کمتر جایی مانند «محله زرگنده» در کلانشهر تهران میتوان یافت که پیرامون آن محلههایی اعیاننشین و بسیار مدرن باشد، اما خود محله بافتی فرسوده و خانههایی تنگ و کوچههایی قدیمی داشته باشد. در زرگنده گاه در هر خانه چند خانوار زندگی میکنند و دیوارها چنان رنگ باخته و پوسیدهاند که گویی بیم فروریختنشان میرود، اما دیوار به دیوار آن کوی و برزن، خانهها و برجهای آسمانسای محلههای ثروتمند جُردن و الهیه سربرآوردهاند. با این همه، زرگنده سرگذشتی دوشادوش بسیاری از کهنترین محلههای کنونی پایتخت دارد؛ تاریخی که با زندگی ساکنانش پیوند خورده است.
در گذشتههای غبار گرفته، زرگنده از روستاهای شمیرانات بود و همسایهی باختری روستای قلهک. اکنون محلهای در شمال تهران است که میان بزرگراه صدر و خیابان شریعتی (جاده قدیم شمیران) جای گرفته است. نام زرگنده پرسشبرانگیز است. چرا آنجا را به این نام میخوانند؟ به این پرسش پاسخ روشنی نمیتوان داد و آنچه گفتهاند بیشتر به داستانگویی میماند. خودِ زرگندهایها میگویند که تپههای روستایشان جایی برای پنهان کردن طلا و جواهرات بوده است و از اینرو آنجا را «زرآکنده»، یعنی پُر از زر و طلا، مینامیدند. اندکاندک این نام دگرگون شد و آن را زرگنده شناساندند و خواندند. در این روایت گفته نمیشود که چرا باید «آکنده» به «گَنده» دگرگون شده باشد؟ برخی دیگر کوشیدهاند معنایی اطمینانبخشتر به نام این روستا بدهند و آن را «زر کنده» گفتهاند و چنین داستانی بازگو میکنند که با کندن تپهها و زمینهای آنجا، سفالینهها و اشیا زرین به دست میآمد و پس از چندی نام آن را به جای زرکنده، زرگنده خواندند. به هر روی، چارهای چز پذیرش این بازگفتها نیست و نمیتوان دلیل و مستندی روشن برای نام روستا پیدا کرد.
این را هم باید دانست که محلهی کنونی زرگنده، کوچکتر از روستا و زمینهای پیرامون آن در گذشتهها است. در دهههای دور، الهیه نیز جزیی از زرگنده بود، اما اکنون محلهای جداگانه و بسیار متفاوت با زرگنده است.
آنچه در زرگندهی پیشین میشد دید کوه و تپههایی پُرشیب بود که میگویند جایی برای پنهان کردن داراییهای گرانبهای زرگندهایها شده بود. هر چه بیشتر به باختر زرگنده میرفتند جز تپه ماهورها چیزی دیده نمیشد. زرگنده نزدیک به 3 هزار تَن نیز جمعیت داشت و به سه پاره بخشبندی شده بود؛ یکی را بالا محله مینامیدند، دیگری را پایین محله و بخش دیگر را محلهی سادات. روستای زرگنده به همینگونه بود تا آنکه در دههی سی خورشیدی همانند دیگر آبادیهای پیرامونش، به تهران پیوست و محلهای از محلههای شمال پایتخت شد.
کوچههای پُرشیب زرگنده فراوان است. آنچه بیشتر آوازه دارد و کهنتر است کوچه قنات است. آبرو (مسیل) زرگنده نیز از رودهای جاری از البرز و تجریش سرچشمه میگرفت و با گذشتن از الهیه و زرگنده به محلههای پایینتر میرفت. حتا روستاییان داوودیه (میرداماد کنونی) نیز از این آبرو بهره میبردند. به سبب آبهای فراوان، زرگنده آکنده از باغ و درخت بود. یکی از باغهای پِرآوازهی آن از آنِ سفارت روسیه بود که پس از این بیشتر آن را خواهیم شناخت. باغ دیگر از آن محمدولی خان تنکابنی سپهسالار بود که به سبب رویدادی که در آن رخ داد و به آن نیز اشاره میکنیم، نامش بر سر زبانها افتاد. از آبوهوای بسیار دلخواه زرگنده هم باید یاد کرد. بهویژه تابستانها که خنکای آن از دیرباز دلپسند آنهایی بوده است که از گرمای محلههای مرکزی تهران به اینسو میآمدند.
دو محلهی کوچک نیز در زرگنده شکل گرفت. یکی حسنآباد نام دارد. این محله که درون زرگنده جای گرفته است، مالامال از تپههایی شیبدار است. خانههای حسنآباد زرگنده روی این تپهها ساخته شده است. اکنون در آن سراشیبیها پلههایی برای آمد و شد ساختهاند. حسنآباد جایی برای کوچندگانی است که از جاهای دیگر به زرگنده آمدهاند. محلهی دیگر در شمال زرگنده است و تیغستان نام دارد؛ هر چند با ساخت بزرگ راه صدر بخشی از آن از دست رفت. تیغستان راه باریکی برای گذر درشکهها و چارپایان بارکش بود. چون این راه هموار نبود و در جایجای آن تیغ و خار دیده میشد، به نام تیغستان آوازه پیدا کرد. تیغستان در شمار داراییهای سپهسالار تنکابنی بود.
در محلهی زرگنده آرامگاه امامزاده اسماعیل نیز دیده میشود که سازهی آن دیرینگی 150 ساله دارد. درخت داغداغان (توغ) تنومندی در پیرامون آرامگاه وجود داشت که در نزد مردم سپند شناخته میشد. تنهی این درخت در سالهای پیش بُریده شد! گورستانی نیز در آنجا دیده میشد که آن را در دههی پنجاه خراب کردند و به جایش بوستان و پارکی ساخته شد.
