و آنها کە ما بين كرمان و فارس در ديار حمران اصطخر و صاهك اقامت دارند و آنها کە در ديار تاهرت مغرب و ديار حضرموت و دیگر نواحى زمين مقيمند ، همە را در كتاب « المقالات في اصول ــ الديانات » یاد کردەایم . [ترجمە مروج الذهب ، جلد ٢ ، ص ١٠٣] .
    ٦ـ ديوان شمس تبريزى . رشيد ياسمى ، كُرد ، فصل دوم ، نژاد سناسى ، ص ١٠٧ ـ ١٠٨ .
    ٧ـ … همە را در کتاب اخبار الزمان آوردەایم وهم شرح فرقەهای خوارج را از ازرقيان و و نجدات و حمريە و جابیە و صفریە و دیگر فرقەهای خارجی و شهرهای آنهای آنها را چون شهر سنجار و تل عفر کە در دیار ربیعە است و سن و بوازیج و حدیقە کە در دیار موصل است با کُردان خارجی مقيم آذريايجان کە بعنوان « شراة » معروفند و اسلم خارجى کە بنام ابن شادلویە معروف است و قلمرو ابن ابى الساج را در آذربايجان و اران و بيلقان و ارمنستان تصرف كرد و خارجيانى کە در سيستان و كوهستان و هرات و كوهستانە و بوشنگ خراسان و ديار مكران بساحل دريا ما بين سند و مكران اقامت دارند و بيشترشان از فرقەء صفریە و جهریە هستند ، و آنها کە ما بين كرمان و فارس در ديار حمران اصطخر و صاهك اقامت دارند و آنها کە در ديار تاهرت مغرب و ديار حضرموت و دیگر نواحى زمين مقيمند ، همە را در كتاب « المقالات في اصول ــ الديانات » یاد کردەایم . [ترجمە مروج الذهب ، جلد ٢ ، ص ١٠٣] .

  4. شيبانى كُرد هستند :
    روادى تازى نسب ساختگی است

    ٥٢ـ ابن حوقل / ٢٥٤ . اينكە در برخى روايات بعد نسب اكراد را بە اعراب ازد رسانيدەاند و آنها را بە نيانى از ملوک يمن بە نام مزيقياء منسوب داشتەاند ظاهراً توجيهى براى همين كُرد شدن اعراب ازدى در بين رواديان اين حدود باشد . براى تفصيل اين نسب ساختگی رجوع شود بە : ابن خلكان ٤/٤٣٩ . راجع بە انتساب اكراد بە ساير اعراب مقايسە شود با مسعودى ، التنبيە /٧٨ .
    عبدالحسين زرين كوب : تاريخ مردم ايران ، جلد ٢ ، ٥ ـ رواديان در آذربايجان ، شداديان اران ، ص ٣١٧ ، ابو الهيجاء كُرد از اخلاف رواد بن مثنى ، ص ٣١٩ ، فهرست ، ذيل (٥٢) ، ص ٥٥٨ .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-01-28