باغ سفارت روسیه در زرگنده
رقابت و چشم و همچشمی روس و انگلیس در ایرانِ روزگار قاجار چنان بود که هنگامی که محمدشاه قاجار باغ قلهک را به انگلیسیها سپرد تا ییلاقی برای سفیر و کارکنان سفارت باشد، روسها نیز خواستار باغی همانند آن شدند تا از رقیب سیاسی خود عقب نمانند. اینگونه بود که محمدشاه در سال 1260 مهی باغ شمالی زرگنده را به روسها داد تا آنها نیز از نمد بخشندگیهای شاه بیکلاه نمانند! روسها نیز باغ را سر و سامان دادند و در آنجا سازهای زیبا ساختند. این باغ سفارت اکنون و پس از جدایی محلهی الهیه از زرگنده، در الهیه و خیابان فرشته دیده میشود.
بدینگونه بود که زرگنده ییلاق سفیر و کارکنان روسیه تزاری شناخته شد و آنها دست ماموران دولت ایران را از این روستا کوتاه کردند. گویا کار به جایی رسید که یکبار در زمان مظفرالدین شاه بر اثر اختلاف روسها با امینالدوله، صدراعظم شاه، او را که در زرگنده مِلک و عمارت داشت به روستا راه ندادند! خرید زمینهای زرگنده هم برای ایرانیان ممنوع بود و تنها حق روسها شناخته میشد! با سرنگونی تزارها و انقلاب بلشویکی، دولت شوروی دست از دخالتهای بیجای خود در روستای زرگنده برداشت و تنها به باغ و عمارت آن بسنده کرد.
یک رویداد تاریخی که با زرگنده پیوند دارد، پناهندگی محمدعلی شاه قاجار به سفارت روسیه در زرگنده، پس از فتح تهران به دست نیروهای مشروطه خواه بود. او که در باغ شاه بسر می بُرد، همین که تهران را از دست رفته دید، در 25 تیرماه 1288 خورشیدی به همراه خانواده اش و شماری از درباریان و 500 سرباز قزاق، به سفارت روسیه در زرگنده گریخت. روس ها 6 اتاق سفارت را در اختیار او گذاشتند و شماری از قزاق ها را در چادرهای محوطه ی باغ جای دادند و شماری دیگر را با دادن پرچم روسیه به آن ها، به خانههایشان فرستادند. آنها نیز پرچمها را بر روی پشت بام خانههایشان برافراشتند تا از بازخواست دولت در امان بمانند! دو روز پس از آن، مشروطهخواهان محمدعلی شاه را از سلطنت برکنار کردند و پسر 12 سالهی او، احمدشاه را به پادشاهی برگزیدند. محمدعلی شاه و همراهانش در باغ زرگنده ماندند تا آنکه راهی بندرانزلی و سپس روسیه شدند و سر از اروپا درآوردند تا دوران تبعید را بگذرانند.
یک رویداد دیگر که در زرگنده روی داد، خودکشی محمدولی خان تنکابنی سپهسالار در خانهاش در زرگنده است. او یکی از فرماندهانی بود که به همراه نیروهای مشروطهخواه تهران را گشودند. سپس بارها صدراعظم شد و تشکیل کابینه داد. تنکابنی که از مالکان ثروتمند آن زمان شناخته میشد، در زرگنده نیز باغ و خانهای داشت، اما در زمان رضاشاه بر اثر فشارهای مالی، در شهریور 1305 خورشیدی در همان خانهی زرگنده خودکشی کرد و به زندگی پُرفراز و نشیباش پایان داد.
به هر روی، شمار زیادی از زرگندهایها کوچندگانی هستند که از آهار و شکرآب، دو روستای پیرامون لواسان، به آنجا آمده اند و ساکن شدهاند. شماری نیز طبسی و سبزواری هستند و برخی نیز گیلانی و طارمی. بدینگونه، زرگنده از گذشتهها جایی برای باشندگی مردم دیگر آبادیها و شهرهای کشور بوده است.
از جاهای قدیمی زرگنده یکی کارخانهی رنگرزی آن بوده است. مردم روستا در این کارخانه سرگرم کار بودند. ساختمان آن اکنون جایی برای یکی از واحدهای دانشگاه آزاد است. در سال 1375 خورشیدی نیز بیمارستان جواهری در زرگنده آغاز بهکار کرد.
خیابان اصلی زرگنده، عمرانی نام دارد. این خیابان به خیابان ظفر ( خیابان وحید دستگردی) میرسد. بخشی از ظفر را باید در شمار محلهی حسنآباد زرگنده دانست. آنچه زرگنده را ویژگی دیگری میدهد پلههای پُرشماری است که بر روی تپههای شیبدار آن ساختهاند. زرگنده محلهای خوش آبوهواست. بخش شمالی آن چندان شلوغ و پُررفت و آمد نیست، اما بخش جنوبی زرگنده آکنده از گذر خودروها است. بافت محله نیز مسکونی و تا اندازهای اداری است، اما در آنجا چندان خبری از سازههای تجاری نمیتوان یافت. محلهی زرگنده در ناحیه 2 شهرداری جای دارد و شمار ساکنان آن را بیش از 34 هزار تَن برآورد کردهاند.
* با بهرهجویی از: گفتوگوی «همشهری آنلاین» با علیرضا زمانی؛ تارنمای «موزهی نقشهی تهران» و «ویکی پدیا».